2022-12-13 13:42:29
چرا امروز دیگر انقلاب ممکن نیست
چرا نظام حکومتی نئولیبرال تا این حد استوار است؟ چرا با وجود شکاف روزافزون میان فقیر و ثروتمند بهسختی مقاومتی در برابر آن میبینیم؟
بیونگ-چول هان / ترجمه: فرهاد سلمانیان
بیونگ-چول هان، نویسنده این مقاله، استاد فلسفه و فرهنگشناسی در دانشگاه هنرهای برلین است. او در سال ۱۹۵۹ در سئول، پایتخت کره جنوبی به دنیا آمده. وی در رشتههای فلسفه، ادبیات کشورهای آلمانیزبان و الاهیات کاتولیک در شهرهای فرایبورگ و مونیخ تحصیل کرده و در مورد فلسفه هایدگر به پژوهش پرداخته است. او در حال حاضر در پژوهشهای خود به شفافیت رفتاری میپردازد و آن را هنجار فرهنگی تحمیل شده از سوی نیروهای نئولیبرال بازار اقتصاد میداند. از آثار جدید بیونگ-چول هان میتوان «عقلانیت دیجیتال و پایان کنش ارتباطی» و «سیاست روانی: نئولیبرالیسم و تکنیکهای نوین قدرت» را نام برد.
■ نئولیبرالیسم
نئولیبرالیسم نام جریان فکری گسترده و ناهمگنی است که در کلیت خود در پی نظامی است بر اساس کمترین میزان کنترل بر سرمایه. این مکتب دخالت دولت در اقتصاد را بهطور کامل رد نمیکند، اما در پی به حداقل رساندن آن است. از دید مکتب نئولیبرالیسم دخالت دولت در اقتصاد زمانی موجه و لازم است که بازار را تقویت کند، مانع تشکیل تکقطبی یا کارتلهای انحصاری در بازار شود، نوسانهای اقتصادی را تعدیل کند یا به تعادل اجتماعی کمک کند. اکثر نظامهای اقتصادی کشورهای صنعتی غرب بر اصول نئولیبرالیسم استوار هستند. «مکتب فرایبورگ»، «مکتب شیکاگو» و همچنین نمایندگان «مکتب اتریش» مانند فردریش فون هایک به رویکرد فکری نئولیبرالیسم تعلق دارند. تفاوت میان این شاخههای نئولیبرالیسم و انتساب متفکران و نویسندگان گوناگون به آنها محل بحث و جدل بوده است.
یک سال قبل وقتی در صحن نمایش برلین بحثی میان من و آنتونیو نِگری، کارشناس سیاسی ایتالیایی، درگرفت، دیدگاههای دو منتقد سرمایهداری مستقیماً با یکدیگر برخورد میکردند. نگری در رویای امکان مقاومت جهانی در برابر «امپراتوری» نظام حکومتی نئولیبرال بود. او خود را انقلابی کمونیست نشان میداد و مرا «استادی مردد» خواند. تأکید پرشور او در استدلالهایش بر «توده انبوه»، توده معترض و انقلابی همبسته بود که از دید نگری ظاهراً قادر بود امپراتوری نئولیبرالیسم را سرنگون کند. از نظر من موضع این انقلابی کمونیست بیش از حد سادهانگارانه و دور از واقعیت بود. بنابراین من سعی کردم برای نگری توضیح بدهم چرا امروز دیگر انقلاب ممکن نیست.
چرا نظام حکومتی نئولیبرال تا این حد استوار است؟ چرا مقاومتهای کمی در برابر آن وجود دارد؟ چرا همه این مقاومتها سریعاً بینتیجه میمانند؟ چرا امروز با وجود شکاف فزاینده میان فقیر و ثروتمند دیگر انقلاب ممکن نیست؟ برای توضیح این مسأله، مهم، فهم دقیق چگونگی عملکرد قدرت و حکومت سرمایهداری در وضعیت امروز است.
کسی که قصد دارد نظام حکومتی جدیدی بر پا کند، باید مقاومت در برابر آن را از میان بردارد. این ویژگی در مورد نظام حکومتی نئولیبرال هم صادق است. برای استقرار نظام جدید حکومتی، قدرتی تعیینکننده و غالب لازم است که بیشتر با خشونت وارد عمل میشود. اما این قدرت غالب با قدرت ثباتبخش نیروهای درون نظام حاکم همسان نیست. معروف است که مارگارت تاچر، نخستوزیر سابق بریتانیا، به عنوان پیشقراول نظام نئولیبرالیسم، با اتحادیههای صنفی مانند «دشمن داخلی» رفتار و با آنها شدیداً مبارزه میکرد. اما دخالت خشونتآمیز دولت برای پیشبرد برنامه نئولیبرالیستی نظام حاکم، همان قدرت حافظ نظام حاکم نیست.
قدرت حافظ نظام: وسوسهگر، نه سرکوبگر
در سیستم نئولیبرال، قدرت پاسدار نظام حکومت دیگر مانند گذشته سرکوبگر نیست، بلکه وسوسهگر و جذاب است. قدرت پاسدار نظام در جامعه مقرراتی و صنعتی سرکوبگر بود. صاحبان کارخانه در چنین جامعهای از کارگران کارخانه بیرحمانه بهرهکشی میکردند. بنا بر این، بهرهکشی خشونتآمیز دیگری به اعتراض و مقاومت میانجامید. در این وضع ممکن بود انقلابی صورت بگیرد که مناسبات حاکم تولید را براندازد. در چنین نظام سرکوبگری هم ظلم و هم ظالم قابل مشاهده و شناسایی هستند. یک هماورد مشخص و دشمنی عینی وجود دارد که مقاومت متوجه اوست.
اما نظام حکومتی نئولیبرالسیم، ساختاری کاملاً متفاوت دارد. در این نظام، قدرت حافظ نظام دیگر سرکوبگر نیست، بلکه اغواگر است، یعنی وسوسهگر و فریبنده است. این نظام سلطه دیگر مانند رژیمهای مقرراتی، محسوس و عینی نیست. دیگر هماوردی عینی و دشمنی وجود ندارد که به نام نظام حاکم آزادی را سرکوب کند و در برابر او مقاومتی ممکن باشد.
1.4K views10:42