Get Mystery Box with random crypto!

روضه

لوگوی کانال تلگرام rozeh_1 — روضه ر
لوگوی کانال تلگرام rozeh_1 — روضه
آدرس کانال: @rozeh_1
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 19.12K
توضیحات از کانال

❖﷽❖
کانال اشعار اوج روضه
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است
♦️ کانال مرثیه:
@marsiyeeh
🔹 ارتباط شاعران با ما:
@heydari_am_man
🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات:
@navay_roze

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2023-05-11 21:12:43 #امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

اشک من در ماتمت از آب زمزم بیشتر
با غمت من خوش‌ترم آقا بده غم بیشتر

لحظه‌های عمر من در داخل هیأت گذشت
در تمام سال مجنونم، محرم بیشتر

هر چه کردم در قبال تو یقین دارم کم است
کن حسابش لااقل یک‌خورده از کم بیشتر

هم بِحار و هم مقرّم هم لهف را خوانده‌ام
آن دو تا آتش به جانم زد، مقرّم بیشتر

اشکِ چون سیل رباب، ارباب را بی‌چاره کرد
خواهرش زینب ولی با اشک نم‌نم بیشتر

قامت ارباب خم شد در کنار اکبرش
در کنار پیکر عباس شد خم بیشتر

تیر سمّی حنجر شش‌ماهه را بوسید سخت
تیر هم از پا درآوردش ولی سم بیشتر

شمر گفتا خنجرم بر حنجرش کاری نشد
بی‌اثرتر بود هرچه می‌کشیدم بیشتر

هر نفس از خیمه آتش بیشتر شعله گرفت
بازدم هم سوخت در شعله ولی دم بیشتر

هر کسی با بردن چیزی دل زینب شکست
ساربان با بردن انگشت و خاتم بیشتر

گرچه درهم بود اوضاع سر و گیسوی او
گیسوانش روی نیزه ریخت درهم بیشتر

از حکایات تنور، عرش خدا بی‌تاب شد
مادرش بی‌تاب شد قدر مُسلّم بیشتر

سیلیِ محکم همه خوردند اما دخترش
خورد از بین همه سیلیّ محکم بیشتر

مهدی مقیمی

@rozeh_1
1.1K views18:12
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:40:15
ای کاش سیدالشهدا را نمیدیدم
"مشورت سه امام"
این یک دقیقه ترکوند واقعا. برای همه سوال شد که این تجربه‌گر چی دیده بود که میگفت ای کاش سیدالشهدا رو نمیدیدم. ایشون تو برنامه نگفت ولی ما رفتیم و سوال کردیم تعریف کرد

برنامه این قسمت زندگی‌پس‌اززندگی رو کامل ببینید. با این برنامه میشه فهمید به امام رضا میگن امام رئوف یعنی چی؟ و اینکه ایشون چند مرحله شفاعت نشد تا اینکه امام زمان اومدن و مشورتی بین سه امام اتفاق افتاد و ادامه ماجرا. عظمت سیدالشهدا رو هیچوقت اینطوری درک نکرده بودم. فیلم کامل و دلیلی که تجربه‌گر گفت کاش سیدالشهدا رو نمیبینم رو در کانالم پین کردم ببینید
http://t.me/joinchat/AAAAAEtDVXGujWT8rXuP3g
حتما حتما ببینید این قسمتو
346 views20:40
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:11 #امام_صادق

از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند

یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست

نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند

او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم

باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد

باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد

در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند
بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند
روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند

پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود
آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود

دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده

حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم
پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم

کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند

عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده

حسن لطفی

@rozeh_1
463 views20:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:11 #امام_صادق

آه از آن خصم که دشنام به آقا میگفت
عصبانی،،سخنِ زشت به مولا میگفت

مست بود و گهی از غِیظ تهاجم میکرد
حرف بد میزد و گه طعنه به طاها میگفت

وای از آن لحظه که حرف دهنش بدتر شد
ناسزا بود که بی وقفه به زهرا میگفت

نانجیب آنچه توانست به بُغضش افزود
ناصبی بود که اینگونه سخنها میگفت

صادق آل عبا را پیِ مرکب، دل شب
میکشید و به زبانی بد و بیرا میگفت

هر چه فرمود امام: عیب مگو می آیم
باز با خنده و تهدید و تَقلّا میگفت...

حیف که رخصت ذبحِ تو ندارم، وَرنه
فَرض بود آنچه مرا سید و مولا میگفت

پا برهنه پسر فاطمه را بُرد به قصر
دید منصور هم از قتلِ مسیحا میگفت

ناگهان صوتِ پیمبر به سَرایَش پیچید:
چه کسی بود ز قتلِ پسرِ ما میگفت!؟

وای اگر تیغ تو بیرون ز غلافت آید...
این نبی بود که اینگونه به اعدا میگفت

پس کجا بود پیمبر که به گودال آید؟
بشنَود شمر، چه با زاده زهرا میگفت

گاه میگفت سرت جایزه دار است،حسین!
گاه میزد به گلو، خَنجر و درجا میگفت…

زینت دوش نبی! وقت ملاقات شده!
زینت دوش نبی داشت خدایا میگفت

نالۀ فاطمه آمد که؛ بُنَیَّ قَتَلوک
ذَبَحوکَ وَ مِنَ الماءِ حسینا مَنَعوک

محمود ژولیده

@rozeh_1
344 views20:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:11 #امام_صادق

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند
مثل حیدر در میان کوچه هایش می کشند

نامسلمان ها به فکر سنّ وسالش نیستند
پابرهنه،بی عمامه ،بی عبایش می کشند

بی مروّت ها سوار مرکب و دنبال خویش
پیرمردی را پیاده ، بی عصایش می کشند

با طناب و دست بسته،سیلی و آتش به در
لحظه لحظه عکس مادر را برایش می کشند

نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور
درمیان کوچه زیر دست وپایش می کشند

روضه ها را در خیالش هی مجسم می کنند
از مدینه ناگهان تا کربلایش می کشند

زینت دوش نبی افتاده بی سر بر زمین
وای بر من از کجاها تا کجایش می کشند

شاه غیرت روی خاک افتاده و بی غیرتان
نقشه ی حمله به سوی خیمه هایش می کشند

چون نمی برّید خنجر حنجرش را از جلو
ناکسان این بار خنجر از قفایش می کشند

کاروان عصمت و توحید را -نامحرمان-
کربلا تا کوفه وشام بلایش می کشند

اشک دختر بچه ای یک شهر را بر هم زده
با سر باباش جان را از صدایش می کشند

در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها...
ناگهان سجاده را از زیر پایش می کشند

مجتبی خرسندی

@rozeh_1
273 views20:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:06 #امام_صادق

بنگر به بیت شعله ورم وای مادرم
آتش گرفته بام و درم وای مادرم

آتش زدند خانه من را و زنده شد
یادت دوباره در نظرم وای مادرم

گاهی به فکر ضرب غلاف مغیره ام
گاهی به فکر میخ درم وای مادرم

پای پیاده در پی مرکب نفس زنان
بردند مرا چنین زحرم وای مادرم

بستند دستهای من اما کتک نخورد
در کوچه همسرم به برم وای مادرم

دیدم چو تازیانه ابن ربیع را
ناله زدم من از جگرم وای مادرم

دستم که بسته بود دفاعی نداشتم
حتی یکی نشد سپرم وای مادرم

شکر خدا که وقت زمین خوردنم نبود
در کوچه همرهم پسرم وای مادرم

عبدالحسین میرزایی

@rozeh_1
261 views20:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:05 #امام_صادق

موسپید است دگر از تب و تاب افتاده
روی دستش چو علی رد طناب افتاده

دیده گریان شده یکبار دگر، مطمئنم
یاد لب تشنگی طفل رباب افتاده

ناصر شهریاری

@rozeh_1
237 views20:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:04 #امام_صادق

تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد

درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد

به غیر از هَتک حُرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد

تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجده ست
به جز توهین،به دستش حکم از منصور هم باشد

تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور
برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد

تصور کن امام صادق از بین شکاف «در»
ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد

تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر
به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد

به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما
در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد

چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن
کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد

به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش
اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد

برای خود نه،می گرید برای مادرش زهرا
بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد

مهدی رحیمی

@rozeh_1
248 views20:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:03 #امام_صادق

شیخ الائمه ام که شکستند حرمتم
با هیزم آمدند شبانه زیارتم

در احترام موی سپیدم همین بس است
در بین شعله ها شد تکریم ساحتم

من دست بسته بودم و یاران به خواب ناز
آنجا کسی نبود نماید حمایتم

من مرد بودم این شد و ای وای مادرم
این تنگنای کوچه نماید اذیتم

سجاده ام کشید وبماند چگونه برد
خاکی شده زکینه لباس عبادتم

بادست بسته ،پای برهنه ، نفس زنان
مرکب دوانیش بخدا برد طاقتم

خوردم زمین و ناله زدم عمه جان مدد
قدری کمان چو قامت تو گشته قامتم

در بین راه گشته پریشان محاسنم
از بسکه دست بسته زمین خورده صورتم

تفسیر مقتل «قبض شیبه » شده
این صورت کبود و رخ پر جراحتم

اینجا جفا به ماشد و معجر کشی نشد
غمهای کربلا زده لطمه به غیرتم

قاسم نعمتی

@rozeh_1
368 views20:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 23:04:02 #امام_صادق

هوای بال و پرم میل کربلا دارد
دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد

دلیل اشک مرا اهل اشک می‌فهمد
نمی‌شود بنویسم قلم حیا دارد

حکایتی جگرم را به درد آورده
حکایتی که اشاره به روضه‌ها دارد

میان سجده لگد خورد غیرت سحرم
کسی‌که می‌زندم بغض مرتضی دارد

بریده شد نفسم بارها پیِ ناقه
کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد

دلم شکست و روی خاک با سر افتادم
که پای خسته‌ی من آبله کجا دارد

رضا باقریان

@rozeh_1
402 views20:04
باز کردن / نظر دهید