Get Mystery Box with random crypto!

پریسک زاگرس

لوگوی کانال تلگرام magperiskezagros — پریسک زاگرس پ
لوگوی کانال تلگرام magperiskezagros — پریسک زاگرس
آدرس کانال: @magperiskezagros
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 241
توضیحات از کانال

🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-28 21:37:40 قُشـــــــــنِ قُـــــــــدو
هر جور که می نویسم، بی معنا است. هر دلیلی که اقامه می کنم دلم آرام نمی گیرد. دو روز است دارم می نویسم و پاک می کنم. دنبال واژه می گردم تا عصیان و آزردگی ام را تسکین دهم پیدا نمی کنم. در جستجوی جمله ای هستم که این جراحت را مرهمی باشد یافت می نشود.
هر فلسفه ای که پشت این کار و کنش ها باشد فاجعه است. کابوس است. مالیخولیا است. بر شاخ نشستن است و بُن بریدن.انگار شاملو از راسته بروجردی ها نگاه حسرتبارش به دَرز و «دَخَز»۱ های فلک الافلاک افتاده و بعد اندوهناک زمزمه کرده است که؛
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست!
باور کردنی نیست. نمی شود. با عقل و اندازه جور در نمی آید. سیستمی که باید نگاهبان و نگهدار یک مجموعه باشد خودش نبش و نفلگی به بار بیاورد! سازمانی که وظیفه اش حفظ و نگهداری آثار و ابنیه تاریخی است، بناها را دستکاری کند. در حریم آثار ملی و بین المللی ساخت و ساز کند. با بیل و کلنگ به جان درها و دیوارها بیفتد.
مرمتی کرده اید مرحبا. برق کشیِ تان برق از سر ملت پرانده است!
اگر نمی دانید که وامصیبتا. اگر می دانید که واویلا. جاهل اگر هستید جایگاهتان اینجا نیست. دانا اگر هستید عملکردتان حکایت دزد است و چراغ و گُزیده تر بردن کالا.
شما که همه چی دان هستید. صبحانه اتان را با کَرّ و فَرّ می خورید و تُفاله تفاخرتان را به صورت گرسنگان می کوبید. سریال می بینید و جذب جمال جیران می شوید. حیران جیران. با مشمع های بازیافتی به فکر برندینگ کباب بناب هستید. تاریخ را پس و پیش می کنید و اسکندر مقدونی را می آورید کرمانشاه و فصلی مُشبِع و فرازی متقن در باره کول و کتف هرکول می گویید. شما که استاد هستید. لیسانس و فوق لیسانس و دکترا دارید. اهل مدیا و رسانه هستید. کتاب می خوانید و ایده می پردازید چطور دیوارهای یک اثر ملی را خِشت بُرّ کردید؟ دیوار کوره پزخانه های ساوه که نیست. این دیوار، دیوار خانه های مسکن مهر نیست که هر طور دلتان خواست کم و کوتاهش کنید. این دیوار داستان این سرزمین است. قصه این قلعه بیش و پیش از قیل و مقال شماست. این آستان سپهر سپهران است، سَرِ شما به سِرّ این سایبان نمی رسد. نردبان نادانی برداشته و بر بام زیباترین سازه گنبدی ایران نشسته اید که طاق و رواقش را ترمیم کنید. بی گدار به آب زده اید. می گویند دایره را به مثلث تبدیل کرده اید؟ سبز را به جای فیروزه ای گذاشته اید! ترمیم کاشی های آشپزخانه خودتان را هم همینقدر سرسری و ساده می گیرید؟
زامبی ها هم با میراث و مانده هایشان چنین نمی کنند که شما می کنید. ارزش این آثار را ظاهرا فقط شما نمی دانید. همه جا به چشم گنجینه به این آثار نگاه می کنند الا شما که آن ها را مزاحم و مشکل تلقی می کنید. آن ها که برای میراث و مانده های خود حرمت قائل هستند روی این خشت ها و خاک ها و کلوخ ها و کنگره ها پوشش می گذارند، شیشه می کشند تا نسیم نتواند بر تنشان دست بکشد. اگر ضرورتی باشد با فُرچه های نرم و لطیف گَرد از گِردشان می زدایند. در صحن و سرای چنین بناها و بنیان هایی بانگ نباید بلند برداشت. مبادا چینی تنهایی شان ترک بردارد. شما از چه قماشید «قُشَن»۲های «قُدو»۳ که «قازمَه»۴ و «قُلِینگَه»۵ برمی دارید و با چکمه و چکش می روید تا ته تاریخ و می کَنید و می کُنید آنچه که بایسته نیست!
قلعه قلب و چشم این شهر است. نازِشِ نفس این مردم به فلک الافلاک است. این مردم صبح که بیدار می شوند چشمشان به عشق کنگره های این کهن دژ باز می شود و شب با سودای این برج و بارو چشمشان را هم می گذارند. کلنگ به «کَلیتَه»۶این مردم نزنید. میخ در مردمک دیدگان این مردم نکنید. هر خط و خراشی که سینه و صورت فلک الافلاک را زخمی کند جراحت جان این مردم است. جهالتتان را جای دیگری خرج کنید. قلعه مایه و میراث این مردم است. این طاق ها و رواق ها و کنگره ها و کلوخ ها ریشه های یک ملت هستند. همه شاخه ها و سرشاخه های ایران از شیرابه این ریشه ها سبز و سر پا هستند.
اگر این کاره نیستید این متر و مقراض ها در دست شما چه می کند؟ درزی های «دَرزَن»۷ ندیده دوختن و درست کردن کار شما نیست پس این متر و مقراض را زمین بگذارید. می خواهید دگمه ای بر زیباترین گنبد جهان بدوزید؟ چرا آستین و آستر را به فنا برده اید؟ می خواهید کُرکی از «کَپِنَک» ۸کهنسال فلک الافلاک بردارید چرا خنجر بر میانش می بندید؟ این «سِتِرَه»۹ را شالی بر میان بندید. این سر را کلاهی در خور بگذارید. تزئین و تیمارش کنید. پوسیدگی و پریشانی اش را دستی بکشید. دردش را به درمان بنشینید. آنکه پوسیده اش را می شکافند و درمی آورند و دور می اندازند «کاکیلَه»۱۰است نه دژ شاپورخواست.
پ.ن؛
۱؛شکاف
۲؛قشون
۳؛بی سلیقه، کارنابلد
۴؛کلنگی که از یک طرف تیغه دارد
۵؛کلنگ
۶؛سر و گردن
۷؛سوزن خیاطی
۸؛نوعی پوشش پشمی
۹؛بالا پوش مردانه
۱۰؛دندان آسیاب
@Khapuorah
#ماشااکبری
133 views18:37
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 22:53:28 حسین پناهی:
ای مردی که می توانست
یک بلوط باشد!

در مورد حسین پناهی بیشتر مردم قضاوتی همدلانه دارند. چیزی شبیه همان لحن مظلومانه صدایش یا معصومیتی که در چشم ها و چروک های صورت روستایی اش پنهان بود. چطور یک نفر می توانست این همه مظلوم باشد و بعد بمیرد؟

طبع لطیفی داشت. بیشتر شبیه شعری از نیما بود. آدمی که نام مادرش «ماه کنیز» باشد احتمالاً می‌تواند مثل حسین پناهی تبدیل به یک لطافت محض و رازآلود شود. چیزی شبیه بوی کنُده بلوطی در زاگرس - زادگاهش- که در آتش می سوزد، یا مه جنگل های شمال.

در شناسنامه اش تولد او را ۱۳۳۵ در دژکوه از توابع شهر سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد قیدکرده بودند اما پس از مرگ و کالبدشکافی و آزمایش DNA مشخص شد چهارسال جوان‌تر بود. متولد ۱۳۳۹. پزشک های بیچاره چقدر تلاش کردند تا رازهای تو را کشف کنند؟ زیر آن پوست آفتاب سوخته، لای آن ابروهای پرپشت و در آن لبخندهای گُنگ دیگر چه پنهان داشتی که هیچوقت فاش مان نشد؟

نوشته اند پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه آیت‌الله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه زنی برای پرسش مسئله‌ای که برایش پیش آمده بود نزد حسین رفت و از حسین پرسید که فضله‌موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟

حسین با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است (روغن محلی معمولاً در تابستان از حرارت دادن کره به دست می‌آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است)، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده‌اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.

بعد از این اتفاق بود که حسین علی‌رغم فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.

حتی اگر افسانه باشد با روح و روان آن بازیگر- شاعر پریشان احوال روزگار ما جور در می آمد. در تهران بازیگری و نمایشنامه نویسی خواند و از «محله بهداشت» سردر آورد. وقتی نمایش «دو مرغابی در مه» که خودش نوشت و کارگردانی کرد از تلویزیون پخش شد خیلی ها شیفته اش شدند.

کشور داشت پوست می انداخت. دوران تلخ و سختی بود و شاید در آن روزگار که همه در آرزوی «بار دگر روزگار چون شکر آید» بودند مردم نیاز داشتند که یک نفر با روحی کودکانه، اندامی ظریف و شکننده و طنزی که گرچه گزنده بود اما تلخ نمی شد بیاید و دل‌هایشان را فتح کند. فیلم بازی کند، تئاتر ببرد روی صحنه، شعر بگوید.

بسیاری او را با شعرهایش می شناسند. با کتاب های شعر لاغری که ده‌ها بار تجدید چاپ شدند. هنوز هم آن صدای خش دار و زخمی اش یادمان مانده است وقتی که می خواند:

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم...

برای مردی که هیچ کس آخرش نفهمید چرا این همه دوست داشت، نقش آدم های پریشان احوال، سرگشته و دل زده از دنیا را بازی کند، مرگ در رختخواب کسالت بار بود انگار.

دخترش «آنا» ساعت ۱۰ شب شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳ در خانه‌اش واقع در خیابان جهان‌آرا_جایی که به نظر تنها زندگی می کرد_ پیکرش را پیدا کرد.
سه روز قبل تر با «سینا» پسرش تلفنی حرف زده بود. آخرین مکالمه.

پزشکی قانونی علت مرگ را «ایست قلبی» تشخیص داد، اما هیچکس خبردار نشد که چرا قلب مردی که «بی آزاری» آئین اش بود، باید «ایست» کند؟!

او را در سوق زادگاهش به خاک سپردند. خودش وصیت کرده بود کنار «ماه کنیز» او را در خاک بکارند. شاید آنجا کنار بلوط ها، وقتی زنان آواز سر می‌دهند دوباره جوانه بزند، سبز شود، سر از خاک بیرون بیاورد و با همان صدایش بخواند:

چه مهمانان بی دردسری هستند
مُردگان!
نه به دستی
ظرفی را چرک می کنند.
نه به حرفی
دلی را آلوده.
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت...

روحت در آرامش
حسین پناهی عزیز!
مردی که می توانستی در قامت یک بلوط به دنیا بیایی، جوانه بزنی، تبر بخوری، ناله کنی، سایه ببخشی و... آرام آرام در خودت بسوزی، خاکستر شوی و باد با خاکستر تو عاشق شود... شاعر شود...


#نوشته
#احسان_محمدی
روزنامه همدلی
آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
@Salehsouri
آدرس اینستاگرام:
instagram.com/Perisk_zagros
641 viewsedited  19:53
باز کردن / نظر دهید
2022-07-06 21:52:37 در سکوت بلوط، در سوگ ریواس، در انتظار معجزه‌ام
مزبان حبیبی

اصالتم، سال‌هاست به ریشه‌های بلوط پیری گره خورده که اکنون تن نحیف‌اش در حال سوختن است، عمری‌است که گره خورده‌ام به چوقا،
به نوزین،
به اسب و برنو،
به چویل و ریواس و گردو،
به بلوط پیر زردکوه،
که همگی در حال سوختن هستند و منتظر معجزه پرودگار

بَلیٖط پیر زَردِه، ناله داره
بَلٰامْ أَوْرٖی بیا، بارون بِوٰارِه
(بلوط‌ پیر زردکوه ناله می‌کند تا شاید ابری بیاید و باران ببارد.)

نظاره کردن فرار آهوان و قوچ‌های بختیاری از شعله‌های سرکش آتش، قلب هر عشایرزاده‌ای را به درد می‌آورد.

فریاد جگرسوز مردم منطقه که نیک می‌دانند سوختن بلوط چه عواقب وحشتناکی خواهدداشت، سمفونی آزاردهنده‌ای را روایت می‌کند.

اگر بدانیم که دوران پاگرفتن نهال بلوط، بیشتر از ده سال است و این نماد ایستادگی در پنجاه سالگی ثمر می‌دهد، شاید عمق فاجعه را بیشتر بدانیم و ناله جگرسوز اهالی منطقه را درک کنیم.

این بلوط‌ها که می‌سوزند، حاصل تلاش چندین نسل از انسان‌های سخت‌کوشی است که اینک نیستند تا سرزمین سوخته خود را بنگرند.

هر درخت بلوط تا ۲۰۰ هزار دلار ارزش‌گذاری می‌شود، شاید مسؤلین نمی‌دانند چه سرمایه‌ای در حال سوختن است.

میلیون‌ها درخت بلوط در خطر از بین رفتن توسط آتش و آفت هستند و ما فقط به تماشا ایستاده‌ایم.

ما عشایر آموخته‌ایم که همواره امیدوار باشیم و تلاش‌گر، پس می‌دانیم که روزی دوباره برمی‌گردیم به سرزمین شیرهای سنگ‌شده،
به سرزمین دل‌های تنگ‌شده،
درحالی‌که بلوط‌هایش را سرسبز خواهیم‌دید.

چون ریشه‌های بلوط پیر، اصالت من است.

و اکنون،
در سکوت بلوط،
در سوگ چویل و ریواس،
دلتنگ قهقهه کبک تاراز،
به انتظار معجزه‌ باران نشسته‌ایم تا ریشه بلوط‌های سوخته را به سبز شدن بشارت دهیم.
به امید حرکتی برای محافظت از جنگل‌های بلوط چهارمحال
560 viewsedited  18:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-03 00:02:23 برای امیران موسوی فرماندهی محترم کل ارتش و خوشکنار! فرماندهی محترم لشکر ۸۴ لرستان
علی گودرزیان ع پایدار

در دو سال گذشته، مطلبی در بستر فضای مجازی با عنوان «ارتش فدای ملت»منتشر کردم.
نوشته‌ای بود که از ژرفنای جانم جوشیده بود چنان که امسال باز در «روز ارتش» بازنشر گردید.

در آن نوشته‌، ارتش ایران را مردمی ترین ارتش دنیا خواندم و برای تایید سخن خود، هم به اشک‌های امیرحیدری در سرپل‌ذهاب و هم به یکی از افسران که کمر خم کرد تا مردم سیلزده روی دوش او پا بگذارند و سوار کمپرسی شوند و نمونه‌های دیگر… اشاره کردم.

ما به وجود شما پشت‌گرمیم و هیچ فاصله‌ای بین مردم و ارتش، نمی‌بینیم! پرسنل لشگر۸۴ فرزندان این شهر و استان هستند آنان این شهر را نه خانه‌ی خود،  بلکه «خرم آباد» را جان و روح خود می‌دانند.

از نشست‌ها، قوانین، مصوبات، تنگناها و توافقات اداری بی‌خبر نیستیم اما این مسئله را هم می‌دانیم که مصوبه و حتا قانون خوب آن است که در مسیر خیرعموم مردم تنظیم شده باشد.

خرم‌آباد ظرفیت زیباترین شهر ایران را دارد این شهر، مرکز استانی است که ۵۵ درصد از جوانان آن بیکارند و بر اساس آمار رسمی جوانان خرم‌آباد بیکارترین جوانان ایران در فلک‌زده‌ترین استان کشورند.

شما امروز می‌توانید مشکل بدهکاری ارتش به پیمانکاران را از راه‌های دیگری مرتفع سازید شهرداری خرم‌آباد موقعیت‌های دیگری دارد املاک زیادی در تملک دارد می‌توان با تدبیر و دل‌سوزی به حال مردم، این مجموعه را به مردم خرم‌آباد ببخشید!

شما تواناتر از این هستید و مردم حل این مسئله را معطوف به اراده‌ی شما می‌دانند! بگذارید نام شما در کنار زیباترین شهر ایران بماند! بگذارید از این به بعد شما سهمی از زیبایی خرم آباد باشد!!

این مجموعه می‌تواند نقطه‌ی آغاز توسعه‌ی پایدار این منطقه به حساب آید. مرحمت فرمایید! این همه فریاد و التماس و کامنت و پیامک و عکس و گزارش خبرنگاران استان لرستان و شهر خرم‌‌آباد را بی پاسخ نگذارید!

این مردم، در شأن شما، در وسعت اندیشه و افق دید شما می بینند که چنین با هزار لحن و صدها جور از شما می‌خواهند تا به شهر خرم‌آباد کمک کنید!!

کمک امروزشما، توشه ‌ی نسل‌های آینده است بگذارید مردم این بزنگاه تاریخی را از دست ندهند! این مجموعه می‌تواند خون تازه‌ای به رگ‌های شهر جاری کند!
بخشیدن این زمین البته با تهاتر زمین‌های زیادی که درتملک شهرداری خرم آباد است به مردم خرم‌آباد، کار بزرگی است و کارهای بزرگ ساخته ی آدم های بزرگ است!

مردم خرم آباد برگرداگرد پادگان ۰۷ زنجیره ی انسانی می زنند!

والعاقبه للمتقین
۱۳فروردین ۱۴۰۱

آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
1.7K viewsedited  21:02
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 08:53:56 چرا بلوط مهم است؟

@darvishnameh

در دو دقیقه کوشیدم شرح دهم چرا بلوط مهم است؛ چرا زاگرس ارزشی راهبردی دارد و چرا همه باید خود را سرباز جنبش الگن بدانیم، اگر زاگرس و ایران را دوست داریم؟

#الگن
#بلوط
#زاگرس
#سعید_انصاریان
#منصور_کمیلی
#محیط_زیست
#محمد_درويش



204 views05:53
باز کردن / نظر دهید
2022-06-01 21:26:04 نفروشید، خیر نمی کند!

ماشا اکبری

معروف مردم است که می‌گویند، آن کس که زمین می‌فروشد یک سال ثروتمند است و آن کس که زمین می‌خرد یک سال فقیر است. مضمون این زبانزد خیلی ساده است.
«زمین را نفروشید»
اما بزرگان و تصمیم گیرندگان شهر خرم آباد و مالکین زمین و ابنیه‌های پادگان ۰۷ گویی این ضرب المثل به گوششان نرسیده است و قصد فروش پادگان را دارند.

پادگان ۰۷ بخشی از هویت تاریخی- جغرافیایی شهر خرم آباد است. بخشی از ابنیه و ساختمان‌های آن هویت تاریخی دارند. این مکان میراث مشترک همه اهالی خرم آباد و بلکه لرستان است. بعد از سال‌ها انتظار این مکان بافت نظامی و محصور را از تن در آورده و قرار است به عنوان بخشی از هویت و بافت شهری خرم اباد جامه جدید بر تن کند.
دلسوزان و دغدغه‌مندان شهر خرم آباد انتظار داشتند با توجه به موقعیت جغرافیایی و نیز سابقه تاریخی این مِلک بخشی از ساختار عمومی و همگانی شهر خرم آباد شود. اهالی خرم آباد توقع داشتند که نهاد‌ها و سازمان‌های مسئول مثل شهرداری و شورای شهر و میراث فرهنگی و معاونت اجتماعی استانداری در یک هماهنگی و تشریک مساعی بخشِ مالکیت نیرو‌های نظامی را تملک کرده و بعنوان عرصه عام جهت ایجاد یک مجتمع تفریحی گردشگری عظیم و ماندگار همانند نقش جهان اصفهان، مجموعه ارگ کریم خان و... مهیا کنند. با توجه به موقعیت مِلک موردنظر که به‌صورت مجزا و از هر طرف دسترسی به خیابان‌های اصلی را دارد ایجاد یک بوستان چند منظوره ملی توسط بسیاری از کارشناسان پیشنهاد شده است.

شوربختانه خبر‌هایی می‌رسد که بخش زیادی از این ملک به‌صورت کاربری مسکونی و تجاری تفکیک شده و در معرض فروش قرار دارد. معلوم نیست که مردم خرم‌آباد چند بار باید از یک سوراخ گزیده شوند تا مسئولین عبرت بگیرند و عرصه‌های تاریخی و عمومی را به عرصه‌های مسکونی و تجاری تغییر کاربری ندهند!
سرنوشت باغ فلاحت پیش چشم ما و همه مردم و مسئولین است. مکانی که می‌توانست با حفظ هویت تاریخی و کاربری خود تکه‌تکه نشود و برای مردم و موقعیت این شهر مفید باشد.

زمین برج‌های دوقلو را که یادتان هست چه سرنوشتی پیدا کرده است. جسارت نباشد اما باید عرض کنم که آن زمین حرام شد. پارچه‌ای بود که بُرِش داده شد اما هیچ‌گاه برای این شهر کت‌وشلوار نشد.
همین پارک صخره‌ای و داستان آن هتل کهن‌سالش باید مو بر تن هر آدم مسئولیت‌شناسی سیخ کند!
آدم هراس می‌کند از اینکه برای ده یا پانزده سال دیگر باید آپارتمان‌های نیمه‌تمام و جرثقیل‌های دُرّ و دراز را بَرِ خیابان انقلاب و بلوار شورا تماشا کند و شاهد ساخت و ساز پاساژ‌های بی‌ریخت و برج‌های بی‌قواره‌ای باشد که جز ترافیک و ازدحام هیچ نفعی برای اهالی این شهر ندارند. تازه این در صورتی است که ساخته شوند چه آن که تجربه تلخ سازه‌های نصف و نیمه پیش روی همه ماست.

به‌عنوان یک شهروند هر چه فکر می‌کنم تکه‌تکه کردن پادگان ۰۷ به‌جز خسران و خسارت چیزی برای خرم‌آباد به دنبال ندارد. نمی‌دانم آن‌ها که حرف از مزایده و مناقصه و فروش و خرید می‌زنند چه فکری کرده‌اند. شاید می‌خواهند با فروش میراث مشترک اهالی خرم‌آباد تراز هزینه و درآمد خود را بالانس کنند. چند ماه حقوق عقب افتاده کارمندانشان را بدهند یا پروژه‌های سه دهه قبل را اجرایی کنند و نام و نشان به هم بزنند. هر کس می‌خواهد  به اقتضای دستگاهش برای خود کلاهی ببافد و پیداست که کسی به فکر کلاه مردم نیست!

هر جور که بفروشند، هر قیمتی که بگذارند، دولاپهنا هم حساب کنند فروش حتا یک متر از این زمین‌ها ضرر خالص است. این معامله هیچ خیری ندارد. چشم همه دلسوزان و دغدغه‌مندان خرم‌آباد دنبال این زمین‌ها است.
من نمی‌دانم چه کسی و چه سازمانی را باید خطاب قرار دهم برای همین می‌گویم ‌ای آنکه دستت می‌رسد کاری بکن...
به‌جای فروش چند قطعه زمین و درآمد چندمیلیاردی برای مدت محدود یک کار خیر ماندگار بکنید. شما که دنبال درآمد هستید از ۰۷ درآمد پایدار طولانی بخواهید. شما که در پی نام و نشان هستید جلوی قَل و پَل کردن ۰۷ را بگیرید و برای خود نام نیک به یادگار بگذارید.

همین امسال و سال دیگر را در نظر نگیرید حداقل به پنجاه سال دیگر فکر کنید و بعد در مورد ۰۷ تصمیم بگیرید.
از همه دلسوزان و دغدغه‌مندان هم انتظار می‌رود که بی‌تفاوت نباشند.
زنجیره انسانی تشکیل دهید. اعلام عام کنید و کمک مالی بخواهید. یک صندوق تشکیل بدهید و هر کس به قدر حتی القوه...

۰۷ از دست برود، آینده خرم‌آباد از دست می‌رود.از ما گفتن.
منبع: پایگاه خبری یافته
 
آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
1.8K viewsedited  18:26
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 20:58:19 کاش این عزیزان به همان اندازه که در صفحات مجازی مشغول دعوا و ستیز با هم‌تباران خود بر سر اینکه فلان گویش محلی زبان است یا لهجه؟ بودند و مباحثی که می‌باید در فضاهای دانشگاهی و آکادمیک و بین پژوهشگران درمی‌گرفت، بین توده‌های مردم بردند و بذر کینه و دشمنی میان شهروندان پاشیدند، اندکی هم به چنین روزی می‌اندیشیدند.

طولابی استعدادی است که اگر درست تربیت شود و به شیوه اصولی آموزش ببیند، می‌تواند در آینده فخر موسیقی ایران و لرستان و کردستان شود و گوش گویش‌وران کردی و لری و لکی را با نوای زیبای خویش نوازش دهد. به شرط آن‌که وارد حاشیه نشود و زیر نظر اساتید فن آموزش موسیقی ایرانی ببیند و در کنار آن به موسیقی محلی نیز بپردازد. صدای طولابی متعلق به همه مردم ایران است و نباید آن را در حصار تنگ موسیقی‌های محلی محدود و محصور کرد. او باید پا در جای پای بزرگانی مانند شهرام ناظری، صدیق تعریف، سینا سرلک و... بگذارد که قبل از هر چیز دل در گرو موسیقی ایرانی دارند و البته گوشه چشمی نیز به موسیقی محلی. امیدوارم در آینده بیشتر از علی طولابی بشنویم.

نکته پایانی اینکه هویت و معرف مردم ایران در همیشه تاریخ بیشتر از آن‌که متکی بر زبان باشد بر اساس مکان و جغرافیا بوده است. به همین دلیل در میان مشاهیر کشور کمتر پیدا می‌شود که کسی با زبانی که با آن گفتگو می‌کرده، معرفی‌شده باشد؛ بلکه همیشه این افراد با پسوندهایی مثل کردستانی، لرستانی، خراسانی، گیلانی، مازندرانی، اصفهانی، کرمانشاهی، تبریزی، شیرازی، بروجردی، یزدی، کرمانی، سنندجی و...معرفی شده‌اند. ولی اینکه مدتی است در رسانه‌های لرستان افراد را به زبانشان مثل «لر زبان» و «لک زبان» معرفی می‌کنند ظاهراً از بدعت‌های زمانه ماست. بر اساس همین منطق در سال‌های آتی هم با توجه به اینکه برخی از خانواده‌ها درگذشته و حال با زبان فارسی با فرزندانشان صحبت کرده‌اند و آنان لری و لکی نمی‌دانند، باید آمادگی شنیدن اصطلاح مثلاً «نوجوان فارس زبان کوهدشتی»؟! را هم داشته باشیم. در هر حال بهتر است در معرفی افراد به همان جغرافیا قناعت کنیم چراکه این هویت طلبی‌های قومی و زبانی حد یقف ندارد و در صورت رواج، به زیرشاخه‌های این زبان‌ها و گویش‌ها نیز کشیده خواهد شد و البته سودی هم جز تفرقه و کینه و دشمنی نخواهد داشت.

پی‌نویس:
: اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، محمدرضا حافظ نیا، صص 229-230؛

: فلسفه جغرافیای سیاسی، محمدرضا حافظ نیا و مراد کاویانی راد، صص 70-72.

آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
@Salehsouri
آدرس اینستاگرام:
instagram.com/Perisk_zagros
436 views17:58
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 20:58:00   اگر در مناطق کردنشین خاورمیانه صدای واحدی مبتنی بر ایران دوستی و تأکید بر هویت ایرانی کردها شنیده می‌شد، لرستانی‌ها هم – با استناد به برخی از منابع تاریخی- باافتخار اعلام می‌کردند: همه ما کردیم. ولی حفظ تمامیت ارضی ایران همیشه خط قرمز لرستانی‌ها بوده است. چه کسی نمی‌داند که برخی از احزاب و گروه‌های تجزیه‌طلب کرد در داخل و خارج از کشور به همراه بلندگوهای رسانه‌ای‌شان سال‌هاست که تمامیت ارضی کشور را نشانه رفته‌اند و از کوهدشت و رومشگان تا چهارمحال و بویراحمد، یارگیری کرده‌اند و برخی از آنان نیز با دعوت از خوانندگان و نوازندگان لرستانی به شبکه‌های ماهواره‌ای در پی فراهم کردن زمینه برای فعالیت‌های ایران سوز خویش‌اند. روی سخن من با کردهای ایران دوست و وطن‌پرستی که همچون نیاکان شرافتمندشان همیشه مرزدارانی جان بر کف برای ایران بوده‌اند و هستند، نیست؛ بلکه جریان‌های ایران ستیزی است که هویت ملی و تمامیت ارضی کشور را نشانه گرفته‌اند. اینان در پی اهداف خویش‌اند و گسترش قلمرو فرهنگی‌شان را زمینه‌ساز گسترش قلمرو سیاسی‌شان می‌دانند و در این زمانه چه چیزی بهتر و راحت‌تر از هنر و به ویژه موسیقی می‌تواند مرزهای جغرافیایی را درنوردد و زمینه را برای گسترش قلمروهای سیاسی آینده فراهم کند. نباید به‌سادگی از کنار موضوع گذشت. در بیخ گوش ما کشور ترکیه با همین ابزار موسیقی و فیلم و سریال است که به  دست اندازی فرهنگی و حتی نفوذ به  کشورهای ترک‌زبان واقع در شمال کشور رفته است. 

شاید بتوان با استفاده از مفهوم «تصویر یا تصور ژئوپلیتیکی» بهتر موضوع را تبیین کرد. "تصویر یا تصور ژئوپلیتیکی عبارت است از ادراک و ذهنیتی که اشخاص، نهادها و بازیگران سیاسی از موقعیت، ویژگی‌ها و محتوای مکان‌ها و فضاهای جغرافیایی (اعم از میکرو یا ماکرو) پیدا می‌کنند. این تصویر یا تصور ممکن است واقعی یا معماری شده باشد. تصویر واقعی ماهیتی علمی دارد که درواقع انعکاس پدیده‌ها و واقعیت‌های موجود مکان و فضای جغرافیایی در ذهن بازیگر سیاسی نظیر دولت‌ها است...نوع معماری شده تصویر ژئوپلیتیکی ماهیتی غیرعلمی، رؤیایی و درعین‌حال سیاسی دارد که با اغراض سیاسی و یا امپریالیستی و بر پایه رؤیاهای ژئوپلیتیکی بازیگران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای سلطه و نفوذ بر فضاهای جغرافیایی دیگران ساخته می‌شود.» (1)

«در چهارچوب این راهبرد، بازیگران (حکومت‌ها، احزاب، چهره‌های سیاسی) از هنرمندان برای ساخت و تولید فیلم، شعر، موسیقی، نمایش، کاریکاتور، سریال، نمایش، اشکال حجمی، گزینش و تدوین اخبار کمک می‌گیرند. همچنین از کارشناسان، ادبا و نامداران علمی و دانشگاهی برای ایجاد مشروعیت، توجه علمی و طبیعی جلوه دادن و نمایش قهری عمل سیاسی خود استفاده می‌کنند و گزاره‌ها، نظریه‌ها و تحلیل‌های علمی، تخصص و کارشناسی را تولید و معماری می‌کنند...سرانجام بازیگران سیاسی حاصل و نتایج سه گروه یعنی هنرمندان و ادبا، خبرنگاران و نهادهای خبری، کارشناسان و نامداران علمی را با بهره‌گیری از رسانه‌هایی مانند سینما، کانون‌های فرهنگی، همایش‌ها، تلویزیون و رادیو، تارگاه‌ها و وبلاگ‌ها، رایانامه‌ها، تالارهای نمایش، جشنواره‌ها، مطبوعات یا روزنامه‌ها و مجلات، شبکه‌های اجتماعی هم در فضای واقعی و هم در فضای مجازی، به افکار عمومی و شهروندان در مکان و فضای جغرافیایی هدف می‌پذیرانند.»(2) و اندک و اندک با تشکیل یک قلمرو فرهنگی و تغییر هویت باشندگان مکان، زمینه برای تبدیل این قلمرو فرهنگی به قلمرو سیاسی نیز فراهم می‌شود. در واقع شواهدی وجود دارد که برخی از احزاب سیاسی در راستای ایده کردستان بزرگ تمایل دارند که لرستان و مناطق لرنشین را وارد بازی های خود کنند و با ایده تصور ژئوپلیتیکی زمینه را به مرور زمان برای گسترش قلمرو سیاسی خود فراهم نمایند.
در هر حال نتیجه بی‌اعتنایی به موسیقی غنی و متنوع  لرستان و اهمال بسیاری از آهنگسازان، خوانندگان و نوازندگان بومی به ساخت و تولید ترانه‌هایی متناسب با مجالس شادی، اکنون در برنامه عصر جدید و توسط علی طولابی نوجوان خوش‌صدای کوهدشتی خود را نشان می‌دهد. نوجوانی که علایق و ذائقه موسیقیایی‌اش را احتمالاً از پیرامونش گرفته و به جای ارائه ترانه‌ای از زادبوم خود، به اجرای ترانه‌ای می‌پردازد که با موسیقی زادگاهش فاصله دارد و بسیاری از هم تباران و هم استانی‌هایش معنای مفاهیم ترانه اش را نمی‌فهمند.

از آن روزی که برخی از خوانندگان محلی لرستان در مجالس عروسی لباس کردی پوشیدند و به اجرای کاریکاتوری از آهنگ‌های کردی پرداختند، باید انتظار چنین روزی می‌داشت. روزی که ترانه‌سرایان و نوازندگان و خوانندگان لرستان به جای اینکه به فکر تولید آثار متناسب با مجالس سور و شادی باشند، وارد بازی‌های قومی و زبانی شدند و متخصص و صاحب‌نظر در زبان‌های محلی و قوم شناس! باید انتظار چنین برنامه‌هایی را داشت.
364 views17:58
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 20:57:39 لرستان و موسیقی کردی
(به بهانه اجرای نوجوان کوهدشتی در برنامه عصر جدید)
صالح سوری

خواندن ترانه‌ای به زبان کردی توسط نوجوان خوش‌صدای کوهدشتی در برنامه پرمخاطب عصر جدید موجب برخی واکنش‌ها در فضای مجازی شد. گرچه پرداختن به این واکنش‌ها درحالی‌که مردم کوهدشت و لرستان با مشکلات زیادی روبرو هستند، شاید مناسب نباشد ولی با توجه به اهمیت موضوع لازم است که موردتوجه قرار گیرد. لازم به ذکر است که قبل از هر چیزی باید یادآوری کرد که آقای علی طولابی و یا هر خواننده دیگری حق دارد به هر زبانی که دوست دارد و می‌پسندد، آواز بخواند و هنرنمایی کند و کسی نمی‌تواند سلیقه شخصی خود را بر کسی تحمیل نماید و عده‌ای هم نباید بار مطالبات قومی و قبیله‌ای خود را بر شانه‌های امثال این نوجوان بگذارند. این نوشته هم در پی حمله یا دفاع از آوازخوانی کردی ایشان نیست بلکه بهانه ایست تا ضمن اشاره به ریشه این موضوع به نکته ای به گمان خود مهم دیگری اشاره‌کنم.

علاقه مردم لرستان به ویژه مناطق غربی آن به موسیقی کردی حدیث امروز و دیروز نیست و سابقه دیرین دارد. با توجه به قرابت‌های زبانی، مشترکات گسترده فرهنگی، مجاورت جغرافیایی و پیوندهای عمیق ایلی و طایفه‌ای به ویژه با مردم کرمانشاه، همواره خوانندگان کردستانی از حسن زیرک و مظهر خالقی و عزیز شاهرخ تا حشمت‌الله لرنژاد و جلال‌الدین محمدیان و شهرام ناظری و کامکارها موردعلاقه هنردوستان لرستان بوده و هستند و معمولاً بسیاری از مردم به ویژه جوانان، ترانه‌های این هنرمندان را در کنار موسیقی لرستان گوش داده و بعضاً برخی شیفتگی خاصی نسبت به آن دارند؛ اما این علاقه به موسیقی کردی تا زمانی که در یک بستر عادی اتفاق می‌افتد کاملاً طبیعی بوده و مشکلی ایجاد نمی‌کند ولی زمانی که به اهداف و نیات برخی از بازیگران سیاسی توجه شود، ممکن است موضوعی به ظاهر ساده، در درازمدت مشکلاتی را ایجاد کند که بعداً جمع کردن آن بسیار سخت  باشد.

نگارنده چند سال پیش در یکی از پایگاه‌های خبری استان لرستان به رواج بیش‌ازاندازه موسیقی کردی در مجالس عروسی در برخی از مناطق لرستان هشدار داده بودم و در سالیان گذشته نیز با برخی از مدیران مرتبط و افراد تأثیرگذار محلی، اهمیت و تبعاتی که این موضوع می‌تواند داشته باشد، گفتگو کرده و پیشنهادهایی داده بودم؛ ولی متأسفانه متولیان امر و آنان که باید کاری می‌کردند، ظاهراً موضوع را جدی نگرفتند و گامی هرچند کوچک در این راه برنداشتند. لازم به یادآوری است بنده نه‌تنها مخالف موسیقی کردی نبوده و نیستم و آن را بیگانه با فرهنگ لرستان قلمداد نمی‌کنم، بلکه از دوستداران این موسیقی بوده و هستم و بسیاری از آثار بزرگان آن را گوش داده و گوش می‌کنم و بر این باورم که در مجموع فرهنگ تیره‌های ایرانی چنان به هم آمیخته است که گاهی تعیین مرز برای جدایی آنان کاری بس مشکل است و در این میان، کردها به دلایلی که در ابتدا ذکر شد، بیش‌ترین نزدیکی را با مردم لرستان داشته و دارند؛ اما رواج بی‌رویه موسیقی عامه‌پسند و بازاری کردی در مجالس شادی مردم لرستان تهدیدی جدی برای هویت و فرهنگ موسیقیایی لرستان تلقی می‌کنم. اگر این استقبال دوطرفه بود و کردها نیز در مجالس خود از موسیقی لرستان استفاده می‌کردند آن را به فال نیک می‌گرفتم و فرصتی مناسب برای اشاعه موسیقی و فرهنگ لرستان می‌دانستم؛ ولی متأسفانه این جاده یک‌طرفه است.

البته اگر موسیقی لرستان ظرفیت و توانایی لازم برای پاسخ به نیازهای هم تباران را نداشت شاید این گرایش قابل توجیه بود ولی سرزمینی که همیشه یکی از القاب آن سرزمین ترانه بوده و مردمان آن از سور تا سوگ با موسیقی زیسته‌اند، چطور می‌شود که موسیقی آن نتواند پاسخگوی نیازهای نسل جوان برای شادی و سرورشان باشد؟
این نگرانی صرفاً برای نواختن موسیقی کردی و رقصیدن چند جوان ساده‌دل و بی‌خبر از جریان‌های پشت پرده نیست. نگرانی از جریان‌های سیاسی آگاه و دوستان و هم تباران ناآگاهی است که نمی‌دانند در زمین چه کسانی بازی می‌کنند. دوستانی که با جریان‌های سیاسی گروهی پر سر و صدا و البته کم شمار اما حاضر در فضای رسانه ای در بیرون  و درون کردستان و ایده کردستان بزرگ آشنایی دارند می‌دانند که لرستان هم جزئی از این نقشه خیالی کردستان بزرگ دیده شده و درواقع سرزمین‌های مناطق لرنشین، کردستان بزرگ را به آب‌های گرم خلیج‌فارس متصل می‌کند.فعالیت برخی جریان های سیاسی مسلح همچون پژاک و پاک و دمکرات و کومله با ساختار متصلب و وابستگی به اردوگاه مارکسیسم مبتذل و سوسیالیسم تخیلی در این سال ها و تمرکز روی لرستان را از این منظر باید تحلیل و بررسی کرد.
316 viewsedited  17:57
باز کردن / نظر دهید
2022-04-23 19:19:30 ‍ محسن ارسلانی
دانشگاه ارلانگن-نورنبرگ آلمان

طی دو دهه گذشته جنگل های بلوط زاگرس در ایران با آفات متعددی مواجه شده اند. مهم‌ترین این آفات، قارچ زغالی بود که در بازه زمانی کوتاهی منجر به مرگ درخت می شد و گستره پهناوری از زاگرس را تحت تاثیر قرار داد. لورانتوس آفت دیگری هست که درختان کهنسال و ضعیف را برای رشد و‌تکثیر خود انتخاب می کند. پروانه جوانه خوار نیز با تغذیه از برگ ها در اوایل فصل رویش منجر به کاهش تاج پوشش درختان بلوط می شود و بر رویش آن ها تاثیر منفی می گذارد. هر سه این آفات همزاد درختان بلوط هستند و در صورت فراهم شدن شرایط بهینه محیطی برای فعالیت آن ها، در داخل جنگل های بلوط زاگرس گسترش می یابند. نتایج مطالعات اخیر نشان داده که همزمان با نوسانات بلند مدت اقلیمی در قالب خشکسالی های شدید و همچنین افزایش دمای فصلی این آفات در زاگرس طغیان کرده اند.

مطالعات آناتومی که بر روی بافت چوبی درختان بلوط انجام شده نشان داده که درختان بلوط در طی دو دهه اخیر که نوسانات اقلیمی تشدید شده اند با تولید بافت چوبی کمتر، و افزایش تعداد آوندهای خود تلاش کرده اند که با تنش های رطوبتی در زاگرس سازگاری پیدا کنند.‌ متاسفانه فعالیت های مخرب انسانی در این عرصه های جنگلی همزمان با شدت یافتن نوسانات اقلیمی منجر به کاهش مقاومت درختان بلوط شده و طی سال های اخیر صدها هکتار از آن ها از بین رفته است.

افزایش دمای زمستانه طی سال های اخیر منجر به فعال شدن پاتوژن قارچ ها و هم چنین گسترش جمعیت آفاتی مثل پروانه جوانه خوار بلوط شده است. پروانه جوانه خوار در مقیاس محلی با حذف جوانه های بلوط مانع از شکل گیری کامل تاج پوشش شده و در رویش آن اختلالاتی ایجاد می کنند ولی به تنهایی منجر به خشکیدگی درخت بلوط نمی شود.

در طغیان آفات ذکر شده، نوسانات اقلیمی بسیار تعیین کننده بوده اند. مادامی که عوامل طغیان کننده این آفات در محیط وجود داشته باشند متاسفانه این آفات همزاد بلوط باقی خواهند ماند و راهکارهایی نظیر محلول پاشی یا راهکارهای مکانیکی برای حذف این آفات در رویشگاه زاگرس فاقد کارایی لازم بوده و در عین حال منجر به افزایش مخاطرات جدی برای صدها هزار زیسمند دیگر در این زیست بوم می شود. متاسفانه اقدامات غیر علمی و غیر کارشناسی در سال های اخیر در مواجه با این آفات منجر به آسیب های بیشتر به رویشگاه زاگرس شده است. از جمله این اقدامات غیر کارشناسی حذف پایه های آلوده درختان خشکیده به قارچ از جنگل و همچنین حذف سرشاخه ها برای مقابله با آفت لورانتوس بوده که منجر به آسیب جدی به خاک رویشگاه و کارکرد حفاظتی این رویشگاه جنگلی شده است.

با گسترش پروانه جوانه خوار اخیرا سمپاشی در زاگرس شدت گرفته که متاسفانه مسئولین مربوطه رویشگاه زاگرس را با یک باغ میوه اشتباه گرفته اند. این سمپاشی ها در حالی انجام می شود که حتی هیچ مقیاس کمی از طرف سازمان جنگل ها و مراتع برای مناطق درگیر آفت ذکر نشده و یا یک پایلوت موفق برای این محلول پاشی وجود ندارد. لازمه چنین اقداماتی در یک زیست بوم انجام پژوهش های دقیق آزمایشگاهی و در نظر گرفتن تمام جوانب احتمالی آن می باشد که متاسفانه ضعف بنیادی در ساختار سازمان های متولی برای انجام برنامه ریزی های لازم در زمینه مدیریت اصولی جنگل، صرفا منجر به اقدامات فیزیکی ‌و مکانیکی برای مقابله با این بحران های زیست محیطی شده است.

راهکار اصلی برای جلوگیری از نابودی کامل درختان بلوط و شکل گیری بیابان های زاگرسی احیای قرق در سرتاسر زاگرس برای حداقل ۱ دهه هست. وضعیت موجود حاصل چند دهه مدیریت غیر علمی ادارات منابع طبیعی و اعمال فشارهای خارج از توان اکولوژیکی این رویشگاه می باشد. فاجعه ای را که طی چند دهه ایجاد شده را نمی توان با قطع سر شاخه ها یا سمپاشی درختان مدیریت کرد. با تقویت پوشش گیاهی و کمک به زاداوری بلوط ها می‌توان به آنها در کاهش اثرات تنش های دمایی و رطوبتی کمک کرد و لازمه آن حذف تمام فعالیت های مخرب انسانی در رویشگاه بلوط زاگرس هست. هر راهکار مکانیکی یا شیمیایی برای مقابله با خشکیدگی و آفات بلوط ها در زاگرس صرفا اتلاف وقت و از دست دادن زمان برای مدیریت اصولی این درختزار ها خواهد بود. بنابراین برای کمک به افزایش مقاومت جنگل های بلوط زاگرس در برابر تنش های دمایی و رطوبتی در حال وقوع و آفات ذکر شده، باید تمرکز اصلی بر روی ماندگاری حداکثر رطوبت پاییزه و زمستانه در رویشگاه زاگرس انجام شود که برای این امر حفظ و تقویت پوشش گیاهی از کلیدی ترین فاکتورها در این رویشگاه محسوب می شود.

آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
@Salehsouri
آدرس اینستاگرام:
instagram.com/Perisk_zagros
651 viewsedited  16:19
باز کردن / نظر دهید