Get Mystery Box with random crypto!

📶درسگفتارهای جامعه شناسی

لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی د
لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
آدرس کانال: @kavosh_garan
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 13.43K
توضیحات از کانال

"جامعه‌شناسی فهم جامعه با تمام واقعیت هايش است.
#علیرضاهمدست
جهت آگهی به این آیدی پیام بدهید
@alirezahamdast
👉https://www.instagram.com/kavosh_garan3

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 39

2022-10-10 01:17:05
مناظرۀ فوکو و چامسکی

دانش کجا شکل می‌گیرد؟

بخش‌ دوم

@kavosh_garan
2.8K viewsedited  22:17
باز کردن / نظر دهید
2022-10-10 01:16:48
مناظرۀ فوکو و چامسکی

دانش کجا شکل می‌گیرد؟

بخش‌ نخست

@kavosh_garan
2.7K views22:16
باز کردن / نظر دهید
2022-10-10 00:01:05 امروز آنچه که باید با آن مبارزه کرد، ترس است و سکوت که به سبب آنها جدایی روح و روان رخ میدهد ...

آنچه که باید از آن دفاع کنیم گفت‌وگو است و ارتباطات جهانی بین انسان‌ها. بندگی ، بیداد و دروغ مصیبت‌هایی هستند که ارتباطات را پایان میدهند و گفت‌وگو را ناممکن می‌سازند.

#آلبر_کامو
@kavosh_garan
1.9K views21:01
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 18:30:10 چگونه نهیلیسم می تواند مانیفستی برای رهایی خوانش شود؟

رضا مجد


برآمدن سوژه های خواستار رهایی و آزادی دقیقا از درونِ قسمی گفتمان عدم آزادی ممکن می شود، گفتمان قدرت و سلطه ای که در آن فقدان دالِ آزادی آن را به ابژه ی میلِ سوژه های دربند و ناآزاد بدل می کند، و دقیقا با سربرآوردن سوژه های اشتیاق و سوژه های میل ورز است که آنها را مستعد افتادن در دام انواع گفتمان های سیاسی فریب و خدعه می کند، زیرا نباید فراموش بکنیم که ما در یک جهان اطلاعاتی زندگی می کنیم که همه چیز می تواند با تبدیل شدن به داده های اطلاعاتی بین سوژه های این جهان مراوده شوند، حتی تئوری های رهایی بخش، توامان هم مورد استفاده ی سوژه های خواستار رهایی، وهم گفتمان سلطه قرار بگیرد. و همین چرخش آسان و بی وقفه ی اطلاعات در میان تمام سوژه ها، باعث می شود آن چیزی که دال بر رهایی است، دال بر انقیادی جدید و نو هم باشد، برای مثال جوامع به شدت استبدادی که در آنها نشانی از آزادی و دموکراسی و مولفه های آن، وجود ندارد، بیشترین پتانسیل را برای سربرآوردن انواع خرده گفتمان های مبتنی بر آزادی و رهایی و دموکراسی دارا می باشد، تا از این طریق( از طریق بولد کردن ابژه ی مورد تقاضای اکثریت و وعده ی تحقق آن) جایی در سازوکار قدرتِ مستقر، و در تقسیمِ کار و قدرت جدید برای خود دست و پا بکنند. چیزی که در طی این سالهای ظهور سوژه های میل ورز و خواستارِ آزادی و رهایی و در واقعیت عاید می کند استفاده از حقیقت میل سوژه ها برای هرچه بهتر و بیشتر به بند کشیدن شان است، پس تجربه ی سیاسی ای که می توان از این گزاره های سیاسی گرفت این است که با تکیه بر تجربیات تاریخی و مبتنی بر انواع مطالبات رهایی محور و عدالت طلبانه و با ظهور انواع سوژه های خواستار رهایی و عدالت و برابری، جز ازدیاد گفتمان های سیاسی‌ای برآمده از انواع فقدان، و وعده متحقق کردن آن و از این راه، سوزاندن فرصت ها و امکان های راستین رهایی و آزادی و افزودن بر زنجیرهای سلطه و انقیاد،چیزی نبوده است. شاید زمان آن رسیده باشد که درسی که از قرن ها سلطه ی الهیاتی آموخته ایم را در ساحت سیاست هم بکار گیریم، سلطه ی خدایان زمانی شروع می شود که ما از طریق استیضاح ایدئولوژی الهیاتی و پاسخ بدان، تبدیل به سوژه های میل ورز(سوژه ی مایل به رستگاری) می شویم.این میل ما به رستگاری بود که خدایان و حضور و سلطه ی چندین هزار ساله شان را واقعیت بخشید، و زمانی خدایان شروع به مردن کردند و سلطه شان برچیده شد که نیهیلیسم (تاکید بر یک وضعیت پوچ و عبث) ظهور کرد و خواست نیستی و هیچ بر خواست رستگاری و نجات ابدی، غلبه یافت. خدا زمانی مُرد که مردم واقعا آموختند به نحوی زندگی کنند که گویی خدایی نیست، بر اساس این درس الهیاتی، درسِ برآمده از دل قرنها استعمار خدایگانی، می توان گفت:تنها یک ایده ی براستی رهایی بخش وجود دارد و آن کنارگذاشتن خودِ ایده ی "رهایی" است. در یک وضعیت خائوس و آشوب و تباهی، در یک وضعیت کاملا ناامید است که می توان جوانه های واقعی امید به رهایی را شاهد بود، با وانهادن جایگاهِ سوژه ی مطالبه گر و میل ورز است، در وانهادن ابژه های  میل و تمنا (رهایی،عدالت، آزادی) است، با هیچ راخواستن، یا هیچ را نخواستن( که هر دو وجهی از نیهیلیسم هستند)، و آنهم بدون هیچ امیدی  است که می توان هم امید و هم ایده ی رهایی را متحقق کرد.

@kavosh_garan
602 views15:30
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 15:46:21 "مبارزه با خودکامگی"

نظام حقوقی این گونه جوامع از آن جهت ساختاری سرکوب کننده دارد که ظاهراً معلول را چنان میکوبد که دیگر سر بر نیاورد. این جوامع با معلول مبارزه می کنند و به علت عقب افتادگی فکری از کشف روابط جرم با پدیده هایی که زمینه مساعد بروز آن را فراهم می آورند غافل اند. مبارزه آنها با نظام خودکامگی سیاسی هم همین حالت را دارد؛ با خودکامه مبارزه میکنند و نه با نظام خودکامگی، که مورد اخیر نیاز به فرهنگ توسعه یافته تری دارد. کسی که با خودکامه مبارزه می کند جرم را یک امر شخصی تلقی می نماید و عواقب آن را متوجه مجرم میداند. کسی که با خودکامگی مبارزه میکند، جرم را یک پدیده اجتماعی میداند و باور کرده است که این پدیده با هزاران پدیده دیگردر ارتباط است.

#جامعه_شناسی_خود_کامگی #علی_رضا_قلی

@kavosh_garan
830 views12:46
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 15:33:27 زندگی همچون مطالبه
   
سوسن شریعتی

بر سر زندگی و معانی مختلف آن در خیابان‌های شهر صف آرایی شده است. بر سر گونه‌های مختلف زیستن. شاید هیچ وقت تا کنون «زندگی» این‌چنین برصدر مطالبات ننشسته باشد. لحظات آغازین انقلاب هم درباره زندگی و تعاریف مختلف آن شعارهایی شنیده می‌شد. مثلا اینکه «زندگی یعنی: کار، مسکن، آزادی» و یا اینکه «زندگی، عقیده است و جهاد» و همین معانی نسلی را به زندان‌ها و به خیابان‌ها کشاند. اما همیشه یک تبصره داشت : «یعنی»...چه کسی گمان می‌کرد چهل سال بعد ، چهار نسل بعد بر سر این «بدیهی» -زندگی- خود را مجبور به مردن ببیند؟ بر سر «چگونه زیستن» شده بود بمیریم و یا بمیرانیم اما مردن برای زندگی کردن خیر.

همه قوانین ما تابع همین چگونه زیستن بوده و بر همین اساس ریخته شده است. چهل و چند سال پیش. چگونگی‌اش یک بار تعیین شده و شده است قالب و چهار نسل است که بر تن نسل‌ها می‌شود. به نام اکثریت باشد و یا به نام ارزش‌های لایزال. امروزهم بر سر مشروعیت اکثریت بحث است، هم صحبت از حق مسلم اقلیت است و هم در قطعیت قرائت‌ها از ارزش‌های لایزال تردید افتاده است. اما قوانین، کور و کر اند.  قالبِ تنگ است که خفقان می آورد و به یک بار می‌بینی که فریادها برخاسته است. این قوانین هستند که از شهروند شورشی می‌سازند و از متولیِ قانون سرکوبگر. در اتاق‌های خیابان وزرا باشد و یا بر سر کوی و برزن. این اولین بار نیست که قانون خاصیت «چتربودگی» خود را از دست می دهد و بدل به سپر و سلاح می‌شود و به صف آرایی می‌انجامد و برای مجری قانون امکانات فراهم می‌آورد: خشم، تعرض، اعمال سلیقه‌های شخصی و...

این بارنوع دیگری از جوانی با شعار زندگی به فتح پیاده روها آمده است. با دستان خالی و دلی پر. حضور پر رنگ دختران بی دلیل نیست. زندگی معلوم شده است امر پیش پا افتاده و بدیهی‌ای نیست. آبستن غیر مترقبه، ابداعات بی پایان و وعده‌های امید است. زندگی ارجاع مدام به یک دیروز دروغین نیست (...«روحت شاد»‌های نوستالژیک) سرسپردگی به اکثریت‌های مشروعیت بخش پیشینی نیست؛ دست به دست شدن میان دوگانه‌های سیاسی و فرهنگی مسلط نیست. (اصلاح طلب -اصول گرا، سنت -مدنیته و...) شاید از همین رو است که همگی را سورپریز کرده است. می‌ترساند و به شوق می‌آورد. منبع انرژی است. با این همه مامجبور به تعریف زندگی هستیم. وقتی از زندگی سخن می‌گوییم از چه چیز سخن می‌گوییم؟ شریعتی در روزهای یایانی زندگی‌اش نوشته بودکه درخواب این تعریف را از زندگی داده است: «زندگی یعنی: نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، دوست‌داشتن» (م.آ.۱،با مخاطب‌های آشنا)

سوال این است؟
چرا ما مجبوریم هر بار برای پیش برد هر یک از این مطالبات انقلاب کنیم؟
تقصیر قانون آنها است و یا بی‌قانونی ما؟

@kavosh_garan
963 views12:33
باز کردن / نظر دهید
2022-10-03 23:08:09
«تفاوت میان ارتجاعیون و انقلابیون از این قرار است: مرتجع خلأ عظیم هستی‌شناختی جهان را انکار می‌کند، در صورتی که فرد انقلابی آن را تصدیق می‌کند. بنابراین اولی بر اساس بلاغت عمل می‌کند و دومی بر اساس هستی‌شناسی. اولی درباره خلأ سکوت می‌کند، دومی آن را تحمل می‌کند. اولی جهان را به گول‌زنکی زیباشناختی تقلیل می‌دهد، دومی آن را به شکل عملی درمی‌یابد. در نتیجه، تنها انقلابیون می‌توانند به نقد جهان بپردازند، چراکه آن‌ها رابطه‌ای راستین با هستی دارند. زیرا آن‌هایند که تشخیص می‌دهند این ماییم که جهان را این‌گونه، غیرانسانی ساخته‌ایم چرا که فقدان معنای جهانْ فقدان معنای ماست، و پوچی‌اش پوچی ما.»

#آنتونیو_نگری

@kavosh_garan
535 views20:08
باز کردن / نظر دهید
2022-10-03 23:06:51
بدترین شرایط برای یک کشور زمانی است که طبقه حاکم در عین حال طبقه در حال زوال نیز باشند.
#وبر

@kavosh_garan
445 views20:06
باز کردن / نظر دهید
2022-10-03 23:01:17 درباره "فرم" تحلیل های اجتماعی ارائه شده از شرایط امروز ایران و ارتجاعی بودن آن ها

دکتر مصطفی مهرآیین

۱.بی شک،معاصر بودن و پیشرو  یک اندیشه به همان میزان که به محتوای آن اندیشه باز می گردد،به "فرم" آن اندیشه نیز مربوط است.نمی توان در یک فرم محافظه کارانه،به بیان اندیشه ای پیشرو و معاصر که باید امروز ما را به پیش ببرد پرداخت.فرم محافظه کارانه قاتل وجه انتقادی،انقلابی و پیشرو یک اندیشه است.اصولا این سخن را می توان تا آنجا پیش برد که مدعی شد فرم محافظه کار اندیشه های به ظاهر انتقادی و اصلاحی، انتخابی است برای باقی ماندن در محدوده قدرت موجود و همراهی کردن با آن تا آنجا که یک بار دیگر قدرت موجود خود را در همان محدوده عمل سابق اش بازسازی و احیا کند.نمونه بارز این شیوه از اندیشه ورزی سیاسی را می توان در "شهریار" ماکیاولی یا اندیشه های نزدیک به آن یافت که در عین تلاش برای معاصر بودن فرم محافظه کار گفتگو با حاکم را در پیش می گیرند.

۲.ازاینرو،امروز می توان مدعی شد هر گونه اندیشه و شیوه تحلیلی که در پرداختن به وضعیت امروز ایران قدرت موجود را مخاطب قرار می دهد و با آن سخن می گوید و آن را دعوت به تغییر رفتار یا اسلوب سیاست ورزی خود می کند، به واسطه انتخاب فرم محافظه کار گفتگو با قدرت حاکم،اندیشه ای ارتجاعی است که از فهم ماهیت  خواسته ها و آرمان های جامعه ناتوان است.

۳.اندیشه پیشرو و معاصر در وضعیت فعلی به جای گفتگو با قدرت حاکم و دعوت آن به اصلاح باید به روشن کردن و بسط و گسترش اندیشه ها و آرمان ها و مژده های طرح شده در جامعه بپردازد و اصولا بی اعتنا به شیوه عمل قدرت موجود به طرح اندیشه هایی جایگزین بپردازد تا قلمرو ذهنیت جامعه گسترده و گسترده تر گردد.هر گونه انقلاب اجتماعی پیش از هر چیز انقلابی در "جهانیت" یک جامعه است.روایت پیشرو و معاصر در وضعیت فعلی نه روایتی از شیوه عمل قدرت حاکم و نشان دادن شکاف ها و ترک های آن که باید روایتی از جهان دیگر باشد تا آنجا که قدرت حاکم نیز از این پس به عنوان بخشی از جامعه( و نه دیگر به عنوان قدرت حاکم بر جامعه) خود را در قالب  این روایت جدید به تصویر بکشد و هویت بخشد. انقلابی و پیشرو بودن نیازمند خروج از حدود و محدوده هایی است که اندیشه ما را در درون خود زندانی ساخته است.انقلاب اجتماعی بیش از هر چیز انقلاب در واژه ها و عبارت ها و شکستن دامنه ها و محدوده های تعریف شده اندیشه است تا آنچه تاکنون به آن اندیشه نشده یا به عنوان اندیشه ناپذیر تعریف شده است به سخن در آید و جهان ذهن و عمل ما را فراخ سازد. باید کلمات کهنه،عبارات کهنه،شیوه های تفکر کهنه،و محدود بودن زبان به گفتگو با حاکمان را به کنار نهاد و بار دیگر آزاد و رها اندیشید و جهانیت تازه را ممکن ساخت.قدرت موجود نه با پند و نصیحت و نشان دادن بحران های آن که با روبرو گشتن با جهانیت جدید و مژده جدید جامعه به خود به تجربه ای دیگر از موجودیت خود دست خواهد یافت،تجربه ای که دیگر در هیچ وجه آن ردپا و نشانی از گذشته باقی نخواهد بود.

@kavosh_garan
902 views20:01
باز کردن / نظر دهید
2022-10-02 18:26:42 جنبش اصلاحى:اين جنبش مى‌کوشد برخى از جنبه‌هاى جامعه را تعديل کند، بى‌آنکه خواسته باشد نظام اجتماعى را يکسره دگرگون سازد.
مثال:جنبش آزادى زنان يک جنبش اصلاحى است، زيرا بدون آنکه بخواهد نظام اجتماعى موجود را براندازد، درصدد تغيير يکى از جنبه‌هاى آن است.

جنبش انقلابى:اين نوع جنبش خواستار دگرگونى سريع و اساسى در جامعه است. جنبش انقلابى مى‌کوشد نظام اجتماعى موجود را از بيخ و بن براندازد و نظام تازه‌اى را به‌جاى آن بنشاند.
مثال:بيشتر جنبش‌هائى که از طريق انقلاب‌هاى بزرگ نظام پيشين را برانداخته و نظام انقلابى نوپديدى به‌جاى آن نشانده‌اند، مانند انقلاب فرانسه، انقلاب روسيه و چين، در زمرهٔ اين‌گونه جنبش‌ها به‌شمار مى‌آيند.

جنبش آرمانگرا:در اين نوع جنبش کوشش مى‌شود که يک محيط اجتماعى آرمانى براى يک گروه به نسبت کوچکى از پيروان، ايجاد شود، به اين‌گونه جنبش، جنبش واپس‌زن يا جداسر مى‌گويند.مثال:کمون‌هاى روستائى خودکفا که در دههٔ ۱۹۶۰ در ايالات متحد بسيار مردم‌پسند بودند، نمونه‌هاى برجسته‌اى از يک جنبش آرمانگرا به‌شمار مى‌آيند.

جنبش مهاجرى:کسانى که به اين‌گونه جنبش مى‌پيوندند تجربهٔ تلخى از اوضاع زندگى خود دارند و به اميد يافتن آينده‌اى روشنتر از زادگاه خود به جائى ديگر مهاجرت مى‌کنند.
مثال:مهاجرت کليميان از سراسر جهان به اسرائيل، نمونهٔ يک جنبش اجتماعى مهاجرى را به‌دست مى‌دهد. بيشتر کسانى که در اوائل به اسرائيل مهاجرت کرده بودند، تجربهٔ تلخى از ضد يهودى‌گرى در اروپا و به‌ويژه آلمان نازى داشتند.


روش جامعه‌شناختى بررسى جنبش‌هاى اجتماعى

جامعه‌شناسان مى‌توانند بررسى‌هاى درازمدتى از جنبش‌هاى اجتماعى بکنند و هنگام بررسي، هم مى‌توانند در اين جنبش‌ها شرکت کنند و هم مى‌توانند در آنها شرکت نکنند. از اين گذشته، آنها مى‌توانند گفته‌هاى رسمى و يا غيررسمى اعضاء جنبش را تحليل کنند و با بررسى مشاغل آنها دريابند کداميک از گروه‌هاى اجتماعى در اين جنبش‌ها شرکت مى‌کنند.

@kavosh_garan
724 viewsedited  15:26
باز کردن / نظر دهید