Get Mystery Box with random crypto!

اکوتوپیا(پوریا بختیاری)

لوگوی کانال تلگرام pouriabakhtiari — اکوتوپیا(پوریا بختیاری)
آدرس کانال: @pouriabakhtiari
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 25.66K
توضیحات از کانال

روزنوشت‌های شخصی من
لینک ارتباط با ادمین: @ECOTadmin
لینک ثبت نام در کارگزاری:
http://register.etebartaban.ir/?MK=BB08
‏اینستاگرام:(eco.pouria)
‏⁦ instagram.com/eco.pouria?igs… ⁩⁩
‏پادکست(ecotopia)
‏⁦ castbox.fm/vc/5104101
توییتر
https://x.com/pouria

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 8

2022-04-08 14:49:57 @pouriabakhtiari
4.3K viewsedited  11:49
باز کردن / نظر دهید
2022-04-08 13:26:32 چرا واردات خودرو آزاد نمی‌شود؟!

شاید فکر کنیم که خودروسازی، اشتغال‌زایی دارد. اما اگر به صورت‌های مالی خودروسازان نگاه کنیم، می‌بینیم که فقط با زیان انباشته آن‌ها، می‌شود شغل‌های بیشتری ایجاد کرد. موضوع اشتغال نیست! پس مشکل کجا است؟
قاعدتا باید وضعیت سیاسی کشورها به این شکل باشد:
مردم به کسانی رای دهند که قوانین خوب تصویب کنند.
نماینده‌های مردم قوانین خوب و مسئولین شایسته انتخاب کنند.
مسئولین شایسته، قوانین خوب را اجرا کنند.
اما فرض کنید قانونی تصویب شود که از هر فرد باید ۱۰ هزار تومان بگیریم و این پول را بین یک درصد جامعه تقسیم کنیم. طبیعتاً باید ۹۹ درصد مردم کشور با این قانون مخالف باشند.
حالا چه می‌شود اگر بگویند هر کس برای نظر دادن در مورد این قانون باید ۲۰ هزار تومان بدهد. طبیعی است که جمعیت کثیری، پرداخت ۱۰ هزار تومان را کم‌هزینه‌تر می‌دانند.
گروه اقلیت، معمولا برای مخالفت اکثریت «هزینه می‌تراشد».
این هزینه می‌تواند هر چیزی باشد. صف طولانی انتخابات، حذف برخی نامزدهای انتخاباتی، جرم‌سازی از مخالفت‌های سیاسی و... به شکلی که در نهایت هزینه مخالفت، بیشتر از رفاه از دست رفته در وضعیت فعلی باشد.
اعتراض‌های مدنی هم کارساز نیستند. مثلا اگر مردم بخواهند با نخریدن خودرو اعتراض خود را به خودروسازها نشان بدهند، در نهایت بدون ماشین، رنج بیشتری متحمل می‌شوند تا این که بخواهند یک ماشین بی‌کیفیت را چندبرابر قیمت واقعی بخرند.
در واقع مشکل اصلی اینجا است که سود حاصل از وضعیت فعلی بازار خودرو، برای یک گروه کوچک، بسیار بزرگ‌تر است از زیانی که عموم مردم متحمل می‌شوند. پس منطقی است که این گروه کوچک برای حفظ وضعیت موجود خیلی بیشتر تلاش کنند.
سوال اینجا است که از ابتدا، چرا این گروه کوچک توانست صنعت خودروسازی را گروگان بگیرد؟ جواب در انحصار است. در مورد انحصار در پست‌های بعدی بیشتر حرف خواهیم زد.

(نسیم طالب در کتاب پوست در بازی، یک فصل کامل در مورد حکمرانی گروه اقلیت صحبت می‌کند. او توضیح می‌دهد که اگر در یک جمع ده نفره، یک نفر مسلمان باشد، احتمالا تمام گروه برای شام، گوشت حلال می‌خرند. چرا که گوشت حلال برای نه نفر دیگر رنجی در پی ندارد، اما برای یک مسلمان، گوشت حرام قابل استفاده نیست. در بسیاری از موارد، منفعت اقلیت از یک قانون، قابل مقایسه با نفع اکثریت از لغو آن قانون نیست. برای همین قوانینی که به یک گروه کوچک سود می‌رسانند، معمولا به این سادگی‌ها لغو نمی‌شوند. اگر می‌خواهید در این مورد بیشتر بدانید، کتاب پوست در بازی نسیم طالب را بخوانید.)
@pouriabakhtiari
5.0K views10:26
باز کردن / نظر دهید
2022-04-07 00:03:16 فرض کنید قراره گوشی جدید اپل رو قیمت‌گذاری کنید.
‏اگه قیمت هزار دلار باشه، ۹۰۰ هزار گوشی میفروشید اگه قیمت ۹۰۰ دلار باشه یک میلیون میفروشید، در هر دو صورت عایدی شرکت ۹۰۰ هزاردلار میشه
‏شما بین دو قیمت ۱۰۰۰ و ۹۰۰ چه عددی رو توصیه می‌کنید؟ چرا؟

این نظرسنجی در جاهای مختلف انجام شد
‏۷۰ درصد افراد قیمت هزار دلاری رو انتخاب کردن. چون معتقد بودن گوشی ۱۰۰۰ دلاری حس لاکچری بودن به افراد میده و این ۱۰۰۰ دلار در ذهن افراد لنگر میندازه و کف قیمت برای مدل بعدی ۱۰۰۰ دلار خواهد بود
‏ازطرفی تولید تعداد کمتر استهلاک دستگاه رو کاهش میده

۳۰ درصد افراد قیمت ۹۰۰ دلار رو توصیه کردن
‏چون در این قیمت تعداد بیشتری فروخته میشه و شرکت می‌تونه لوازم جانبی بیشتری بفروشه (حاشیه سود لوازم جانبی بسیار بالاست)
‏از طرفی وقتی تعداد بیشتری میفروشید سهم بازارمان افزایش پیدا میکنه و تعداد بیشتر تبلیغات دهان به دهان رو هم همراه داره

اما شرکت‌ها گزینه سوم رو انتخاب میکنن
‏میان اول کار قیمت رو ۱۰۰۰ دلار میذارن و بعد از فروختن ۹۰۰ هزار دستگاه و کسب ۹۰۰ میلیون دلار، محصول رو با ۱۰٪ تخفیف می‌فروشن!
‏یعنی بعد از فروش ۹۰۰ میلیون دلار، ۹۰ میلیون دلار دیگه هم می‌فروشن!
‏به این پدیده در اقتصاد میگن:
‏ ⁧ #تبعیض_قیمت

⁩ تبعیض قیمت یعنی کالاهای کاملا مشابه رو با قیمت‌های متفاوت بفروشیم.
‏فلسفه ⁧ #تبعیض_قیمت⁩ اینه که از کسانی که حاضرن پول بیشتر بدهند، پول بیشتر بگیریم
‏به همین علت قیمت محصولات با گذشت زمان به صورت پلکانی ارزان میشه.
‏اول مشتری مشتاق خرید می‌کنه، و بعد دیگر مشتریان (تنبیه مشتری مشتاق)

تبعیض قیمت، چند مدل هست
‏حالت اول اینه که هر کالا رو به هر مشتری با یک قیمت متفاوت بفروشیم
‏در مورد تاکسی دربست تا حد زیادی وضعیت اینطوره. راننده ازتون می‌پرسه چقدر حاضرید برای کرایه پرداخت کنید؟
‏طبیعتا هر پیشنهادی رو هم قبول نمیکنه.
‏در دنیای واقعی تبعیض نوع اول کم‌تر رخ می‌دهد

حالت دوم اینه که بیایم تعداد فروش رو تغییر بدیم مثلا خرید یک مایع ظرفشویی ۴ لیتری از ۴ مایع ظرفشویی یک لیتری به صرفه‌تره
‏در این حالت کسی از تبعیض ناراحت نمیشه مردم طالب کالای گران‌تر در بسته‌بندی کوچک‌تر هستند. چون پولی که برای خرید می‌پردازند کم‌تر است.

حالت سوم تبعیض قیمت اینه که ادما رو گروه بندی کنیم، و بیایم قیمت رو برای گروه‌های مختلف متفاوت ارایه کنیم. مثلا قیمت میوه در بالا و پایین شهر متفاوته
‏(اگر این گروه‌ها به سادگی بتوانند با هم مبادله کنند، آربیتراژ رخ میدهد و تبعیض قیمت از بین می‌رود)

به عنوان حرف آخر
‏با آگاهی از تبعیض قیمت می‌فهمیم که هر کالای گران‌تر الزاما بهتر نیست
‏باید بدونید چرا دارید قیمت متفاوتی میدید و آیا ارزشش رو داره؟
‏در موارد زیادی برای داشتن کالای ارزان‌تر باید مبلغ بیشتری پرداخت کرد (خرید ۴لیتر بجای ۱ لیتر)
‏علت تبعیض کالا حداکثر کردن سود بنگاهه

@pouriabakhtiari
4.6K views21:03
باز کردن / نظر دهید
2022-04-04 16:29:13 چی بودیم و چی شدیم؟!

چی‌شد که یه روز تخت جمشید می‌ساختیم و الان این مجسمه موتوری رو می‌سازیم؟

یک لحظه به این مجسمه بدترکیب نگاه کنید. آن را در کنار سرستون‌های شکوهمند تخت جمشید بگذارید. عجیب نیست که پس از ۲۵۰۰ سال، با وجود پیشرفت در علم و هنر و فناوری، توان هنری یک ملت اینچنین پایین آمده باشد؟

این افول، تنها محدود به ایران نیست. چرا اتریش که زمانی با بتهوون و موتزارت دنیا را تسخیر کرده بود، حالا تقریبا هیچ سهمی از موسیقی قرن بیست‌ویکم ندارد؟ چرا آمریکا و انگلستان، که روزگاری پینک فلوید، جیمی هندریکس، کویین و لدزپلین را روی صحنه می‌دیدند، حالا باید به جاستین بیبر قناعت کنند؟ آیا جهان امروز دارد هنر را له می‌کند؟ آیا هنر مرده است؟

خطای اول: مقایسه بیشترین و کمترین
خطای اول این است که ما در ذهن، بهترین آثار هنری گذشته را با بدترین نمونه‌های امروز مقایسه می‌کنیم. در اتریش قرن هجدهم نیز آهنگسازانی بسیار بد بوده‌اند و کسی امروز از آن‌ها یاد نمی‌کند. امروز هم شخصی مثل هانس زیمر می‌تواند نماینده موسیقی باشد، نه الزاما جاستین بیبر.

خطای دوم: سوگیری نجات یافته
سرستون تخت جمشید، سمفونی نهم بتهوون و غزلیات سعدی بعد از قرن‌ها، هنوز باقی مانده‌اند، چون شاهکار بودند. آیندگان نیز جاستین بیبر و مجسمه موتورسوار خیابان بهار را فراموش خواهند کرد و تنها از شاهکارهای دوران ما یاد می‌کنند. اما برای ما، دیدن این شاهکارها در میان انبوه آثار مبتذل دشوار است. مثل دیدن یک آهو در میان جنگلی انبوه. اما شاهکارهای گذشته را راحت‌تر می‌بینیم چون آثار کم‌ارزش، از بین رفته‌اند و دور شاهکارها را خلوت‌ کرده‌اند.

خطای سوم: تقاضا مقدم بر تولید
چرا کسی روی جاده‌ای بیابانی پل عابر نمی‌سازد؟ چون کسی حاضر نیست پول این جاده را بپردازد.
در گذشته، شاهان قادر بودند مبالغ هنگفتی را برای ساخت یک سرستون سنگی هزینه کنند. اما امروز، رئیس‌جمهور آمریکا به سختی می‌تواند چندین میلیون دلار را به ساخت یک مجسمه مرمر تخصیص بدهد. اگر هنرمند بخواهد این چند میلیون دلار را از عامه مردم بگیرد، چاره‌ای جز عامه‌پسند شدن ندارد. در واقع، این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم که بجای بتهوون، جاستین بیبر روی صحنه برود، نه دست بی‌رحم روزگار.

خطای چهارم: برون‌یابی ذهنی
اگر بورس چندماه بد شود، مغز ما تمایل دارد که فکر کند دیگر امیدی به این بازار نیست و هرگز دیگر نمی‌شود به بورس برگشت.
اگر دنیا چندسالی بدون جنگ و بیماری باشد، مغز ما فکر می‌کند که دیگر دوران لشکرکشی‌ها و همه‌گیری‌هایی مثل طاعون گذشته است.
همین طور اگر چندسالی در دنیا شاهد شاهکارهای هنری نباشیم، خیال می‌کنیم که دیگر قرار نیست شاهکاری متولد شود.
ذهن ما، بازه‌های زمانی کوتاه را به «همیشه» تعمیم می‌دهد.

خطای پنجم: خطای تعریف
ما امروز از ون‌گوگ و بتهوون به عنوان سرآمدان هنر در تاریخ باد می‌کنیم. اما این هنرمندان در زمان حیات خودشان درک نشدند. نمی‌خواهم بگویم که شاید مجسمه موتورسوار خیابان بهار، در آینده به موزه لوور برود. نه. اما بعید است که امروز بتوانیم ارزش کار هنرمندان معاصر خود را به طور کامل درک کنیم. منتقدان همعصر بتهوون هم فکر می‌کردند که بعد از موتزارت دیگر کسی نمی‌تواند یک شاهکار خلق کند.

بی‌سلیقگی مدیران و مسئولان، پدیده جدیدی نیست. در نهایت، زمان، با دقتی بسیار بالا قادر است آثار هنری فاخر را از هنر مبتذل جدا کند. همانطور که بالاخره ارزش کارهای ون‌گوگ را به ما نشان داد، هنرمندی که در زمان حیاتش هرگز نتوانست به جایگاهی که شایسته آن بود دست پیدا کند‌.
به پرسش نخست باز گردیم. آیا هنر مرده است؟
خیر! هنر، هرگز نمی‌میرد!

@pouriabakhtiari
5.4K views13:29
باز کردن / نظر دهید
2022-04-04 16:28:56
4.1K views13:28
باز کردن / نظر دهید
2022-04-03 16:51:05
فردا ساعت ۱۱ با نیما آزادی عزیز لایو جذابی در اینستاگرام داریم
توصیه جدی اینکه این لایو رو از دست ندید
به شدت کاربردی خواهد بود
4.1K views13:51
باز کردن / نظر دهید
2022-04-03 16:49:35 چه کسی چرچیل را به استعفا واداشت؟!

چرچیل تا ۸۰ سالگی‌اش نخست‌وزیر ماند. در زمانی که حتی به سختی راه می‌رفت، به سختی می‌نشست، حاضر به استعفا نبود. او آنقدر بزرگ بود که انگلیسی‌های محافظه‌کار ترجیح می‌دادند از مقابله با او کنار بکشند. در واقعیت اما چرچیل پیر شده بود. با این حال، چه کسی بود که توانست چرچیل پیر و بزرگ را به استعفا بکشاند؟‌

برای تولد ۸۰ سالگی چرچیل، نمایندگان مجالس اعیان و عوام تصمیم به برگزاری یک جشن ملی می‌گیرند و این تولد از تلویزیون هم قرار است مستقیم پخش شود. اما هدیه‌ی تولد آقای چرچیل چیست؟ نقاشی پرتره‌اش. این نقاشی پرتره سفارش داده می‌شود به نقاش معروف «گراهام ساترلند» هنرمند نوگرای انگلیسی آن زمان.

روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی و چرچیل از دیدن خویش در آن آئینه برآشفته می شود. او درصدد باز پس فرستادن نقاشی است؛ اما ساترلند هنرمندی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و بازاندیشی در آنچه هست، می‌افتد به جان چرچیل!

ساترلند به دیدن چرچیل می‌رود. او به صراحت به چرچیل می‌گوید که هم او را دوست دارد و هم او را قابل ستایش می‌داند؛ اما «پیر شده‌ای آقای چرچیل!» ساترلند هنر را آئینه‌ای می‌داند که باید به چرچیل یادآوری کند که به جنگ سن و سال نمی‌تواند، برود.

تابلو نقاشی ساترلند به دستور همسر چرچیل به آتش کشیده می‌شود. اما آتش اصلی تصویری بود که به جان چرچیل بزرگ افتاد و تا او استعفای خود را اعلام نکرد، رهایش ننمود! چرچیل از دیدن خویش در آئینه‌ هنر به این واقعیت پی‌برد که برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشد!

امروزه نقاشی ساترلند شاهکاری از دست رفته است؛ شاهکاری که توانست غایت هر هنری باشد. همین نقاشی بود که انگلستان آن روز را از اشتباهات مردان بزرگش رهانید. فرد پیر ناخودآگاه دل‌بسته‌ افکار کهنه است! این طبیعت آدمی است و نمی‌شود با طبیعت چنین به جنگ برخاست...

منبع گاهنامه مدیر

@pouriabakhtiari
4.3K views13:49
باز کردن / نظر دهید
2022-03-31 11:06:21 تحریک نقطه ترس

اگر میخواهید مردم رو به چیزی ترغیب کنید نقطه ترسشون رو تحریک کنید

سیاستمدارها موقع انتخابات بیشتر از اینکه از برنامه‌های خودشون بگن، سعی میکنن مردم رو بترسونن که اگه رقیبشون رای بیاره اوضاع بدتر میشه
مثلا میگن ببینید اگه فلانی رای بیاره تورم بیشتر میشه، گرونی میاد، زندگیتون سخت میشه، احتمال جنگ بالا میره و…
به عبارتی برای اینکه رای بیارن دست روی نقطه ترس مردم میذارن

خیلی از فروشنده‌های بیمه وقتی میبینن نمیتونن به مشتری بیمه بفروشن،شروع میکنن به داستان سرایی تا بتونن به نقطه ترس مردم برسن
مثلا میگن فلانی توی این تصادف اخیر مجبور شد ۸۰ میلیون از جیبش هزینه کنه اگه ۱۰ میلیون هزینه بیمه بدنه پرداخت می‌کرد الان اینطور نبود


احتمالا این جملات رو زیاد شنیدید
اگه فلان دوره رو شرکت نکنی پس فردا در روابط با همسرت دچار مشکل میشی
این وسیله رو برای بچه نخری بزرگ بشه عقده‌ای میشه
آقا الان این خونه رو نخری فردا فروش رفته‌ها
درس نخونی فردا بدبخت میشی جایی استخدامت نمیکنن
میری وسیله بخری میگن گارانتی نکنی بعدا مشکلی پیش بیاد باید کللللی پول بدی(در صورتیکه عموما وسایل چند سال اول استفاده خراب نمیشن)


شما موقعی میتونید کالا، خدمات، ایده یا… رو بفروشید و برای خودتون مخاطب جمع کنید که برای مردم ترس ایجاد کنید، اکثر مشاغل اینکار رو میکنن، حتی در مذاهب مختلف هم روی نقطه ترس مردم دست میذارن
اگر این گناه رو بکنی میری جهنم
اینکار رو بکنی برکت از زندگیت میره

یا مثلا دقت کنید برای محدودیت اینترنت و اجرای طرح صیانت دقیقا سعی کردن روی نقطه ترس مردم دست بذارن و این مدل روایت‌ها رو تعریف کردن
دختری با دو گیگ اینترنت هدیه باعث شد روابط نامشروع پیدا کنه و باردار بشه
در اینترنت فضا برای فرزندانمان اصلا مناسب نیست باید فیلتر کنیم

یا مثلا هر وقت میخواستن محدودیت برای خانم‌ها در ایران بذارن دست روی نقطه ترس گذاشتند
قدیم‌ترها نمیذاشتن دخترا سواد یاد بگیرن، چون مردم رو ترسونده بودن که وقتی دختر سواد یاد بگیره میره برای پسرها نامه مینویسه
یا نمیذارن برن ورزشگاه چون میگن ممکنه عفت خانم‌ها لکه دار بشه

به عنوان حرف پایانی
دست گذاشتن روی نقطه ترس اگر با نیت دلسوزی باشه اصلا چیز بدی نیست، خودش یک سیاست انگیزشیه ولی باید در جای درست استفاده بشه
مثلا اینکه بترسونی مردم رو محافظ برای تلویزیون و یخچال بخرن یا اینکه مردم رو بترسونی قبل اینکه میخوای کاری انجام بدی حتما با اهل فن مشورت کن خیلی خوبه

و مورد دیگر اینکه
وقتی حس کردید شخصی(سیاستمدار، بقال سرکوچه، خانواده یا…) داره نقطه ترس شما رو تحریک میکنه کمی فکر کنید ببینید خودش از ترس شما ذینفعه یا نه
از طرفی حتما قبل از اینکه کاری بکنید با یک شخص مشابه مشورت کنید(مثلا اگه برای خرید ملک فروشنده‌ای شما رو ترسوند از افزایش قیمت حتما قبل خرید با یک فروشنده دیگه مشورت کنید)

@pouriabakhtiari
5.3K views08:06
باز کردن / نظر دهید
2022-03-28 15:29:05 تصور کنید در اینستاگرام پست مورد علاقتون رو میبینید و این موضوع رو برای دوستتون تعریف میکنید و دوستتون نظری کاملا مخالف شما میده، طبیعتا ناراحت میشید، شب میرسید منزل و برای همسرتون ماجرا رو تعریف میکنید، دیدگاه دوستتون رو چطور توصیف میکنید؟ ‏احمق، دیوانه،…
4.5K views12:29
باز کردن / نظر دهید
2022-03-28 15:27:49 تصور کنید در اینستاگرام پست مورد علاقتون رو میبینید و این موضوع رو برای دوستتون تعریف میکنید و دوستتون نظری کاملا مخالف شما میده، طبیعتا ناراحت میشید، شب میرسید منزل و برای همسرتون ماجرا رو تعریف میکنید، دیدگاه دوستتون رو چطور توصیف میکنید؟
‏احمق، دیوانه، خنگ نفهم و…

این مدل دیدگاه شما نوعی تبعیض برعلیه معلولیت هست که بهش میگن توانایی‌گرایی!
‏توانایی‌گرایی یعنی ماها باور داریم که توانایی‌های معمولی برتر هستن. این دیدگاه در قالب یک نگرش، کلیشه یا یک اظهار نظر یا رفتار توهین آمیز آشکار ظاهر میشه.
‏مثلا میگیم “فلانی از نظر عاطفی فلجه”

نکته مهم اینجاست:
‏“توانمندی بزرگتر از زبان است”

‏توانایی‌گرایی باعث چی‌ میشه؟
‏۱.تعصبات، ناخودآگاه ما رو آشکار میکنه یعنی نگرش ما نسبت به معلولیت در زبانی که استفاده میکنیم نمایان میشه.
‏مثلا ممکنه در ظاهر برات فرد معلول و عادی فرقی نکنه ولی وقتی حرف می‌زنی ناخودآگاهت آشکار میشه

‏۲.باعث به وجود اومدن سوگیری مضر در مورد ناتوانی میشه، وقتی با معلولیت به عنوان یک شوخی، استعاره یا تعبیر رفتار میکنید، شما در حال گسترش این ایده هستید که غیرانسانی کردن و انگ زدن به معلول خیلی عادیه، از طرفی با تکرارش خود معلول هم این رو به صورت درونی میپذیره

۳.شما وقتی به جای ابراز عقیده یا ایده به توانایی‌های جسمی و ذهنی یک نفر حمله می‌کنید، بیشتر به افراد دارای معلولیت انگ می‌زنید.
‏مثلا میگیم ”ترامپ با موهای زردش، قانون احمقانه مهاجرت رو وضع کرد”
‏ما داریم درباره سیاست مهاجرت اظهار نظر می‌کنیم ولی بیشتر به یک معلول داریم انگ میزنیم.

راه حل چیه؟
‏۱.ناتوانی اطرافتون رو بپذیرید، سعی نکنید ناتوانی رو برطرف کنید، سعی کنید ظلم و دیدگاه رو اصلاح کنید
‏ما باید از این طرز فکر که یک معلول "چیزی کمتر از بقیه" داره، خارج بشیم، اینجاست که تبعیض شروع می شود.
‏بیش از یک میلیارد نفر در سراسر جهان، دارای نوعی معلولیت هستند.

‏۲.یاد بگیرید، یاد بگیرید، یاد بگیرید.
‏‌دایره لغاتتون رو گسترش بدید و تلاش کنید بیشتر شنونده باشید تا حرف بزنید این باعث میشه به تعصباتتون بیشتر آگاهی پیدا کنید
‏به دنبال مقالات، کتاب‌ها، ویدیوها، پادکست‌ها و سایر آثار نویسندگان و فعالان معلول باشید.

‏۳.در مورد هویت افراد به فرضیاتتون توجه نکنید به عبارتی وقتی از هویت کسی مطمئن نیستید، فقط بپرسید.
‏مثلا اگه کسی در تشخیص رنگ ها مشکل داره سریع به این فکر نکنیم که کور رنگی داره، بپرسیم ازش این خودش یک نوع احترام هست!

۴.وقتی اشتباه می کنید، واقعاً عذرخواهی کنید.
‏وقتی کسی به شما میگه چیزی بی‌احترامیه، لازم نیست بپرسید چرا این حرف، شوخی یا.. شما چرا بی احترامیه اون فرد آسیب دیده و این مشکل رو شما در قالب یک کنایه جک یا.. دارید تعریف میکنید پس باید عذرخواهی کنید بجای توجیه کردن.

@pouriabakhtiari
4.5K views12:27
باز کردن / نظر دهید