2021-06-29 19:35:36
- فقط دموکرات بودن در ایران کافی نیست
هر ساله بر تعداد ایرانیانی که به قصد مهاجرت کشور را ترک میکنند و در کشورهای توسعهیافته سکونت میگزینند افزوده میشود. شاید بیشتر آنان از وضع موجود در کشورشان رضایتی ندارند و برای داشتن آیندهای بهتر این تصمیم دشوار را اتخاذ میکنند. بیاساس نیست اگر گفته شود که عدهای از آنان با احساس «بیزاری» از کشور خود میروند و این بیزاری صرفاً متوجه عرصه سیاست نیست، بلکه عرصههای اجتماعی و فرهنگی جامعهٔ ایرانی را نیز دربرمیگیرد.
به دلیل پذیرش مهاجرانی از سراسر دنیا، اکثر کشورهای مهاجرپذیر دارای تنوعات گستردۀ قومی، زبانی، دینی و فرهنگی هستند. برای مثال اگر شما در جایی خانهای اجاره میکنید باید این انتظار را داشته باشید که همسایهٔ دیوار به دیوار شما کامبوجی، افغان، بنگلادشی، نیجریهای و یا سوریهای باشد.
کم نیستند ایرانیانی که وقتی وارد کشورهای مهاجرپذیر غربی میشوند از دیدن ملیتهای غیراروپایی، غیرسفیدپوست، غیربلوند، غیرچشم آبی و غیربلندقد جا میخورند و حس بدی به سراغشان میآید. گویی با پدیدهای مواجه شدهاند که اصلاً انتظارش را نداشتند. مثلاً وقتی در این کشورها با فردی مواجه میشوند که بسیار بر حفظ حلال و حرام حساسیت دارد؛ جا میخورند. نکته آن است که بسیاری از ایرانیان از آنچه در ایران دیدهاند و تجربه کردهاند میگریزند و در مقابلِ خود انتظار یک جامعهٔ اروپایی یکدست را دارند. آنان به هیچوجه انتظار ندارند که با مردمانی برخورد کنند که مشابه آنها را در ایران هم دیدهاند.
نباید تصور کرد که زندگی در یک جامعهٔ مهاجرپذیر و دارای تنوعات فرهنگی گسترده، آسان است. ما تصور می کنیم که توانایی زندگی در کشورهای آزاد و دارای تنوعات قومی، فرهنگی و دینی مختلف را داریم. ولی آیا واقعا این چنین است؟ هموطنانی که ساکن کشورهای اروپایی هستید، تاکنون چند بار پیش آمده است که به سایر ملیتها صرفاً به خاطر ظاهرشان و همچنین به دلیل کلیشههای موجود در ذهنتان با تنفر نگاه کرده باشید؟
زندگی در جامعۀ چندفرهنگی نیازمند داشتن نگرش و مهارتهای ارتباطی خاصی است. روشن است که این مهارتها یک شبه به وجود نمیآیند و در طول فرایند اجتماعی شدن توسط نهادهای اجتماعی همچون مدرسه، خانواده و رسانههای جمعی به افراد منتقل میشوند. در کشورهای توسعهیافته به طرق مختلف به کودکان میآموزند که نباید نژادپرست باشند یا به عقاید مخالفان خود توهین کنند. به آنها میآموزند که باید به پیروان همهٔ ادیان احترام بگذارند. آنان تا به این حد کودکانشان را آموزش میدهند و باز گهگاه رگه هایی از نژادپرستی خفیف در رفتار برخی از آنان آشکار میشود. ولی ما چقدر چنین صفاتی را به کودکانمان می آموزیم؟
در ایران به ما یاد دادهاند که فقط به عقاید بعضیها باید احترام گذاشت. نهادهای رسمی ما به ما یاد دادهاند که ما حق هستیم و دیگران باطل! ما با چنین دستاوردهایی به خارج از کشور میرویم. سخن آن است که متأسفانه در ایران، نهادهای اجتماعی افراد را نه برای زندگی در جامعهای با تنوعات فرهنگی که برای زندگی در جامعهای یکدست تربیت میکنند. در واقع پیش فرض نهادهای اجتماعی ما آن است که این افراد قرار است در جامعهای زندگی کنند که همهٔ مردم مسلمان و همه تنها دارای یک سبک زندگی هستند. از طرف دیگر ما از نظر روانشناسی اجتماعی هم ویژگی های خاص خود را داریم که سیاه و سفید دیدن امور فقط یکی از آنهاست. از نظر ما آدم ها یا عاقل و یا بیشعورند. آدم کمشعور نداریم. از نظر ما آدمها یا با فرهنگ و یا بیفرهنگاند. آدم کمفرهنگ نداریم؛ در نتیجه ما جهان را همواره دوقطبی میبینیم.
به هیچوجه تصور نکنید که چون در ایران شخصیتی دموکراتیک داشتهاید و به آزادیهای فردی معتقد بودهاید؛ در کشورهای غربی همهچیز برایتان به آسانی قابلپذیرش و قابلهضم خواهد بود. زندگی در جامعۀ چندفرهنگی و متنوع نیاز به مهارتهای دیگری دارد. انعطافپذیری، ظرفیت دگرپذیری، مدارای اجتماعی، پرهیز از قضاوتهای سریع، و اجتناب از قضاوتهای مبتنی بر کلیشههای از پیش موجود از جمله آنهاست.
سخن پایانی آنکه فقط به دنبال آن نباشید که بدانید با داشتن چه شرایطی میتوان اقامت یک کشور پیشرفته را به دست آورد. بد نیست گاهی اوقات هم از خودمان سؤال کنیم که آیا من از نظر مهارتهای زندگی و یا مهارتهای ارتباطی و اجتماعی، شایستگی زندگی در یک جامعۀ چندفرهنگی را دارم؟ دقیقاً به دلیل فقدان چنین مهارتهایی است که برخی از ایرانیان با ورود و سکونت در این کشورها و با دیدن خاورمیانهایهایی که با لباسهای محلیشان در خیابان های شهرهای آلمان یا سوئد یا هلند تردد میکنند احساس می کنند حالشان بد شده است.
دکتر فردین علیخواه،
جامعهشناس
ــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
6.2K views16:35