2022-09-24 23:09:54
در مقابل انقلابهای اجتماعی، انقلابهای مدنی عموما در نظامهای استبدادی رخ میدهند. در انقلابهای مدنی ویژگیّهای نظام سیاسی، آزادیهای سیاسی و حقوق شهروندی برجستهتر است. هدف چنین انقلابهایی گسترش حقوق مدنی و پاسخگو کردن دولت مستبد از طریق سازوکارهای دموکراتیک بودهاند. برخلاف انقلابهای اجتماعی که معمولا در روستا اتفاق میافتند، انقلابهای مدنی عموما در شهرها رخ دادهاند. از تاکتیکهای مسلحانه – که مشارکت عمومی را کاهش میدهد – استفاده نکردهاند، بلکه با استفاده از روشهای خشونتپرهیز نظیر تظاهرات، در پی گردآوردن شمار زیادی از شهروندان در فضاهای شهری بودهاند. گروههای مختلف طبقهی متوسط شهری نقش مهمی در پیشبرد این انقلابها داشتهاند.
تحول تاریخی انقلابها مبتنی بر ترکیبهایی از اجتماعی/مدنی و شهری/روستایی بوده است. از اواخر قرن هفدهم تا اوایل قرن بیستم انقلابها خصلت اجتماعی داشتند، متمرکز در شهرها بودند، و از تاکتیکهای مسلحانه استفاده میکردند. حضور در شهر متضمن یک پارادوکس مهم برای انقلابیون است. از یک سو پایگاه دولتهای حاکم در شهرها و خصوصا در پایتخت است. به همین دلیل، بودنِ در شهر از یک سو انقلابیون را به هدفشان در به زیر کشیدنِ حکومت نزدیک میکند. اما از سوی دیگر قدرت سرکوب حکومت نیز در شهرها بیشتر است.
ولی بعد از جنگ جهانی دوم انقلابها و انقلابیون از شهرها به روستاها مهاجرت میکنند. دلیل اصلی این امر آن است که با انباشت ثروت و قدرتمندتر شدن هرچه بیشتر دولتها قوای قهریهی آنها هم قویتر شد و دیگر انقلابیون توان رویارویی مسلحانه با حکومتها در شهر را در خود نمیدیدند. به همین دلیل انقلابیون به تدریج به روستاها مهاجرت کردند و دست به بسیج دهقانان و جنبشهای مسلحانه از مناطق کوهستانی و صعبالعبوری زدند که دسترسی حکومت به آنها دشوار بود. انقلاب چین به رهبری مائو و انقلاب کوبا به رهبری کاسترو از مهمترین نمونههای انقلاب در این دوره هستند. در این دوره انقلابها بیشتر انقلابهای اجتماعی بودند و در پی اهدافی مانند تغییر ساختار طبقاتی و هم چنین استقلال از قدرتهای استعماری.
با نزدیک شدن به پایان قرن بیستم، بهخصوص پس از جنگ سرد، تغییرات مهمی در انقلابها اتفاق افتاد. انقلابهای مدنی جایگزین انقلابهای اجتماعی شدند. انقلابها مجددا از روستاها به شهرها آمدند، و به جای تکیه بر مبارزهی مسلحانه به روشهای خشونتپرهیز روی آوردند. بخت موفقیت انقلابها نیز در ان دوران افزایش یافته است.
سه عامل در وقوع این تغییرات موثر بودند:
۱) شهرنشینی در کل جهان رو به رشد بود، و جمعیت بیشتر و بیشتر در شهرها متمرکز شد. تمرکز جمعیت در شهرها خود تبدیل به منبع بالقوهای برای ایجاد قدرت سیاسی برای انقلابیون شد. همچنین با گسترش فنآوریهای ارتباطی در فضاهای شهری امکان هماهنگی سریع برای بسیج جمعیت نیز برای انقلابیون فراهم آمد.
۲) انقلابهای اجتماعی روستایی بیشتر در پی استقلال بودند. اما وقتی بیشتر دولتها از دولتهای استعماری مستقل شدند، انقلابهای مدنی دولتهای مستقل جدید و خصلت استبدادی آنها را هدف گرفتند.
۳) تغییرات مهمی در نظام بین الملل رخ داد. انقلابهای اجتماعی با جنگهای بین کشوری در ارتباط بودند. مثلا انقلاب روسیه در پی جنگ جهانی اول اتفاق افتاد یا انقلاب چین بعد از اشغال چین توسط ژاپن. اما تعداد جنگهای بین کشوری در جهان افول کرد. همچنین تا پایان جنگ سرد آمریکا به عنوان یک ابرقدرت ضدانقلاب عمل میکرد ولی با سقوط اتحاد جماهیر شوروی سیاست آمریکا نیز بر گسترش دموکراسی از طریق تغییر رژیم قرار گرفت. بالاخره جهانیشدن جمعیت مردم را در نقاط مختلف به هم مرتبط کرد و فنآوریهای ارتباطی جدیدی مانند اینترنت را به میان
چه عواملی منجر به وقوع انقلابها میشوند؟این شاید مهمترین پرسش دربارهی انقلابهاست که معرکهی نظرات متضاد و جالبی بین پژوهشگران علوم اجتماعی بوده است. بایسینگر پس از تشریح تغییرات رخ داده در انقلابها در بیش از یک قرن گذشته به بیان نظریهای دربارهی وقوع انقلابها بر مبنای دادهی جدید خود میپردازد. این یک نظریهی ساختاریِ احتمالی است. به این معنا که یک سلسله عوامل ساختاری احتمال وقوع انقلاب را افزایش میدهند، اما اینکه نهایتا انقلاب به وقوع بپیوندد یا نه بستگی به نوع کنش مخالفان و حکومت دارد.
تحلیل آماری دادهی انقلابها نشان میدهد که وقوع انقلابهای شهری-مدنی برخلاف انقلابهای اجتماعی بسته به ویژگیهای نظام سیاسی حاکم است. اما چه نظامهای سیاسیای بیشتر در معرض وقوع انقلابها هستند؟ نظامهای سیاسی غیردموکراتیک بسته و سرکوبگر، با فساد بالا، که رهبران آنها برای مدت زیادی در قدرت بودهاند در برابر وقوع انقلابهای مدنی-شهری آسیبپذیرترند، خصوصا پس از پایان جنگ سرد.
316 views20:09