Get Mystery Box with random crypto!

📶درسگفتارهای جامعه شناسی

لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی د
لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
آدرس کانال: @kavosh_garan
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 13.43K
توضیحات از کانال

"جامعه‌شناسی فهم جامعه با تمام واقعیت هايش است.
#علیرضاهمدست
جهت آگهی به این آیدی پیام بدهید
@alirezahamdast
👉https://www.instagram.com/kavosh_garan3

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 44

2022-09-21 01:11:46 خسوفِ خِرَد در عصر علم‌پرستی

نویسنده: ماکس هورکهایمر

عقل(Reason) همچون اورگانی برای درک طبیعت واقعی واقعیت و تعیین بنیادهای هدایت‌بخش زندگی‌مان تقریبا به طور کامل از کار افتاده و منسوخ شده است. هرچقدر مفهوم خرد سست‌تر گردد، راحت‌تر خود را در اختیار دستکاری ایدئولوژیکال و تبلیغ‌های سوگیرانه برای رسوایی‌آمیزترین ‌دروغ‌ها قرار می‌دهد. عقل ذهنی با هر چیزی مطابقت دارد و انعطاف پلاستیکی‌مانند آن هر گونه‌ای از تصمیم‌گیری‌های عملی و اخلاقی و زیبایی‌شناختی را به قهقرایی معنازداشده فرو می‌بَرد. وسواسی که به خرد تجربه‌گرایانه و داده‌های محض آزمایشگاهی داده شده، بازتاب جامعه‌ای‌ست که مردم فرصتی برای تفکر و تزکیه ندارند. در واقع عقل و خِرَد ابزاری، هرگز واقعیت اجتماعی را هدایت نکرده است، اما اکنون عقل بطور فراگیر و گسترده‌ای از هر گرایش یا ترجیح خاصی پاک شده که در نهایت حتی از وظیفه‌ی داوری در مورد اعمال و راه و روش زندگی انسان نیز صرف نظر کرده است. انسان زمانی ارزش واقعی‌اش را در دنیا کشف می‌کند که با جامعه به عنوان یک انسان مواجه می‌شود، بدون پول و شهرت و پارتی بازی‌های قدرتمند و بدون همه‌ی امکانات به جز پتانسیل‌های ذاتی و خودی‌اش، اما او به زودی درمیآبد که ویژگی‌های انسانی‌اش هیچ وزنی ندارد و آنچنان پَست و بی ارزش‌اند که حتی خودِ بازار هم آنها را فهرست نمی‌کند. علم‌پرستی متحجرانه که انسان را تنها به عنوان مفهومی بیولوژیکال با اندام‌هایی گوشتی و استخوانی و شیمیایی می‌شناسد، سرنوشتِ انسان را در دنیای واقعی بازتاب می‌دهد و چنان در کالبد جامعه می‌دمد که گوئیا انسان چیزی جز عضوی از یک گونه‌یِ حیوانی نیست. در چشمِ دنیا، خصیصه‌ی انسانیت دیگر چیزی نیست که برای خودِ هستیِ انسان ارزشمند باشد که حتی از حق اقامت هم محروم می‌شود. امروزه اساسا پیشرفت در راستای جهانی بهتر به دلیل تبانیِ خِرَد ابزاری با علم و فیزیک عینی و عدم تناسب کامل بین وزنِ ماشین‌های سرکوبگرِ قدرتِ اجتماعی با توده‌های اتمیزه‌یِ برده‌منش، مسدود شده است. هر چیز دیگری اعم از هزارچهرگی گسترده و باورمندی به تئوری‌های ناشیانه و سرخوردگی از اندیشه‌های برومند، عقیم‌سازی اراده یا جهیدن اسب اراده به کژراهه‌های زودهنگام فعالیت‌های وقفه‌ناپذیر زیر قهر چرخ ارابه‌های ترس و وحشت، نشانه‌ای از چندپارگی‌های وصله‌ناپذیر این عدم هماهنگی و تناسب است.
پراگماتیسم(عمل‌گرایی) و ساینتیسم(علم‌پرستی) و متریالیسم(مادّه‌پرستی) نیز در تلاش برای تبدیل فیزیک تجربی به اولین مدل مادی همه‌ی علوم و الگوسازی از تمام قلمروهای زندگی فکری با استفاده از تکنیک‌های آزمایشگاهی، رونوشت صنعتی‌گرایی مدرن است که انسان با تمام جهان ذهنی و ادراک فراطبیعی‌اش همچون مواد خام اولیه در نظر گرفته می‌شود.
دنیا آن‌چنان مقهور و مجذوب قدرت و تقلّا برای سازگاری بی چون‌وچرا با آن است که طغیان جوانی که زمانی با پدر می‌جنگید بدین‌جهت که کردار او با تفکر او در تضاد بود دیگر ظهور نمی‌کند. از نظر روان‌شناختی، پدر جای خود را به دنیای اشیاء داده است. وقتی حتّی دیکتاتورهای امروز به علم و عقل و خِرَد متوسّل می‌شوند، منظور واقعی‌شان این است که بیشترین تانک‌ها را در اختیار دارند. آن‌ها به اندازه‌ی کافی واقع‌گرا بودند تا آن‌ها را بسازند؛ دیگران نیز باید آنقدر منطقی باشند تا خود را به آن‌ها واگذار و تسلیم کنند!
ظاهرا این امر بدیهی به‌نظر می‌رسد هرکسی می‌خواهد میان مردم زندگی کند باید از قوانین برساخته‌ی آنان تبعیّت کند. این چیزی‌ست که اخلاق سکولار تمدن ما به آن منتهی می‌شود.
عقلانیّت در قالب چنین فرمان‌برداری‌ای همه‌چیز را قورت می‌دهد و می‌بلعد، حتّی آزادی اندیشیدن را. در چنین جوامعی به محض اینکه فکر یا کلمه به ابزار تبدیل شد، از (اندیشیدن) در معنای واقعی آن دست می‌کشیم و عقل به فتیش تبدیل می‌گردد، موجودی جادویی که به‌آسانی پذیرفته می‌شود تا این‌که متفکّرانه تجربه گردد.
اکنون که علم به ما کمک کرده تا بر هیبت و وحشت ناشناخته‌های طبیعت چیره شویم، ما برده‌ی فشارهای اجتماعی برساخته‌ی دستان خودمان هستیم. وقتی از ما خواسته می‌شود مستقل عمل کنیم، برای اسطوره‌ها، سیستم‌ها و مقامات عالی‌رتبه ضجّه می‌زنیم. اگر منظور از روشن‌گری و پیشرفت فکری، رهایی انسان از اعتقاد به نیروهای اهریمنی و شیاطین و پریان، و به سرنوشت و رهایی از ترس است، پس نکوهش و بدگویی از چیزی که درحالِ‌حاضر عقل نامیده می‌شود، بزرگ‌ترین خدمت به آن است.

@kavosh_garan
1.3K views22:11
باز کردن / نظر دهید
2022-09-20 18:52:54 آیا هرگز دیده شده که ملت آزاده‌ای مدتی طولانی تسلیم استبداد شود؟

یا ملت رام و سربه‌زیری به آزادی دست یابد؟!

#اینیاتسیو_سیلونه
#مکتب_دیکتاتورها

@kavosh_garan
1.6K views15:52
باز کردن / نظر دهید
2022-09-15 10:48:30
معاونت فرهنگی، اجتماعی و گردشگری مناطق آزاد برگزار می‌کند:

فراخوان سراسری
طرح‌های مقابله با اعتیاد
(با هدف اجرا در مناطق آزاد و ویژۀ اقتصادی)


محورهای اصلی فراخوان
۱. ایمن‌سازی محیط و بستر اجتماعی پُرخطر.
۲. بازپروری علمی و کامل پزشکی و روان‌شناختی و جامعه‌شناختی.
۳. بازیافتن سرمایۀ اجتماعی و بازگشت به جامعه پس از بازپروری.
۴. آموزش و توانمندسازی دانش‌آموزان در برابر اعتیاد.
۵. آموزش و توانمندسازی آموزگاران و والدین در برابر اعتیاد نوجوانان و جوانان.
۶. آموزش و توانمندسازی کارگران در برابر اعتیاد.
۷. آموزش و توانمندسازی کارفرمایان به‌منظور بهسازی محیط کار.


شرکت‌کنندگان می‌توانند طرح‌ پیشنهادی و کارنامۀ کاری خود را در قالب فایل وُرد تا ۳۰شهریور۱۴۰۱ ارسال فرمایند.

mre.manateghe.azad@gmail.com
021-75207722

نشانی: خیابان ولی‌عصر، بلوار اسفندیار، پلاک۵۱، دبیرخانۀ شورایعالی مناطق آزاد تجاری‌صنعتی و ویژۀ اقتصادی.
4.5K views07:48
باز کردن / نظر دهید
2022-09-09 14:21:50 خود انقلاب را فقط انسان‌ها می‌توانند انجام دهند. انسان‌هایی که افکار و احساساتشان از سلطه‌ی نظام حاکم رهایی یافته است.


#تاریخ_و_آگاهی_طبقاتی
#جورج_لوکاچ
#محمد_جعفر_پوینده

@Kavosh_garan
3.7K views11:21
باز کردن / نظر دهید
2022-09-09 12:28:45 چگونه یک جامعه دچار یخ زدگی می شود(از زبان آلکسی دوتوکویل)

۱.در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی،کاستی،طبقاتی و اخوت های صنفی در آن از بین رفته باشند،مردم بسیار آمادگی دارند که تنها بر حسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردگرایی بسیار محدود فقط در اندیشه خود باشند و هیچ دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند.رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایش های فردپرستانه ای مقابله نمی کند،بلکه به آنها پروبال هم می دهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هر گونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع محروم می سازد.این گونه حکومت مردم را در زندگی خصوصی شان محصور می دارد و با سواستفاده از این گرایشی که آنها در جهت جدا نگه داشتن شان از دیگران پیدا می کنند،موفق می شود که آنها را از یکدیگر بیگانه سازد.در جامعه ای که احساس افراد آن به همدیگر سرد بوده باشد،رژیم خودکامه می تواند یک گام پیشتر گذارد و این سردی را به یخ زدگی تبدیل کند.
۲.از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست،هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خود را بهبود بخشد.چون در این اجتماع پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص می گردد،بلکه برای انسان نجیب زادگی نیز می خرد،و از آنجا که پول پیوسته دست به دست می گردد و حیثیت اجتماعی خانواده ها را بالا و پایین می برد،همه کس بی تابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن می کوشد تا ثروتش را دست نخورده نگه دارد....‌..اگر کوششی برای نظارت بر رشد این آرزوها در جامعه انجام نگیرد،سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه .....تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند.این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد،توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد......
۳.تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید....‌‌..زیرا این آزادی است که انسانها را به ایجاد ارتباط با یکدیگر وا میدارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع می بخشد....

از متن کتاب "انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن" اثر آلکسی دوتوکویل ترجمه محسن ثلاثی.

@Kavosh_garan

@mostafamehraeen
3.5K views09:28
باز کردن / نظر دهید
2022-09-07 21:14:50
چرا دموکراسی در ایران پا نمی‌گیرد؟

دکتر بیژن عبدالکریمی

@kavosh_garan
556 viewsedited  18:14
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 12:59:31 خانواده عقلانی به مثابه خانواده ای پرتنش

خانواده ای را تصور کنید که پدر در بیرون خانه کار می کند و منبع درآمد برای خانواده است، پدر بزرگ بر اثر بیماری و کهولت سن در خانه افتاده است، مادر خانه دار است، خواهر و برادرانتان هر یک به شیوه متفاوت کار می کنند و یا در حال تحصیل هستند...
میتوانید مواجه متفاوت از دو خانواده را تصور کنید:
خانواده احساسی و عاطفی هستند. وقتی پدر به خانه بر می گردد اعضای خانواده به نشانه احترام از جا بلند می شوند و به پیشواز پدر میروند، هر کسی که حوصله و توانایی داشت به مادر کمک میکند، حال پدر بزرگ را درمی یابند، کسی مریض میشود بقیه از وی نگهداری می کنند و ...
بر خلاف خانواده قبلی(۱)، این خانواده کاملاً عقلانی با هم رفتار می کنند. وقتی پدر به خانه برمیگردد هیچ عقلانی نیست که به احترام پدر از جا برخیزند، اصلاً عقلانی فکر کنیم «از جا برخاستن به خاطر کسی، مگر احترام است یا توهین؟». حال فرض کنیم اعضای خانواده به احترام پدر(نان آور اصلی خانواده) بلند شوند و پدر عقلانی فکر کند. در این صورت باید پدر بگوید «با آمدن من به خانه و احترام گذاشتن دلیلی جز این ندارد که اعضای خانواده ام نفعی از من میبرند» و ...
حال سوال این است که خانه و خانواده، جای عقلانیت است یا احساسات؟

عقل همواره کمبودها، فقدان ها، نارضایتیها و ... را می بیند، عقل به همه چیز شک می کند عقل همواره در پی تجزیه و تحلیل و موشکافی دقیق امور است. دو انسانی که همه چیز را عقلانی محاسبه میکنند هیچگاه به تفاهم نمیرسند زیرا عاقلترین انسانها، فیلسوفان بوده اند که هیچ کدام به توافق کاملی نرسیده اند.

این احساس است که نابرابریها، سلب ازادی، بیعدالتیها را میپذیرد. نگهداری از همسری که سه ماه در بستر بیماری است هیچ گاه پذیرای عقل نیست، این احساس است که آن را پذیراست.

عقل کنجکاو، فضول، شکاک و همواره پرتنش است ولی احساس همواره با پذیرش، امنیت و آسایش همراه است. در یونان باستان خانه عرصه احساسات(و حوزه خصوصی) و بیرون خانه عرصۀ عقلانیت تصور می شد. مشکل زمانۀ ما این است که خانه و خانواده را همانند بیرون خانواده(جامعه¬مدنی و ارگانها) عقلانی کردیم، احساسات را سرکوب یا به بیرون خانه رهسپار کردیم. همواره در بیرون از خانه در پی ارضای احساسات هستیم با دوستی های زیاد، نگهداری حیوانات، افراط در تمایل جنسی و ...

دولتهای مدرن، جهت کنترل عرصه خصوصی، فضای خانه را عقلانی، و به فضای عمومی بدل کرد. دیگر دولت با سازوکارها و استراتژیهای خود از جمله بهداشت، آمار، جامعه شناسی، مدرسه، پلیس، قانون، حجاب، روانشناس و ...خانواده را به عنوان فضایی عقلانی که تحت لوای خودش است به کنترل در آورده است. خانواده به شکل ارگانی درآمده است که اعضایش در ارتباط عقلانی با همدیگر جهت بازتولید دولت درآمده است. باید قانون، پلیس، روانشناس و ... در مقام داور اعضای خانواده وجود داشته باشند، لذا دولت داور خانواده میشود.


سردار فتوحی

پ.ن. این به معنای آن نیست انتخاب همسر هم مبنای احساسی باشد.

@kavosh_garan
118 views09:59
باز کردن / نظر دهید
2022-09-04 23:02:08 جامعه ایران گرفتار در حدود دو پدیده غایب

#مصطفی_مهرآیین


@kavosh_garan
336 views20:02
باز کردن / نظر دهید
2022-09-04 22:30:50 ظلمت هراعتقادی، حقیقت هراعتقاد است. حقیقت بدین معنا آن ناپرسیده ونادانسته‌ای است که با احاطه‌ی درونی‌اش فرهنگی می‌شود، یعنی احساس جمعی را تسخیر می‌کند و شالوده‌ی اعتقاد را می‌ریزد. اعتقاد را من در برابر تفکر می‌نهم و این دو را در نهاد و تحقق خود نافی یکدیگر می‌دانم.
ببینیم اعتقاد چیست و ربطی به تفکر دارد یا ندارد. اعتقاد همیشه و در وهله‌ی اول اعتقاد به کسی یا به چیزی است. مثلاً اعتقاد به یک رهبر سیاسی، به یک آرمان، به یک شاعر، به یک نویسنده،‌ به قطب یک فرقه،‌ به یک هدف، به یک عشق، به یک مبارزه،... در واقع به هر کس و هر امری که در شمول اغراض خود بتواند برای یک فرد یا جمع کلاً یا جزئاً تکیه‌گاه حیاتی به چیره‌ترین معنای آن باشد. این تکیه‌گاه حیاتی، چون در پرسش‌ناپذیری‌اش موجب و مآلاً حقیقت اعتقاد باقی می‌ماند، می‌بایستی خود در ناکاویدنی‌بودنش تاریکی محض باشد، اما برای معتقد سرچشمه‌ی روشنی‌ها و بداهت‌ها شود. بدین معنا اعتقاد در مکانیسم خود عبارت از وابستگی درونی و رفتاری ما به پندارهایی‌ست که به عللی بر ما مستولی و مآلاً برای ما حیاتی می‌گردند.

پندار مستولی به سبب لزوم حیاتی‌اش برای عواطف، اذهان مردم و ارزش‌های نگهدارنده‌ی جامعه و چیره برآن هرگز معروض پرسش نمی‌شود، بلکه به همین سبب قهراً پرسش را در میدان نفوذ خود ممتنع می‌کند. پندار مستولی، به این علت که استیلایش بدیهی تلقی می‌گردد و مقبول همگان است، حقیقت خوانده می‌شود. هرگاه این «حقیقت» متزلزل یا بی‌اعتبار گردد، یعنی نیروی بداهت مستولی‌اش را از دست دهد،‌ اعتقاد مبتنی بر آن نیز بی‌اعتبار و منسوخ خواهد شد. معنای این که هرگاه یک «حقیقت» ‌اعتبار خود را از دست بدهد، این است که آن «حقیقت» دیگر حقیقت نباشد. بی‌اعتبار شدن و بی‌حقیقت شدن یک «حقیقت» نتیجه‌ی نابودی استیلای آن است. چنین است که مثلاً «حقیقت» زرتشتی تاریخاً جای خود را به حقیقت اسلامی می‌دهد. اینگونه «حقایق» یا پندارهای مستولی پدیده‌هایی هستند که عموماً دین نامیده می‌شوند، و دین آن پدیده‌ای‌ست که بر اینگونه «حقایق» استوار باشد. از اینرو من اعتقاد مبتنی بر این حقایق و فرهنگ زاده‌ی اعتقاد به آن را دینی نامیده‌ام.

برخلاف اعتقاد،‌ تفکر بر هیچ حقیقتی،‌ به این معنا که آن حقیقت بتواند تفکر را در مورد خود ناپرسا کند،‌ نه از پیش مبتنی‌ست و نه از پس. تفکر همواره پیش از هر چیز یعنی پرسش و جویندگی از جمله نیز در این امر که حقیقت چیست و اگر هست کدامست و چگونه است. جویندگی تفکر،‌ چون به هیچ فرمانی سر نمی‌نهد، هرگز پایان نمی‌یابد. از اینرو تفکر هر آن و همیشه باید از نو بپرسد و بکاود تا اساساً باشد و معلوم کند که آیا و چگونه خود و یافته‌های پیشینش تاب نوپرسی و نوکاوی شدن را دارند. جایی که اعتقاد در و از وابستگی به بنیادش هست، تفکر در جویندگی و بنیانکاوی تحقق می‌پذیرد. اعتقاد نشانه‌ی سرنهادن به بنیادی کاوش‌ناپذیر و مسلم است که حقیقت اعتقاد را می‌سازد، و تفکر خود را منحصراً در این نشان می‌دهد که هرگز مجاز نیست بنیادی را ناکاویدنی و به این معنا ناپرسیدنی بگیرد. حقیقت برای اعتقاد بنیاد،‌ ضامن و مرجع وجودی‌ست،‌ در حالیکه تفکر همواره باید به خود ثابت کند که هیچ بنیادی و ضامنی جز پرسندگی ندارد،‌ یعنی هیچگاه به هیچ مرجعی جز کاویدن متکی نیست. تفکر همانقدر از پرسش و کاوش برمی‌آید و بدینگونه پیوسته از نو می‌شکفد که اعتقاد را «حقیقتش» یکبار برای‌همیشه در ناپرسایی خود بنا می‌نهد و نگه می‌دارد.

#آرامش_دوستدار

درسگفتارهای فلسفی

@falsafe_bodan
408 views19:30
باز کردن / نظر دهید
2022-09-03 11:26:14 این ساختمان یک نمونه از مدرسه های فنلاند است. فضای باز ، مکان جمع شدن و گوشه های راحت. در ابو ظبی مدارسی میسازند با مدل فنلاندی.دراین مدارس قسمت دختران از پسران جداست. و نماز خانه هم دارد.
برای مدرسه بعدی آنها همه چیز فنلاندی می خواهند، تربیت معلم، تکنولوژی ، موادو ابزار های آموزشی. 
از آنجاییکه همه می خواهند در موفقیت فنلاند شریک باشند.پس چرا آنها بخشی از آن را نفروشند؟

یوهان شپانن مشاور بازرگانی می گوید:” اگر بتوانیم دنیا را کمی دمکراتیک تر کنیم، جنگ کمتر ، گرسنگی کمترو با آموزش بیشتر امکان پذیر است، خوب چرا نه . بگذارید آموزش را هم صادر کنیم.”

@kavosh_garan
768 views08:26
باز کردن / نظر دهید