Get Mystery Box with random crypto!

سوتی لند😅😉

لوگوی کانال تلگرام sooti_lande — سوتی لند😅😉 س
لوگوی کانال تلگرام sooti_lande — سوتی لند😅😉
آدرس کانال: @sooti_lande
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 14.36K
توضیحات از کانال

به سوتی خونه خوش اومدین
خاطرات و سوتی های خنده دارت را برامون بفرس بخندیم 😁
@sooti_befresttt

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 60

2023-03-13 18:47:36 من و دوتا خواهرام و بابام نشته بودیم تو حال خواهرم هم داشت چای میریخت سه استکان پر کرد که من گفتم نمی خورم، بابام هم گفت منم نمی خورم الان آب خوردم فقط خواهر دومم می خورد و خودش که یک استکان پر چای باقی می موند.در همین حال بود که مامانم رسید و من گفتم بفرما مشتریت آمد خواهرم هم که فک کرد مخاطب حرفم بابا بوده، نه گذاشت نه برداشت گفت این مشتری اون نیست که اون مشتری اینه .من گفتم مشتری چای رو میگم آی کیو.
من
خواهرم
اون یکی خواهرم
مامانم
بابام
تازه زیر لب داشت میگفت اِ فک کردم مشتری... میگی که اون یکی خواهرم جو رو عوض کرد .
1.2K views15:47
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 18:44:34
مرجع فیلم وسریال ایرانی جدید
https://t.me/+WO0QkLIF6txVVf1Y

فیلمهای جدید ممنوعه 2022کلیک کن
https://t.me/+GCMzXQ0FUi9jMDk0
1.1K views15:44
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 18:44:24 مادر شوهرم چند روزی میشه که کمرشو پیچ مهره کردن وقتی داشت از بیمارستان مرخص میشد از درد پا خیلی زجر میکیشد ناله میکرد دکترا هم گفتن این درد عادیه بهش مسکن های قوی تزریق میکردن خلاصه تو راه برگشت به خونه بودیم که مادرشوهرم طاقتش طاق شد هی هذیون میگفت

حالا تصور کنید مادرشوهرم یه زنه چاق رو صندلی خوابیده پاهارم داده بالا هی میگفت پاها یه چیز میخواد وای نگم هممون تو ماشین کبود شده بودیم دخترش هی میگفت مامان پاهات چی میخواد اونم میگفت یه چیز میخواد

پدرشوهرمم که تو باغ نبود یهو برگشت گفت اگه چیزی میخوای به خودم بگو وای که منو خواهرشوهرم بد این جمله کلا ترکیدم از خنده
1.1K views15:44
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 18:42:01
پر از آهنگ قدیمی

هایده،مهستی،حمیرا
ستار،سوسن،گلپا
عارف،آغاسی،معین
ابراهیم تاتلیس
عکس‌های زیر خاکی
فیلم های قدیمی

یه سر بزن ضرر نداره
https://telegram.Me/joinchat/AAAAAEJh-YyoayskeXczwg 22E
1.0K views15:42
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 18:41:45 خواهرشوهرم ماماست،

میگفت یه زائو اورده بودن بخش هر کار میکردیم نمیزاشت معاینش کنیم، هرکی میرفته بالاسرش پاهاشو محکم قفل کرده بوده نمیزاشته معاینش کنن،

تااینکه پزشک متخصص میاد بالاسرش پرده رو میکشه میگه شما برید بیرون من باهاش صحبت میکنم تا اجازه بده،
یه پنج دقیقه ای گذشت تا اینکه صدای افتادنه صندلی اومد بعدشم پزشکه از پشت پرده اومد بیرون دهنش پرخون بود عینکش هم کج شده بوده رو دماغش

،میگفت وحشی اومدم معاینش کنم با لگد زده تو دهنم،به این وحشی کاری نداشته باشین تا پشتکاشو بزنه،میگفت نمیدونستیم بخندیم ساکت شیم چیکار کنیم
1.1K views15:41
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 18:22:06
دوستان زیادی تقاضا کردن لینک اصلی کانال رسمی #طب سنتی رو مجددا بذارم

اینم آخرین بار به احترام کاربرای عزیز
عضو بشید تا پر نشده
ظرفیت محدود

https://t.me/joinchat/CRqGHxzWXiRiY2U0
https://t.me/joinchat/CRqGHxzWXiRiY2U0

#بشدت_پیشنهااااادمیشود
1.1K views15:22
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 18:21:50 تو سن راهنمایی بودم یه مدتی بود خیلی تو خانه چیز میشکستم .استکان.پارچ‌.بشقاب....خیلی هم دعوام میکردن .نمیدونم چم شده بود یهو ازدستم میافتادن بقیه فکرمیکردن عمدیه ولی خداییش عمدی نبود.خلاصه که داستانی داشتیم و برای من خط و نشون بسیار کشیده بودن.یه روز بعداز مدتها چشم انتظاری بالاخره مرغهامون اولین تخمشون و گذاشتن و به من بخت برگشته گفتن برو تخمها رو بیار . منم با هزار سلام و صلوات رفتم و اوردم و اینقدر محکم مواظبشون بودم و خوشحال که سالم دارم میارمشون. بابام هم توآشپزخانه کنار یخچال نشسته بود.آقا من خوشحال و با یه پوزخندی به بقیه رفتم تخم مرغها رو بگذارم تو یخچال که یهوووو لحظه آخر نمیدونم چه مرگم شدو چه فعل و انفعالی تو مغزم شد که  بالای سر بابام تخم مرغها رو انداختم زمین چون سابقه خرابکاری داشتم اصلا واینستادم ببینم چی شد چنان فرار کردم و میدوییدم همین که خواستم از در کوچه بزنم بیرون بابام پشت در منو گرفت و چنان به خدمتم رسید که هنوز جاش دردمیکنه
1.2K views15:21
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 10:50:52 سلام

یه سری قرار بود با دختر عموم بریم بیرون یکم بچرخیم خرید کنیم .دختر عموم پزشکه به من گفت ساعت ۷ بیا مطب باهم بریم خلاصه غروب ساعت ۷ رفتم مطب ولی هنوز یه چندتایی مریض داشت به من گفت بیا تو بشین این چندتارو ویزیت کنم بریم منم رفتم تو اتاق دخترعموم . این اتاق یه پارتیشن داشت که پشتش تخت معاینه بود من رفتم نشستم رو تخت تا کار دختر عموم تموم شه یهو یه پیر زنی اومد داخل ودیدم  داره مشکلشو به دخترعموم توضیح میده اونم چه توضیحی برگشته میگه خانم دکتر من بعضی وقتا شل میشم بعضی وقتا سفت .دختر عموم گفت مادرجان متوجه نمیشم دقیقا بگو مشکلت چیه یهو پیر زنه برگشت گفت خانم دکتر ببخشیدا بعضی وقتا یه جوری اسهالی میشم که با قاشق بردار بخور (منظورش اسهال آبکی بود) بعضی وقتاام انقدر عنم سفت میشه که به دندون بندازی نمیشکنه .واااای که من اون پشت از خنده روده بر شده بودم و واقعا دلم واسه دختر عموم سوخت اخه اینا چین که بیچاره میشنوه

تازه پیرزنه حرفش تموم نشده بود میگفت خانم دکتر شاشم خیلی پررنگه دقیقا مثل این چای(یه لیوان چای رو میز بود) هیچی دیگه من انقدر خندیدم دل درد گرفته بودم

شبم اومدیم خونه هر کاری کردیم چایی نخورد گفت بعضی مریضا خیلی بیشعورن حالم بهم خورد

تو رو خدا با پدر مادرایی که سنشون زیاده یه ادم جوون بره که مشکلشو توضیح بده گناه دارن دکترا
588 views07:50
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 10:49:17
زیبا شوید و جوان بمانید

با کرم های دست ساز دکتر رضا اسدی (بنیان گذار تب تلفیقی) شما هم پوستتان را نوزدای و تابنده کنید

و‌ #۱۰سال #جوانتر شوید . اطلاعات بیشتر

https://t.me/joinchat/AAAAADz-3pT2vddnn3Jp4A

در عرض #دوهفته با این #کرم فوق العاده
پوستت سفید و‌بدون لک کن و خوشگل تر شو
521 views07:49
باز کردن / نظر دهید
2023-03-13 10:49:03 بعضی ها وقتی میرن دستشویی باید سند بزاری تا بیان بیرون
واین مصداق خانواده بابام هست وشاید هم خانواده بابام مصداق این جک باشن
بابام عموم وعمه ام هر وقت میرن دستشویی یه یک ساعتی طول میکشه تا بیان بیرون نمیدونم اون تو حالشون بد نمیشه القصه یه شب خونه خونه عمو دعوت بودیم عموم راننده سرویس هست و ساعت رفت وبرگشتش مشخصه برای همین شام رو سر شب سرو میکنیم(چه با کلاس )اون شب هم شام رو  که خوردیم عمو جان غیب شد ما ظرفها رو شستیم و مشغول صحبت بودیم‌که شوهری گفت پس عموجان کو؟خانمش گفت شاید رفت سرویس ما هم‌ مشغول میوه و شیرینی شدیم که یهو دیدیم عموم شلوارش رو تا زیر گلوش کشیده بالا ( عادت خانوادگیشونه )وارد ساختمون شد وگفت خیلی خوش اومدید بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید(حالا انگار ما رودروایسی داریم)گفتیم شما کجا بودید مگه نرفتید سرویس گفت دستشویی بودم الان میخوام برم سرویس ماکه کف ساختمون بودیم
خدایی یه ساعت تو دستشویی بود نمیدونم دچار گاز گرفتگی نشده بود
508 views07:49
باز کردن / نظر دهید