Get Mystery Box with random crypto!

اندیشه

آدرس کانال: @andiiishe
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 29.40K
توضیحات از کانال

«اگر همهٔ ما یکسان بی‌اندیشیم، در واقع نمی‌اندیشیم.»
- والتر لیپمن

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 38

2021-09-09 18:22:37 - نرمالیزه‌کنندگان شرارت


وقتی از نرمالیزه‌کنندگان شرارت سخن می‌گوییم از کسانی مانند «عمادالدین باقی» حرف می‌زنیم. هر جنایتی در کشور رخ می‌دهد این‌ها شتابان از راه می‌رسند که چرا سر و صدا می‌کنید، در فلان جای دنیا هم چنین کارهای ناروایی انجام گرفته یا پیش از این صورت می‌گرفته است.

بله آقای باقی! در اروپای قرون وسطی نیز مانند حکومت مذهبی شما مخالفان را دار می‌زدند و در آتش می‌سوزاندند اما از آن‌روزها چندصدسال می‌گذرد.

ایراد کار این‌جا است که شما نئاندرتال‌های پدیدآورندهٔ انقلاب اسلامی تأخر زمانی دارید و در عصری قدرت را به دست گرفته‌ و جنایت می‌آفرینید که جهان مسیر دیگری می‌رود و در هر زمینه‌ای پیشرفت‌های خیره‌کننده‌ای کسب کرده است.

وگرنه گند و کثافتی که امروز شما به بارمی‌آورید با شدت و ضعفی، زمانی در یک کجای همین جهان آزاد انجام می‌گرفته و بشر دست‌کم بیش از یک قرن است که دریافته که بدویت و توحش راه به جایی نمی‌برد و مشکل این است که امثال شما که خود را فعال حقوق بشر می‌دانید در این زمانه بر این توحش ماله می‌کشید.

بهزاد مهرانی،
نویسنده و روزنامه‌نگار
ــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
3.0K views15:22
باز کردن / نظر دهید
2021-09-01 12:19:27 - دهم شهریورماه، سالگرد درگذشت «احسان یارشاطر»


«احسان یارشاطر» بنیانگذار مرکز مطالعات ایران‌شناسی و استاد بازنشستهٔ مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا و نخستین ایرانی‌ای که پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا به مرتبهٔ استادی رسید، دهم شهریورماه سال ۱۳۹۷، در حالی که ۹۸ سال داشت در کالیفرنیا درگذشت.

نام یارشاطر به یک نام دیگر پیوند خورده است؛ «دانش‌نامه‌ٔ ایرانیکا». دانش‌نامه‌ٔ ایرانیکا از بزرگ‌ترین و جامع‌ترین پروژه‌های ایران‌شناسی است. ایرانیکا دانش‌نامه‌ای است درباره‌ٔ تاریخ، فرهنگ، هنر و جامعه‌ٔ ایران که به مدیریت پروفسور احسان یارشاطر و به وسیله‌ٔ بخش پژوهش‌های ایرانی دانشگاه کلمبیا در نیویورک چاپ می‌شود.

کار تدوین این دانش‌نامه به سال ۱۳۴۷ برمی‌گردد. این دانش‌نامه به پیشنهاد احسان یارشاطر و با بودجه‌ای دو میلیون دلاری شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بودجه‌ٔ ایرانیکا قطع شد و ادامه‌ٔ این کار بزرگ به بخش ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا انتقال یافت. مدیریت این کار سترگ از ابتدا تا هم‌اکنون برعهده‌ٔ احسان یارشاطر بود.

احسان یارشاطر در ۱۴ فروردین ۱۲۹۹ در همدان و در یک خانواده‌ٔ بهائی به دنیا آمد. آن‌گونه که خود در برنامه‌ٔ «چمدان» شبکه‌ی بی‌بی‌سی فارسی گفت سن و سال کمی داشت که پدر و مادرش را از دست داد و هزینهٔ تحصیل نداشت.

یارشاطر در نیویورک مرکز «ایران‌شناسی» را بنیاد گذاشت و پس از خریدن کتاب‌خانه‌ٔ شخصی «سعید نفیسی» آن را به این بنیاد اهدا کرد. کار بر روی ایرانیکا از کارهای بزرگ احسان یارشاطر بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی این کار برای مدتی به دلیل قطع بودجه، متوقف شد. او در این زمان ناچار می‌شود برای تامین مخارج انتشار دانش‌نامه موزه‌ٔ شخصی هنرهای اسلامی خود را بفروشد، بعضی از این آثار یارشاطر، اکنون در موزه‌ٔ «متروپولیتن نیوریوک» موجودند.

حامیان مالی ایرانیکا، دانشگاه کلمبیا و بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا هستند. احسان یارشاطر سال‌های نخست پس از انقلاب را این‌گونه به یاد می‌آورد: «از بخت بد من، آن روزها ایام گروگان‌گیری و اشغال سفارت آمریکا بود. در واشنگتن نمی‌شد اسم ایران را آورد. اما چون فکر می‌کردم در دنیا حتماً کسان دیگری هم هستند که مانند من معتقدند سیاست نباید در کار علم دخالت کند، جرات کردم و رفتم. همان ابتدا به رئیس بنیاد گفتم که از اوضاع خبر دارم اما این کاری است که می‌خواهم بکنم. او گفت این کار شما از همان دسته کارهایی است که ما اصولاً حمایت می‌کنیم، با این حال، شما باید تقاضا و طرحی کامل با جزئیات بیاورید تا در شورای ما بررسی شود. گفتم دفتر کوچک و منشی و دبیری که الان تدارک دیده ام را نمی‌توانم معطل این زمان رسیدگی کنم و نگرانم که اگر آنها را از دست دهم، دیگر نظیرشان را پیدا نکنم. مرد سنجیده‌ای بود. مردانگی کرد. گفت من از بودجه اختصاصی که در اختیارم هست به شما ۱۷ هزار و ۵۰۰ دلار می‌دهم تا شما خودتان را سرپا نگهدارید و ما فرصت بررسی کار شما را پیدا کنیم. همان بودجه در آن ایام دفتر ایرانیکا را حفظ کرد.»

این دو بنیاد -دانشگاه کلمبیا و بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا- به مدت ده سال به دانش‌نامه‌ٔ ایرانیکا کمک کردند اما تداوم کمک مالی پس از این ده سال را منوط به کمک مالی از میان ایرانیان کردند. در این صورت هر دو سازمان در مقابل هر یک دلاری که ایرانی‌ها بدهند، هر کدام یک دلار پرداخت می‌کنند.

یاد احسان یارشاطر گرامی باد.
ـــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
4.6K views09:19
باز کردن / نظر دهید
2021-08-28 17:13:41
نیستیم
به‌دنیا می‌آییم
عکس یک نفره می‌گیریم
بزرگ می‌شویم
عکس دونفره می‌گیریم
پیر می‌شویم
عکس یک نفره می‌گیریم
و بعد
دوباره باز
نیستیم

- ششم شهریور ماه، زادروز «حسین پناهی»

@andiiishe
3.7K views14:13
باز کردن / نظر دهید
2021-08-25 13:20:58 - بازخوانی بریده‌هایی از خاطرات «هاشمی رفسنجانی»/ باورتان می‌شود این جماعت فایزر نزده باشند؟!


• آقاى «عباس واعظ طبسى»، [توليت آستان قدس رضوی] و فرزندش آمدند. از سفر به لندن و عمل جراحى پای‌اش راضى است. تحت تأثير نظم و پيشرفت آنها قرار گرفته است.
- ۲۷ مهر ۷۱

• آقای «آذری [قمی]» آمد و درخواست ارز برای معالجهٔ پروستات در لندن داشت. برای آقای «مهدوی [کنی]» هم به خاطر کسالت قلبی، گفته شد در لندن جا رزرو کنند.
- ۱۹ اذر ۶۴

• آقای «دعاگو» آمد. از کیفیت معالجه‌اش در لندن گفت. سرطان داشته و با شیمی‌درمانی معالجه شده. راضی است. موهایش در اثر معالجه ریخته‌است. از نتایج معالجه در مدت اقامت، پیشنهاد جلوگیری از اعزام دانشجو به خارج را داشت که ارز آن را صرف تأمین استاد در داخل کنیم.
- ۳۱ خرداد ۶۵

• شب درجلسهٔ شورای مرکزی «[جامعهٔ] روحانیت مبارز» شرکت نمودم. بیشتر صحبتها درباره بد اداره شدن جلسات روحانیت مبارز در دههٔ فجر بود. آقای «مهدوی کنی» که از لندن پس از معالجه برگشته، به خاطر خستگی نیامده بود. میخواستم ایشان را ببینم.
- ۲۹ بهمن ۶۴

• صبحانه‌ را در خدمت‌ آقای‌ «منتظری»‌، در منزل‌ ایشان‌ صرف‌ کردیم‌. پس‌ ازخداحافظی‌ به‌ منزل‌ آیت‌الله‌ «نجفی‌ مرعشی»‌ رفتم‌. از اسپانیا برگشته‌ بودند. برای‌ معالجه ‌چشم‌ رفته‌ بودند.
- ۸ خرداد ۶۰

• آقای‌ «احمد توکلی»‌ که‌قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ ممنوع‌ الخروج‌ بوده‌، برای‌ گرفتن‌ گذرنامه‌ جهت‌ سفر برای‌ معالجه‌ دردمفاصل‌ احتیاج‌ به‌ نامه‌ من‌ به‌ اداره‌ گذرنامه‌ داشت‌ که‌ نوشتم‌.
- ۱۹ اردیبهشت ۶۰

• شب تلفنى از «احمدآقا» احوال‌پرسى كردم. از اسپانيا برگشته است. براى معالجهٔ چشم رفته بود. در آنجا همان تشخيص ايران را تأييد كرده‌اند.
- ۲۷ اسفند ۷۱

• خانم‌ شهید بهشتی‌ به‌ خانه‌ٔ ما آمد و با عفت‌ به‌ دیدن‌ همسرامام‌ رفتند که‌ برای‌ معالجه‌ٔ چشم‌ مدتی‌ به‌ خارج‌ رفته‌ بودند.
- ۱۸ مرداد ۶۱

• ساعت هشت صبح آقای «موسوی اردبيلی» آمدند. عازم سفر به اروپا براي معالجه و چك آپ است. برای تسهيلات ارزی و تذكره [گذرنامه] همراهان و حفاظت كمك خواستند. به دكتر «ولايتی» و «ميرزاده» دستور مقتضی را دادم.
- ۲۹ مرداد ۶۸

• شب‌، آقای‌ «[علی‌ اکبر] محتشمی»،‌ [سفیر ایران‌ در سوریه‌] آمد. مدتی‌ در آلمان‌ معالجه‌ کرده‌است‌؛ دست‌ مصنوعی‌ گذاشته‌ و دوبار گوشها را عمل‌ کرده‌ و اکنون‌ نسبتاً سالم‌ است‌. - ۵ آبان ۶۳

• عصر آقای «[محمد علی] رحمانی» مسئول بسيج آمد. پس از معالجه در خارج برگشته و از معالجه دكترهای داخلی ناراضی است؛ خدا به داد مريض‌های معمولی برسد.
- ۲۵ مهر ۶۶

• آقاى «[علي اكبر] آشتيانى»، نمايندهٔ رهبرى در ژاندارمرى آمد. براى معالجهٔ خود در خارج استمداد كرد.
- ۸ دی ۶۹

• در بیمارستان‌ به‌ عیادت‌ آقای‌ «ربانی ‌املشی‌» رفتم‌. قرار است‌ فردا، برای‌ معالجه‌ به‌ سوئیس‌ برود.
- ۸ اسفند ۶۳

• آقاى «[عبدالله] نورى»، [وزير كشور]، براى سفر جهت معالجه به آلمان، تلفنى خداحافظى كرد.
- ۲۲ اسفند ۷۱

• «[آشیخ‌ محمد] هاشمیان»‌ که‌ برای‌ معالجه‌ٔ چشم‌ به‌ اسپانیا رفته‌ بود راضی‌ برگشته‌، درمنزل‌ ما بودند. گفتند که‌ درک‌ مردم‌ اسپانیا نسبت‌ به‌ مسائل‌ انقلاب‌ ایران‌ بهتر شده‌ است‌.
- ۲۸ مرداد ۶۱

• به ملاقات آیت‌الله «سید محمدرضا گلپایگانی» رفتم. دیروز از لندن برگشته‌اند؛ به احتمال سرطان کیسه صفرا، برای معالجه رفته بودند. ۲۵ روز آنجا بوده‌اند. ایشان و اطرافیانش با خوشحالی و نشاط از سفر انگلستان و استقبال مسلمانان آنجا تعریف می‌کردند.
- ۹ خرداد ۶۶

• آقای «[کاظم] خوانساری» سفیرمان در لیبی آمد. پیام آقای «قذافی» را آورد که گفته‌ بود ‌اگر نمی‌توانید جنگ را تمام کنید برای ختم آن اقدام کنند. خبر داد که پدرش بیمار قلبی است و خوب است برای معالجه به لندن برود. عضو خبرگان است.
- ۱۸ خرداد ۶۵


- گردآوری از «مسعود شایگان»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
16.7K views10:20
باز کردن / نظر دهید
2021-08-23 18:11:23 - قوانین مترقی و خردگرا، پیش‌درآمدی برای فرهنگ‌سازی جامعه


امروز اتومبیل‌مان را برای انجام کارهایی به نمایندگی بردیم. نمایندگی برای ما ماشینی از اوبر گرفت تا به منزل برگردیم. راننده زن بود و ناگهان کنار اتوبان اتومبلیش خراب شد و ما مجبور شدیم پیاده شویم. ماشین دیگری گرفتیم که رانندهٔ آن مردی سیاه‌پوست بود.

بین راه صحبت از اتفاقی شد که برای‌مان افتاد. آقای راننده گفت که این مشکلات پیش می‌آید و همسرم گفت که چراغ موتور آن ماشین از ابتدا روشن بود و این نشان از سهل‌انگاری راننده دارد که آن آقا قبول نداشت. خلاصه گفت‌و‌گو که به میانه رسید وقتی همسرم از ضمیر She برای راننده قبلی استفاده کرد، آقای راننده گفت پس راننده زن بوده و زن‌ها در تعمیر ماشین سهل‌انگارند و همسرم پاسخ داد که بیش‌تر کارهای اتومبیل‌مان را خودش که زن است انجام می‌دهد و من هم گفتم چه‌طور می‌شود که این مسئله را زنانه‌/مردانه کرد و این سخن زن‌ستیزانه و تحقیرآمیز است.

فکر کنید مرد جوانی که خود سیاه‌پوست است و بی‌شک تاریخ پر فراز و نشیب گذشتهٔ تحقیرآمیز سیاهان در آمریکا را می‌داند خودش این‌گونه در مورد زنان سخن می‌گوید.

پیاده که شدیم به همسرم گفتم که این مرد خاورمیانه‌ای نیست و جوان هم است اما سخنش زن‌ستیزانه بود. گفتم بی‌شک از این‌گونه انسان‌ها در آمریکا و در سراسر کشورهای متمدن کم نیستند اما قانون اجازه نمی‌دهد که نگاه تحقیرآمیز این‌ها مابه‌ازای بیرونی در عمل داشته باشد.

بی‌شک فرهنگ عمومی در کشورهای غربی به مراتب بهتر از کشورهای خاورمیانه است اما بخش عمده‌ای از این فرهنگ‌سازی به دست قوانین سفت‌وسخت و همین‌طور نظام آموزشی قوی در آن کشورها صورت می‌گیرد.

شایسته است که ما هم به جای تحقیر و تخفیف مردمان خود تلاش کنیم حکومتی سکولار با قوانینی عادلانه بر سر کار بیاوریم تا رفته‌رفته فرهنگ عمومی جامعه تقویت پیدا کند. با وجود حکومتی مذهبی و تبعیض‌آمیز بار کج فرهنگ عمومی هم به سامان نخواهد رسید.


بهزاد مهرانی،
نویسنده و روزنامه‌نگار
ــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
3.9K views15:11
باز کردن / نظر دهید
2021-08-19 02:25:41 - اولین روضه‌خوانی


اولین روضه‌خوانی که روضهٔ دوره‌ای را در تهران مرسوم کرد، «آقانور» بود. پیری او را به یاد می‌آورم. قدی کوتاه، کمی چاق، محاسنی ‌بلند و مثل برف سفید داشت. عمامه‌اش مشکی و لباس معمولی روحانی به تن می‌کرد. مردم می‌گفتند نور از آقا می‌تراود.

هیچکس نام واقعی او را نمی‌دانست. مردم خیلی به او اعتقاد داشتند. تا پیش از آقانور، روضه‌ها معمولاً یا در ایام عزاداری و یا به مناسبت نذر و امثال آن خوانده می‌شد. و این آقانور بود که روضه را تابع نظم و قانون کرد. خیلی مجلس داشت و به همین مناسبت روضه‌هایش بسیار کوتاه (تقریبا ۲ تا ۵ دقیقه) بود. مردم به همین هم راضی بودند و صِرف حضور آقانور را در خانهٔ خود، باعث سلامتی و خوشبختی می‌دانستند.

به محض این که روی صندلی (به جای منبر) می‌نشست، یک استکان چای یا قَنداغ به دستش می‌دادند و استکان را دهان می‌برد و لب خود را با آن آشنا می‌کرد و گاهی چند قطره‌ای از آن را می‌نوشید و بقیه را پس می‌داد.

همسایه‌ها و بیمارداران هر یک مقداری از چای یا قنداغ آقا را برای سلامتی بیمار خود همراه می‌بردند.

آقانور با الاغ حرکت می‌کرد و همیشه یک نفر دنبالش بود.

همراه او را پامنبری می‌نامیدند. چون به غیر از اینکه از الاغِ آقا نگهداری می‌کرد، بعضی اوقات در داخل مجلس پای منبر آقا هم می‌ایستاد و بعضی مرثیه‌ها را دوصدایی با هم می‌خواندند. همین پامنبرخوان‌ها بودند که پس از چندی، خود روضه‌خوان می‌شدند و یکی از آن‌ها همسایهٔ دیوار به دیوار ما بود، که ۶ - ۷ سالی هم از من بزرگتر بود.

الاغِ آقا خیلی خوب خورده و پرورده و در ضمن ناآرام و چموش بود. علت نارضایتی حیوان هم این بود که کسانی موهای بدن حیوان را می‌کندند و داخل مخمل سبز می‌گذاشتند و پس از دوختن، آن را برای رفع چشم‌زخم به گردن اطفالشان می‌آویختند، و چون حیوان از کندن موهای بدنش ناراحت بود، کسانی و به خصوص بچه‌هایی را که به او نزدیک می‌شدند، گاز می‌گرفت!

یکی از این بچه‌ها، خواهر کوچک من بود که خیلی هم بچهٔ ناآرامی بود. الاغ شکم او را به دندان گرفته بود و با صدای فریاد بچه به کوچه دویدیم و با زحمت او را از دندان حیوان نجات دادیم و هنوز پس از حدود ۶۰ سال، جای دندان الاغ روی پوست شکم او پیداست!

باری، کار آقانور خیلی سکه بود. غیر از خانه‌های شهری، باغ و ساختمانی در زرگنده داشت که به آلمان‌ها اجاره داده بود (پیش از جنگ بین‌الملل دوم). آن موقع آلمان‌ها خیلی در ایران بودند و در زمینهٔ صنعت و تجارت بسیار فعال بودند و معلوم است در کارهای سیاسی و تبلیغاتی به همچنین. روز دوازدهم هر ماه قمری، منزل ما روضه بود و آقانور هم دعوت داشت. یکبار در اوائل سال ۱۳۲۰ آقانور پیش از شروع روضه، مطلبی به این مضمون گفت:
«این هیتلر که در آلمان پیدا شده، هیت‌لُر است. از لرستان رفته و سید هم هست. نایب امام زمان است و ماموریت دارد همهٔ دنیا را فتح کند و به حضرت تحویل بدهد.»

البته، این‌ها مطلبی بود که آقانور می‌گفت و هیچکس در صحت آن شک نداشت. مدتی گذشت و متفقین، ایران را اشغال کردند و آلمان‌ها از کشور اخراج گشتند و ساختمان زرگندهٔ آقانور به انگلیس‌ها اجاره داده شد و مدت کمی پس از اشغال ایران، روزی را به یاد می‌آورم که آقانور همانطور که در خیابان‌ها و کوچه‌ها سوار بر الاغ به مجالس خود می‌رفت (و معلوم است در مجالس نیز) با صدای بلند اعلام می‌کرد که، شب جمعهٔ آینده، زلزلهٔ شدیدی در تهران به وقوع می‌پیوندد و فقط کسانی که به امامزاده‌ها و اماکن مقدس پناه ببرند در امان خواهند بود.

معلوم است که آن شب، تهران به کلی تخلیه شد. ما هم با خانواده و با گاری به شاه‌عبدالعظیم رفتیم و علت آن بود که ماشین دودی به قدری شلوغ شده بود که مادرم ترسید ما زیر دست و پا له شویم. با این حال، بعضی از اشخاص که نتوانستند از شهر خارج شوند و به امامزاده‌ها بروند، در وسط خیابان‌ها خوابیدند.

آن شب زلزله نیامد، ولی ماه بعد که آقانور برای روضه به خانهٔ ما آمد، بدون این که کسی علت نیامدن زلزله را بپرسد، خودش گفت: «حضرت به خواب کسی آمده و پیغام داده که چون معلوم شد مردم خیلی مومن و باعقیده هستند، دستور دادم زلزله نیاید.» البته این را هم همه باور کردند. فقط پدرم که درویش هم بود، می‌گفت: انگلیسی‌ها می‌خواستند میزان نادانی ما را امتحان کنند، که با این ترتیب به مقصود خود رسیدند!

هیچکس حرف پدرم را باور نکرد و پای دشمنی تاریخی درویش‌ها با روحانیون گذاشتند. وقتی آقانور مُرد، در حقیقت تهران عزادار و تعطیل شد!

عباس منظرپور،
در کوچه و خیابان
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
206 views23:25
باز کردن / نظر دهید
2021-08-18 10:57:00 - جملات آشنا، نکته‌های ظریف


سخنگوی طالبان امروز پس از چهارده سال مکاتبه با خبرنگاران، چهره نشان داد و در کنفرانس خبری به سؤالات خبرنگاران پاسخ داد. او اصرار داشت که «خبرنگاران خارجی بیشتر سؤال کنند.» تقریباً به هیچ سؤال مهمی پاسخ روشن نداد و همه چیز را به زمانی پس از تشکیل حکومت امارت اسلامی موکول کرد. با این حال تلاش کرد جواب سؤالات خبرنگاران را به شکلی بدهد که برای ما بسیار آشنا به نظر می‌رسید. او گفت «می‌خواهیم نظام قوی اسلامی برای عدالت تشکیل دهیم» و در بخش دیگری از سخنانش اضافه کرد: «آزادی رسانه و حقوق زنان را در چارچوب شریعت محترم می‌دانیم.»

احتمالاً این پاسخ‌ها برای بخشی از جامعهٔ جهانی که شناختی نسبت به خاورمیانه ندارند جذاب و امیدبخش هستند و نشان‌دهندهٔ تغییر طالبان؛ اما کسانی که تحت چنین شرایطی زندگی کرده‌اند می‌دانند چه دریایی از ستم پشت این جملات مکارانه پنهان است و آن «اما» و «اگر» و «به جز» و «چارچوب»های انتهای جملات چطور قرار است تمامی وعده‌ها را بی‌معنا کنند و تاریکی بیشتری در خاورمیانه رقم بزنند. احتمالاً در آینده از طالبان می‌شنویم که «زندانی سیاسی نداریم» و «همه در ابراز نظر در حدود قانون آزادند.» و حتی «خودمان انتخاب کردیم اینطور زندگی کنیم.» اصلاً شاید برج بلند دمکراسی دیگری هم در منطقه ساختند. اگر دیگران توانسته‌اند، این‌ها هم می‌توانند.


محمد مساعد،
روزنامه‌نگار
ـــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
18.5K views07:57
باز کردن / نظر دهید
2021-08-16 16:52:23
آیت‌الله خمینی پس از خروج شاه از ایران (۲۶ دی ۱۳۵۷): «زنان آزاد خواهند بود ولی اگر بخواهند کارهای خلاف عفت بکنند البته [از] آن‌ها جلوگیری خواهد شد.»

سهیل شاهین، سخنگوی طالبان، پس از تصرف کابل (۲۴ مرداد ۱۴۰۰): «زنان در کار و تحصیل آزاد خواهند بود البته حجاب را رعایت خواهند کرد.» / حافظهٔ تاریخی

@andiiishe
6.7K views13:52
باز کردن / نظر دهید
2021-08-13 11:39:09 در روزهایی که نیاز بود از هر جا، به قول معروف حتی از زیر سنگ هم که شده، برای مردم واکسن تهیه کنیم، «کارشناس مسائل راهبردی» در صداوسیما چنین علیه خرید واکسن از خارج سخنرانی می‌‌کرد. هزار اتهام عجیب و غریب، از بی‌غیرتی و ذلت و سلطه‌پذیری تا استعمار و جنگ رسانه‌ای مطرح کرد تا در نهایت بگوید از خارج واکسن نخرید! و به صراحت بابت هزینۀ ناچیزِ ۲۰۰ میلیون دلاری که برای خرید واکسن انجام شده است، ابراز تأسف می‌کند.

شنیدن این حرف‌ها فقط آه از نهاد آدمی برمی‌آورد که چرا باید در بحرانی‌ترین روزها چنین تحلیل بیراهی تحویل جامعه داد! چگونه می‌توان چنین مغالطه کرد؟ روشن است که ساخت واکسن کار پسندیده‌ای است و باید قدردان سازندگان آن بود، اما در یک اپیدمی کشنده که در عرض ده روز فرد مبتلا را می‌کشد و جامعه را سراسر فلج کرده، مسئله «جنگ با زمان» است. جنگ با ثانیه‌ها، دقیقه‌ها... در چنین شرایطی هر «کارشناس مسائل راهبردی‌ای» می‌فهمد که برای نجات جان مردم باید از سریع‌ترین راه‌ها بیش‌ترین واکسن را تهیه کرد... اما افسوس... جای بحث نیست و همین چند سطر را هم از غصه نوشتم.

(مصاحبه برای دی‌ماه ۹۹ است.)

- مهدی تدینی
ـــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
7.3K views08:39
باز کردن / نظر دهید
2021-08-12 20:21:16
مقایسهٔ تعداد کشته‌شدگان ناشی از کرونا به میلیون نفر در ایران، ایتالیا، دانمارک، آلمان و سوئد.

البته این نمودار برحسب آمار رسمی اعلام‌شده از سوی حکومت‌ها ترسیم شده‌ است؛ و نسبت به صحت آمارهای اعلامی از سوی حکومت جمهوری اسلامی تردیدهای جدی وجود دارد.

@andiiishe
3.1K views17:21
باز کردن / نظر دهید