Get Mystery Box with random crypto!

👑ملكه زيبايى👑

لوگوی کانال تلگرام malaake_zibaii — 👑ملكه زيبايى👑 م
لوگوی کانال تلگرام malaake_zibaii — 👑ملكه زيبايى👑
آدرس کانال: @malaake_zibaii
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 587
توضیحات از کانال

💄یه کانال پر از مسائل زنانه
💉زیبایی و سلامت
👙مسائل زناشویی
👗مد و فشن
🍱آشپزى
⛔️ورود آقایون ممنوع⛔️
https://t.me/joinchat/AAAAAEJFIbB7ObnW3Lt1Cw
آيدى مديروادمين كانال
@z_salimi95
@A_Z_H493

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 10

2022-04-20 11:14:52
من یه اردیبهشتی ام
یه اردیبهشتی که به پاک بودنش قسم میخورن
یه اردبهشتی که عاشق دوستاشه
یه اردیبهشتی که تحملش کمه
یه اردیبهشتی که توی همه کتابا نوشته احساسی
یه اردیبهشتی که زودی دلش میشکنه
یه اردیبهشتی که به روی خودش نمیاره غم زندگیشو
یه اردیبهشتی که خنده هاش واسه دیگرونه و گریه ش واسه خودش
یه اردیبهشتی که جواب بدیتو با خوبی میده " بلکه شرمنده شی "
یه اردیبهشتی که دلش طاقت ناراحتی دیگران رو نداره
یه اردیبهشتی که شاید اصلا نفهمیش چون اردیبهشتی نیستی
#رفقای اردیبهشتی تولدتون مبارکاااا

┄┅┅┄┅✶ ✶┅┄┅┅

┄┅┅┄┅✶ ✶┅┄┅┅┄
103 views roya Salimi, edited  08:14
باز کردن / نظر دهید
2022-04-20 11:14:32
امیدوارم زیبایی و شادمانی
با تو باشند
نه فقط در این روز استثنایی
بلکه در هر روز زندگیت

سی و یک فروردین ماهی جان تولدت مبارک
تولدت مبارک
98 views roya Salimi, edited  08:14
باز کردن / نظر دهید
2022-04-20 11:13:14
در آخرین روز
فروردین براتون آرزومندم
با به پایان رسیدن
فروردین
تمام مشکلات مریضیها
وسختیهایمان هم
به پایان برسد
و اردیبهشت
شروع بهترینهاباشه

نماز و روزه ها تون قبول
93 views roya Salimi, edited  08:13
باز کردن / نظر دهید
2022-04-20 11:11:43
‍ ‍ ‍



فروردین با هیاهو آمدو
بي صدا رفت…
ومثلِ همیشہ
ڪلي خاطره هایِ ریز و درشت آفرید…
بیا اردیبهشت را
برای یڪدیگر بهشتي ڪنیم…
بیا آغوشمان را باز ڪنیم و
بہ حرمت نعمت های پروردگار
بہ یڪدیگر مهرباني ببخشیم…
بیا دوست داشتہ باشیم…
حتي آنان ڪہ بي جهت دوستمان
ندارند…
خدا نگهدار فروردین…
سلام اردیبهشت …

اردیبهشت ماه تون زیبا
خدا پناهتون


101 views roya Salimi, edited  08:11
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 16:51:03
کلیپ #رقص
#سماع
تقدیم نگاه زیباتون

https://instagram.com/golbanuoo96?utm_medium=copy_link
123 views roya Salimi, 13:51
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 16:48:34
ممنونیم از اینکه همراهمون هستین



لطفتون‌مستدام ،مهرتون مانا و سایتون برقرار دوستان جان




همراهیتون باعث دلگرمیمونه
119 views roya Salimi, edited  13:48
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 16:47:30
دلم گرم میشود
وقتےمیگویے‌:
مواظب خودت باش
امّا
جانم تازه مےشود
وقتے مردانه درگوشم میگویے
"خودم مُواظبت هستم...

‌‌‌‌‎‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡჻ᭂ࿐✰
107 views roya Salimi, edited  13:47
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 16:46:32 عزیزای دلم رمان دلدادگان خیلی طولانی و بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان کامل رو میخوام براشون ارسال بشه

@z_salimi95
93 views roya Salimi, 13:46
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 16:44:55 https://t.me/malaake_zibaii/53764


لينك قسمت اول رمان واقعى وزيباى دلدادگان
91 views roya Salimi, 13:44
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 16:44:47 #پارت265




-می خوام برای برادرم خواستگاریش کنم، یه ماه پیش زنش سر زا رفت .اون موند ویه پسر یه
ماهه.
دلم فشرده شد. خواستم دهن باز کنم و بگم از خدای من بترسین.بترسین از آهم که دومی گفت:
فکر نمی کنم قبل سال شوهرش ازدواج کنه.
و همون اولی باز گفت: نه بابا ، هنوز بچه اس، مطمئنم خونواده اش راضی نمیشن مجرد بمونه، من
خودم امشب با مادرش حرف میزنم. فقط موندم چطور برای برادرشوهرش نگرفتنش.
دیگه نمی شنیدم چی میگن. قلبم لحظه به لحظه تنگ و تنگر تر می شد .نمیتونستم راحت نفس
بکشم. دیس خرما رو به دست فاطمه که چند قدمی نشسته بود دادم و سریع از اتاق بیرون زدم.
از این جماعت متنفر بودم. من زن امیر بودم.چطور جرات میکردند اینجوری در مورد من حرف
بزنن.
حتی هوای خنک بهاری نتونست حالم رو جا بیاره.به اتاقم پناه بردم. امیر کجاست که به دادم
برسه. من بین این جماعت دووم نمیآوردم. دیگه تا رفتن مهمونا و خالی شدن خونه از اتاق
بیرون نزدم. حتی میلی به خوردن شام نداشتم.
مگه من بین این همه مصیبت میتونستم به خوردن هم فکر کنم؟
هنوز شش ماه نشده بود. این آدما چجور روشون می شد این حرفا رو بزنن. چرا حرمت شهید
بودن شوهرم رو نگه نمیداشتن؟
از امیررضا هم متنفر شدم. اگه مجرد نبود کسی جرات نمیکرد اسم منو کناراسم اون بیاره.
تقه ای به در خورد . صدای محسن بلند شد: یلدا بیا شامت رو بخور.
با صدایی که از فرط گریه گرفته بود گفتم: نمیخوام.
محسن: بابا میخواد باهات حرف بزنه.
بابا چی میخواست بگه؟
بلند شدم.
98 views roya Salimi, 13:44
باز کردن / نظر دهید