2023-04-03 11:00:13
#پارت63
با حرص رفتم سمتش و موهاش رو گرفتم
و کشیدم؛
که اونم دست برد و درست مثل خودم موهام و کشید.
من جیغ می زدم،اون جیغ می زد!
اما هم رو ول نمی کردیم سرم رو به عقب برگشته بود.
و چشمام از درد به اشک نشسته بود اما موهاش رو رها نمی کردم.
یه دختر بلوند و لپ دار به سمتمون اومد،
و جیغ زد.
و کمرم رو گرفت و من از پسره جدا کرد؛
و عقب عقب کشید.
پرستارا هم مداخله کرده بودن،
دختری که من و از پشت گرفته بود،
به فرانسوی تند تند می گفت:
-ولش کن دیوونه؛ عشقم رو ول کن.
خندم گرفته بود و وقتی افتادم زمین و پرستارا دورمون جمع شدن؛
تازه دردی رو که وسط سر و بین شقیقه هام
پیچیده بود رو حس کردم؛
و با نفرت و حرص به پسره مو مشکی ای که همچنان نیشش شل بود؛
و پرستار به زور می بردش به اتاقش نگاه کردم.
586 views08:00