Get Mystery Box with random crypto!

خط خطی های شاعرانه

لوگوی کانال تلگرام tahereabazariherisi7 — خط خطی های شاعرانه خ
لوگوی کانال تلگرام tahereabazariherisi7 — خط خطی های شاعرانه
آدرس کانال: @tahereabazariherisi7
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 10.98K
توضیحات از کانال

‌﷽ ؛
هذا من فضل ربی♡
خودِ طاهره اباذری هریس
[ چاپ شده ها:
یک مشت بغض کال ]
کپی با نام نویسنده آزاد
صفحه ی اینستاگرام من:
Instagram.com/_u/TahereAbazariHerisi7

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2022-12-28 18:35:16 وسط داد و بیداد و دعوا یهو می‌گفت:
"منم!"
راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمی کردم توی جواب اون همه حرف فقط نوشته منم! حواسم نبود بپرسم اصلا یعنی چی منم؟! منم چی؟! فحشه، بد و بیراهه؟! چیه این منم! بدتر حرصی می شدم و آتیش معرکه بالا می گرفت و کار می رسید به اونجایی که نباید!
یه بار اما وقتی گفت منم، دیگه سکوت نکرد، داد زد:
" منم!
اینی که داری باهاش می جنگی منم!
دشمن نیست، غریبه نیست، رهگذر کوچه و خیابونم نیست، منم!
نه شمشیر دستمه، نه سنگر گرفتم جلوت، نه قراره باهات بجنگم، ببین دستام بالاست؟! تسلیمم، نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم، فقط به حرمت عشقی که تو از یادت می بریش گاهی!
یه وقتایی اگه سکوت می کنم دربرابرت برای این نیست که حرفی واسه گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم، فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو، اگه بحثیم هست برای بهتر شدنمونه، یادم نمیره اینی که جلوم وایساده تویی، ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو زخمش می زنی منم، میفهمی؟! منم!"
بعد اون تلنگر انگار بزرگ تر شدم، بزرگ تر شدیم جفتمون، حالا اونم خبط و خطایی اگه کنه بهش میگم ببین فهمیدما، هرچند از نظر من درست نبود این کارت ولی چون تویی اشکال نداره، فدای سرت! فقط دیگه تکرار نشه که کلاهمون میره توو هم!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
1.5K views15:35
باز کردن / نظر دهید
2022-12-24 20:42:55 این بار پاشیدم به زخمِ خود نمک‌ها را!
آتش زدم وقتی نبودی قاصدک ها را!

گفتند می‌آیی به خوابم لااقل یک شب...
باور نکردم! از برم دیگر کلک‌ها را!

در هیچ دنیایی تو سهمِ من نخواهی شد...
ای‌کاشکی مادر نمی‌زاد این فلک‌ها را!

ترسیدم از هر سیبِ سرخ و هر شروعِ نو...
بعد از تو آسان راندم از خود آدمک‌ها را!

در خود شکستم، گرچه آبادم نمی‌خواهی...
ای کاش می‌ماندی که بشماری ترک‌ها را!

دیوانه‌تر کرده منِ دیوانه را دوری...
آتش زدم وقتی نبودی قاصدک ها را!

#طاهره_اباذری_هریس
#یک_مشت_بغض_کال

| @TahereAbazariHerisi7
902 views17:42
باز کردن / نظر دهید
2022-11-26 18:40:38 سرما تحمل کردنی نبود!
رفته بودیم برای آزمون آئین نامه ی رانندگی و افسر به صلاح‌دید خودش نیامده بود و جماعتی را علاف خودش کرده بود! آن بیرون که ما بودیم هیچ وسیله ی گرمایشی ای نبود، تحمل کردنی نبود سرما...
خانم مسنی از بینِ جماعت را فرستادیم برای اعتراض؛ مسئول مربوطه گفته بود عادت کرده اید به نق زدن! به بخاری کنار پایش اشاره کرده بود و گفته بود ایناها! روشن است بخاری! گفته بود خیلی هم گرم است، بیشتر از این چه می‌خواهید دیگر؟! چه می‌خواستیم واقعا؟! هیچ!
فرد معترض دست از پا دراز تر برگشت و من میان سگ لرز زدن هایم، حواسم پرت حال و هوای این روزهایمان شد...
کسی که کنار بخاری نشسته و گرما زده تا مغزِ استخوان پاهایش، سرما را نمی‌فهمد! کسی که آن بالا بالاهاست، کسی که شکمش سیر است، کسی که بچه ی بیکار ندارد، کسی که دردِ نان شب ندارد، کسی که دغدغه ی تومنی صنار سه شاهیِ تخم مرغ و گوجه ندارد، کسی که سرطان و بیماری عزیزش را از پا درنیاورده و هزینه ی دارو خودش را، کسی که شرمنده ی زن و بچه و بقال و چقال محل و زمین و زمان و بزرگ و کوچک نشده از نداری، حالِ و روزِ این مردم را،
نه! نمی‌فهمد...

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
986 views15:40
باز کردن / نظر دهید
2022-11-26 18:40:13 | @TahereAbazariHerisi7
960 views15:40
باز کردن / نظر دهید
2022-11-12 08:53:28 اِسما خیلی مهمن، خیلی!
توی بیهوشی، وقتی عمل تموم شد و مریضو باید برگردونیم، بهش ریوِرس
می زنیم...
یکم بعدش آروم آروم به هوش میاد و بیشترِ وقتا زیر لب هی با خودش یه اسمیو تکرار می کنه...
میگن تاثیر داروهای بیهوشیه. میگن هذیون بعد از عمله و هیچ اهمیتی نداره؛ اما یه بار یکی از مربیامون که حسابی پیرِ این رشته بود می‌گفت اگه به مریضاتون دقت کنین می بینین بیشتریاشون توی اوج بی قراری و درد و لرز بعد از عمل، وقتی که هوش و حواسشون سر جاش نیست و هویت خودشونم هنوز یادشون نمیاد، هی یه اسمو تکرار می کنن...
صاحب اون اسم عزیزترین شخص زندگیِ اون مریضه. حتی اگه ازش بپرسین، می‌فهمین اون موقعی که بیهوشیش عمیق شده بوده هم، توی رویا و توهمش، صاحب اون اسمو کنار خودش می دیده و حسش می‌کرده و گاهی وقتا که سطح هوشیاریشون نسبتا بالا بره می‌پرسن فلانی که الان اینجا بود، بالا سرم وایستاده بود، کجا رفت پس؟!
استادمون راست می گفت. خیلیا وقتی به هوش میان اسم همسرشونو میگن، اسم نامزدشونو، یا اسم خواهر و برادر و مادر و پدر و رفیقشونو حتی. انگار بهشون قوت قلب میده، انگار به خاطر اون اسمه دوباره برمی‌گردن به این دنیا و سیاهیاش. اما بعضیام اسمایی رو میگن که وصل میشه به یه احساس ناب و خالص ولی از دست رفته توی گذشته، اسمی که هیچ ربطی به حالِ الانشون و آدمای زندگیشون نداره...
می‌دونی؟!
من یه نفر مطمئنم موقع برگشتن از بیهوشی که سهله، روز محشر هم، موقع رستاخیز و بلند شدن از قبر، باز اسم تورو میارم...
حتی اگه اون روز
اسمِ تو،
بی ربط ترین اسمِ زندگیِ من باشه!

#طاهره_اباذری_هریس
#عاشقانه‌های‌یک‌هوشبر

| @TahereAbazariHerisi7
471 views05:53
باز کردن / نظر دهید
2022-10-28 14:51:10 «و سنَحیا بعد کُرباتنا ربیعا،
کاننا لم نذق بالأمس مُرا»

و پس از اندوه‌هایمان
همچون بهار زنده خواهیم شد،
چنانکه انگار هرگز مزه‌ ی تلخی را نچشیده ایم...



| @TahereAbazariHerisi7
2.0K views11:51
باز کردن / نظر دهید
2022-10-18 12:57:56 کاش می‌شد
آدم وطنش را
به دوش بکشد و ببرد
هرآنجا که دلش بخواهد
کاش می‌شد تو را
که وطن ترینی
بگذارم توی جیبِ پیراهنم
و با خود ببرم
به هرکجا که شد...
به هرکجا
که اینجا نباشد!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
4.5K views09:57
باز کردن / نظر دهید
2022-10-13 11:40:45 ما به سن جوان بودیم،
اما به دل جوان نبودیم...
ما جوانی نکردیم،
ما بی دغدغه نبودیم...
ما حتی یک روزِ بی غم نداشتیم...
ما جوان بودیم،
اما فرصتِ جوان بودن نداشتیم...
ما درد نان داشتیم،
غصه فردا کشیدیم،
ما غم دیروز همراهمان بود...
ما جوان بودیم،
اما شبیه جوان ها نبودیم...
ما نه گذشته داشتیم،
و نه آینده...
ما در ظاهر جوان بودیم و در باطن...
پیرِ فکر و خیال هزاران ساله بودیم!
ما تنها به اسم جوان بودیم...
ما اگرچه رویای رهایی داشتیم،
قید و بند حقیقتمان بود!
ما جوان بودیم اما...
هیچ چیز برای از دست دادن نداشتیم،
حتی...
ذره ای امید!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
5.9K views08:40
باز کردن / نظر دهید
2022-10-13 11:39:53 اما خاک را
گنجایش این همه حسرت نیست...
دلمان را
آتش بزنید بعدِ مرگ!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
4.4K views08:39
باز کردن / نظر دهید
2022-10-06 14:40:24
عزیزترینم!
مثل جنگ های جهانی
مثل سال‌های وبا
مثل روزهای قرنطینه
مثل شب‌های دلتنگی
خواهد گذشت
تمام خواهد شد
این روزهای تلخ نیز!
تنها عشق خواهد ماند
و بوسه های ناتمام
و یک آغوشِ گرمِ همیشگی...

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
395 views11:40
باز کردن / نظر دهید