Get Mystery Box with random crypto!

روضه

لوگوی کانال تلگرام rozeh_1 — روضه ر
لوگوی کانال تلگرام rozeh_1 — روضه
آدرس کانال: @rozeh_1
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 19.09K
توضیحات از کانال

❖﷽❖
کانال اشعار اوج روضه
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است
♦️ کانال مرثیه:
@marsiyeeh
🔹 ارتباط شاعران با ما:
@heydari_am_man
🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات:
@navay_roze

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 108

2022-08-03 22:37:57
دوستان هیئتی توجه

#کربلایی_امیر_برومند
رو که همه
میشناسین
#یکی_از_شورخون_های_محشر
چه طوفانی بپاکرده درسراسرکشور

لینک کانالش
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEOsKJX-dpFkT1-xvA
470 views19:37
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 22:37:57
این یک پیام تبلیغاتی نیست

به دلیل درخواست مکرر شما دوستان برای اخرین بار لینک کانال بزرگ نوای روضه خوان (( #حاج_حیدر_خمسه )) رو میذارم خواهشا دیگه کسی تو PV درخواست نکنه

اینم لینکش

https://telegram.me/joinchat/CAaDRj5PEOQu2l2gAtPCag
@Heydar_Khamse
436 views19:37
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 20:48:42 #حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم

چقدر شهد عسل می‌چکد زلبهایت
چو موم گشته تنت درهم است سیمایت

از این حرارت در عمق سینه ات پیداست
چه کرده است سم اسب با سراپایت

یتیم دیده و لشگر نوازشت کردند
من آمدم به کنار تو جای بابایت

کنار پیکرتو آه میکشم قاسم
رسد شکسته شکسته صدای آوایت

به هر کجای تنت ‌دست می‌برم خرد است
چگونه نجمه نگرید به قدو بالایت

چقدر زود رسیدی به آرزوی دلت
مبارک است عزیزم  وصال زیبایت

محمدجواد مطیع ها

@rozeh_1
1.3K views17:48
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 20:48:31 #حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم

می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد
انتقام نفس خسته ی مادر باشد

همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است
بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد

ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها
قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد

سیزده ساله ولی خوب به او می آید
که به فرزند علی مالک اشتر باشد

آرزو داشته تا چند صباحی دیگر
ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد

نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده
کشته هایش ولی امروز فراتر باشد

ازرق شام نفهمید که در محضر او
لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد

آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم
همه گفتند که شاید علی اکبر باشد

کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت
اجل کوفه و شام است و مقدر باشد

حسن کردی

@rozeh_1
1.2K views17:48
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 20:48:31 #حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم

به بند کفش تو عالم دخیل می بندد
که مقصد تو حسین و مسیر تو حسن است
تن تو مصحف پاک تمام اسماء است
زره نداری و جوشن کبیر تو حسن است

قبای سبز امامت بپوش نجل حسن
به قامتت شده اندازه جامه ی پدرت
به دست خط حسن میخورم قسم ز ازل
خدا نوشته تو را در ادامه ی پدرت

تشرف تو به صحن عتیق آغوشم
بقیع سبز حسن را به کربلا افزود
به دفتر وجناتت حسن تجلی کرد
قلم به لوح غمت داغ کوچه را افزود

شبیه باغ فدک زخمی خزان شده ای
گلی و برگ تو در دست های گلچین است
زبرجد حسنی یا عقیق سرخ حسین؟!
غمت شبیه غم گوشواره سنگین است

چه شد ستاره دنباله دار نجمه شدی
شبیه فاطمه از تو خیال مانده فقط
من از قساوت این نعل ها نمیگذرم
به روی ماه تو نقش هلال مانده فقط

شده است زائر تو باطن امین الله
امانت حسنی و حسین شرمنده است
مرا دوباره بخوان تا اجابتت بکنم
چه ناگوار! پس از تو عموی تو زنده است

محسن حنیفی

@rozeh_1
1.1K views17:48
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 20:48:31 #حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم

دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده
یتیمِ خانه‌ی ما خانه‌ام خراب شده

غریب هستی و آهِ غریب می‌گیرد
دعای قلبِ شکسته عجیب می‌گیرد

سَبُک شدی و چو پَر رویِ دستهای منی
چقدر شکل جوانیِ مجتبای منی

بگو چکار کنم داغِ بی حسابت را
نگفتمت که نگیر از رُخَت نقابت را

فرشته‌ها به کنارت از  آه می‌سوزند
به ما نگاه کن ای بی گناه می‌سوزند

به رویِ خاک چرا چاک چاک می‌مانی
بغل که می‌کنمت رویِ خاک می‌مانی

حلال کن نوه‌ی فاطمه عمویت را
شبیه قاب دو دستم گرفته رویت را

اگر که باز کنم  باز می‌شود رویت
 حسن کنارِ من و شانه می‌زند مویت

همینکه سنگ زدندت خلاصه اُفتادی
میانِ تیغ و شن و سنگ و ماسه اُفتادی

رسید دادِ تو با شیهه‌های اینهمه اسب
تو را شناختم از لابه‌لای اینهمه اسب

بهم نریز نبینم غمِ خزانِ تو را
یتیمِ من چه کنم داغ بی امانِ تو را

بگو عمو ، نه از این سینه بر نمی‌آید
چگونه جا بزنم چند استخوان تو را

سپاه رد شد و دیدم که گیر اُفتادی
میانِ معرکه دیدم کشان کشانِ تو را

چقدر نعل بهم ریخت نوجوانِ مرا
بگو چگونه مرتب کنم دهان تو را...

حسن لطفی

@rozeh_1
1.1K views17:48
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 20:48:31 #حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم

حسن جوان شد و از عرشِ خیمه‌ها آمد
نماز ظهر شد و ماهِ کربلا آمد
تو قاسم‌بن‌علی یا ‌یَلِ یَلِ جَمَلی؟!
همینکه آمدی انگار مرتضی آمد
زره نپوش، که جوشن‌کبیر می‌خواهی
برای حرز تو از آسمان دعا آمد
که گفته یک نفری؟ ای سپاه یک‌نفره!
برای یاری من لشکر خدا آمد
همینکه نامه‌رسانِ من از مدینه شدی
دوباره عطرِ نفس‌های مجتبی آمد

برو به جنگِ سپاهی که دشمن حسن‌اند
من اِن‌یَکاد شدم تا تو را نظر نزنند

رجز بخوان که رجزهایت اقتدار من است
بگو که «اِبن‌ِحسن» بودن افتخار من است
صدایی از نجف آمد زمان بدرقه‌ات
که گفت این نوه‌ام تیغ ذوالفقار من است
رسید مادرم از عرش و گفت با پدرت
شبیه تو پسرت نیز رازدار من است
و ناله‌ی پدرت از میان کوچه دوید
حسین گریه کن؛! این روضه یادگار من است
نگاه خیسِ تو می‌گفت: وقت پرواز است
که بام سرخ شهادت در انتظار من است

حرم سیاه به تن کرد، از حرم رفتی
به شوقِ بوسه به دستان مادرم رفتی

کمی گذشت، شنیدم فغان میدان را
صدای هلهله‌های سپاه شیطان را
غبار معرکه می‌گفت آسمان ابری‌ست
نگاه ابری من دید، سنگ‌باران را
سرِ تلاوتِ تو اختلاف افتاده
ببین به دست همه آیه‌های قرآن را
به خاطرت به تنم می‌خرم؛ کمی دیگر
شبیه پیکر سرخت سُمِ ستوران را
چه روضه‌ای؛ ملک‌الموت نیز حیران است
میان جسمِ تو پیدا نمی‌کند جان را

زیادتر شدی اما چقدر کم شده‌ای
چقدر روضه شدی؛ مثل مادرم شده‌ای

رضا قاسمی

@rozeh_1
1.3K views17:48
باز کردن / نظر دهید
2022-08-02 21:00:58 #حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم

هر چند لشگری نیست من لشگر عمویم
بردار خنجرت را از حنجر عمویم

بر دار نیزه ات را از صورت خداوند
یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم

این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری
پاشو چرا نشستی بر پیکر عمویم

بوسیدم آنقَدَر من از دست های عمه
تا که شوم مشرف به محضر عمویم

من هم شبیه قاسم شوق وصال دارم
عبدالله حسینم من نوکر عمویم

طاقت ندارم عمه، من میروم نبینم
چشمی نگاه کرده به دختر عمویم
**
تیری که حرمله زد از روی اسب، عمه
بد دوخت پیکرم را بر پیکر عمویم

در زیر پای قاتل از چند جا شکسته
بال و پرم شبیه بال و پر عمویم

هم جسمم ارباً اربا،هم خورده ام سه شعبه
حالا شدم شبیه هر دو پسر عمویم

تا دست من جدا شد ناله زدم دو دفعه
آب آور عمویم... ای مادر عمویم...

شعر از گروه یا مظلوم

@rozeh_1
3.3K views18:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-02 21:00:58 #حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم

عمه مرا رها کن
من می‌روم به میدان، تنها مرا دعا کن
من از تبار شیرم
گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن
من در طواف یارم
حاجی کربلا را، قربانی منا کن
عمه خدانگهدار
در دل به یاد داغم، بزم عزا به‌پا کن
با یاد اصغر و من
بر سینه‌ی عمویم، شش‌گوشه‌ای بنا کن

از غصه آب می‌شد
وقتی که دید ارباب، تنها خطاب می‌شد
وقتش رسیده حالا
باید که بعد قاسم، او انتخاب می‌شد
می‌ماند اگر به خیمه
حتما که شرمگین از، روی رباب می‌شد
خوشحال بود از این که
جزء فداییان، مولا حساب می‌شد
از غصه کم می‌آورد
از جانب عمویش، وقتی جواب می‌شد

می‌دید بین گودال
رو به غروب رفته، خورشید بین گودال
از شدت جراحت
خون عمو حسین‌اش، پاشید بین گودال
کار عمو تمام است
باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال
بغضش ترک‌ترک شد
وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال
کم‌کم امید می‌باخت
شد ناامید آن‌روز، امّید بین گودال

آمد به‌کار، دستش
مثل عموش عباس، در کارزار دستش
از دست عمه پر زد
مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش
مثل عقیق سرخی
شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش
آنقدر زخم برداشت
تا که میان گودال، شد لاله‌زار دستش
سر روی نیزه رفت‌و
تن روی خاک ماند و بین غبار دستش...

شعر از گروه ادبی یاقوت سرخ

@rozeh_1
2.7K views18:00
باز کردن / نظر دهید