Get Mystery Box with random crypto!

رازی نهفته

لوگوی کانال تلگرام razhoft — رازی نهفته ر
لوگوی کانال تلگرام razhoft — رازی نهفته
آدرس کانال: @razhoft
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 1.86K
توضیحات از کانال

https://t.me/contact

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-08-15 10:45:19
@razhoft

هرگاه مصیبت از بیرون بیاید تسلایی می توان یافت. اگر زندگی به انسان وسیله خوشبختی اش را عطا نکند این اندیشه که او می توانست آن را دریافت کند تسلی بخش است. اما آن اندوه بی پایان که زمان هرگز قادر به تسکینش نیست، که هرگز قادر به شفایش نیست این است که بدانیم راه نجاتی نیست حتی اگر زندگی سرشار از مرحمت باشد.

ترس و لرز _ کگور


@razhoft @razhoft @razhoft
#رازی_نهفته
361 viewsآگراداتس, 07:45
باز کردن / نظر دهید
2022-08-12 20:12:24
@razhoft

چرا منکر شدی ای میر کوران
نمی‌گویم که مجنون را مشوران

تو می گویی که بنما غیبیان را
ستیران را چه نسبت با ستوران

در این دریا چه کشتی و چه تخته
در این بخشش چه نزدیکان چه دوران

عدم دریاست وین عالم یکی کف
سلیمانی است وین خلقان چو موران

ز جوش بحر آید کف به هستی
دو پاره کف بود ایران و توران

در آن جوشش بگو کوشش چه باشد
چه می لافند از صبر این صبوران

از این بحرند زشتان گشته نغزان
از این موجند شیرین گشته شوران

نپردازی به من ای شمس تبریز
که در عشقت همی‌سوزند حوران

مولانا » دیوان شمس » غزلیات »غزل شمارهٔ ۱۹۰۲


@razhoft @razhoft @razhoft
#رازی_نهفته
425 viewsآگراداتس, 17:12
باز کردن / نظر دهید
2022-08-12 19:42:15
@razhoft

«از قاتلان جسم که قادر بر کشتن روح نیستند، بیم مکنید؛ بلکه از او بترسید که قادر است بر هلاک‌کردن روح و جسم را نیز در جهنم»
(انجیل متی)

«مرگِ جسم هنگامی رخ می­دهد که نفس آن را ترک می‌کند»
(اگوستین)


@razhoft @razhoft @razhoft
#رازی_نهفته
381 viewsآگراداتس, 16:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-08 14:27:31 @razhoft

يونانيان از فرصت هاي فراواني برخوردار بودند نوع زندگي و ديانت ايرانيان را درست بشناسند،‌ تا بدانجا كه مي توان گفت يونان باصطلاح در پرتو تأثير ايرانيان تحول يافته است...دست كم پيثاگوراس، امپدوكلس، ‌دموكريتوس و افلاطون از درياها گذشتند تا به تعاليم ايراني دستيابي پيدا كنند. اين افراد، ‌پس از برگشتشان به ميهن خود، ‌دانش ايراني را ستوده بودند و آنرا آكنده از راز و اسرار دانستند. تعداد زيادي از يونانيان راجع به مغان مطالب نوشتند، من جمله ثئوپومپوس، هرميپوس و دينون بايد از آگاهي بسيار دقيقي از آموزش مغان برخوردار بوده باشند. علاوه بر اين، ‌يونانيان از تميستوكلس به بعد هميشه در دربار ايراني بودند و آنچه را كه در آنجا ديده يا شنيده بودند در برگشت به ميهن خود بازگو كردند...اما اينكه چرا در هيچ يك از متون يوناني گزارشي كامل از جهانبيني ايراني به چشم نمي خورد، ‌خود اين امر دلالت بر اين مي كند كه گزارش هاي يوناني اگر چه ناقص ولي درست بوده است، ‌بدانسان كه از گزارش هاي پراكنده و گوناگون يوناني مي توان به مجموعي جامع و مانع از جهانبيني ايراني دست يافت » راپ، پس از اين پيش درآمدها، به تركيب اين مجموع جامع از منابع يوناني و رومي مي پردازد بدون اينكه با مسأله ي تأثير جهانبيني ايراني بر فلسفه ي افلاطون درگير شود
پيتزي ايتاليائي در مقاله اي راجع به مقايسه ي روايتي از آنتي گون سوفوكلس با مرزبان نامه ي وراويني مطلبي را بيان مي كند كه اگر چه با موضوع ما ربطي ندارد يادآوري آن از اين روي حائز اهميت است كه نشان مي دهد چگونه انگيزه هايي از انديشه و فرهنگ ايران باستان كه از طريق فرهنگ عاميانه به مرزبان نامه راه يافته است، احتمالاً در زمان هاي بسيار ديرينه به يونان نيز راه يافته و خالق مثلاً يك تراژدي بسيار زيبا در نزد سوفوكلس شده است؛ با وجود اينكه نويسندگان يوناني يادي بصراحت از منشأ اين انگيزه نكرده اند. روايت مورد بحث در مرزبان نامه ي وراويني اين است: « زن جوانم، شوهر ديگر توانم كرد، و تواند بود كه از او فرزندي آيد كه آتش فراق لختي به آب وصال او بنشانم و زهر فوات اين را بترياق بقاي اومداوات كنم، لكن ممكن نيست كه مرا از آن مادر و پدري كه درگذشتند برادر ديگر آيد، ‌تا اين مهر بر او افگنم، و ناچار دندان طمع از پسر و شوهر بركشيد و دست برادر درگرفت و از زندان بيرون آورد » اين داستان تقريباً عيناً در آنتي گون سوفوكلس نيز آمده است. اينك از آنجا كه سوفوكلس از لحاظ زماني بسيار پيشتر از وراويني بوده، مي شد نتيجه گيري كرد كه داستان مزبور از سوفوكلس منشأ گرفته است. ولي از آنجا كه قبل از مرزبان نامه در ادبيات ايراني و عرب متأثر از يونان به چنين داستاني برخورد نمي كنيم و از آنجا كه داستان مزبور از راه فرهنگ عاميانه ي دور از تأثير يوناني منشأ گرفته بايد نتيجه گيري كرد كه منشأ آن از راه فرهنگ عاميانه به فرهنگ ايران باستان مربوط مي شود و احتمالاً از آنجاست كه به يونان راه يافته است. فرانچسكو گابريلي نيز از سوي ديگر به مقايسه ي همين داستان مي پردازد و اگر چه خودداري مي كند از اينكه رابطه اي ميان سوفوكلس و منابع مرزبان نامه برقرار بكند ولي يادآوري مي كند كه « هر دو داستان مربوط مي شود به محيطي ايراني، ‌صرفنظر از اينكه اين محيط تاريخي است يا افسانه اي » اگر تحقيقات بيشتر در اين مورد كاملاً ثابت بكند كه منشأ اين داستان واقعاً ايراني است و كه سوفوكلس از آن بهره مند شده، ‌دليلي بر دلايل ديگر افزوده خواهد شد كه يونانيان و من جمله افلاطون بسيار چيزها را از منابع غير يوناني اخذ كرده ولي مأخذ خود را كماكان مكتوم مي گذاشتند.

افلاتون و پارسیان ۲
رساله ای از استفان پانوسی


https://t.me/+QwNPXDT61seYx4nZ
478 viewsآگراداتس, 11:27
باز کردن / نظر دهید
2022-08-08 13:47:46
@razhoft

گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

عطار
مختارنامه
شماره ۲۵


@razhoft @razhoft @razhoft
#رازی_نهفته
370 viewsآگراداتس, 10:47
باز کردن / نظر دهید
2022-08-07 21:10:16 @razhoft

زئوس خدایان را می فرماید که بیطرف بمانند و بر کوه ایدا برمی‌نشیند _ از آنجا نبرد را که سرانجام آن روشن نیست می نگرد و سرنوشت دو مردم را برمی سنجد.

سپیده با سرانداز زعفرانی رنگش بر زمین به یکبارگی درگسترده بود زئوسِ آذرخش افکن بر بلندترین ستیغ المپ که آنرا ستیغهایی است بیشمار خدایان را گرد هم آورد او خود سخن گفت و دیگر خدایان شنیدند:
_ همگنانتان ای خدایان و ایزدبانوان گوش به من فرادارید تا من بتوانم آنچه را دل در ژرفای سینه بر زبانم می نهد با شما در میان بگذارم چنان باد که هیچیک از خدایان مادینه و نرینه در پی آن نباشد که اثر گفتار مرا از میان ببرد تمامیتان با من همرای و همداستان باشید تا من بتوانم هر چه زودتر خواسته ها و عزمهایم را به انجام برسانم آن کس از میان شما که من ببینمش که به خواست خویش و نهان از خدایان به یاری ترواییان یا داناییان رفته است آری آن کس خسته و فرو کوفته با حالی زار و نزار به المپ باز خواهد آمد یا آنکه او را فرو خواهم گرفت و در تارتارِ تاریک و مه آلود در خواهم انداخت بس در ژرفا در آنجا که دروازه های آهنین و آستانه ی بُرنزین جای دارند در جایی به همان اندازه دور از سرایِ هادس که آسمان از زمین دور است او در آن هنگام خواهد دانست که من چه مایه برتر و تواناتر از دیگر خدایانم نیک آمد خدایان کاری را بیازمایید تا خود همگنان بتوانید به استواری چیرگی و نیروی مرا بپذیرید و بدان باور کنید زنجیری زرین را از آسمان درآویزید شما خود ای خدایان و ایزدبانوان از آن زنجير آویخته و دَروا بمانید هرگز بدان راه نخواهید برد که بتوانید زئوس آن خداوندگار برین را از آسمان به زمین درکشید به هر اندازه تلاشتان سترگ و بسیار باشد

ایلیاد _ هومر
سرود هشتم
ص ۱۶۶


https://t.me/+QwNPXDT61seYx4nZ
390 viewsآگراداتس, 18:10
باز کردن / نظر دهید
2022-08-06 12:44:53 @razhoft

بی گمان اگر کتاب مقدس نبود تا شما را راهنما باشد برای آن کس که در مورد من نازک بینی کند تا سر حد حیرت جای شک باقی می‌بود
ای حیوانات زمینی ای ضمایر ناهنجار اراده نخستین که فی نفسه نکو است هرگز از وجود خودش که خیری اعلی است دوری نمی گزیند
هیچ چیز نکو نتواند بود مگر آنکه با آن تطبیق کند هیچ خیر آفریده ای نیست که او را به سوی خویش کشاند و بالعکس اوست که با تشعشع خود این خیر را پدید می آورد
همچنان که لک لک پس از سیر کردن جوجگان خویش بر بالای آشیان خود به گردش در می آید و لک لک بچه سیر شده بدو می نگرد آن تصویر مسعود نیز در آن هنگام که من خود نظر به بالا می کردم چنین کرد یعنی با نیروی این همه رایزنان بال های خویش را بر هم سایید
چرخ زنان سرود می خواند و می گفت که همچنان که سخنان من برای تو ادراک پذیر نیست قضای ابدی نیز برای شما خاکیان چنین است
سپس این شعله های فروزان روح‌القدس بر جای بایستادند ولی آن نشانی که جهان را به احترام رومیان واداشت همچنان محفوظ ماند و از نو چنین آغاز سخن کرد بدین قلمرو هرگز کسی پای ننهاد که به مسیح مؤمن نباشد چه پیش و چه بعد از آنکه وی را به صلیب میخکوب کردند
اما بنگر بسیار کسان بانگ مسیح مسیح
برمی آورند که در روز قضا کمتر از آن کس که هرگز مسیح را نشناخت‌ بدو نزدیکند

کمدی الهی - بهشت
دانته
شاهان دادگستر و خردمند
ص ۳۲۸ و ۳۲۹ و ۳۳۰


https://t.me/+QwNPXDT61seYx4nZ
460 viewsآگراداتس, 09:44
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 09:15:00 @razhoft

آنچه ما را بر آن می دارد که به فیلسوفان نیم نگاهی شکاکانه و هزل انگیز بیفکنیم، آن نیست که بارها و بارها به میزان بی گناهی آنان پی برده ایم و دریافته ایم که بارها و به سادگی مفاهیم را نفهمیده و گمراه شده اند، جان کلام اینکه، به سان کودکان و کودک وارگان بوده اند، بلکه آنان مسایل را به کفایت صادقانه مطرح نکرده اند و این در حالی است که با نزدیک شدن به مسأله ی حقیقت، حتی از دوردست ها همگی غوغای بزرگی و فضیلت مندی سر داده اند. همگی یکسره مدعی اند که آراء واقعی خویش را با تکامل خویشتن و دیالکتیک سرد، ناب و آسوده خیالی الهی کشف کرده اند و بر آن دست یافته اند(صوفیان در هر مرتبه ای از آنان صادقانه تر و ساده اندیش ترند، زیرا از «الهام» سخن میگویند)، در حالی که در اصل از قاعده ای مسلم بنابر دیدگاه خود، فکری آنی، «اندیشه ای بکر» و بیشتر آرزویی انتزاعی و پالوده در دل، با دلایلی که در پس آن می کاوند، دفاع میکنند، یعنی همگی وکیل مدافعانی اند که نمی خواهند کسی آنان را چنین بنامد و اغلب نيز حتی مدافعان نیرنگ باز پیش داوریهایی اند که نام «حقیقت» را بر آنها می نهند و از آن جسارت در وجدان که این نکته را اعتراف میکند، بس دور هستند و فاصله ای بسیار با آن سلیقه ی نیکی دارند که همین نکته را می خواهد به دیگران بفهماند، تفاوتی نمیکند به خصم یا دوستی هشدار دهند و یا از سر جسارت زیاده خویشتن را تمسخر کنند. آن دورویی خشک و محجوبانه ی كانت پیر که با آن، ما را به کوره راه های دیالکتیکی میکشاند و در نهایت به آن «امر مطلق» هدایت میکند یا صادقانه بگویم، گمراه میکند، نمایشی است که تبسم را بر لب ما نازپروردگان می نشاند، زیرا دقت در نیرنگ های ظريف این اخلاق گرایان و واعظان کهنسال اخلاق برای ما سرگرمی نیست. یا حتی آن شعبده های ریاضی گونه ای که اسپینوزا با آنها فلسفه اش را (اگر این واژه را درست و به سادگی تفسیر کنیم، در نهایت «عشق به حکمت خویشتن» می شود) جوشن پوش کرده و صورتکی بر آن زده است تا از همان ابتدا جسارت مهاجمی را از او بگیرد که دل به دریا زده است و می خواهد این باکره ی دست نیافتنی و پالاس آتنی را ببیند. زیرا بازی صورتکهای این بیمار تنها نشانگر شرمندگی و آسیب پذیری بسیار
اوست.

#فردریش_نیچه
#فراسوی_نیک_و_بد
بند 5


https://t.me/+QwNPXDT61seYx4nZ
533 viewsآگراداتس, 06:15
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 22:58:06 @razhoft

در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاهِ رخِ او دیدهٔ من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم
آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نَسْتانند

وصلِ خورشید به شبپَرِّهٔ اَعْمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند

لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ
عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند

مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نَتْوانند

گر به نُزهَتگَهِ ارواح بَرَد بویِ تو باد
عقل و جان گوهرِ هستی به نثار افشانند

زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟
دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان
بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند

حافظ » غزلیات »غزل شمارهٔ ۱۹۳


@razhoft @razhoft @razhoft
#رازی_نهفته
445 viewsآگراداتس, 19:58
باز کردن / نظر دهید
2022-07-30 19:51:37
@razhoft

ما درون خودمان در وحدتی تجمیع و مقید شده‌ایم و این در حالی است که در بیرون از خودمان بسیار متفرق و پراکنده شده بودیم.

(آگوستین قدیس، اعترافات)


«دازاین در هر شیوه‌ی هستی‎اش در هر حالت و در نتیجه با هر فهمی از هستی که به او تعلق داشته باشد به درون و در درون تعبیری سنتی از دازاین رشد و نمو کرده است. در وهله‌ی اول بر پایه‌ی همین تعبیر سنتی است که دازاین خودش را -و در محدوده‌ی معینی دائماً- می‎فهمد، این فهم است که امکان‎های هستی‎اش را برایش بازمی‎گشاید و آن‎ها را سامان می‎دهد»

(هایدگر - هستی و زمان)


@razhoft @razhoft @razhoft
#رازی_نهفته
483 viewsآگراداتس, 16:51
باز کردن / نظر دهید