Get Mystery Box with random crypto!

Mohammad Imani محمّد ایمانی

لوگوی کانال تلگرام imani_telegram — Mohammad Imani محمّد ایمانی M
لوگوی کانال تلگرام imani_telegram — Mohammad Imani محمّد ایمانی
آدرس کانال: @imani_telegram
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 1.25K
توضیحات از کانال

ورود به گروه بحث:
https://t.me/joinchat/AAAAAFj3ggKv5xqxGgDSWA
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/imani_officialig

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-05-23 01:45:11
آیا یک عمل اخلاقی بواسطه آن درست است که خواست خدا(یان) است یا خواست خدا(یان) است چون خود آن عمل فی‌نفسه درست است؟

این پرسش سقراط در دیالوگ ایوثیفرون را می‌توان سرآغاز آوتونومیِ اخلاق در فرهنگ و تمدّن غربی (یونانی-رمی-اروپایی) دانست.
222 views22:45
باز کردن / نظر دهید
2021-05-22 13:37:52 ۶. ۱۳۱۳. ۱۳۱۳ را به خاطر بسپارید چون این سال از بسیاری جهات در تاریخ ناسیونالیسم ایرانی اهمیت دارد. ۱۳۱۳ همان سالی است که رضا پهلوی به ترکیه سفر می‌کند و به دیدار آتاترک می‌رود. همان سالی که بر اساس توصیفات نظامی گنجوی مقبره‌ای برای فردوسی ساخته می‌شود و هزاره فردوسی برگزار می‌شود . همان سالی است که اعلام می‌شود کشوری که در آن به دنیا آمدیم «رسماً» ایران خوانده شود. همان سالی که فرهنگستان (Académie) زبان فارسی تأسیس می‌شود. سالی که تلاش «روشنفکری» ناسیونالیست ایرانی برای تأسیس یا ایجاد یک دولت-ملّت در ایران به کمک دلارهای نفتی تبدیل به برنامهٔ سیاسی و ایدئولوژیک رژیم حاکم می‌شود. از همین تاریخ است که به طور منظم در مدارس و دانشگاه‌ها و روزنامه‌ها و کتب سفارشی افسانه‌هایی ساخته و پرداخته می‌شوند که از آثار ادبی و تاریخی استفادهٔ ابزاری جهت ایجاد جعلیاتی برای دولت-ملّت‌سازی و ناسیونالیسم ایرانی و مشروعیت‌بخشی به رژیم جدید می‌کنند.

جمع‌بندی:

۱. زبان فارسی بیرون ایران کنونی متولّد شده و تکوین یافته است.

۲. شاهنامهٔ فردوسی را باید درون کانتکست تاریخی آن فهمید.

۳. می‌توان شاهنامهٔ ابومنصوری و فردوسی را «حماسهٔ سامانیان» یا «حماسهٔ ماوراءالنهر» دانست. در هر صورت این اثر متعلق به جغرافیای تاریخی سامانیان و مشخصاً ماوراءالنهر بوده است.
534 viewsedited  10:37
باز کردن / نظر دهید
2021-05-22 13:37:52 یکی دو مورد از افسانه‌های ملّت‌سازی سدهٔ اخیر

۱. فردوسی نه ایرانی به معنای دولت-ملّتی که حدود ۹۰ سال پیش به نام ایران ایجاد شد بوده است نه ایرانی به معنای ممالک محروسهٔ «ایران» قاجار و نه ایرانی به معنایی که ایلخانان ترک زنده کردند و نه ایرانی به معنای ایرانشهر ساسانی.

۲. فردوسی اهل توس بوده است. توس بر اساس تغییر و تحولّات تاریخی، امروز در کشور کنونی‌ای که از ۱۳۱۳ نام «رسمی» ایران پیدا کرده قرار دارد، ولی زمان زندگی فردوسی، توس بخشی از پادشاهی سامانی بود. سامانیان سلسله‌ای ماوراءالنهری بودند که مرکز و پایتخت آنها در «سمرقند» و «بخارا» بوده است. آیا امروز کسی ایمانوئل کانت را که در کونیگزبرگ به دنیا آمد و همانجا هم مُرد به این دلیل که امروز کونیگزبرگ در خاک روسیهٔ کنونی قرار دارد روس می‌داند؟ خیر. کونیگزبرگ در زمان کانت بخشی از امپراتوری پروس بود.

۳. زبان فارسی (دری)، ادامهٔ زبان پهلوی نیست. این اشتباه به این دلیل شایع شده که در قرن نوزدهم و بیستم تعدادی ایران‌شناس/زبان‌شناس/باستان‌شناس عمدتاً آلمانی از تعبیر فارسی میانه و فارسی جدید سخن گفتند و این تصوّر اشتباه را بوجود آورند که گویی دومی ادامهٔ اولی است. زبان پهلوی که در غرب و مرکز امپراتوری ساسانی بدان سخن گفته می‌شده زبانی مستقل از زبان فارسی (دری) است. زادگاه و پرورشگاه زبان فارسی «ماوراءالنهر» است! کسانی با اشاره به واژگان مشابه و نزدیک پهلوی در زبان فارسی نتیجه می‌گیرند که فارسی ادامهٔ پهلوی است، در حالیکه واژگان مشابه و نزدیک سُغدی و بلخی در فارسی بسیار بیشتر از پهلوی است. خلاصه: پهلوی و فارسی «دو» زبان هستند. اولی در غرب امپراتوری ساسانی و دومی در ماوراءالنهر تکوین پیدا کرده است. زبان فارسی چگونه به نقاط مختلف ایران کنونی راه پیدا کرده است؟ از طریق حاکمان و سرداران تُرک که حدود هزار سال بر آسیا منجمله ایران کنونی حکومت کرده‌اند.

۴. در شاهنامه بارها نام ایران آمده است. صرفنظر از این پرسش مهم که «ایرانِ شاهنامه کجاست؟» باید دانست نام ایران یادآور خاطرهٔ امپراتوری بزرگ ساسانی بوده که نامش «ایرانشهر» بوده است. سامانیان نیز همچون ایلخانان برای ایجاد مشروعیت و عظمت برای خود یعنی با انگیزه‌های سیاسی درون مناسبات قدرت، به کاتبان درباری خود پول می‌دادند تا تاریخی بنویسند که نسب آنها را به پادشاهان بزرگ و قدرتمند قدیم که در افواه و اساطیر زنده مانده بودند برسانند و آنها را ادامهٔ آنها معرفی کنند. در مورد ایلخانان البته رساندن نسب به چنگیز هم بسیار مهم بوده است، اما مشخصاً در مورد شاهنامهٔ فردوسی همانطور که در مقدمهٔ آن نیز آمده می‌دانیم که ابومنصور عبدالرزاق سردار سامانی که حاکم توس شد به وزیرش دستور داد یک شاهنامه (تاریخ شاهان) بنویسد. این شاهنامه، شاهنامهٔ «ابومنصوری» نام دارد که به نثر است. از آنجا که سخن «منظوم» نوع ادبی فاخرتری محسوب می‌شده و بیشتر در زبان مردم جا می‌افتاده، به ابوالقاسم فردوسی پول‌ می‌دهند که متن نثر شاهنامهٔ ابومنصوری را به «نظم» بکشد. در حقیقت فردوسی این اثر را که قبل از او موجود بوده و به عنوان «منبع» مقابلش قرار داشته، تنها به «نظم» کشیده است یعنی به شعر موزون درآورده است که طبیعتاً در جریان آن چیزهایی بدان اضافه و از آن کم شده است. اینطور نبوده است که یک فردی بنشیند و تصمیم بگیرد یا احساس وظیفه بکند که تاریخ و اساطیر یک منطقه را بسراید، بلکه به تعبیر نویسنده‌ای آلمانی یک Auftrag یا سفارش کاری از «ابومنصور محمد بن عبدالرزاق» می‌گیرد تا اثری موجود را به نظم بکشد. در زبان فارسی در ایران معمولا چیزی دربارهٔ زمینهٔ پیدایش این اثر گفته نمی‌شود.

۵. شاهنامه (چه منثور چه منظوم) یک اثر ادبیِ حماسی است اما «حماسهٔ ملّی» نیست. مفهوم ملّت در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در امپراتوری عثمانی به عنوان معادلی برای واژهٔ فرنگی Nation به کار رفت و از آنجا وارد ایران کنونی شد. (ملّت پیش از آن به معنی پیروان یک دین بود.) واژهٔ ناسیون در قرن نوزدهم در اروپا بویژه فرانسه دلالت معنایی سیاسی جدیدی پیدا کرده بود که فهم ما هم امروز مطابق همین معنای جدید از این واژه است. شاهنامه به هیچ وجه نمی‌تواند حماسهٔ ملّی در این معنا باشد چون یک اثر ماقبل‌قرن‌نوزدهمی نمی‌تواند حاوی عنصری قرن نوزدهمی باشد، حتی اگر فلان ایران‌شناس قرن بیستمی اروپا با مفاهیم مدرن اروپایی آن را بفهمد، اما اگر بخواهیم بگوییم این اثر به لحاظ «قومی» به کجا تعلّق دارد یا به اصطلاح «حماسهٔ قومی» کجاست، پاسخ این پرسش را خود شاهنامه داده است: ماوراءالنهر. بعبارت دیگر شاهنامه (ابومنصوری و فردوسی) «حماسهٔ ماوراءالنهر»اند.

ادامه
513 viewsedited  10:37
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 12:52:02 باری، دشوار نیست دیدن اینکه زمانهٔ ما زمانهٔ تولّد و گذار به دوره‌ای جدید است. روح با جهانِ تاکنونیِ وجود و فکرتش درهم‌شکسته و درصدد است که آن را در اعماق گذشته غرق کرده و خود را تجدید کند. با این حال او هرگز نه در آرامش، بلکه در حرکتِ مدام رو به جلوی خود فهمیدنی است...

خللی که در جهان قدیم ایجاد شده تنها بواسطهٔ علایمی منفرد نشان داده می‌شود، طیره و ملالی که در ارکانِ موجودیّتِ آن رخنه درانداخته است، و حدس و گمانی مبهم از امری ناشناخته، همگی نوید امر دیگری را می‌دهند که در حال از راه رسیدن است… اما این امر جدید بتنهایی همانقدر اندک، تحقّق اتَمّ یافته است که همانا کودک تازه متولّد شده، و این اساساً چیزی نیست که از آن تجاهل کنیم. نخستین حدوث، نخست بلاواسطگی‌اش یا مفهوم‌اش است. همان اندازهٔ قلیلی که یک بنا ساخته شده باشد، اگر پی و بنیاد بنا گذاشته شده باشد، به همان اندازهٔ قلیل مفهوم بدست آمده از کلّ، کلّ است. آنجا که می‌خواهیم درخت بلوطی را در تناوری تنهٔ آن و رشد شاخه‌های آن و انبوه برگ‌هایش ببینیم، راضی نمی‌شویم که در این مرتبه دانه‌ای بلوط به ما نشان داده شود. نیز چنین است که علم، این شاخسار جهان روح، در آغاز خود به اتمام و اکمال نمی‌رسد. سرآغاز روح جدید، محصول زیر و رو شدن دور و درازی از صورت‌های گوناگونِ فرهنگ است، بهای راهی بسیار پُر پیچ و خم و نیز اهتمام‌ها و مشقت‌های گوناگون. این همان کلّ به خود بازگشته از تناوب و اتّساع، همان مفهوم سادهٔ گشت‌یافته است. تحقّق این کلّ بسیط اما منوط به آن است که هر هیئتی از هیئت‌های گشت‌یافته در هر برهه خود را مجدّداً از امر جدید، اما در عناصر جدید آن، در معنای گشت‌یافته بسط داده و تشکّل بخشد.

هگل، پیشگفتار پدیدارشناسی روح، ۱۸۰۷
309 viewsedited  09:52
باز کردن / نظر دهید
2021-05-11 21:56:19 از اشتباهات رایج بین تاریخ‌نگاران، در جستجوی استخراج سنگ از تاریخ بودن است، در حالی که [بر اساس این استعاره] تاریخ را باید همچون‌ زمین‌شناسی مطالعه کرد. یعنی به جای اینکه همچون کارگر معدن‌چی «مفاهیمی» را مفروض بگیریم و در تاریخ به جستجو بپردازیم و تاریخ را ذیل این مفاهیم توضیح دهیم، باید وقایع تاریخی را در پیوند با یکدیگر و تأثیر و ثأثرات آنها «مشاهده» کنیم. از تعبیر مشاهده نباید برداشت تجربه‌گرایانه‌ای شود. منظور حتی این نیست که تاریخ یک دوره را صرفاً با مفاهیمی توضیح دهیم که انسان‌های آن دوره به عنوان مفاهیم ناظر بر واقعیت‌های خودشان به کار می‌بردند، هر چند چنین کاری وظیفهٔ هر تاریخ‌نگاری است؛ منظور این است که بگذاریم مفاهیم برای توضیح تاریخ در جریان مشاهدهٔ آن آفریده شوند. «در جریان مشاهده آفریده شوند» و نه از پیش فرض گرفته شوند. با مشاهدات زمین‌شناسی‌ می‌توان تکوین و شکل‌گیری زمین و عناصر آن را توضیح داد، اما معدنکاری که در جستجوی سنگی خاص می‌گردد، درکی از زمین (از تاریخ) به ما نمی‌دهد، بلکه در جستجوی کانی یا گرانیت مورد علاقهٔ خودش تنها ما را به اشتباه می‌اندازد. این ایراد تنها به تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک وارد نیست، همان تاریخ‌نگاری‌ای که به عنوان مثال در تاریخ قدیم یک کشور در جستجوی اثبات پدیده‌‌ای‌ جدید همچون ملیّت است که نه تنها قرن نوزدهمی است بلکه متعلّق به لندسکیپی دیگر است، بلکه وقتی مورخی اروپایی نیز «تاریخ حقوق خصوصی» برای «قرون وسطی» می‌نویسد، در حالیکه قرون وسطی چیزی به نام حقوق‌ خصوصی نمی‌شناخت، و یا نویسنده‌ای از دولت (State) و جامعه (Society) در دوران باستان سخن می‌گوید، در حالیکه چنین پدیده‌هایی در دوران باستان وجود نداشتند، تنها به تصوّراتی آشفته و زمان‌پریش دامن می‌زنند، که از قضا به دلیل آشنایی ذهن امروزی با این مفاهیم مورد پذیرش همگانی قرار می‌گیرند، اما جهل ما را دربارهٔ جزئیات تاریخ و شیوه‌های زندگی متفاوتی که بشر تجربه کرده است و آنچه از آن می‌توانیم بیاموزیم، افزون‌تر می‌کنند.
311 viewsedited  18:56
باز کردن / نظر دهید
2021-05-10 23:26:09 برای اینکه بفهمیم یک مسیحی از چه فرقه‌ای است کافی است از او بخواهیم نسبت جوهر الوهی و بشری در تثلیث را توضیح دهد.

همچنین برای اینکه بفهمیم یک چپ از چه فرقه‌ای است کافی است از او بخواهیم نسبت دولت و آزادی (بویژه مالکیّت خصوصی) را توضیح دهد.
459 views20:26
باز کردن / نظر دهید
2021-05-10 22:09:31 فرق دو جریان عمدهٔ چپ یعنی سوسیالیسم و ناسیونالیسم در این است که اولی می‌گوید باید دولتی تشکیل داد تا به نام «پرولتاریا» اموال مالکان خصوصی را مصادره و توزیع کند، دومی می‌گوید باید دولتی تشکیل داد تا به نام «ملّت» اموال مالکان خصوصی را مصادره و توزیع کند. البته این وسط به هم فحش جهان‌‌وطن و فاشیست هم می‌دهند ولی هر دو جریان اتاتیست (دولت‌پرست) و دشمن آزادی انسان و مالکیّت خصوصی‌اند.
635 views19:09
باز کردن / نظر دهید
2021-05-10 15:25:31
The greater part of the world has, properly speaking, no history, because the despotism of Custom is complete. This is the case over the whole East. Custom is there, in all things, the final appeal; Justice and right mean conformity to custom; the argument of custom no one, unless some tyrant intoxicated with power, thinks of resisting. And we see the result. Those nations must once have had originality; they did not start out of the ground populous, lettered, and versed in many of the arts of life; they made themselves all this, and were then the greatest and most powerful nations in the world. What are they now? The subjects or dependents of tribes whose forefathers wandered in the forests when theirs had magnificent palaces and gorgeous temples, but over whom custom exercised only a divided rule with liberty and progress. A people, it appears, may be progressive for a certain length of time, and then stop: when does it stop? When it ceases to possess individuality.

ON LIBERTY
John Stuart Mill
1859
476 views12:25
باز کردن / نظر دهید
2021-05-08 12:36:22
آخرین مهلت ثبت‌نام: امروز.

نظام (Constitution) چیست و فرق آن با قانون اساسی چیست؟
انواع نظام‌‌های خوب و بد
نظام مختلط

قانون چیست؟
قانون به مثابه نُرم حقوقی و قانون به عنوان حُکم برخاسته از ارادهٔ قانونگذار

حق چیست؟
فراسوی حق طبیعی و حق وضعی: مفهوم هگلی حق.
حق خوب قدیم (ادموند برک، فریتس کِرْن)

آیا وجود یک قانون اساسی یا نظام‌نامه برای یک نظام ضروری است؟

اجتماعات انسانی و نظام‌های مدنی بر چه «اساس»ی شکل می‌گیرند و دوام پیدا می‌کنند؟

«ملّت» و «ارادهٔ عمومی» به عنوان اساس قانون اساسی
«عدالت» به عنوان اساس قانون اساسی
«آزادی» و «مالکیّت» به عنوان اساس قانون اساسی

دولت مدرن و تناقضات قانون اساسی‌اش

برای ثبت‌نام به @Mi_Imani پیام دهید.
206 viewsedited  09:36
باز کردن / نظر دهید
2021-05-07 17:04:04 «دولت رفاه» همان دیکتاتوری پرولتاریاست با این تفاوت که دستاوردهای آزادی را غارت می‌کند اما آزادی را کامل به قتل نمی‌رساند تا از آن تغذیه کند چون بدون گوهر آزادی دمی زنده‌ نمی‌ماند. دولت رفاه مهلک‌تر از دیکتاتوری پرولتاریا و خطری بزرگ‌تر از آن برای «آزادی» است.
531 views14:04
باز کردن / نظر دهید