Get Mystery Box with random crypto!

شفیعی کدکنی

آدرس کانال: @shafiei_kadkani
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 42.21K
توضیحات از کانال

معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران
◾ادمین اداره می‌کند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
mshafieikadkani@gmail.com

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2024-03-12 19:19:02 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ

و گفت:
«مؤمن را همه جایگاهها مسجد بُوَد و روز همه آدینه بود و ماه همه رمضان بود»
یعنی هر کجا که بود با خدای بود.

ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی رَحْمةُ اللُّهِ عَلَیه
تذکرة‌الاولیاء عطّار نیشابوری، تهران: ۱۳۹۸، جلد اول، ص ۷۷۱
مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
13.4K viewsedited  16:19
باز کردن / نظر دهید
2024-03-12 14:09:29 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
خاستگاه و مبنای جشن چهارشنبه‌سوری ارتباطی با از آتش گذشتن یا کشته‌ شدن سیاوش ندارد.

دکتر سجاد آیدنلو
مجلهٔ بخارا، سال بیست‌ودوم، شمارهٔ ۱۲۹
24.8K viewsedited  11:09
باز کردن / نظر دهید
2024-03-11 14:09:33
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
آیا بالاتر از این تعلیمی وجود دارد؟



دو‌ نوع راهْ برای حل مسائل وجود دارد. بشر همیشه مسائلش را در این دو راه پیش برده است:
یکی راه علم و یکی راه هنر. وظیفهٔ هنرمند این نیست که مثل راه علم از طریق اقتصاد و‌ هندسه و... مشکلات را حل کند.

واردات و صادرات ما تعادل چون نداشت
هرچه می‌خواهی در ایران فقر هست و‌ پول نیست

هنر این نیست.‌ فرخی در واقع فرمول اقتصادی را برای حل مشکلات واردات و صادرات منظوم می‌کند، اما خود در جاهایی هنرمند واقعی هم هست.
خواجه حافظ کسی نیست که بخواهد از طریق علم مشکلات جوامع را حل کند، زیرا او هنرمند است. هنر واقعی اما می‌تواند مشکلات را حل کند.

مباش در پی آزار وهرچه خواهی کُن
که در شریعت ما غیر ازین گناهی نیست

آیا بالاتر از این تعلیمی وجود دارد؟

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
[درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ]
جلد سوم، صفحهٔ ۳۲۳
17.4K viewsedited  11:09
باز کردن / نظر دهید
2024-03-11 13:28:33 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل
از هیچ مُنکَری نبود اجتنابتان

بسیار ازین نفير نفسگیرتان گذشت
کو افعی‌ای که نعره زند در جوابتان

غوکنامه
16.2K viewsedited  10:28
باز کردن / نظر دهید
2024-03-08 13:24:46
@shafiei_kadkani

ـــ
با زحمت و ضعف بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم»


در آخرین روزهای بیماری مُهلكی كه گرفتارش بود، به دیدارش رفته بودم، برای این كه حرفی زده باشم گفتم: «چاپ تازه‌ای در لندن از الفهرستِ ندیم شده است، بر اساس نسخه‌های مهمی كه فلوگل و بایرداج و تجدد و دیگران ظاهراً آنها را ندیده بوده‌اند.»
با این كه در بدترین حالات جسمانی بود، با زحمت و ضعفِ بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم.»
بُردم. و دیده بود و در مواردی با «مداد» نكته‌هایی را خط كشیده بود.

همهٔ ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امری‌ست ذاتِ مراتبِ تشكیک و در لحظه‌ها و فرصت‌های خاصّی خودش را نشان می‌دهد، یا جلوه می‌كند. در بقیّهٔ احوال، ما، زندگی روزمرهٔ خود را داریم و به هزاران مشغلهٔ دیگر می‌اندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهن عزیز می‌كنیم. امّا ایرج افشار از آن مردان نادری بود كه خواب و بیداری‌اش، سفر و حَضَرش و تک‌تک دقایق عمرش، در هر كجای جهان كه بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمی‌تافت.
بزرگا مردا كه او بود.
محمدرضا شفیعی کدکنی
عکس: در تشییع پیکرِ استاد ایرج افشار
#دریغا_افشار
13.0K views10:24
باز کردن / نظر دهید
2024-03-04 20:14:22
اینجا کسی‌ آرمیده‌ست
‌(کتیبه‌ای‌ بر گور دکتر محمد مصدق‌)


اینجا کسی‌ آرمیده‌ست‌
که‌ در همه‌ عمر،
قلبش‌،
با مهرِ ایران‌ تپیده‌ست‌.
ای‌ رهگذارِ شتابان‌!
آن‌ کس‌ که‌ در زیرِ پایت‌
خوابیده‌ در زیرِ این‌ سنگ
‌بیداریِ زندگی‌ را

در جانِ مشرق‌ دمیده‌ست‌.
بی‌اعتنا مگذر این‌ سان‌
اینجا کسی‌ آرمیده‌ست‌.

محمدرضا شفیعی کدکنی
[در بازدید از خانهٔ دکتر محمد مصدق، احمد‌آباد، ۱۹ تیرماه ۱۳۸۳]
15.9K views17:14
باز کردن / نظر دهید
2024-02-26 22:27:16 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
اگر از فردوسی بگذریم، کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است؟


اگر از فردوسی بگذریم، معلوم نیست کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ #دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است. کار عظیم و مردانهٔ استاد علی اکبر دهخدا دربارهٔ واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیقِ انجام آن را باید موهبتیِ الاهی برای زبان فارسی و برای بنیادگذارِ آن به شمار آورد.

دهخدا در چند حوزهٔ فرهنگ ما کارهای استثنایی و بزرگ عرضه کرده است. تنها #امثال_و_حکم او، کافی است که مولفی را در زبان پارسی جاودانگی بخشد تا چه رسد به #لغت_نامه بزرگ او.
عظمت کار دهخدا وقتی آشکارتر می‌شود که می‌بینیم او در عرصهٔ خلاقیّت ادبی نیز در دو حوزهٔ شعر و نثر از پیشاهنگان تجدّد و تحوّل است.

محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، صفحهٔ ۳۷۷
#یاد_آر
12.9K viewsedited  19:27
باز کردن / نظر دهید
2024-02-26 22:24:39 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
از جانِ ما چه می‌خواهید؟
[ به بهانهٔ سالروزِ درگذشت
مرحوم استاد میرزا علی‌اکبر خان دهخدا]
روزنامهٔ صور اسرافیل
پنجشنبه، ۹ صفر ۱۳۲۶ هجری خورشیدی



این را هیچکس نمی‌تواند انکار کند که ما ملّتِ ایران در میان بیست‌ کرور جمعیت، پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سپهسالار، سردار، امیر نویان، امیر تومان، سرهنگ، سرتیپ، سلطان، یاور، میرپنجه، سفیر کبیر، شارژدافر، گنسبه، یوزباشی، ده باشی و پنجه باشی داریم.
و گذشته از اینها باز ما ملّتِ ایران در میان بیست‌ کرور جمعیت(خدا برکت بدهد) شش‌ کرور و چهارصد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیة‌الله، حجت‌الاسلام، مجتهد، مجاز، امام جمعه، شیخ‌الاسلام، سید، سند، شیخ، ملا، آخوند، قطب، مرشد، خلیفه، پیر، دلیل و پیشنماز داریم؛

علاوه بر اینها، باز ما در میان بیست‌ کرور جمعیت چهار‌ کرور شاهزاده، آقا‌زاده، ارباب، خان، ایلخانی، ایل‌بیکی، وابه‌باشی داریم؛ زیاده بر اینها، اگر خدا بگذارد این آخری‌ها هم قریبِ دو سه هزار نفر وکیلِ مجلس، وکیلِ انجمن، وکیلِ بلدیّه، منشی و دفتر‌دار و غیره داریم.

همهٔ این طبقاتی که عرض شد دو قسم بیشتر نیستند؛ یک دسته، رؤسایِ ملّت و یک دسته اولیایِ دولت؛ ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند، می‌گویند شما کار کنید، زحمت بکشید آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید، گرسنه و تشنه زندگی کنید بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم.

اگر کارهای ما را باید همه‌اش را تقدیر درست کند، امورات ما را باید باطنِ شریعت اصلاح کند، اعمال ما را دست غیبی به نظام بیندازد، پس شما میلیون‌ها رئیس، آقا، بزرگتر، از جانِ ما بیچاره‌ها چه می‌خواهید؟
پس شما کرور‌ها سردار و سپهسالار و خان، چرا ما را دم کورهٔ خورشید کباب می‌کنید؟!
پس شما چرا مثلِ زالو به تنِ ما چسبیده و خون ما را به این سمجی می‌مکید؟...
چرند و پرند، صص ۱۴۰–۱۳۸
به کوشش اکبر مرتضی‌پور
#یاد_آر
16.1K viewsedited  19:24
باز کردن / نظر دهید
2024-02-23 18:54:59 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
مَـرد‌گیران


ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه آنجا که دربارهٔ جشن‌های ایرانی سخن می‌گوید از جشنی نامی می‌برد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ یعنی در پنجم اسفند برگزار می‌شد.
او می‌نویسد:
«اسفندار‌مذماه، روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و آن جشن هم‌خوانی دو نام [ماه و روز] است. معنی اسفندارمذ خرد و بردباری است و اسفندارمذ فرشتهٔ نگهبان بر زمین است و فرشتهٔ نگهبان بر زنان درستکار و پاکدامن و نیکوکار و شوهر‌دوست.
در گذشته این ماه و این روز به ویژه جشن زنان بود و چنین بود که مردان به زنان بخشش می‌کردند و این آیین هنوز در اصفهان و ری و دیگر شهرهای پهله برجای است و آنرا به فارسی مژدگیران
[در دو دستنویس دیگر کتاب، مردگیران می‌نامند.]

بیرونی دربارهٔ این جشن در کتاب التفهيم نوشتهٔ سال ۴۲۰ هجری نیز سخن گفته است:
و اسفندارمذ پنجم روز است از اسفندارمذ‌‌ماه و پارسیان او را مَردگیران خوانند، زیراک زنان به شوهران اقتراحها [درخواست‌ها کردندی و آرزوی‌های خواستندی از مردان]
بیرونی همچنین در کتاب قانون مسعودی یک‌بار دیگر از این جشن نام می‌برد و می‌نویسد:
و اما روز پنجم از ماه اسپندارمذ‌نام؛ آن نام فرشتهٔ نگهبان بر زمین و بر زنان پاکدامن است، و آن در گذشته به ویژه جشن زنان بود و آنرا مردگیران نامیدند چون زنان از مردان آرزوها خواستند.
پس از بیرونی گردیزی نیز در کتاب زین الأخبار از این جشن یاد کرده و نوشته است:
این روز پنجم اسفندارمذ باشد و این هم نام فرشته است که بر زمین موکل است و بر زنان پاکیزه مستوره و اندر
روزگار پیشین این عید خاصه مر زنان را بودی و این روز را مردگیران ،گفتندی که به مراد خویش مرد گرفتندی.
جای دیگری که جای پایی از این جشن بهاری زنان می‌یابیم در #شاهنامه است. در آغاز داستان بیژن و منیژه پس از آنکه گرگین برای بیژن از جشن دختران بزرگان توران سخن می‌گوید و بیژن را بدان جایگاه می‌کشاند و میان منیژه و بیژن دیدار می‌افتد، از زبان منیژه به بیژن می‌شنویم که دختران بزرگان هر ساله در نوبهار در آن جایگاه جشن می‌گیرند
که من سالیان تا بدین مرغزار
همی جشن سازم به هر نوبهار

شاهنامه در سرگذشت بهرام چوبین در ترکستان نیز از یک جشن بهاری زنان که هر ساله برگزار می‌شد گزارش داده است. اگرچه جای این جشن در ترکستان و شرکت‌کنندگان در آن دختران بزرگان ترک‌اند، ولی این موضوع در واقع چیزی جز نسبت دادن رسوم ایرانی هنگام روایت سازی به سرزمین‌های دیگر نیست.

دکتر جلال خالقی مطلق
فصلنامهٔ ایران‌شناسی، شمارهٔ ۳، پائیز ۱۳۸۴
بخش تاریخ و فرهنگ خاور نزدیک، دانشگاه هامبورگ

#سپندارمذگان
14.5K viewsedited  15:54
باز کردن / نظر دهید
2024-02-23 18:46:17 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
زن و عشق در شاهنامه



شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد؛ برعکس ایلیاد هُمر که در آن سیمای زن پریده‌رنگ و گذراست. زن در ایلیاد آتش فاجعه را برمی‌افروزد و خود کنار می‌نشیند. هلن که زیبایی شوم و تباه‌کننده‌اش موجد جنگ است. این‌گونه است کریزئیس که ناخواسته نزاع بین آگاممنون و اشیل را باعث می‌شود.
در دوران پهلوانی شاهنامه حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها می‌بخشد و با آنکه قسمت عمدهٔ داستان‌ها شامل جنگ و کشتار و نزاع و خرابی است، وجود او موجب می‌شود که این کتاب در ردیف لطیف‌ترین آثار فکری بشر قرار گیرد.

این زن‌ها هستند که به داستان تراژیک آب و رنگ بخشیده‌اند. اگر تهمینه نبود مرگ سهراب آنقدر مؤثر و غم‌انگیز جلوه نمی‌کرد. همین‌گونه است مرگ فرود اگر جریره نبود، و مرگ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگ رستم و تراژدی زال، اگر رودابه نبود.

در تمام داستان‌های شاهنامه حضور زن را می‌بینیم. در داستان ضحّاک خواهران جمشید هستند. در داستان فریدون باز خواهران جمشید را می‌بینیم که به همسری او درمی‌آیند، و نیز مادرش فرانک و دختران سرو که همسر پسران او می‌گردند. در داستان سام و زال سیندخت و رودابه هستند، و در داستان سهراب تهمینه و گرد‌آفرید؛ در داستان کاووس سودابه و مادر سیاوش، و در داستان سیاوش سودابه و فرنگیس و جریره و گلشهر زن پیران؛ و در داستان بیژن، منیژه؛ و در داستان گشتاسب و اسفندیار، کتایون دختر قیصر.

شاهنامه بر خلاف آنچه در نزد اشخاص نا‌آشنا معروف شده یک کتاب ضدّ زن نیست. در تمام دوران پهلوانی، از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمی‌شود. اکثر زنان در شاهنامه نمونهٔ بارز زن تمام‌عیار هستند. در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگ‌منشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشار بهره‌مندند. حتی زنانی که خارجی هستند چون با ایران می‌پیوندند، از صمیم قلب ایرانی می‌شوند و جانب نیکی را که جانب ایران است می‌گیرند.

عشق در شاهنامه در عین برهنگی پاک و نجیب است. رابطه زن و مرد بی‌آنکه به تکلّف و تصنّع گراییده باشد از تمدّن و فرهنگ برخوردار است.
ما تنها یک مورد می‌بینیم که عشق به کام نمی‌رسد و آن عشق ناگهانی سهراب به گُرد‌آفرید است.
تنها یک مورد عشق ناپاک و نارواست و آن عشق سودابه به سیاوش است. در چهار مورد از شش مورد، اظهار دلدادگی نخست از طرف زن می‌شود.
زن در شاهنامه برای ابراز عشق جسارت بیشتری دارد. این بی‌پروایی به استثنای سودابه به‌هیچ وجه مانع پاکدلی و پاکدامنی نیست.
چهار زنی که در اظهار عشق پیشقدم هستند:
تهمینه به رستم، سودابه به سیاوش، منیژه به بیژن و کتایون به گشتاسب. عشق زال و رودابه در یک زمان ابراز می‌شود. در یک مورد مرد در ابراز عشق پیشقدم می‌شود و آن سهراب است.

استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
آواها و ایماها، صص ۱۸–۱۳
12.7K viewsedited  15:46
باز کردن / نظر دهید