Get Mystery Box with random crypto!

مهران صولتی

لوگوی کانال تلگرام solati_mehran — مهران صولتی م
لوگوی کانال تلگرام solati_mehran — مهران صولتی
آدرس کانال: @solati_mehran
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 6.05K
توضیحات از کانال

دانش آموخته دکترای جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
@mehran_solati : ارتباط با نویسنده
https://instagram.com/solati_mehran

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 15

2021-08-27 10:48:47 چرا انقلاب ها ناکام می مانند؟!

@solati_mehran

مهران صولتی

محمد رضا حکیمی نماینده مکتب تفکیک که اسلام را در خوانشی انقلابی و عدالت خواه می پسندید درگذشت. زندگی به غایت ساده و بی آلایش او نیز نشان می داد که به آن چه می گفته، پایبند بوده است. اما حکیمی انقلاب ۵۷ را از حیث دستیابی به اهداف اش ناکام می دانست. او در نامه ای به تاریخ ۱۱ اسفند ۱۳۷۲ نوشته است:

"انقلاب ما هنوز تا یک " انقلاب واقعی" فاصله ای بسیار دارد. و آنچه مایه تاسف عمیق است این است که هر روز که می آید این فاصله نه تنها کمتر نمی شود،بلکه بیشتر نیز می شود، و شکاف های قارونی در زندگی ها همواره عمیق تر و عمیق تر می گردد. در این حرکت که در ایران واقع شد، کارهایی می بایست بشود و نشد، و کارهایی نمی بایست بشود و شد. و عمده ناکامی انقلاب از همین جاست. به نظرم می بایست سرمایه داران در حاکمیت نفوذ نمی کردند که کردند، و می بایست روحانیت به کارهای اجرایی نمی پرداخت که پرداخت. نتیجه موضوع نخست، محو زمینه های حرکت به سوی عدالت و ساختن جامعه قرآنی شد برای همیشه و نتیجه موضوع دوم، ضعف مدیریت و قابلیت هر چه بیشتر نفوذ پذیری شد، به صورتی غیر قابل جبران؛ و می نگریم که ضعف مدیریت چگونه بیداد می کند، و امیدی به سامان یابی نابسامانی های گوناگون بر جای نمی گذارد"( کتاب قصد و عدم وقوع، ص ۲۹۶)

نگاه حکیمی به پدیده انقلاب فاقد بنیان جامعه شناختی و عمدتا اراده گرایانه است. تصویری از یک پروژه که الزاما موظف است بایدهایی را محقق نماید و نبایدهایی را مانع شود. ولی واقعیت این است که انقلاب ها از مادر زمان زاییده می شوند و از آن پس حیات مستقلی را در پیش می گیرند. موجوداتی که عمدتا تربیت ناپذیر و غیر قابل پیش بینی بوده و به اهدافی خلاف نیت بنیان گذاران خود می انجامند. از همین رو گزاف نیست اگر از ناکامی انقلاب ها سخن به میان آورده شود حداقل به دلایل زیر:

انقلاب ها با بسیج سیاسی و تحرکات توده ای ساختارها را فرو می ریزند و ارزش ها را دگرگون می کنند. روشن است که پس از پیروزی، ایجاد بنای نوین انقلاب با هنجارهای جدید نمی تواند کاملا پیش بینی پذیر و قابل محاسبه باشد!

انقلاب ها با آزاد کردن انرژی نهفته در جامعه به آزادی شگرف نیروهای اجتماعی از اقشار و صنوف مختلف می انجامند. بدیهی است سامان بخشیدن به این نیروها در ساختار پسا انقلابی نمی تواند لزوما آرام و مسالمت آمیز باشد!

انقلاب ها توازن قوای موجود را بر هم می ریزند و تناسب قوای دیگری را جایگزین می کنند. این چنین است که مثلا روحانیون جایگزین روشنفکران شده و مسیر انقلاب را دگرگون می سازند. تفاوت دیدگاه شریعتی و جزنی درباره آینده ایران پسا انقلابی این جا مشخص می شود
https://t.me/solati_mehran/1665

انقلاب ها پس از فاصله گیری از آرمان ها و عاملیت های نخستین به واقعیت های ساختاری موجود باز می گردند. این چنین است که وجود دولت نفتی و اقتصاد رانتی در دوران پیش و پس از انقلاب، یکسان به تداوم دولت غیر پاسخگو می انجامد!

@solati_mehran

#حکیمی
#انقلاب
3.5K views07:48
باز کردن / نظر دهید
2021-08-22 10:39:28 متاسفانه مسئله اصلی آموزش و پرورش را درست متوجه نشده اید!

نامه سرگشاده به وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش در دولت سیزدهم

جناب آقای دکتر باغگلی

حدود ده روز است که سخن از ایده ها، برنامه ها و کارنامه شما به گفتمان غالب در میان فرهنگیان تبدیل شده است. نیک می دانید که در اولین گام نتوانسته اید رضایت اکثریت معلمان را کسب کنید. نیکو است اگر سبک سرانه از این مسئله نگذرید چون در صورت رای آوردن کشتی تحول خواهی شما بسیار زودتر از آن چه فکر می کنید به گل خواهد نشست. اگر چه می دانم که حتی در صورت تصدی این مقام، معضلات ساختاری آموزش و پرورش آرمان های تربیتی شما را خواهد بلعید ولی اجازه دهید که فارغ از نتیجه رای مجلس و از جایگاه یک معلم دغدغه مند نسبت به تحولات نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور نکاتی را برای درک بهتر وضعیت آموزش و پرورش کنونی به حضورتان ارائه نمایم. امید که اراده گرایی نهفته در بیانات تان در روز دفاع در مجلس تعدیل شود و عوامل ناکارآمدی این سیستم برایتان روشن تر شود:

دال مرکزی گفتمان جناب عالی، تربیت است. همچنین نوید داده اید که با جدیت تحول را در این وزارتخانه پیگیری خواهید کرد. پرسش اما این جاست که آیا همت خود را از شهید رجایی در این امر بلندتر می دانید؟ لختی بیندیشید که چرا انرژی عظیم آزاد شده از پس انقلابی مردمی در سال ۵۷ که قرار بود جهان را دگرگون کند و پشتوانه ۹۸ درصدی ایرانیان را به همراه داشت نتوانست به تربیت اسلامی مطلوب فرزندان کشور به زعم شما بینجامد؟ بعید است اخلاص و تلاش شما بیشتر از پرچمداران انقلاب باشد. شاید باید مشکل را در جای دیگری جستجو کنید!

متاسفانه باید بگویم که به عنوان یک متخصص تعلیم و تربیت اسلامی نگاهی شعار زده، سطحی و غیر واقعی نسبت به تحولات این عرصه دارید. گواهم این است که تربیت را فارغ از پیش زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن در نظر گرفته و معتقدید صرف فعالیت معلمان پر انگیزه در مدارس می تواند کارکرد آموزش و پرورش را دگرگون سازد. از شما دعوت می کنم که در برابر واقعیت ها فروتنی پیشه کنید و اراده گرایانه نکوشید تا ایده های تان را به هر بهایی به نظام تعلیم و تربیت کشور تحمیل کنید!

اگر نگاه سیستمی به آموزش و پرورش داشته باشید متوجه نوعی اختلال کارکردی در روابط میان دو عرصه سیاست و اقتصاد با این نظام می شوید. متاسفانه حوزه سیاست نگاه عمودی- کنترلی به عرصه فرهنگ دارد و آن را اطاعت پذیر و پیرو می خواهد. همان امری که باعث فقدان سوژگی و خودآیینی در میان معلمان و دانش آموزان، و در ادامه موجب بیگانگی و بیزاری آنان از این نهاد شده است. به عنوان متخصص تعلیم و تربیت باید بدانید که در شرایط کنترلی و دگر آیینی تربیت اساسا شکل نگرفته و پایدار نمی ماند!

از سوی دیگر رابطه میان دو عرصه اقتصاد و فرهنگ نیز از نوعی نارسایی کارکردی رنج می برد. عرصه اقتصاد باید زمینه و امکان تولید محصولات فرهنگی توسط آموزش و پرورش را فراهم نماید. بدیهی است که چنین امری مستلزم‌ برخورداری معلمان از رفاه مقبول، فراغت کافی و انگیزه موثر است. متاسفانه در چهل سال گذشته فرهنگیان همزمان با بحران معیشت، با افول منزلت نیز مواجه شده اند و همین امر از نقش آفرینی و الهام بخشی آن ها در عرصه تعلیم و تربیت نسل آینده کاسته است. بنابراین حتی اگر به دنبال اولویت بخشیدن به مقوله تربیت هستید ابتدا باید پیش نیازها و دغدغه های اقتصادی معلمان را برطرف نمایید!

از نظر فرآیندی، بهبود عملکردها و اصلاح سازوکارها نسبت به تحول آفرینی اولویت دارند. متاسفانه آموزش و پرورش کنونی به تعبیر خودتان دچار ایست قلبی شده و نیازمند جراحی است. بنابراین اذعان دارید که در ابتدا باید کاستی های وضع موجود را مرتفع نمایید. لذا این که در چنین شرایطی سخاوت مندانه از تحول سخن می گویید نمی تواند چندان قرین صحت و دقت باشد!

امر تعلیم و تربیت در صورتی پایدار مانده و به نتایج دلخواه می انجامد که افقی از توسعه یافتگی، مشارکت جویی و امید آفرینی را فراروی خود ببیند. امروزه فارغ از بی انگیزگی فرهنگیان به دلیل تداوم ناکارآمدی های موجود با نوجوانانی مواجه هستیم که دل نگران آینده خود از نظر اشتغال، ازدواج و سلامت هستند و امید چندانی به بهبود وضعیت کنونی ندارند. در چنین شرایطی بیراه نیست اگر اعتقادات شان رنگ باخته و شبهات شان افزون شود. با این اوصاف روشن است که بدون ترسیم چشم انداز امیدبخشی از آینده سیاسی- اقتصادی، نمی توان به تربیت دینی موثر ایشان امیدوار بود!

نکاتی که ذکر شد فارغ از این بود که رای مجلس چگونه بر آینده سیاسی شما تاثیر خواهد گذاشت. صرفا خواستم تا به عنوان یک معلم پرده های ناشی از توهم دانایی را از مقابل دیدگان تان کنار زده و شما را با بیان دقیقی از مسئله آموزش و پرورش ایران امروز مواجه سازم!

دکتر مهران صولتی: جامعه شناس
۳۱ مرداد ۱۴۰۰
@solati_mehran
5.4K viewsedited  07:39
باز کردن / نظر دهید
2021-08-18 08:41:31 چرا افغانستان به عقب بازگشت؟!

@solati_mehran

مهران صولتی

" افغانستان به عقب بازگشت"، گزاره ای است که این روزها زیاد می شنویم. برخی اما معتقدند که پیشرفت افغانستان در این سال ها هم بیشتر غوغای رسانه ای بوده و این کشور به ویژه در دوران بعد از حضور امریکا هرگز جلو نرفته است. بنابراین تقریر صحیح این گزاره از سوی منتقدین به این شرح است؛ " آیا افغانستان به عقب بازگشت؟". به هر حال در میانه مناقشات موجود درباره پرسش هایی از این دست می توان درس هایی هم از افغانستان بحران زده امروز آموخت که برخی از آن ها در ادامه می آید:

فرآیند ملت سازی در افغانستان شکست خورد. مفهوم ملیت درمیانه خوانش طالبانی از اسلام و مناسبات موجود قبیله ای گرفتار ماند و نتوانست به شکل گیری انسجامی نوین برای آینده کشور بینجامد. "ما"یی به نام ملت افغانستان به صورت ایجابی شکل نگرفت و احساس تعلق به مام میهن هرگز در میان تمامی شهروندان انتشار نیافت!

فرآیند دولت سازی نیز شکست خورد چون برون زا و متکی بر اراده نیروهای خارجی بود. نهادهای دموکراتیک هم اگر چه به ظاهر شکل گرفتند و دولتی مدرن آراسته شد ولی نتوانست در خدمت کاهش آلام مردم باشد. گواه اش انتخاباتی پر مساله که به جای ترمیم شکاف های موجود، آن ها را تشدید کرد!

دو مساله فساد و ناامنی در همه این سال ها به پاشنه آشیل دولت و جامعه تبدیل شدند. بسیاری از کمک های بشر دوستانه به چاه بی انتهای یک بوروکراسی فاسد ریخته شدند و دولت خود به یکی از متهمان ایجاد ناامنی مبدل شد. انفجارهای پر تلفات افغانی ها را در دوگانه؛ آزادی- امنیت، به سوی دومی متمایل ساخت!

مدرنیزه شدن جامعه افغانستان نتوانست به تبعیض های فرهنگی موجود پایان دهد. تسهیل ورود بانوان به تصدی های سیاسی و نقش آفرینی های فرهنگی هم موجب افول مرد سالاری، خشونت های خانوادگی و کودک همسری های رایج نشد. آزادی و سوژگی زنان بیش از واقعیتی فراگیر، ویتریتی برای رسانه ها و محدود به پایتخت باقی ماند!

واقعیت های اجتماعی را باید فراتر از هیاهوی رسانه ای و در میدان زیست جمعی جستجو کرد. طالبان اگر چه در ۲۰۰۱ از عرصه سیاست عقب رانده شد ولی همواره در پس زمینه فرهنگ افغانستان حضور داشت. مدارس آنان احکام شریعت را تعلیم می داد و فساد و بی کفایتی حکومت نیز به اقبال نسبت به آن ها دامن می زد!

وداع مردم با دولتمردان زمانی محقق شد که مجاهدین دیروز به زراندوزان امروز تبدیل شدند. ارتشی که فرو پاشید، سربازانی که دست به سلاح نبردند و مردمی که یا به خانه خزیدند یا راه فرودگاه را برگزیدند. رئیس جمهوری که لاف ماندن می زد ولی با فضاحت تمام از کشور گریخت. اعتماد مردم تاریخ انقضاء داشت!

رویدادهای افغانستان اگر چه تلخ ولی درس آموز است. بیش از همه برای ما. تا بیاموزیم که فرآیند دولت- ملت سازی باید متکی به تغییرات درونی باشد و گرنه خانه ساختن روی آب است. این که حاکمان نباید به شکاف های موجود دامن بزنند و افول سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی را ناچیز بینگارند. شاید افغانستان امروز، آینه فردای ما باشد!

@solati_mehran

#افغانستان
#طالبان
4.4K views05:41
باز کردن / نظر دهید
2021-08-15 12:09:02 ‍ وضعیت پیرامونی و اندیشه های وارداتی!

مهران صولتی

ایران به ویژه در دو قرن اخیر همواره در معرض ورود اندیشه هایی بوده است که چندان نسبتی با مسائل و مشکلات واقعی آن نداشته اند. لیبرالیسم، سوسیالیسم، ناسیونالیسم و ... در زمره برجسته ترین این ایده ها بوده اند. آن چه در کلیپ پیوست بر زبان احمد قریشی به عنوان رئیس دانشگاه ملی و دبیر اجرایی حزب رستاخیز(۱۳۵۶) در اشاره به نقش یکسان ساز رسانه های توده ای نوظهور در جامعه ایران جاری شده و مورد تایید عباس زریاب خویی نیز قرار می گیرد دلیلی واضح بر همین امر است. در دوران بعد از جنگ جهانی دوم، دنیا شاهد مجموعه ای از کنش گری ها شامل جنبش های اجتماعی، نهضت های رهایی بخش و نحله های معنویت گرا بود. از سوی دیگر برخی چهره های مکتب فرانکفورت از جمله مارکوزه نیز توانستند از نقش آفرینی زیادی در افکار جوانان برخوردار شوند. مکتب انتقادی آشکارا رسانه های گروهی از جمله تلویزیون را ابزار تحمیق شهروندان و عامل یکدست کننده سلایق و علایق آدمیان قلمداد می کرد. آموزه هایی که می شد آن ها را به روشنی در بیان آل احمد و شریعتی ذیل مفاهیم غربزدگی و از خود بیگانگی مشاهده کرد. طنز روزگار این جا بود که تلویزیون ملی ایران زیر نظر رضا قطبی هم به تریبونی برای تبلیغ بومی گرایی به عنوان آلترناتیوی برای غرب گرایی تبدیل شده بود. محمد رضا پهلوی نیز در دهه پنجاه آشکارا غرب را به باد انتقاد گرفته و با تبختر به آن ها درس دموکراسی می داد. در حقیقت وی می کوشید تا با کپی برداری از اندیشه های روشنفکران منتقد، خود را به مثابه مهمترین منادی ایده های سوسیالیستی و بومی گرایانه زیر عنوان راه سوم معرفی کند، غافل از آن که با اختلاط اردوگاه های فکری موجود دیگر کسی در قامت نمایندگی اندیشه های مدرن در سیستم باقی نمی ماند. این چنین شد که وقتی امواج انقلاب، مردم متفرق را پشت سر رهبر در تبعید خود یکپارچه می ساخت، شاه حتی در میان طرفداران متجدد آینده ایران نیز پایگاهی نداشت‌!

@solati_mehran

#زریاب_خویی
#قریشی
2.9K views09:09
باز کردن / نظر دهید
2021-08-14 12:27:31 امروزه به کدام چهره از حسین(ع) نیازمندیم؟

@solati_mehran

مهران صولتی

حسین در تمام سیزده قرن گذشته مهمترین رکن هویت بخش شیعیان بوده است. پیامی برای؛ همه نسل ها در همه عصرها، که در گوش زمان پیچید و تحولات سیاسی- مذهبی فراوانی را رقم زد. در همه این سال ها اما شیعیان به تناسب روزگاری که در آن می زیسته اند با چهره های متفاوتی از حسین روبرو شده اند. خوانش هایی از نهضت حسینی که می توانسته توجیه گر وضع موجود یا نوید بخش وضع مطلوب باشد! دوگانه معروف علی شریعتی یعنی تشیع اشک/ تشیع خون هم گواهی بر سیال بودن فهم شیعیان از واقعه عاشورای حسینی بود. حال قرار است بپرسیم کدام چهره از حسین می تواند پاسخگوی نیازهای امروز ما باشد؟ به نظر می رسد مولفه های زیر در این خوانش می توانند موثر باشند:

خودآیینی: حسین آموزگار بزرگ خودآیینی است. اعتقاد به حقانیت راهی که برگزیده و پرهیز از همنوایی با اجتماعی که او را به سکوت فرا می خواند! بنابراین در حالی که آداب و سنن قبیله ای او را به تمکین دعوت کرده و قدرت بر جسم و جان او مهار می زدند کوشید تا راهی دیگر برگزیند. ناتمام گذاشتن طواف کعبه و روان شدن به سوی فرجامی تراژیک، بخشی از هزینه سنگینی بود که حسین برای زیست اصیل انسانی و تاکیدبر اهمیت خودآیینی خویش پرداخت! در این مسیر پرفراز و فرود اما تاکید مدام بر حق انتخاب بود که مدام در گوش همراهان نجوا می شد. اراده ای برای گزینش میان حق و باطل بی آنکه قدرتی برای تحمیل خوبی بر بدی وجود داشته باشد. حسین به جای هدایت با زنجیر به سوی بهشت، زنجیر از دست و پای روح و جان پیروان برگرفت تا مجالی برای تبلور آزادی در انتخاب فراهم آید!

آزادگی: در روزگاری که آموزه های تزویر، حسین را نزد عوام به عنوان فتنه گر معرفی کرده و زر و زور خواص را به همراهی با قدرت مستقر فرامی خوانند، فقط " نداشتن" و " نخواستن " است که می توانند حسین را روئین تن سازد! انتخابی که می تواند مرزهای زندگی را به سرحدات اخلاق نزدیک سازد. آزادگی در اینجا به معنای نبرد با هر آن چیزی است که آدمی را خاضع و حقیر می خواهد. عزت نفس در مقابل قدرتی که تو را زانو زده و هم اندازه دیگران می خواهد، غریق در نیازهای روزمره، و حتی نشسته بر سجاده عبادت برای توجیه مصلحت امت محمد(ص). و حسین آزاده است زمانی که با یک انتخاب پرهزینه خود را از همه ترس ها و تعلق ها، مصلحت ها و منفعت ها، تمکین ها و تحمیل ها رها می سازد!

تفاوت: بعثت اگر چه رفتن به راهی خلاف جاهلیت بود اما دیری نپایید که در چنبره همنوایی با سنت های قبیلگی، معنای خود را بر باد رفته دید. خلافت به پشتوانه زر و زور بر امامت غلبه یافت و جماعت، فردیت را فروبلعید. علی به اتهام تلاش برای ایجاد تفرقه در امت رسول ا... خانه نشین شد و فرزندان اش استحاله نهضت پیامبر را دل نگران به نظاره ایستادند. سنت های ستبر جاهلی سربرآوردند و روابط بر ضوابط پیشی گرفتند. در چنین شرایطی قیام حسین متفاوت ترین رویدادی بود که می توانست سلطه عوام فریب حاکم را به چالش کشد. حسین آموزگار بزرگ احیای اسلام راستین در روزگاری بود که متفاوت بودن گناهی نابخشودنی شمرده می شد. قد برافراشتن در برابر هر آنچه آدمی را به حقارت فرا می خواند هر چند بهایی به اندازه زر و سیم یا عمارت و حکومت یافته باشد!

نکته پایانی: در عصر ظهور ارزش هایی مانند خودآیینی، تفاوت و انتخاب نمی توان تنها به ارائه چهره پیشین از حسین مبتنی بر ارزش هایی مانند مظلومیت، تکلیف گرایی و شهادت طلبی امید بست. جامعه ای که با سقوط سرمایه اجتماعی، افول اعتماد عمومی و استهلاک مرجعیت های مذهبی مواجه است گریزی به جز بازخوانی شخصیت های مانند حسین در افق اقتضائات اکنون خود ندارد!

@solati_mehran

#حسین
#خود_آیینی
#بازنشر
2.7K views09:27
باز کردن / نظر دهید
2021-08-09 12:02:22 ‍ کارنامه لاجوردی ها و معمای توسعه نیافتگی ایران!

@solati_mehran

مهران صولتی

مطالعه کتاب؛ ۱۱۰ سال پیدایش و گسترش گروه صنعتی بهشهر که خاطرات خودنوشت اکبر لاجوردیان به عنوان مسئول این گروه می باشد را با این دغدغه به پایان رساندم که چه درس هایی می تواند برای مساله توسعه نیافتگی ایران ۱۴۰۰ در بر داشته باشد؟ کتابی خواندنی و صمیمی که سرگذشت خاندان لاجوردی را به عنوان مجموعه ای از کار آفرینان تجاری- صنعتی ایران پیش از انقلاب روایت می کند. به نظر می رسد این سرگذشت خواندنی می تواند پاسخ های ارزشمندی برای پرسش از چرایی توسعه نیافتگی ایران در بر داشته باشد که می کوشم آن ها را به کوتاهی به شرح زیر فهرست نمایم:

توسعه یافتگی در گرو اقتصاد جهانی شده، بخش خصوصی قدرتمند و به دور از مداخلات آزار دهنده دولت است!

اقتصاد ایران در دهه پنجاه و در پی افزایش قیمت نفت که به رشد نقدینگی و تورم انجامید با مشکلات جدی مواجه شد!

شاه که تورم دهه پنجاه را با گرانی اشتباه گرفته بود کوشید تا با دستوری کردن قیمت کالا ها اوضاع را سامان بخشد. وضعیت اقتصاد اما بدتر شد!

انقلابیون هیچ درک روشنی از آینده حکمرانی نداشتند. آن ها متاثر از تبلیغات چپ، سرمایه داری ایران را وابسته و مبتنی بر صنعت مونتاژ دانسته و حکم به ملی شدن صنایع دادند!

انقلابیون عمدتا کارآفرینان و صاحبان صنایع را دزد، سرمایه دار و وابسته به دربار می دانستند و بدون بررسی مورد به مورد حکم به مصادره اموال کارآفرینان دادند!

وجود بخش خصوصی قدرتمند به پیدایش کارآفرینانی می انجامد که قادرند بدون اتکا به رانت های دولتی به فرآیند صنعتی شدن و توسعه یافتگی کمک نمایند!

دولت در اقتصاد صرفا باید نقش هدایتی و حمایتی داشته باشد و هر گونه تلاش برای حضور به عنوان رقیب بخش خصوصی می تواند موجب اختلال در فرایند فعالیت های اقتصادی شود!

@solati_mehran

#توسعه
#لاجوردیان
3.4K views09:02
باز کردن / نظر دهید
2021-08-07 09:31:38 وجود فرهنگ غارتی- غنیمتی باعث عقب ماندگی ایران شده است!

شرح و نقد نظریه استاد رضا قلی درباره علل توسعه نیافتگی ایران!

مهران صولتی در ششمین اپیزود از مجموعه پادکست های توسعه ایران به شرح کوتاه نظریه رضا قلی و ارائه نقدهای خود نسبت به آن پرداخته است!

@solati_mehran

#پادکست_توسعه_ایران
#اپیزود_ششم
#علی_رضا_قلی
2.3K views06:31
باز کردن / نظر دهید
2021-08-04 18:17:45 از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی!

@solati_mehran

مهران صولتی

چهاردهم مرداد ماه هر سال یادمان پیروزی انقلاب مشروطه است. اینک اما با گذشت یکصد و پانزده سال از آن رویداد سترگ به نظر می رسد که زمان برای سنجش ابعاد گوناگون آن بیش از هر زمان دیگری مناسب باشد. انقلابی که اگر چه از منظر سیاسی ناکام ماند و نتوانست تداوم خود را با حفظ اهداف اولیه سپری کند ولی تاثیراتی ماندگار بر فرهنگ و سیاست ایران زمین در روزگار مدرن به جای گذاشت. از همین رو می توان در افق امروز و چهاردهه پس از پیروزی بدیل اش؛ انقلاب اسلامی، دستاوردهای آن را به داوری نشست. مقایسه ای که می تواند برای نگریستن دقیق تر نسبت به مسیری که پیموده ایم مفید باشد:

نگاه واقع بینانه به مولفه های پیشرفت: روشنفکران مشروطه خواه از همان ابتدا درد و درمان را خوب شناختند. اینکه راز عقب ماندگی تاریخی کشور در فقدان حاکمیت " یک کلمه" یا همان قانون نهفته است. روشن بود که با بی نظمی ناشی از رفتار استبدادی و پیش بینی ناپذیر پادشاه هرگز نمی توان در مسیر پیشرفت حرکت کرد. بنابراین در ابتدا باید توافقی عام به نام قانون وجود داشته باشد که بتوان از آن به مثابه چارچوبی برای نظم پذیر کردن رفتار حاکمان بهره برد. این در حالی است که مساله اصلی در شکل گیری انقلاب اسلامی، سودای آفرینش نظمی جدید به جای تلاش برای حاکمیت قانون بود!

ضرورت محدود شدن اختیارات حکومت: به روایتی سیاست مدرن زمانی شکل گرفت که پرسش بنیادین؛ چه کسی باید حکومت کند؟ به پرسش اساسی؛ چگونه باید حکومت کرد؟ تبدیل شد. مطالعات مشروطه پژوهان هم نشان می دهد که دغدغه مهم در پیدایش مشروطیت کندوکاو در چگونگی حکومت بود فارغ از اینکه چه کسی باید حکومت کند. حال آنکه در انقلاب اسلامی که حدود هفتاد سال بعد اتفاق افتاد مجددا روشنفکران از این امر پرسش می کردند که چه کسی باید حکومت کند؟ بنابراین آشکارا دغدغه توزیع دموکراتیک قدرت به حاشیه رفت و حکمرانی جنبه ای متمرکز و رویایی یافت!

چیرگی فرهنگ بر سیاست: انقلاب مشروطه محصول تلاش ده ها ساله روشنفکران در اثبات حقوق بشر، مزایای تجدد و حاکمیت قانون بود. به طور مثال روشنفکری مانند طالبوف برداشتی ژرف از مبانی تجدد داشت و حقوق را مبنای قانون می دانست. همچنین آزادی را هدف می پنداشت نه ابزار! از این منظر انقلاب مشروطه کاملا به جنبش روشنگری در اروپا شبیه است. اما در انقلاب اسلامی بر خلاف فرهنگ، شاهد سیطره سیاست بر افکار عمومی بودیم. گفتمان حقوق بشر توسط روشنفکران چپ، بورژوایی و مردود شمرده شد و طراحی جامعه ایده آل با درونمایه خوانش مارکسیستی از اسلام به سکه رایج جامعه تبدیل شد!

شناخت واقعی از مسائل زمانه: روشنفکران عصر مشروطه برداشتی واقع بینانه از مسائل و مشکلات عدیده دوران خود داشتند؛ فقر، ناکارآمدی، استبداد، فقدان حاکمیت قانون، تمرکز قدرت و ... در زمره علل عقب ماندگی تلقی می شدند. همین امر هم موجب جدی انگاشتن اصلاحاتی شد که خود را نهایتا در قامت انقلاب به نمایش گذاشت. اما روشنفکران نیمه دوم دوره پهلوی با تسلیم شدن به سودای" بومی گرایی" به دنبال ایجاد جامعه ای مستقل و بدون کمترین وابستگی بودند. استقلالی که در سال های بعد به انزوا ترجمه شد. بنابراین مسائل اصلی جامعه همچون توسعه نامتوازن، پیامدهای اصلاحات ارضی، افزایش سهم نفت در اقتصاد، و فرمایشی شدن نهادهای مشروطه به حاشیه رانده شده و جای خود را به مسائلی همچون چگونگی رقابت با رشد مارکسیسم در دانشگاه ها و مقابله با افزایش مصرف گرایی شهری و تبلیغات باستان گرایانه دادند!

نکته پایانی: ایرانیان از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی راهی طولانی را پیموده اند. مسیری پر فراز و فرود از مشروطه طلبی تا جمهوری خواهی! مقایسه دوره هایی از این دست در بستر نوعی جامعه شناسی تاریخی می تواند به سهم خود در خروج از بن بست های سیاسی کنونی مهم تلقی شود. بدون تردید بازخوانی گذشته در افق مسائل امروز می تواند آینده ای بهتر را به ارمغان آورد!

@solati_mehran

#انقلاب_مشروطه
#انقلاب_اسلامی
#بازنشر
3.4K views15:17
باز کردن / نظر دهید
2021-08-02 07:10:46 چرا سیاست نخبه پروری در جمهوری اسلامی شکست خورده است؟

@solati_mehran

مهران صولتی

با اعلام نتایج اولیه کنکور سراسری ۱۴۰۰ موجی از شادی و سرور خانواده ها و مدارس رتبه های برتر را فرا گرفت. دانش آموزانی که اکثرا متعلق به مدارس زیر نظر سازمان استعدادهای درخشان و مدارس غیر دولتی بوده اند و اکنون چون ستاره ای بر تارک نظام آموزش و پرورش کشور می درخشند. در سوی دیگر اما چند روز پیش پدرام سلطانی اقتصاددان اعلام کرد که اکنون ۳۷/۲ درصد از برندگان المپیادها و ۲۵ درصد از حائزین رتبه های برتر کنکور در خارج از کشور به سر می برند. به گفته وی اکنون مهاجرت نخبگان از ایران به ۶ تا ۹ برابر متوسط مهاجرت در کشور انجامیده است. حال اما خوب است که پاسخی را برای این پرسش جستجو کنیم که؛ چرا سیاست پرورش نخبگان در دوران پس از انقلاب عمدتا با ناکامی همراه بوده است؟

نخبگی به مثابه ویترین: در چهار دهه گذشته نظام سیاسی در ایران میل وافری از خود برای بهره گیری از دو سیاست؛ " تولید علم" و " پرورش نخبگان" جهت القای حس کارآمدی به مردم و مخاطبان فرامرزی بروز داده است. مقاله نویسی معیاری جهت نمایش جایگاه بالای علمی کشور در رده بندی جهانی معرفی شده، و رتبه های جهانی المپیادی های مختلف نیز ویترینی برای جلوه گری پیشرفت کشور تلقی شده اند. واقعیت اما در زیر پوست آموزش و پرورش و رتبه های اسفبار کسب شده در آزمون های تیمز و پرلز مشخص می شود که نشان دهنده انحطاط حاکم بر دستگاه تعلیم و تربیت کشور فراتر از ویترین های جذابی به نام کنکور و المپیادها است!

وداع با عدالت آموزشی: اگر از این واقعیت بگذریم که فقط در سال گذشته حدود ۳ میلیون دانش آموز به تبلت دسترسی نداشته اند، این که فقط در سال ۹۹ سهم مدارس عادی دولتی از رتبه های برتر کنکور چیزی نزدیک به صفر بوده است به تنهایی می تواند واقعیت به محاق رفتن آمار عدالت آموزشی را به رخ کشد. اکنون بسیاری از مدارس دولتی از دبیران برجسته خالی و شاهد کوچ آن ها به مدارس سمپاد و غیر دولتی هستند. واقعیتی که در کنار دسترسی فزاینده دانش آموزان این مدارس به کلاس های آمادگی برای کنکور و المپیادهای مختلف، نابرابری و عدم توازن وحشتناکی را در عرصه های رقابت های علمی به ارمغان آورده است.

مهاجرت های بی بازگشت: در خاطرات محمدعلی مجتهدی به عنوان بنیان گذار و مدیر دبیرستان البرز در پیش از انقلاب آمده است که شرط او برای اجازه دادن به دانش آموزان جهت بورس شدن در خارج از کشور این تعهد اخلاقی بوده است که پس از پایان تحصیلات خود برای خدمت به کشور بازگردند. در همین راستا وی به جد می کوشید تا حس میهن پرستی را در میان جوانان زنده نگهدارد. این در حالی است که اکنون در فقدان برنامه ای برای تشویق ایران دوستی در مدارس، کنکور به سکویی برای مهاجرت بی بازگشت نخبگان تبدیل شده است. معدود کسانی هم که بازگشته اند از فقدان زیرساخت های لازم برای ادامه فعالیت خود در کشور گلایه مند هستند!

آپارتاید آموزشی: مهمترین جدا سازی ناشی از آزمون های مدارس تیزهوشان و نمونه زمانی رقم می خورد که افتخار قبولی در این مدارس به القای نوعی احساس برتری این دانش آموزان نسبت به سایر همسالان خود در مدارس عادی دولتی منجر شود. تاسف بارتر این که در فضای گلخانه ای آموزش در این مدارس تدریس دروس اجتماعی مشوق همکاری های جمعی و قوای انتقادی نیز به نفع تدریس علوم پایه و با اهمیت در کنکور به حاشیه رانده شده و مورد بی اعتنایی قرار می گیرند. نتیجه اما جامعه ای است که در آن نابرابری های آموزشی به عاملی برای بازتولید نابرابری های منزلتی و معیشتی تبدیل می شوند!

نکته پایانی: اگر چه وجود کنکور به دلیل محدودیت ظرفیت برخی از رشته های پرطرفدار اجتناب پذیر به نظر می رسد اما باید پذیرفت که کژکارکردهای این آزمون در مواردی مانند اضطراب آفرینی، بیزاری از مدرسه، سطحی کردن آموزش، رقابت کاذب مدارس و کنکورزدگی زندگی روزمره از معدود کارکردهای آن پیشی گرفته است!

@solati_mehran

#کنکور
#المپیاد
4.5K viewsedited  04:10
باز کردن / نظر دهید
2021-07-29 10:45:34 نهادهای ناکارآمد، عامل توسعه نیافتگی هستند!

شرح و نقد نظریه دکتر عظیمی آرانی درباره علل توسعه نیافتگی ایران!

مهران صولتی در پنجمین اپیزود از مجموعه پادکست های توسعه ایران به شرح کوتاه نظریه عظیمی آرانی و ارائه نقدهای خود نسبت به آن پرداخته است.

@solati_mehran

#پادکست_توسعه_ایران
#اپیزود_پنجم
#حسین_عظیمی_آرانی
2.3K views07:45
باز کردن / نظر دهید