Get Mystery Box with random crypto!

📶درسگفتارهای جامعه شناسی

لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی د
لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
آدرس کانال: @kavosh_garan
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 13.43K
توضیحات از کانال

"جامعه‌شناسی فهم جامعه با تمام واقعیت هايش است.
#علیرضاهمدست
جهت آگهی به این آیدی پیام بدهید
@alirezahamdast
👉https://www.instagram.com/kavosh_garan3

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 40

2022-10-02 18:26:42 انواع جنبش‌های اجتماعی

جنبش اجتماعى وقتى پديد مى‌آيد که گروهى از افراد به‌گونه‌اى سازمان‌يافته درصدد تغيير يا حفظ برخى از عناصر جامعه برآيند. جنبش‌هاى اجتماعى با صورت‌هاى سادهٔ رفتار جمعى اين تفاوت را دارند که بسيار سازمان‌يافته‌تر هستند و عمرى بسيار طولانى‌تر دارند.

فرق عمدهٔ يک جنبش اجتماعى با يک نهاد اين است که جنبش در مقايسه با نهاد دوام کمترى دارد.

مثال:نمونه‌هاى جنبش اجتماعى عبارتند از: جنبش سياهان، جنبش آزادى زنان، جنبش ضدجنگ.  ويژگى‌هاى جنبش‌هاى اجتماعى همهٔ جنبش‌هاى اجتماعى در برخى از ويژگى‌ها با هم اشتراک دارند.
اين ويژگى‌ها عبارتند از: هدف‌هاى مشترک، برنامه‌اى براى تحقق اين هدف‌ها و يک ايدئولوژي.هر جنبش اجتماعى يک رشته هدف‌هاى کاملاً مشخص و جاافتاده دارد.

آن جنبش اجتماعى که بهبود وضع گروهى از مردم را در نظر دارد، در صورتى موفق خواهد بود که تغييراتى را که خواستار آن است را به‌عنوان هدف‌هاى خود تعيين کند.
برنامه‌هائى که براى رسيدن به اين هدف‌ها وجود دارند، ممکن است بسيار متنوع باشند و از اعتصاب مسالمت‌آميز گرفته تا آدمکشى و تخريب اموال عمومى را دربرگيرند.

ايدئولوژى همان عاملى است که اعضاء يک جنبش را گردهم مى‌آورد. ايدئولوژى نه تنها بايد از اوضاع اجتماعى موجود انتقاد کند، بلکه بايد هدف‌هاى جنبش و روش‌هاى دستيابى به اين هدف‌ها را نيز روشن سازد.  

انواع جنبش‌هاى اجتماعى

جنبش بيانگر:وقتى گروهى به اين نتيجه رسيده باشند که با موقعيت ناخوشايندى روبه‌رو شده‌اند، جنبش اجتماعى بيانگر ممکن است پديد آيد. افرادى که در اين جنبش شرکت مى‌کنند خواستار تغيير برداشتِ مردم از يک واقعيت ناخوشايند اجتماعى هستند و نه دگرگونى بنيادى آن واقعيت.مثال:بيشتر جنبش‌هاى مسالمت‌آميز مانند جنبش مقابله با آلودگى هوا و دفاع از محيط زيست، جنبش مبارزه با مواد مخدر و يا الکليسم در زمرهٔ اين‌گونه جنبش‌ها به‌شمار مى‌آيند.

جنبش واپسگرا يا ارتجاعى:
یک جنبش واپسگرا مى‌کوشد تا اوضاع را به وضع پيشين بازگرداند و در واقع عقربهٔ ساعت را به عقب برگرداند. افرادى که به اين جنبش مى‌پيوندند، از روندهاى جارى اجتماع آشکارا ناخرسند هستند.
مثال:کوکلوکس کلان نمونهٔ يک جنبش اجتماعى واپسگرا است. هدف عمدهٔ اين جنبش بازستاندن حقوق و آزادى‌هاى مدنى از سياهان و بازگرداندن آنها به اوضاع پيشين است.

جنبش پيشرو:
اين جنبش بر آن است که با ايجاد دگرگونى‌هاى مثبت در نهادها و سازمان‌ها، جامعه رابهبودبخشد.

مثال:جنبش کارگرى ايالات متحد در اوايل اين قرن، يک جنبش اجتماعى پيشرو بود.

جنبش محافظه‌کار:
جنبش محافظه‌کار مى‌کوشد تا از دگرگونى در جامعه جلوگيرى کند. افرادى که از اين‌گونه جنبش‌ها پشتيبانى مى‌کنند، وضع کنونى جامعه را خوشايندترين وضع مى‌پندارند.

مثال:افرادى که براى جلوگيرى از تصويب اصلاحيهٔ حقوق برابر زنان و مردان در آمريکا متشکل شده بودند، در واقع جنبش محافظه‌کارى را راه انداخته بودند. آنها معتقد بودند که قانون جديد ضد تبعيض جنسى ضرورتى ندارد و حتى ممکن است براى جامعه زيان‌هاى به‌بار آورد.
784 viewsedited  15:26
باز کردن / نظر دهید
2022-10-02 18:18:55
انواع جنبش های اجتماعی

@kavosh_garan
570 viewsedited  15:18
باز کردن / نظر دهید
2022-10-02 18:08:51 مقاومت در برابر استعمار زیست جهان

  نگاهی به اندیشه‌های هابرماس در باب جنبش‌های اجتماعی جدید

سجاد صداقت: جنبش‌های اجتماعی نقش بسیار مهمی در جامعه‌شناسی جدید ایفا می‌کنند. از یک‌سو آنها مستقیما در توسعه این رشته در دانشگاه موثر بودند و از سوی دیگر درک این مساله که اعضای جنبش‌های اجتماعی زندگی اجتماعی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند، بسیار مهم بوده است. امروزه جنبش‌های اجتماعی علاوه‌بر شرکت در سیاست سنتی‌تر، درگیر مبارزه بر سر تعریف معناها، ایجاد هویت‌ها و شیوه‌های جدید زندگی نیز هستند. یکی از مهم‌ترین اندیشمندانی که درباره این جنبش‌ها به نظریه‌پردازی پرداخته و توجه ویژه‌ای به آن نشان داده‌اند، یورگن هابرماس است. اندیشمندی متولد 18 ژوئن 1929 در دوسلدورف آلمان که او را در زمره معتقدان به چپ رادیکال قرار داده‌اند. نگاهی به اندیشه‌های یورگن هابرماس در باب جنبش‌های اجتماعی جدید به فهم بهتر چنین حرکت‌ها و جریان‌هایی کمک زیادی خواهد کرد.
  شیء‌گشتگی و عقلانیت ارتباطی
هابرماس معتقد است «شیءگشتگی» که نتیجه رشد اقتصاد مصرفی و دولت رفاه بوروکراتیک پس از جنگ جهانی دوم است، وارد فضای زندگی خصوصی شده و گسترش یافته و این امر موجب ظهور جنبش‌های اجتماعی جدید شده است. از نظر هابرماس جنبش‌های اجتماعی اساسا برای دفاع از «زیست جهان»، که ارزش‌های اجتماع و خانواده را در بر می‌گیرد، در مقابل شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک به وجود آمده‌اند. شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک به‌شدت زیست جهان را از ناحیه نظام‌های اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن تهدید می‌کنند. به عقیده او توسعه دولت و بازار، انگیزه‌ها و ارزش‌های سنتی را تضعیف کرده است.‌ برای مثال تصمیم در حرمت‌گذاری به سلسله‌مراتب منزلتی به وسیله رشد شایسته‌سالاری، تضییع شده است. او برای حل این تعارض مفهوم عقلانیت ارتباطی را به کار می‌گیرد و تاکید می‌کند که افزایش عقلانیت ارتباطی بستگی مستقیم به این امر دارد. جنبش‌های اجتماعی مترقی با طرفداری از یک جامعه عادلانه‌تر و مشارکتی‌تر که به‌گونه‌ای عقلانی‌تر سازمان یافته است، خواستار جایگزین‌شدن این عقلانیت ارتباطی به جای پذیرش سنتی و غیرعقلانی هستند.
هابرماس در آثار خود جنبش‌های اجتماعی جدید را به خاطر تلاش‌شان برای بازگرداندن فعالیت‌های رسما نهادینه‌شده‌ای مانند کار و سیاست به عرصه اجتماع، به‌عنوان جنبش‌های تدافعی در نظر می‌گیرد اما از آنجا که جنبش‌ها می‌توانند از طریق نقد عقلانی و اندیشه‌ورزی دموکراتیک در حوزه عمومی بر فرآیند سیاسی رسمی تاثیر بگذارند، ایفاگران یک نقش بالقوه مترقی نیز در نظر گرفته می‌شوند. بنابراین هابرماس مدلی از دموکراسی ارائه می‌دهد تا پاسخی به شرایط جوامع پیچیده و جنبش‌های اجتماعی جدید باشد. درحقیقت هابرماس خوشبین‌ترین نظریه‌پرداز درمورد پیچیدگی و دموکراسی است.
او تحلیل خود را در مورد پیچیده‌شدن جامعه از کارکردگرایی ساختاری استنتاج می‌کند. او معتقد است مدرنیزاسیون به انفکاک کارکردی جامع به چهار حوزه اصلی تقسیم شده که به وسیله دو نوع گرایش متفاوت مشخص می‌شود. اقتصاد و دولت بوروکراتیک به‌مثابه نظام‌هایی تلقی می‌شوند که در آنها بازیگران اجتماعی با تفکر استراتژیک بر مبنای نفع شخصی به خودشان جهت می‌دهند. این نظام‌ها پول و قدرت را تولید و از اینها برای رهبری جامعه استفاده می‌کنند. هابرماس معتقد است این نظام‌ها طبق منطق درونی خودشان عمل می‌کنند و به درجه بالایی از سود دست می‌یابند. دو گروه دیگر که هابرماس آنها را زیست جهان می‌نامد، عبارت است از حوزه عمومی جامعه مدنی که خارج از دولت و اقتصاد است و حوزه خصوصی درونی. بازیگران در این عرصه‌ها از طریق کنش ارتباطی درصدد درک یکدیگر برمی‌آیند و درصدد ایجاد نتایج عینی و غیرشخصی یا تاثیرگذاری بر دیگر بازیگران نیستند. زیست جهان به‌طور مداوم از سوی سلطه تجاری‌شدن و اداره بوروکراتیک تهدید می‌شود. به عقیده هابرماس امری که جنبش‌های اجتماعی باید در برابر آن مقاومت کنند، استعمار زیست جهان است.

  انحطاط حوزه عمومی

از نظر هابرماس نابودی ارتباطات عقلانی در زیست جهان که توسط دست‌اندازی دولت و اقتصاد به وجود آمده، حوزه عمومی را به انحطاط کشانده است. او استدلال می‌کند که هیچ امکانی برای زنده کردن حوزه عمومی در جامعه معاصر وجود ندارد اما سازمان‌ها و نهادهایی که آن را نابود کرده‌اند، ممکن است از درون دموکراتیک شوند. احزاب سیاسی، سازمان‌ها، موسسات دولتی و رسانه‌ها باید به شیوه‌ای سازماندهی شوند که امکان مباحثه عقلانی و انتقادی آزاد در آنها فراهم شود، تا به این ترتیب با تمرکز قدرت و پول مقابله شود و امکان دگرگون‌سازی یک حوزه عمومی اصلاح‌شده دموکراتیک به فعل تبدیل شود.

@kavosh_garan
625 views15:08
باز کردن / نظر دهید
2022-10-02 18:06:45
مقاومت در برابر استعمار زیست جهان

  نگاهی به اندیشه‌های هابرماس در باب جنبش‌های اجتماعی جدید

@kavosh_garan
648 viewsedited  15:06
باز کردن / نظر دهید
2022-10-02 18:01:27 ساخت بندی يک گفتمان بدون محدوديت و تحريف نشده می تواند شاخص خوبی براي بهتر نشان دادن زمينه های تحولی نسبتاً مبهم در جامعه نوين باشد .

#هابرماس

@kavosh_garan
668 viewsedited  15:01
باز کردن / نظر دهید
2022-10-01 15:33:57
هربرت مارکوزه از فعالیت‌هایی سیاسی دهه‌ی شصت میلادی می‌گوید


@kavosh_garan
1.4K views12:33
باز کردن / نظر دهید
2022-10-01 15:33:46
آدورنو و هورکهایمر از تئوری انتقادی می‌گویند

@kavosh_garan
@AtLeastLiterature
1.3K views12:33
باز کردن / نظر دهید
2022-09-30 22:27:43 رنسانس در ایران بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا محسن رنانی رنسانسی در ایران بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا (رنسانس اروپا جدایی دین از سیاست بود ولی در رنسانس ایران جدایی ایمان از شریعت اتفاق افتاده که خیلی جلوتراز سکولاریسم اروپا است).                   …
1.8K views19:27
باز کردن / نظر دهید
2022-09-30 21:44:24 "فرهنگ انکار" و "مراحل فرافکنی"

سیدجواد میری


اگر واقعه مرگ "مهسا امینی" در ژاپن یا سنگاپور اتفاق می‌افتاد دستگاه دولت چه می‌کرد؟

به نظرم چند گام مهم برداشته می‌شد.

اول اعلام عذرخواهی رسمی؛

دوم مسئول مربوطه استعفاء می‌داد؛

سوم در تلویزیون رسمی از والدین دلجویی می‌شد و این دلجویی "بازنمایی تصویری" می‌شد؛

چهارم کارشناسان روانشناس و روانپزشک و روانکاو میآمدند و در باب "ترومای جمعی" سخن می‌گفتند

و پنجم در باب راهکارهای آینده صحبت می‌شد مبنی بر جلوگیری از تکرار چنین فجایعی که موجب جریحه‌دار شدن حس عمومی گردیده است.

این پنج راهکار می‌تواند به عنوان "بسته سیاستگذاری" مد نظر قرار گیرد ولی پرسش اینجاست که چرا در ایران چنین نمی‌شود؟

دلائل بیشماری را می‌توان برای عدم اجرایی شدن این روش‌ها برشمرد ولی یکی از مهمترین عوامل به نظرم "فرهنگ انکار" هست که در ذهن و زبان ما ماواء کرده است و در مواجهه با خطا و اشتباه و ... اولین کاری که می‌کنیم "انکار" است و انکار واقعیت ما را به سمت "فرافکنی" سوق می‌دهد و تلاش می‌کنیم دیگری یا دیگران را مقصر وضع خویش بپنداریم و هنگامیکه وارد مرحله فرافکنی شدیم و مقصران فرضی را "عامل واقعی" شناساندیم (یعنی فاعلیت را به دیگران نسبت می‌دهیم و خود را قربانی ازلی فرض می‌کنیم) آنگاه تمام تلاش و قوای خود را معطوف به مبارزه با امر موهوم می‌کنیم.

این چرخه معیوب امکان مواجهه با واقعیات را از سیاستگذاران و معماران می‌گیرد و اینچنین است که مسائل ما هیچگاه حل نمی‌شوند بل برای مدتی سرکوب می‌سوند ولی بعد از لَختی در ابعاد گسترده‌تری به سوی ما هجوم میآورند.


@kavosh_garan
1.8K views18:44
باز کردن / نظر دهید
2022-09-30 21:41:19 رنسانس در ایران بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا

محسن رنانی
رنسانسی در ایران بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا (رنسانس اروپا جدایی دین از سیاست بود ولی در رنسانس ایران جدایی ایمان از شریعت اتفاق افتاده که خیلی جلوتراز سکولاریسم اروپا است).                                                                       
آیا انقلاب اسلامی یک باخت تاریخی را برای ما رقم زد، و یا یک فرصتی را هم ایجاد کرد؟ پاسخ من این است که بعد از انقلاب به طور ناخواسته و پنهان یک راه میانبر تاریخی به سوی توسعه گشوده شده است. نه جامعه آگاهانه این راه را خواسته بود و نه حکومت! اما تعامل بین حکومت و جامعه راه را باز کرد.
اصلی‌ترین عامل شکست توسعه، سنت‌های غیرعقلانی هستند. سنت‌ها حافظان بسیار قدرتمندی دارند. جمهوری اسلامی کمک کرد تا حافظان تاریخی سنت در جامعه ما یا تضعیف شوند و یا حذف شوند و سنت بی دفاع مانده است تا لاجرم جامعه ما به سمت دنیای مدرن حرکت کند و با سنت های ضدتوسعه خداحافظی کند. این تحول در اروپا ۴۰۰ سال طول کشید ولی ما در طول ۴۰ سال گذشته زمینه‌های این تحول را در ایران ایجاد کردیم.

در دوران جمهوری اسلامی، جهشی عظیم در فراهم‌آوری زمینه‌های لازم برای مدرنیته رخ داده است که هیچ نظام دیگری به غیر نظام دینی با رهبری فقها نمی‌توانست چنین تحولی را با این سرعت ایجاد کند. این تحول را رضاشاه آغاز کرد و محمدرضا شاه ادامه داد اما هر دو شکست خوردند، چون به گونه‌ای عمل کردند که باعث انسجام و اتحاد تمام نیرو‌های محافظ سنت شدند و یک جبهه مستحکم در برابر تحولات دنیای مدرن شکل گرفت. انقلاب اسلامی هم به نوعی حاصل همین اتحاد بود.

مهم‌ترین خدمت جمهوری اسلامی این بود که نیروهای حافظ سنت را نخست از هم جدا کرد و سپس یک به یک آنها را نابود کرد.
در دوران جمهوری اسلامی چهار تحول مهم رخ داده که زمینه‌های تحقق نوگرایی و مدرنیته را فراهم کرده است. تحولاتی که حتی در ترکیه، پاکستان، مصر و کشورهایی با ساختار سیاسی مدرن‌تر از ایران هم رخ نداده است. سه مورد اول آن تضعیف، تخریب و حذف حافظان سنت است و تحول چهارم تحول در کیفیت دینداری ایرانیان است.

اصلیترین حافظان سنت، زنان، روستائیان و روحانیان هستند. که زنان از بقیه قدرتمند‌تر عمل می‌کنند. جمهوری اسلامی نخست زنان را به نیروهای خط شکن تحولات مدرنیته تبدیل کرد.

پهلوی اول قدرت عشایر را نابود کرد، پهلوی دوم زمین داران را نابود کرد و جمهوری اسلامی عامه روستائیان را شهر نشین کرد. پیش بینی من این است که با این روند تا ۲۰ سال آینده کمتر از پنج درصد جمعیت روستائی خواهند بود.

سومین حافظ سنت روحانیان بودند که در دو سطح مراجع و روحانیان محلی فعالیت می‌کردند. تقریبا جایگاه مراجع به عنوان سرمایه‌های نمادین که تحول آفرین بودند، از دست رفته است. بخشی از مراجع که با حکومت زاویه داشتند را حکومت تخریب کرد و بخشی از مراجع که مردم فکر می‌کردند حکومتی هستند، را هم مردم تخریب کردند.
روحانیان محلی هم که محل رجوع عامه بودند به علت عملکرد نامناسب روحانیان حکومتی، نزد مردم بی اعتبار شده اند.

تحول بسیار بنیادی‌تری که رخ داده است که تنها و تنها در یک حاکمیت دینی و فقهی امکان‌پذیر بود و هیچ حکومت دیگری نمی‌توانست این تحول را ایجاد کند، «جدایی ایمان از شریعت» است.
در طول تاریخ ایران، ایمان و شریعت به هم چسبیده بوده است، اما جمهوری اسلامی کمک کرد، تا جدایی ایمان از شریعت رخ بدهد که تحولی بسیار عظیم بوده است. این تحول بسیار عمیق‌تر از تحقق سکولاریسم در اروپاست.  در سکولاریسم، جدایی دین از سیاست رخ داد ولی در ایران جدایی ایمان از شریعت رخ داده است.
امروز با نسل روبه افزایشی از جوانانی رو به رو هستیم که ایمان دارند، ولی مناسک دینی را انجام نمی‌دهند. خانواده‌های آنها نیز پذیرفته‌اند که جوانان آنها تنها ایمان اخلاقی داشته باشند.
ایمان با توسعه سازگار است. شریعت، بسته به نوعش، ممکن است با توسعه سازگار باشد و ممکن است نباشد. شریعت در صورتی که زنده باشد و متناسب با نیاز جامعه تکامل یابد با توسعه سازگار است. اما ایدئولوژی دینی حتما ضد توسعه است.

@kavosh_garan
2.4K viewsedited  18:41
باز کردن / نظر دهید