2022-05-18 10:47:49
با من کمی ز قصه ء عاشق شدن بگو
با من ز یار سرکش کوه و دمن بگو
با من ز قصه های کهن، از فسانه ها
از دستِ ساقی این انجمن بگو
وقتی که کوه ، مامن یار غریب شد
از شب سکوت، صورت سنگ و سمن بگو
با من بگو هر آنچه که آن را نگفته ای
از ترس های قابل زهره شکن بگو
وقتی که غم بر سر غم ریشه می تنید
از قصه های غم زده ء کوهکن بگو
هر گاه جان خسته تو بند مو شده
از رویش امید، ز بطن محن بگو
وقتی که ظلم، یاد خدا را ز یاد برد
از صحت کلام وکتاب عدن بگو
#سعید_فرامرزی
بداهه سرایی گروه ادیبانه
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
52 views07:47