2024-06-17 18:05:43
شعر معروف ناصر خسرو «
حاجیان آمدند با تعظیم…» هر چه را در این باره گفتنی است، گفته است...
ناصرخسرو از رفیقش که از حج بازگشته است، میپرسد که آیا در برابر مناسک بیرونی، مناسک درونی را نیز به جا آورده است، مثلا:
"عارفِ حقّ و منکرِ خود شده است؟ از شرّ نفْس ایمن گشته؟ عادتهای بد را از خود دور ساخته؟ خود را به صِدق سپرده؟ و از این نوع…" و چون جواب همهی آنها را «
نه» میشنود، سرانجام میگوید:
گفتم: ای دوست، پس نکردی حجنشدی در مقام محو مقیمرفته و مکّه دیده، آمده بازمحنتِ بادیه خریده به سیماز اینرو میبینیم که میان دین دیواری کشیده شده است، این سوی دیوار همه جمعاند:
حکّام جبّار، علمای بیعمل، سوداگران سودجو، اربابان بیمروّت، و همهی اینها هم دلخوش بودهاند که واجبات و مستحبّات را مو به مو انجام دادهاند، و البته درِ تفسیر و تعبیر هم که چهارطاق باز بوده است! وقتی ربا حرام باشد، میشود خانه را رهن کرد که منعی ندارد؛ شراب میشود خورد و پشت آن نماز خواند، فقط نباید فراموش کرد که دهان را آب بکشند! میتوان در حال تعقیبِ نماز با اشارهی انگشت حکم اجرای قتل داد (آنگونه که امیر مبارزالدّین آلمظفر میداد)، زیرا کسی که توی روی او بایستد، قتلش واجب است! خلاصه میتوان موضوع را پیش خود اینطور حل کرد که: هر کسی سرنوشتی دارد و با تقدیر الهی نباید جنگید؛ بنابراین فقیر، فقیر خلق شده است و غنی، غنی. قوی و ضعیف هر دو به حکمت آسمانی چنین شدهاند!
امّا در آن سوی دیوار به ندرت میتوان کسی را یافت؛ زیرا در آنجا باید جوهر و جانِ دین به اجرا درآید و آن مستلزم محروم کردن خود از لذائذ و مشتهیّات است و گذشت میخواهد؛ بنابراین ما در تاریخِ خود با این فاصله میانِ اصل و فرع روبرو بودهایم و حاصلش آن بوده است که فرع بماند و اصل برود. اگر ایران به دو دستهی استکبار و استضعاف تقسیم شده است، چه تعجبّی دارد؟ زیرا چنین تعبیر کرده بودند که میتوان "مستکبر" بود بیآنکه به حکم ظاهر، هیچ عمل خلافی صورت گرفته باشد…
سیرِ تاریخ ایران هرچه جلو میآید، بر غلظت آشفتگیِ اخلاقی در کشور افزوده میشود، دلیل روشن است. تاریخ ایران بر سرِ راهِ خود، هر زمان مشکلِ تازهای تحویل میگیرد و تراکم مشکل و مصیبت در یک جامعهی بیمرجع، هرچه بیشتر عکسالعملهای گسیخته و خودبینانه ایجاد میکند. یکی از این عکسالعملها و شاید در رأس آنها، همان دور شدن از راهِ مستقیم و روی بردن به زرق است.تا آنجا که بتوان از شواهد موجود استنباط کرد، پاکیزهترین دورهی تاریخ بعد از اسلام ایران، دورهی سامانیها بوده است (که قسمتی از ایران را در بر میگرفته) در این دوره رابطهی گرمترِ انسانی دیده میشود، و مقدار بیشتری صفا و شادی و کمعُقدگی در مردم است، و این دورانی است که در آن عقیدهها آزادانهتر ابراز میشود، و ابراز اعتقاد دینی با رنگآمیزیِ کمتری همراه است، و فرهنگ بر روح مردم چیرگی دارد، و اندیشهها صریح و روشن است.
پس از آنکه غزنویان و سپس سلجوقی و خوارزمشاهی بر ایران مستولی میشوند، و رابطهی نزدیکتری میانِ ایران و خلافتِ بغداد برقرار میگردد، بر خشکی و خشونت و تعصّب افزوده میشود،
و ایرانیها برای آنکه خود را با خوی تند و کمتمدّنِ مهاجمان تطبیق دهند، شروع میکنند به آنکه استعدادِ انعطاف و سیاستِ خود را تقویت کنند…
در تمام این دوران، علمای ایران، صاحبفکران و به اصطلاح «طبقهی فاضلهی» کشور بر دو دستهاند:
آنان که جانب حکّام را میگیرند، جانبِ بادِ موافق و خود را در خدمت آن میگذارند، مانند احمد حسن میمندی، نظامالملک و همهی دیوانیهای از این دست، و نیز بسیاری از علما که با سکوت و یا همراهیِ خود در واقع چرخِ حکومت را در چرخش میگذارند و عدّهای از صاحب قلمان و غیره… در مقابل، اقلیّتی از علمای دین (کسانی چون پسر سمّاک و بوالحسن بولانی، قاضی بُست که وصف آنها را بیهقی در کتاب خود آورده است)، تک و توکی از شاعران و صاحبقلمان، و عدّهی زیادی از عارفان، راه دیگری را در پیش میگیرند که راهِ خلافِ قدرت است. شکایت و افشاگریِ اینان که بیانکنندهی فکرِ معترض و وجدانِ عمومیِ مردم میتواند محسوب شود، ناظر به سه منبعِ اقتدار است: دستگاهِ حاکمهی خودکامه، عالِم بیعملِ دنیادار، عوام؛
از همین جاست که عرفانِ ایران کوشش دارد که با این سه قید معارضه کند و فضای فکریِ قابل تنفّسِ وسیعتری پدید آورد. عرفان، بیآنکه از اصلِ دین بگلسد، بر سر بسیاری از فروع و مقرّرات پای مینهد، و در نتیجه هدفش گذاردنِ اصل در برابرِ فرع، و مغز در برابرِ پوست است. #دیروز_امروز_فردا
(مقالهی
قلمروی ریا در زمینهی اجتماع و سیاست)
کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
4.5K views15:05