Get Mystery Box with random crypto!

اشو

لوگوی کانال تلگرام oshocenterr — اشو ا
لوگوی کانال تلگرام oshocenterr — اشو
آدرس کانال: @oshocenterr
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 2.95K
توضیحات از کانال

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست
Admin
@hossein_mysticosm
کانال اختصاصی اشو
مطالب اشو در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2022-06-02 15:30:55 ادامه ...


حتی حقایق معمولی زندگی غیر قابل تعریف اند، پس زمانی که میگویم زندگی غیر عقلانی است، منظورم این است غیر قابل توصف است. می توانید زندگی کنید ولی نمی توانید آن را تعریف نمایید، و اگر بخواهید آن را تعریف کنید، همان اشتباه حکیم این سوترا را مرتکب خواهید شد. او می گوید: "کامل از کامل می آید و باقی آن نیز کامل است."
این نوعی معما است، یک کوآن، مانند آنهایی که مرشد ذن رین زایی ، بوجود می آورد. این مرشدها لذت زیادی در خلق این کوآنها می بردند، زیرا می توانست اشارات از طریق آنها داده شود. وقتی کسی بدنبال حقیقت به نزد آنان می رفت، می گفتند: "بعد دنبالش بگرد - الان خودم مشکل دارم، از تو می خواهم که در حلش به من کمک نمایی"
طالب میگفت: "مشکلت چیست؟" کسی که دنبال حقیقت آمده بود فراموش می کرد که: "من هم خودم دنبال حقیقت آمده ام، چگونه قادر به رفع مشکل دیگری هستم؟" وقتی رین زایی گفت: "سوالت را بعد بپرس، مشکل مرا اول حل نما. مرد ناگهان پرسید: "مشکلت چیست؟"
کسی که می خواهد شاگرد شود، خود، معلم می شود. فراموش می کند که برای یادگیری آمده است. باید بگوید: "من آمده ام از تو بیاموزم. چگونه می توانم مشکلت را حل نمایم؟ خودم دچار مشکل هستم."
اما رین ذاتی نوشته است: "من این حقه را برای هزاران نفر از مردم زده ام و هر دفعه آن شخص میگفت: "مشکلت چیست؟ به من بگو"
رین زایی چنین مسأله هایی را مطرح می کرد که انگار نمی توانست حل شود. در واقع مشکلات چنان اند که نمی توانند حل شوند. هیچ مسأله ای حل نخواهد شد، زیرا بدست انسان نیست. مربوط به هستی است، و در هستی واقع است. اگر ساخته دست آدمی باشد، می توانیم حلش کنیم.
جدولها ساخته دست انسان اند پس می توانیم حلشان کنیم. کتابهای ریاضی کودکان در یک طرف صفحه سئوال دارد و در طرف دیگر جواب.
چنین حقه ای در زندگی امکان ندارد. نمی توانیم یک صفحه زندگی را ورق بزنیم و جواب یکی از مشکلات زندگی را در پشت صفحه بیایم. هیچ رونوشتی از زندگی هیچ شخصی مفید نیست. از چه کسی باید تقلید کنید؟ چگونه؟ اصلا هیچ راهی برای برگرداندن صفحه زندگی و پیدا کردن جواب های مشکلات شما نیست. فقط مشکلات هستند، اما بدون جواب.


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 397 و 398

کانال اشو
@Oshocenterr
256 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-01 16:30:36
خدمت همراهان محترم کانال (عرفان و خودشناسی)

در صورتی که همراهان عزیز تمایل دارند می توانند جهت حمایت از کانال ماهانه در حد توان خود از کانال حمایت مالی بکنند (قانون جبران) تا کانال به مسیر خود ادامه دهد (کانال ما هیچ تبلیغاتی ندارد)
حدود 70 درصد از هزینه ها برای خود شما خرج می شود از جمله (خرید کتاب، تولید محتوا، تبلیغات، خرید کتاب، خرید اشتراک) در صورت واریز به ادمین کانال اطلاع بدید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

پیشاپیش از حمایت و مهر شما سپاسگزارم

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت از طریق Paypal به ایدی ادمین پیام ارسال کنند

@hossein_mysticosm
81 views13:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-01 15:31:00 ادامه ...


جی، ای، مور متفکر بزرگی است، شاید بزرگترین در این قرن. تفکر منطقی اش بر اندیشه بشر بزرگترین فشار را در پنجاه سال اخیر وارد آورده است. کتابی بنام "اصول اخلاقیات" نوشته است. در تقریر این کتاب "خیر چیست؟" و آنقدر سخت کوشیده است تا این اثر دستی که فکر نمیکنم هیچکس دیگری تاکنون در تاریخ بشریت هرگز به چنین دشواری روی کتابی کار کرده باشد را بوجود آورد پس از سالها کار شدید روی هر کلمه پس از مدت زیادی فکر و توزین آن را آماده کرد. این منطق دان دانشگاه آکسفورد این متفکر بزرگ، در نتیجه گیری پایانی گفته است که خیر غیرقابل شرح است. در آخر، او می گوید که تعریف از خیر مانند تعریف از رنگ زرد است.
اگر کسی از من بپرسد: رنگ زرد چیست؟ چه خواهم گفت؟ فقط قادرم بگویم "زرده زرد است." چه چیزی دیگری می توانم بگویم؟ اما آیا این تعریفش است؟ هرکسی میداند که رنگ زرد، زرد است چه کاری می توانید بکنید؟ ممکن است گل زردی را کنده و نشانش دهید و بگویید "این رنگ زرد است . این یک گل زرد است."
اما مور آن را رد می کند و می گوید: این رنگ زرد نیست" آن مانند دیواری است که رنگ زرد شده است. دیوار زرد، زرد درنگ نیست. تکه پارچه ای زرد رنگ است - اما آن تکه پارچه ای است که به رنگ زرد نقاشی شده است، زرد رنگ نیست، سوال ما این است: "این زردی چیست که در گل زردرنگ، در دیوار زرد، با تکه پارچه زرد رنگ دیده می شود؟" حالا باید چه بگویید؟ باید بگویيد: "اینجاست، بیشتر از این شلوغش نکن." مور هم چنین می گوید.
پس از کار سخت بر روی این موضوع او می گوید: "در نهایت می توانیم بگوییم که این زرد است. می توانیم اشاره کنیم، فقط یک تذکر؛ نمی توانیم تعریفی از آن بعمل آوریم. وقتی نمی توانید زردرنگی را تعریف کنید، آیا جرات می کنید که خداوند را تعریف کنید؟ اگر کسی نزد مور برود و بپرسد .... اما دوست بیچاره دیگر اکنون نیست! اگر زنده بود، فکر میکنم از وی می پرسیدم - یا اگر در زندگی دیگری او را ببینم از او خواهم پرسید: زمانی که شما حتی نمی توانید رنگ زرد را توصیف کنید آیا خداوند قابل تعریف است؟"


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 396 و 397

کانال اشو
@Oshocenterr
89 views12:31
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 15:30:44 ادامه ...


تا زمانی که کسی این سوال را از شما می پرسد، به خوبی می دانید چه ساعتی است. سر ساعت به قطار سوار می شوید، به موقع سوار اتوبوس می گردید، به موقع به اداره می روید. و به موقع هم به خانه باز می گردید، پس بخوبی می دانید که چه ساعتی است. اما طولی نمی کشد که کسی سوالی را از شما می پرسد که در مخمصه هزارپا می افتید.
شما تاریخ ها را میدانید؛ چند تا ساعت و تقویم آویزان روی دیوار دارید، و معهذا هیچ کس تاکنون قادر نبوده پاسخ درستی به سوال بدهد. و پاسخ هائی که داده شده اند مانند کورمال رفتن در تاریکی است . هیچ چیز ثابت نیست.
اگر کسی از شما بپرسد "روح چیست" نمی توانید پاسخ دهید، زیرا تاکنون نمی دانید، حتی اگر از بدو تولد با شما بوده است. نه تنها آن هنگام بلکه آنانی که می دانند می گویند قبل از تولد شما نیز بود. این سوال دردسر برانگیز نیست چون هیچ کس درباره اش نمی پرسد.
اگر کسی بپرسد: "عشق چیست؟" همان اشکال درست می شود. هرکسی عشق می ورزد، و حتی اگر عاشق نباشند. ادایش را در می آورند. چند داستان عشقی وجود دارد. همه داستانها، داستانهای عشقی اند و درباره عشق زیرا هنوز انسان نتوانسته عشق حقیقی را ایجاد کند، از این رو با نوشتن داستانهای عشقی ذهنش را گول می زند.
تمام اشعار، اشعار عاشقانه هستند. و کسی که در زندگی اش عاشق نبوده شروع میکند به سرودن اشعار عاشقانه. سرودن شعر کاری است آسان، عشق ورزیدن کاری است طاقت فرسان اشعار می توانند با مصرع های موزون ساخته شوند، اما عشق فقط می تواند با پاره پاره کردن مصرع ها درست شود. اشعار قوانین و نظم خود را دارند.
عشق کلا بدون نظم و قافیه و قوانین است. اشعار فرا گرفته می شوند می توانند سروده شوند. اما هیچ راه کلی برای یادگیری یا ورزیدن عشق وجود ندارد. ما بطور مداوم از عشق سخن میگوییم، و هنوز هم اگر کسی از ما بپرسد "عشق چیست؟" آنوقت گیج می شویم.


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 395 و 396

کانال اشو
@Oshocenterr
172 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 15:30:00 ادامه ...


بزرگترین مسأله غامض آدمی این است که او مخمصه آن هزارپا است.. انسان نیازی به خرگوش ندارد تا آن سوال را مطرح سازد؛ و خود سوال را طرح کرده و ایجاد شبهه می نماید و خود را گیر می اندازد. او از خود سوالاتی میکند و جوابهای خودش را می دهد. سوال ها به روشنی نادرست اند، از این رو پاسخها نیز حتی بیشتر نادرست و گمراه کننده اند.
هر پاسخ سوال جدیدی را بر می انگیزد. سوالها و جوابها چند برابر شده و توده ای عظیم را بوجود می آورند. و انسان بیشتر و بیشتر گیج می شود تا زمانی که آنقدر گیج می شود که چه، چه است همه ما دراین مخمصه قرار داریم.
کسی به قدیس آگوستین گفت: " در یک مسأله خیلی گیر کرده ام، و اگر با مهربانی به آن پاسخ دهی، فکرم را راحت می کنی. شنیده ام که مرد دانایی هستی."
قدیس آگوستین پاسخ داد: "شاید چنین شنیده باشد، اما حالا که به من چنین می گویی، به دردسر می افتم."
مرد گفت: "در چه دردسری؟ دردسر از آن مردم جاهلی مانند من است." سپس قدیس آگوستین شرح داد. از اول باری که شنیدم، آدم دانایی هستم، در دردسر افتادم، زیرا حالا دارم جستجو می کنم که این دانایی در کجای درون من است، اما موفقیتی در یافتن آن ندارم. چه از جهل و چه به اشتباه از ابتدا آن را باور کردم. اما حالا برایم مشکل است که چنین باور کنم. و معهذا بگذار سوال ترا بدانم.
مسافت طولانی را آمده ای پس سوال خود را بپرس. حتی اگر قادر به پاسخ گویی آن نباشم، حداقل با پرسش آن سوال آسوده می شوی. در صورتی که بتوانم آن را جواب دهم، آیا فکر میکنی پاسخ دهنده به سوال ها درست می گوید؟ اما سوال خود را بکن".
مرد پرسید: "ساعت چند است؟"
قدیس آگوستین گفت: "سوالی را پرسیدی که از آن ترس داشتم." سوالاتی هست که فکر میکنم جوابشان را می دانیم، اما هر وقت که پرسیده شوند، در جوابش می مانیم. به وضوح می دانم که ساعت چیست، اما وقتی می پرسی به درد سر می افتم.


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 393 و 394 و 395

کانال اشو
@Oshocenterr
106 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 15:30:00 ادامه ...


تمام تلاش ما در جهت پرده برداشتن از آن، درست مثل آن چیزهایی است که در داستان "ای سوپ" شنیده ام. داستان اشاره می کند که چگونه یک هزارپا در راهی حرکت می کرد. خرگوشی آن را دید و بسیار بهت زده شد. شاید خرگوش در مدرسه منطق آموزش دیده است. بهت زدگی آن به این دلیل بود: هزارپا اول کدام یک از پاهایش را بلند میکند؟ و دومین کدام است؟ سومین؟ و غیره ... چطور نظم بین هزارپا را حفظ می کند؟
وقتی راه می رود نباید تلوتلو بخورد؟ بطور حتم باید سردرگم شود. خرگوش از هزار پا خواست تا بایستد و به سئوال جواب دهد. آن گفت: "من اهل منطق هستم و با دیدن تو دچار بهت زدگی شده ام. ما روی چهارپا راه می رویم پس بخاطر سپردن این که کدام یک را بلند کرده ایم، آسان است. اما چگونه تو انتظام هزارپا را به خاطر می سپاری.
هزارپا جواب داد: "تابحال خیلی به آسانی راه رفته ام، نیازی در بخاطر سپردن انتظام آنها ندیده ام، و هرگز تابحال درباره آن نیاندیشیده ام. اما حالا که از من می پرسی، درباره اش فکر خواهم کرد تا مسأله ات را حل کنم.
خرگوش در آنجا نشست و نگاه کرد. هزارپا تلاش کرد تا پاهایش را بلند نماید اما تلوتلو خورد و افتاد. حالا به اشکال برخورد. با دلی اندوهگین به خرگوش گفت: "دوست من، منطق تو مرا به مشکل بزرگی انداخته است. لطفا منطقت را برای خودت نگه دار، و سوال خود را از هزاریای دیگری که اتفاقی سر راه تو قرار می گیرد، نپرس. ما در خوشی و سعادت زیادی زندگی می کنیم. پاهایمان هرگز سبب اشکال برایمان نشده است.
هرگز چنین سوالی را طرح و درباره اش بحث نکرده اند. هرگز درباره اینکه کدام پا اول و کدام دوم برداشته می شود نیندیشیده ایم. ما نمی دانیم. این مسلم است که تابحال قادر به راه رفتن بوده ام. فقط حالا بخاطر تو، خودم را به دردسر می اندازم!


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 392 و 393

کانال اشو
@Oshocenterr
181 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-28 15:30:00 ادامه ...


زندگی غیر عقلانی است: این یعنی چه؟ یعنی کسانی که سعی دارند معنی و رمز زندگی را از دید ریاضیات، منطق و عدالت و عهدها، قوانین و مقررات دریابند بدون معرفت به آن باقی خواهند ماند.
زرگر گل را روی سنگ محک آزمایش کرد. اگر گل را به آزمایشگاه علمی ببرید و بگوئيد: "این گل بسیار زیبایی است. سپس یک دانشمند هر جزء آن را جدا کرده و خواهد گفت: "کجا هست آن زیبایی؟" عناصر آن را یکی یکی استخراج و پراکنده خواهد کرد.
هر عنصر شیمیایی از دیگری جدا خواهد شد و سپس خواهد پرسید: "زیبایی کجاست؟" جوهر، مواد معدنی، و تمام این چیزها را دارد، اما در هیچ کجایش، زیبایی وجود ندارد. اگر زیبائی در آزمایشگاه یک دانشمند یافت نشود، این تقصیر گل نیست؛ تقصیر دانشمند هم نیست.زیرا آزمایشگاهش برای کشف زیبایی نیست، بعدی که در آن زیبایی باید جستجو و اندازه گیری شود کاملا متفاوت می باشد.
پس کسانی که از دید ریاضیات به زندگی می نگرند هرگز نمی توانند آن را اندازه گیری کنند، زیرا اساسا زندگی یک راز است. تمام دانش ما، هرچقدر هم که زیاد باشد، در جهل بدست می آید، به سادگی به آنچه برای دانستن باقی مانده اشاره می کند. و همین طور که بیشتر و بیشتر می فهمیم، به عمق جهل واقف می شویم. ما نمی توانیم پرده از حیات برداریم، و اگر سعی کنیم، بیشتر و بیشتر گیر می افتیم.


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 392

کانال اشو
@Oshocenterr
68 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 15:30:00 ادامه ...


نه تنها این مطلب غیر معقول را عنوان می کند بلکه اضافه می دارد: پس از آنکه کامل از کامل گرفته شد، باقی نیز کامل است. اگر کسی به این جمله از دید منطقی نگاه کند، خواهد گفت که این جمله از یک دیوانه است. و اگر کسی هم از دید ریاضیات آن را ببیند، کاملا نادرست به نظر می رسد. فکر خواهد کرد که این جمله متعلق به کسی است که در حال عادی نمی باشد این عقیده هرکسی است که آن را از دید منطقی و ریاضی بررسی می کند.
اما کسانی که به این روند می اندیشند، همان اشتباهی را مرتکب خواهند شد که در باغ اتفاق افتاد. باغبانی دوستش را برای دیدن گلهای ژزی که در باغ او شکفته شده بودند، دعوت کرد. دوستش زرگر بود و همراه با سنگ محکش به آنجا رفت. با دیدن گلهای رز به دوستش گفت: "من با دیدن رُزها حرفت را به راحتی باور نمی کنم. نمی توانی مرا گول بزنی، بچه نیستم. طلا را آزمایش می کنم. لذا آزمایش گلهای رُز بازی بچه گانه است. من آنها را آزمایش خواهم کرد."
باغبان پرسید: "چگونه گلها را آزمایش میکنی؟"
دوستش پاسخ داد: "سنگ محکم را با خود آورده ام."
باغبان خشمگین شد و گفت: در دعوت کردن این مرد اشتباه کردم اما در این زمان زرگر یک گل را کند و با ساییدن روی سنگ محک آزمایش کرد. گل را به زمین انداخت و گفت: "سنگ محک نشان داده است که طلایی در این گل نیست، جعلی است."
اگر کسی از دید منطقی سعی در فهمیدن این سوترا کند، حکیم این سوترا همان احساسی را خواهد داشت که باغبان می بایستی داشته باشد. گل ها روی سنگ محک طلا، آزمایش نمی شوند، اگر کسی تلاش نماید تا چنین کند، گناه گلها چیست؛ فقط حماقت آدم را نشان می دهد. در میان تمام سوتراهای ایشاباش، این سوترای بخصوص طعم معرفت به خویش را دارد. این معرفت از راه آزمایش با سنگ محک منطق حاصل نمی شود.
در این سوترا کاملا عدم استفاده از چنین آزمایشی را در بر دارد. آن به ما می گوید که می خواهد چیزی غیر معمول را بیان نماید، که فراتر از منطق است و نمی تواند اتفاق افتد، و معهذا واقع می گردد، و نباید اتفاق افتد ولی می افتد، که برای وقوعش پایه و اساسی ندارد و هیچ راهی برای ثابت کردنش نیست - با این وجود واقع می شود و هست.


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 390 و 391

کانال اشو
@Oshocenterr
168 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-26 15:30:00 ادامه ...


حالا می توانم معنی باطنی اش را به شما بگویم. هنوز معنی این کلمات را بقدر کافی لحاظ نکرده اید؛ اما کار دیگری را کرده اید - به سکوت و آرامش رسیده اید. کسانی که کلمات را فهمیده اند می توانند به معنی آن معرفت یابند، اما کسانی که سکوت را دریافته اند، توان معرفت به معنی باطنی و جوهر آن را نیز دارند. حتي اگر کمی سکوت را مزه کرده باشید، توان درک معنی، که می خواهم به درون آن بروم را دارید، اولین چیزی که می خواهم درباره این سوترا به شما بگویم این است که زندگی، غیر منطقی است.
هیچ جای این سوترا این جمله را نگفته است، بلکه فقط تذکری داده است. حال من به شما از آنچه گفته نشده باز خواهم گفت، چیزی فقط اشاره ای به آن رفته است. ویتگنشتاین کتابی نوشته بنام "تراکت آتوس؟"، که شاید مهم ترین کتاب در قرن حاضر است. در آن کتاب او گفت: "آنچه را که نمی توان گفت، نباید گفته شود: باید ناگفته بماند." بعد می گوید: "آنچه که نمی تواند گفته شود، می تواند نشان داده شود." معنی آن این است که یک تذكر، یک اشاره می تواند به چیزی که نمی توان گفت بشود. آن چیزی که نمی تواند گفته شود و نباید گفته شود معنی درونی این سوترا است. آنچه را که می خواهم الآن انجام دهم فقط اشاراتی به معنی باطنی آن است.
اولین اشاره: زندگی غیر عقلانی است، پس کسانی که تلاش دارند تا بفهمند زندگی چیست، بدنبال مرگ، حیران اند. چنین مردمی هرگز راز زندگی را کشف نمی کنند. چگونه از این سوترا، اشاره ای بر نامعقول بودن زندگی استنباط میکنید. آن می گوید: "کامل از کامل برگرفته می شود."
اولین چیز نامعقول در این سئوال است: "چگونه می تواند کامل از کامل جریان یابد؟ زیرا بیرون از کامل که مکانی نیست کامل می تواند به کجا برود؟ "پورنا" به معنی "مطلق" است که ورای آن اصلا چیزی وجود ندارد؛ اگر چیز دیگری باشد، پس کامل ناقص خواهد بود. هرگز چیزی بیرون از کامل وجود ندارد، حتی یک مکان، پس چگونه می تواند چیزی از کامل بیرون می آید؟ و فرض کنید بیرون بیاید، کجا خواهد رفت؟ در بیرون جایی نیست. اما این سوترا اظهار می کند که کامل از کامل می آید.


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 389 و 390

کانال اشو
@Oshocenterr
212 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-25 15:30:00 ادامه ...


سفرهایی را که بین این دو مقصد داشته ایم، درهای مجزایی هستند که ما را در درک و رسیدن به این سو ترا توانمند می کنند. هر سوترا ذکری بود که خاطره ما از آن اقیانوس عظیم را به جنبش وا می داشت. و هر کناره و هر مکان مقدس، دعوتی بود. برای به حرکت درآمدن کشتی مان. اگر این سوترا را در خاطر سپرده بودید، می بایستی ملاحظه کرده باشید که این سوترا از ژرف ترین معنی پنهان در میان سوتراها برخوردار بود.
به این دلیل است که در ابتدا به آن اشاره رفت و حالا نیز اشاره می شود. من معنی ظاهری آن را در اولین روز به شما گفتم. امروز معنی باطنی آن را به شما خواهم گفت - یعنی جوهر آن را.
شاید بپرسید: "چه فرقی است مابین معنی و جوهر؟ معنی، ظاهر، تجلی شیء است درحالیکه جوهر یک چیز پنهان است. معنی قالب بیرونی و جوهر روح درونی است هم چنین معنی را بواسطه عقل می توان درک نمود، اما جوهر فقط از طریق قلب گرفته می شود. معمولا، معنی و نه جوهر، در ابتدا توضیح داده می شود. و حالا در این مرحله، که از میان درهای بسیاری به معبدی که این سوترا به آن دلالت داشت، نگریسته ایم.
نه تنها آن را عقلا درک کردیم، بلکه از طریق مراقبت نیز سعی در گرفتن معنی آن نمودیم.
این پدیده ای منحصر بفرد است. تفسيرهای زیادی روی این اُپانیشاد صورت گرفته است، اما این اولین بار روی کره زمین است که تفسیر همراه با مراقبت انجام شد. پس بررسی عمیقی از معنی ظاهری و باطنی آن تواماً صورت گرفت. کلمات این اپانیشاد قبلا شرح داده شده است، اما این اولین بار است که سعی بلیغ شده تا جهشی به معنی درون آن بشود.
آن. آنچه را که من به شما گفتم، در جهت ساختن توان الهی برای شما بود. هدف جهش بود. به این دلیل است که در پایان هر سوترا ما وارد مراقبه می شدیم، تا از اهمیت آن با پریدن به درونش آگاه شوید.


ادامه دارد ...

اشو
ضربان قلب حقیقت مطلق
ص 388 و 389

کانال اشو
@Oshocenterr
121 views12:30
باز کردن / نظر دهید