2023-04-20 22:22:27
سلام
من قبل ازدواجم خیلی چشم و گوش بسته بودم
یه سری که تازه با شوهرم عقد کرده بودیم یه روز قرار بود با شوهرم جایی بریم
تو مسیر تو ماشین شوهرم یه جوک گفت و منم که کلا پرت بودم یه معنی مودبانه ازش برداشت کردم و زدم زیر خنده و کلی تو ماشین ریسه رفتم
خلاصه رسیدیم و من رفتم تو جمع خانوما و شوهرم هم رفت پیش آقایون
منم همچنان جوکه یادم می افتاد و با خودم می خندیدم، یهو یکی گفت داری به چی می خندی بگو ما هم بخندیم
منم به خیال اینکه این یه جوک مودبانه است و میشه تو جمع تعریفش کرد جوک و تعریف کردم و خودم دوباره غش کردم از خنده، یهو دیدم چند تا خانوم جا افتاده و محترمی که اونجان یکیشون اخم کرد ، یکیشون لبش و گاز گرفت ، یکیشون روشو اون ور کرد، دخترهای جوونتر هم زیرزیرکی می خندیدن ، یکیشون دست من و گرفت کشید اونور گفت خاک تو سرت ازدواج کردی چه بی ادب شدی اینجا جای تعریف این جوکاس؟
منم با تعجب گفتم چی میگی این که جوک بدی نبود معنیش اینه ... بعد اون معنی مسخره ای که خودم کشف کرده بودم و بهش گفتم
اونم گفت برو بابا آبرومونو بردی بعدشم برام توضیح داد که چی به چیه
من و میگی انگار یه پارچ آب یخ ریختن رو سرم ، یعنی خشک شدم یخ زدم
برگشتیم پیش همسری، من مونده بودم گریه کنم یا بخندم
به شوهرم گفتم آخه تو چرا به من نمیگی این جوکه مورد داره؟
اونم گفت من چه میدونستم تو اصلا معنی جوک و نگرفتی؟
آخه پس دو ساعت داشتی به چی می خندیدی؟
خلاصه آبروم رفت و دیگه اون آدم سابق نشدم
1.1K views19:22