یخ زدگی

2021-08-24 17:31:12 غمباد گرفته بودم. دلم می خواست بغلم کند. انگار وامانده بودم. درد داشتم
می فهمی ؟ دقیقا شبیه معتادی که از موادش دور مانده بود. درد داشتم.
نمیتوانستم خودم را قانع کنم که برای به آغوش کشیده شدن التماس کنم.
کور نبود. حالم را می دید. اما کاری نمیکرد.
التهابِ سلول به سلول تنم را حس می کردم.
و چشم هایش را می دیدم که میخندید از در هم شکستنم :) باز کردن / نظر دهید

2021-08-24 12:30:56 #_مهربونی_های_تو_به_میلو باز کردن / نظر دهید

2021-08-23 17:31:09 دوست داشتم نگاهم کنه. مثل یه سفالگر که داره کوزه سفالیشو نگاه میکنه. دوست داشتم عمیق نگاهم کنه باز کردن / نظر دهید

2021-08-23 15:46:09 تو دنیای موازی یه ستاره دریایی ام که بین یه مشت لجن زمین گیر شده. باز کردن / نظر دهید

2021-08-23 12:36:29 بفرست واسه اونی که نمیره از یادت عشقش ... باز کردن / نظر دهید

2021-08-23 00:20:00 خب اشکال نداره
اشکاشو پاک میکنه بغض لرزونشو قورت میده به خودش میگه اصلا تو سرنوشت من نوشته شده تنها باشم اشکال نداره خب. و اشک چموشی که میریزه رو گونشو با آستینش کنار میزنه و میخوابه. باز کردن / نظر دهید

2021-08-22 17:31:02 ازم پرسید اگه یکی بهت بگه دوستت دارم چیکار میکنی. گفتم نمیدونم. نمیدونستم. من آدمی نبودم از اعتراف دوست داشتن کسی ابراز خوشحالی کنم. من دور میشدم می رفتم. من از اینکه کسی دوستم داشته باشه متنفر بودم. دوست داشتن بار زیادی روی دوشم بود. انگار قرار بود از اون به بعد من مسئول افکار و احساسات یک نفر دیگر هم باشم. من آدم مسئولیت پذیری نبودم. باز کردن / نظر دهید

2021-08-22 01:00:00 کاشکی میشد بغلت کنم ،دوباره واسه اخرین بارم. باز کردن / نظر دهید