2023-03-29 15:48:01
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که هیچ بنفشه ای
استعداد شکفتنش
بین علفهای هرز، هرز نمیرفت
هیچ شمعدانی خیره بر آینه ی حوضی
فواره های مشتاق را دست به سر نمیکرد
و هیچ یاس لب پنجره ی نوری
نومیدانه آیه ی سایه ی یاس نمیخواند
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که پشت تمام کارتها
تبریک "سال نو"ها
واقعی بودند
آنجا که تمام دستها و دستخطها
بوی جوهر "بیک" مهربانی میداد
بوی "عيدت مبارک"هایی
که چون رقص ماهی های تنگ
سرشار از هیجان و شادی بود
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که هیچ خانه ای
کلنگی نبود
هیچ تلویزیونی
رنگی نبود
و سهم هیچ دفتر نقاشی چهل برگی
بهجز قشنگی نبود
آنجا که پیک های نوروزی مان
بال در بال
چون چلچله ها
پیغام آور نسیم بهار بودند و
در کوچه های خاکی
شیطنت هایمان دوباره
مثل توپ صدا میکرد
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که هیچ غنچه ای
برای پروانه ها خودش را نمیگرفت
هیچ شبدری
از سنجاقکها رو برنمیگرداند
و هیچ پیچکی
برای دیوار همسایه اخم نمیکرد
آنجا که هیچ درخت گیلاسی
با شکوفه های صورتی اش
سلام کفشدوزک ها را بی جواب نمیگذاشت
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که سال نو
بوی نو نوار شدن میداد
بوی اسکناس های تا نخورده
بوی جوانه های گندم
بوی سمنو
بوی تخم مرغ رنگی
بوی دید و بازدید
آنجا که شب عید
از ذوق و شوق
با لباس و کفشهای نو در بغل
میخوابیدیم
و هیچ کس دم عیدی
لباسهای دست دومش را
روی دیوار به فروش نمیگذاشت
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که هیچ گلفروشی
روی چمن مصنوعی
ردیف گلدانهایش را نمیچید
و گلهای کاغذی نمیفروخت
آنجا که هیچ حاجی فیروزی
روسیاه از رفتن زمستان
با دایره زنگی و تنبکش
به فکر گدایی نمیافتاد
و بهار را
از آمدن پشیمان نمیکرد
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که هوا عطر باران داشت
آنجا که رایحه ی نرگس ها و نسترن ها
تمام شهر را برداشته بود
آنجا که بوی سبزه ها
با خاک نمور درهم آمیخته بود
و هیچ فروشگاهی به دروغ
دم از ادکلن برند نمیزد
دلتنگ نوروزهای رفته ام
آنجا که نور بود
صدا بود و
سه و دو و یک
بی دوربین
هر لبخندی
عطر سیبهای خانه ی مادربزرگ را داشت
خانه ای که شرشر فواره ی حوض فیروزه اش
نابترین موسیقی سنتی دنیا بود
آه...
دلتنگ نوروزهای رفته ام
و میدانم هرچه فرفره های رنگی را
در باد برقصانم
هیچ فروردینی
مرا به آن نوروزها برنمیگرداند...
#شهراد_میدری
telegram.me/shahradmeidary
1.5K views12:48