Get Mystery Box with random crypto!

Najeeb Barwar

لوگوی کانال تلگرام najeebbarwar — Najeeb Barwar N
لوگوی کانال تلگرام najeebbarwar — Najeeb Barwar
آدرس کانال: @najeebbarwar
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.76K
توضیحات از کانال

هرکجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-04-19 11:00:44 بی‌تو چه‌سان معنی ببخشم گفت‌وگویم را
گم کرده‌ام بی‌جست‌وجویت، جست‌وجویم را

ای آن‌که با تنهایی بی‌لشکر عشقت
بستی مرا و حلقه کردی چارسویم را

ای‌کاش گرگی سینه‌ام را چاک گرداند
پیراهن خونین بیارد بر تو بویم را

رسوای مسجد گشتم و بدنام میخانه
کردم فدای خاک پایت آبرویم را

از بس که در یاد تو از خود مانده‌ام غافل
آیینه پنهان می‌کند از چهره رویم را

نقاش اگر از درد من تصویر می‌آراست
خون می‌کشید از چهره‌ی دل تابلویم را

شوق انالحق آمده یک رود فریادم
تا داربست زلف تو بندد گلویم را

حک می‌کنم بر روی سنگ سینه نامش را
تا بر تو روشن سازم آخر آرزویم را

نجیب بارور
2.2K viewsNajeeb Barwar, 08:00
باز کردن / نظر دهید
2021-04-19 11:00:28 چه خواهد گفت آهو پیش آن چشمان جادویت
‌‎کدامین عطر سنجد می‌برد بر یاسمن بویت

‌‎چه کرده شاعر شوریده با شعر پریشانش
اگر بربادی خود را نداده شرح در مویت

‌‎چه خواهد کرد آیینه به وقت دلبر‌ی‌هایت
‌‎اگر آتش نگیرد ناگهان از پرتو رویت

‌‎کجا منزل کند مجنونت ای لیلاترین لیلا
‌‎جز این‌که با ادب خوابیده باشد بر سر کویت

تهاجم می‌کند چشمان مستت در نگاه من
به قصد سینه صدپاره‌ام چاقوست، ابرویت

چه کردی با دلم -با این پلنگ با وقار من-
‌‎سرش را برنهاده بر کف دستان آهویت

‌‎تو می‌آیی قیام نسترن احرام می‌بندد
‌‎بشارت می‌دهد برگ از لبان و غنچه از رویت

‌‎بیا کابل، بیا آمو، بیا تهران فدای تو
‌‎بهاران فرش راهت باد گل پهلو به پهلویت

سمرقند و بخارا بر قدم‌های تو ارزان است
‌‎نمی‌دانم چه را بخشم به مشکین‌خال هندویت

دو گندم بر بهشتی داد آدم تا تو برگیرد
ندارم جز دلم چیزی بمانم در تراوزیت

نجیب بارور
2.1K viewsNajeeb Barwar, 08:00
باز کردن / نظر دهید
2021-04-19 11:00:07 چهره در چهره‌ی شب مانده‌ام، آن ماه چه شد؟
ای تجلّی‌کده خورشید سحرگاه چه شد؟

از بخار دل آیینه هویدا شده است
که کجا سوخته در سینه‌ام و آه چه شد!

یوسفی نیست در این برده‌فروشی عاشق
به کجا رفته زلیخانفسان، چاه چه شد؟

نرسیدن شده سوی تو دویدن‌هایم
وای از این منزل بی‌مقصد من راه چه شد؟

من و او فلسفه‌ی قطره‌ و دریا هستیم
دیگر از کوه مپرسید که این کاه چه شد؟

زندگی با تو فقط لذت بودن می‌داد
غم طولانی من، شادی کوتاه چه شد؟

ناله خاموش، صدا بی‌رمق، آواز تهی
ای لب از حنجره فریاد گلوگاه چه شد؟

هیچ‌کس نسبت من را به تو معلوم نکرد
معرفت نیست چرا، مردم آگاه چه شد؟

بی‌تو گم بودم و بی‌خویش... نمی‌فهمیدم،
که کجا رفته دل و دلبر دل‌خواه چه شد؟!

نجیب بارور
2.0K viewsNajeeb Barwar, 08:00
باز کردن / نظر دهید
2021-04-15 10:20:00 دل ما گرچه همه داشته‌ی عالم بود
پیش پای تو‌ نهادیم، گمانم کم بود

جز به آنان که بهای دل و جان می‌دانند
مفروشی دل اگر طالب آن حاتم بود

فرصت عمر من از عمر تو کوتاه‌تر است
مثل آن برگ که دلبسته‌ی یک شبنم بود

هرچه عید آمد و‌ نوروز و خوشی از پی هم
خلق خندید ولی بابت من ماتم بود

پیش بالای بلند تو به تعظیم آمد
مثل کاجی که به پاهای صنوبر خم بود

این‌که سرباز به هندوکش مغرور شدیم
موی معشوق روی شانه‌ی ما پرچم بود

هرچه از فلسفه و‌دانش و دنیا گفتند
همه بیگانه و عشق تو فقط محرم بود

ای که صد تاج‌محل، مهر سمنگان شده‌ای
این‌که افتاده به زیر قدمت، رستم بود

به تن مرده نفس‌های مسیحایی داد
بت بی‌باک که مریم‌تر‌ از آن مریم بود

در ازای تو دو عالم به خدا پس دادم
جنت‌اش ارزش یک‌جَو به دل آدم بود

نجیب بارور
2.3K viewsNajeeb Barwar, 07:20
باز کردن / نظر دهید
2021-04-14 09:04:41 شود شرمنده لعل لبان تو بدخشان‌ها
فدای آفتاب روی تو بادا خراسان‌ها

مراد مسجدی و باور اهل کلیسایی
به بودای تو دارد عاشق بی‌باور ایمان‌ها

یخن بگشاده‌‌ای و کافه از عطر تو لبریز است
هوای طعم سیب افتاده در سودای قلیان‌ها

چه کردی با دلم که جنت و دوزخ نمی‌داند
کشیده جز تو بر هرچیز دیگر خط بطلان‌ها

بیا یوسف که انسان گرگ انسان بوده از اول
که بر این دامن پاک تو خواهد بست بهتان‌ها

گره بگشای از مویت که آزادی شود معنا
به دنبالت ببر دل از درختان از خیابان‌ها

من از اعماق سردی نگاهت خوب فهمیدم
که پنهان گشته پشت پلک‌های تو زمستان‌ها

شکایت در ادبگاه حضورت کی توان کردن
حکایت دارد از دوری تو دل در نیستان‌ها

چه هستی و که هستی ای مراد آخر انسان
یقین دارد به آیین تو کافرها، مسلمان‌ها

برای آخر سطر کلامم نقطه می‌جویم
چه‌خوش خال لبت بخشید بر این شعر، ...پایان‌ها

نجیب بارور
2.3K viewsNajeeb Barwar, 06:04
باز کردن / نظر دهید
2021-04-11 20:40:00 پیش از آن‌که من و تو رهرو و رهبر باشیم
باید از اصل و اساسات برابر باشیم

صف ببندید که زنجیر شود حلقه‌ی ما
برنگردید اگر سینه و خنجر باشیم

به قدم‌های فرومانده بلندی آرید
تا که بیداری هندوکش دیگر باشیم

آخرین مکتب انسان -به‌خدا- آزادی‌ست
دل قوی‌دار که بر ضد ستمگر باشیم

بگذر از ما و منی تا من و تو (ما) نشویم
کی سزاروار به پامیر دلاور باشیم

دست آلوده‌ی بیگانه از این خاک به‌دور
شاه باشی تو و ما خیر قلندر باشیم

دامن قوم گرفتیم و دُم رنگ و نژاد
بعد از این پیش بیا تا که برادر باشیم

وقتی اینان همه بازیچه‌ی یک شطرنج‌اند
پس چرا ما و تو سرباز دو سنگر باشیم؟

نجیب بارور
2.2K viewsNajeeb Barwar, 17:40
باز کردن / نظر دهید
2021-03-30 18:56:54 باغ را خالی از اندام صنوبر نکنید
باده را در قفس و حلقه‌ی ساغر نکنید

کاج تکبیر غرور است، بایستید به صف
بید را با قد شمشاد برابر نکنید

خاک ما خانه‌ی ما است، در آن باید ماند
ترک این خطه و این قله و سنگر نکنید

آزمون آمده و فرصت (حب‌الوطن) است
پسران بار دگر‌ پشت به مادر نکنید

هان چه دارید به ضحاک به خون‌تشنه‌ی ما
اگر از کوره‌ی ما کاوه‌ی دیگر نکنید

چهره‌ی دشمن این خاک نمایان شده است
دست آلوده به خوناب برادر نکنید

راه ما راه رهایی‌ست، دلیرانه به‌پیش
شرم بادا اگر این راه، به آخر نکنید!
2.3K viewsNajeeb Barwar, 15:56
باز کردن / نظر دهید
2021-03-29 15:59:01



Ба шабакаи мо ҳамроҳ шавед:

https://t.me/stvsamarkand
2.1K viewsNajeeb Barwar, 12:59
باز کردن / نظر دهید
2021-03-27 16:29:07
2.3K viewsNajeeb Barwar, 13:29
باز کردن / نظر دهید
2021-03-19 16:42:12 سخت است حتی ساعتی دور از وطن بودن
یک روح سرگردان و خالی از بدن بودن

از لاله‌ی نوروز بلخ و کابل و غزنی
بویی نمی‌آید چه کارم در ختن بودن

دلتنگ کابل هستم و یاران یک‌رنگش
دلتنگ‌ام از دوری فرزندان و زن بودن

ای کشور غمگین من ای مادرِ زخمی
تا کی بمانم بی‌شما، بی‌خویشتن بودن

بگشای آغوشی که بی‌جغرافیا هستم
می‌خواهمت چندان که در یک پیرهن بودن

خاک ترا، سنگ ترا، آب ترا بوسم
گل‌زارها بی‌تو چنان‌که در لجن بودن

جغرافیای خون و آزادی و عیاری
مردن بدونت، مردنِ دور از کفن بودن

بالی ندارد بی‌تو ای باغِ تبر بر دوش
مرغی که می‌نالد به یادِ در چمن بودن

نجیب بارور
2.4K viewsNajeeb Barwar, 13:42
باز کردن / نظر دهید