2022-06-01 13:18:54
چون وعدهی نسیه به دلِ پُرهوس افتاد
در خلوت شبهای غزل طعمِ گس افتاد
در قایق سهراب دگر جای کسی نیست
مهتاب شبی شعر به کنجِ قفس افتاد
لبخند ِسرآغاز غزل، قصهی غم شد
لرزه به تنِ خندهی شیرین، سپس افتاد
تقویم رسیدهست به یک سفرهی خالی
تلخند رباعی به لبِ ملتمس افتاد
روئید بهانه زِ تنِ خشک کویری
لعنت به نگاهی که پِیِ خار و خس افتاد
بیروی تو هرگز نشود شاد، دلِ عشق
تلخیِ عسل در تلهی خرمگس افتاد
در چشم هوس میشکند ساقهی باران
جانی که به لب آمده بود از نفس افتاد
تاریکی مطلق شده چون سهمِ دلِ عشق
هر شب نفسی در هوست، تشنه پس افتاد
#کبری_رحمتی(بیتاب)
بداهه سرایی گروه ادیبانه
دهم خرداد ۱۴۰۱
57 views10:18