Get Mystery Box with random crypto!

خط خطی های شاعرانه

لوگوی کانال تلگرام tahereabazariherisi7 — خط خطی های شاعرانه خ
لوگوی کانال تلگرام tahereabazariherisi7 — خط خطی های شاعرانه
آدرس کانال: @tahereabazariherisi7
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 10.98K
توضیحات از کانال

‌﷽ ؛
هذا من فضل ربی♡
خودِ طاهره اباذری هریس
[ چاپ شده ها:
یک مشت بغض کال ]
کپی با نام نویسنده آزاد
صفحه ی اینستاگرام من:
Instagram.com/_u/TahereAbazariHerisi7

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-02-26 20:24:34
به ضرب المثل ها اعتنا نکن،
بیا...
من با همین یک گل بهار می شوم!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
609 views17:24
باز کردن / نظر دهید
2023-02-24 20:45:07 بارون می‌بارید...
با عجله داشتم می‌رفتم که سوار اتوبوس شم. نرسیده به ایستگاه، حواسم پرتِ پیرمردی شد که با چتر ایستاده بود زیر بارون تا به گُلای جلوی مغازه ش آب بده...
فکر کردم محبت کردن و اهمیت دادن به بعضی آدما، درست مثلِ آب دادن به گلای باغچه زیرِ بارونه...
همون قدر مسخره،
همون قدر اشتباه،
همون قدر بیهوده!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
952 views17:45
باز کردن / نظر دهید
2023-02-23 12:15:27 Just something I can turn to
Somebody I can kiss
I want something just like this

#music_time

| @TahereAbazariHerisi7
693 views09:15
باز کردن / نظر دهید
2023-02-23 12:12:53 یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه...
نه میشه نوشتشون و نه میشه خوندشون...
همینا میشن بغض و ته نشین میشن توی گلوی آدم و بالاخره یه شب راه نفسشو می‌بندن و صبح که شد همه توی گوش هم پچ پچ می‌کنن:
" فلانی که چیزیش نبود...
چی شد مُرد راستی؟! "

#طاهره_اباذری_هریس
#عاشقانه‌های‌یک‌هوشبر

| @TahereAbazariHerisi7
727 views09:12
باز کردن / نظر دهید
2023-02-14 16:29:10 #music_time

| @TahereAbazariHerisi7
735 views13:29
باز کردن / نظر دهید
2023-02-14 16:27:58 دل برد از من آخرش یک مرد معمولی
می سوزدم این روزها یک درد معمولی

شادم کنارش، سرخوشم، دیوانه ام، مستم...
با استکانی چای تلخ و سردِ معمولی

دزدیده با فکر و خیالش خواب راحت را...
از چشم هایم ساده این شبگردِ معمولی

افسانه می سازم به جای وامق و فرهاد...
در شعرهایم دیگر از یک فرد معمولی

تنها نه من، پائیز عاشق تر شده انگار...
شاعر شده از عشق برگِ زرد معمولی

در ناامیدی اتفاق افتاد اعجازش...
دل برد از من آخرش یک مرد معمولی

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
764 views13:27
باز کردن / نظر دهید
2023-02-14 16:10:45 همه ی ما
گاهی نیاز داریم بدانیم کسی هست
که در دور دست ها
جایی میان خلوتِ عاشقانه ی بی تکلفش
به ما می‌اندیشد
و دوستمان دارد
فرقی نمی‌کند چقدر دور
چقدر دست نیافتنی
چقدر محال
دوست داشتن و دوست داشته شدن
- همین حواشیِ پررنگ تر از متن -
حتی اگر دور از دسترس هم باشند،
آدم را دلگرم می‌کنند
برای ادامه دادن،
برای بودن،
برای زیستن...
و این قدرت عشق است!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
790 views13:10
باز کردن / نظر دهید
2023-02-14 16:10:38
| @TahereAbazariHerisi7
739 views13:10
باز کردن / نظر دهید
2023-02-14 16:08:36 عاشق که بشی تازه می فهمی مفهوم زیبایی اون چیزی نیست که قبلا توی ذهنت داشتی...
عاشق که بشی تازه می فهمی زیبایی موهای عشقته. حالا چه می خواد بلند باشه، چه کوتاه، لَخت باشه یا فر، وزم باشه قشنگه باز!
می فهمی فرقی نداره دماغش قوز داشته باشه یا صاف باشه، بزرگ باشه یا عروسکی، همه جورش خوشگله!
مهم نیست قدش کوتاه باشه یا بلند، هیکلی باشه یا ریزه میزه، چاق باشه یا لاغر، در هرحال به دلت میشینه!
دیگه اهمیت نداره ازش سرتری یا سرتره ازت. کل دنیا هم که بگن زشته، از نگاه تو قشنگیِ مطلقه و تمام!
عاشق که باشی، عشق با هر شکل و ظاهری که باشه، با هر نقص و کمبودی، باز زیبایی برات خلاصه میشه توی وجود همون عشق و همونی که دوسش داری...
همونجوری که بوده، همون‌جوری که هست، همون‌جوری که خواستیش و قبولش داری و خواهی داشت.
عشق که باشه آبی و مشکی و سبز و قهوه ای فرقی نداره دیگه برات. دلنشین و خوب از نظرت فقط رنگ چشمای عشقت میشه و بس، حتی از پشت یه عینک ته استکانی گنده!
عشق خیلی خوبه. معادله هارو به هم می‌زنه. مفهومارو عوض می‌کنه. زیر و روت می‌کنه، عوضت می‌کنه، بزرگت می‌کنه، آدمت می‌کنه...
با عشق تازه می‌فهمی کل زیبایی دنیا گاهی وقتا خلاصه می‌شه توی دوتا چشم‌ قهوه ای معمولی!

#طاهره_اباذری_هریس

| @TahereAbazariHerisi7
809 views13:08
باز کردن / نظر دهید
2023-02-13 13:01:32 یه سوپرمارکت بود کنار خوابگاه که ما همیشه موقع برگشتن از دانشگاه ازش خرید می کردیم؛ یه فروشنده ی مسن داشت که بعد یه مدت روال دستش اومده بود. هر خریدی که می کردیم خودش به صورت پیش فرض دوتا بستنی میذاشت روشون و هزینه ی خریدامونو حساب و کتاب می کرد بعدش...
کاری ندارما، ولی برای دلخوشی هم که شده، آدم باید توی زندگیش داشته باشه کسی رو که همین قدر جزئیم که شده بلدش باشه و قلق خوشیاش دستش باشه...
حتی شده باشه به اندازه ی همون دوتا بستنی زعفرونی وسط چله ی زمستون!

#طاهره_اباذری_هریس
#عاشقانه‌های‌یک‌هوشبر

| @TahereAbazariHerisi7
880 views10:01
باز کردن / نظر دهید