Get Mystery Box with random crypto!

حس خوب زیستن

لوگوی کانال تلگرام goodlifefee — حس خوب زیستن
موضوعات از کانال:
دوقسمت
آدرس کانال: @goodlifefee
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 47.61K
توضیحات از کانال

دوستان محترمی که احتیاج به مشاوره آنلاین دارند
به آیدی که درپروفایل کانال هست مراجعه کنید
تامشاورعالی بهتون معرفی کنم باآوردن ۱۰نفر
به کانال ازمشاوره رایگان برخوردارخواهیدشد
دوستان آیدی خودم هست پیام بدید👇
@Brightsun

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 307

2022-09-05 20:32:52 #قسمت چهارصدوشصت وچهارصدوشصت ویک
نجوای بی صدای عشق
-داداش... نمیخوای بگی کی اون بلا رو سرت آورده؟!
-نه...
هوتن عصبی خندید و گفت:نهههه.... یعنی چی نهههه.... از مرگ برگشتی دادا...چی میگی برای خودت...
-میگم اما الان نه هوتن.... الان فقط میخوام پیش زنم و مادرم وخواهرم باشم.
هوتن ادای گریه دراورد و گفت:تو همیشه فرق میذ اشتی.... این من بودم که سر قبرت کلی اشک ریختم....تا کی تبعیض تا کی ظلم...
عصبی شدم... دیگه حق نداشت درمورد مرگ و مردن هیراد چیزی بگه:
توپیدم-هیراد زنده اس هوتن خان....لطفا دیگه بحثو به سمت اون اتفاقات نکشون...
هیراد برای آروم کردنم گفت:
هیراد:نجوا... چیزی نگفت که... من خوبم ببین؟!قرار نیست با یه شوخی انقدر به هم بریزی...
انقدر دلم پر بود که با این حرف بترکم...
گریه ای سر دادم که اون سرش ناپیدا....
هوتن هول شد و ماشینو نگه داشت.... چه روزهای عذاب آوری که نگذرونده بودیم.... از دست دادن پسرم کم بود که گفتن شوهرت مرده... شوهر که نه باید میگفتن جونتو ازت گرفتیم... قلبتو از توی سینه ات درآوردیم.‌. با عطر تنش رو پیرهنش شبمو صبح میکردم و صبح تو جای جای خونه دنبال یه نشونه یا خاطره ازش میگشتم...
هوتن:,میشه... گریه نکنی زنداداش... بابا من شوخی کردم...
هیراد بهش خیره شد و همین باعث شد بی چون و چرا از ماشین خارج بشه....

هیراد زود پیاده شد و تا بیاد صندلی عقب درو بستو کنارم نشست...
خیلی جدی گفت:
-نجوا.... کافیه دیگه... من زنده ام... نمردم که بخوای همینطور با گریه خودتو نابود کنی...
-خیلی ترسیدم هیراد... فکر کردم دیگه.... دیگه ندارمت....
-وقتی زد توی سرم خودمم فکر کردم دیگه نمیبینمت عزیزم اما الان هستم ببین؟!!!

گریه ام بند اومد و پرسیدم:کیی هیراد.... چرا باید یکی قصد جونتو بکنه .... اخه تو به کی بدی کردی.....
هیراد اخمهاش به شدت گره خورد و گفت:میگم اما ....
-بگو کی هیراد من میشناسمش؟!
-پدرام....
چشمام از تعجب درشت شد درست شنیده بودم؟!
داد زدم-چیییییی؟!
-درست شنیدی رفیق چندین و چند ساله ام....

-چ... چرا؟!... اون تمام مدتی که...تو نبودی خیلی کمکمون کرد...
هیراد پوزخندی زد و گفت:من وقتی خارج از تهران بودم نیاز بهم زنگ زد...
شاید به ظاهر بی اهمیت بودم اما دلم میخواست زودتر همه چی برام روشن بشه...
-گفت میخواد ببینه منو و جلوی در خونه اس... منم... میدونم که منطقی تصمیم نگرفتم... اما خواستم ببینم نیاز تا کجا ادامه میده... قید جلسه ی اخرو‌زدمو بدون این که به تو بگم خودمو رسوندم... ورودی تهران ماشینم خراب شد و با تاکسی خودمو رسوندم...
اون لحظه که تو اومدی خونه...
به جون خودت که برام عزیزترینی.... به مرگ خودم... به روح بابا حاجی.... اتفاقی بینمون نیوفتاده بود.... من گفتم بشینه تا منی که ماشینم خراب شده بود و بخاطرش اسیر شده بودم دوش کوتاهی بگیرمو بعد بیام باهاش صحبت کنم...
اما وقتی از اناق اومدم بیرون... اونو تو اون شرایط فجیع دیدم.... باورم کن نجوا....
نگاهمو ازش گرفتمو به بیرون دادم.... هوتن داشت با تلفن حرف میزدو با تمام وجود میخندید!
از کی بود که از ته دل نخندیده بودم...
آخرین خنده ام یادم نمیومد...
دست هیراد روی صورتم نشست و سرمو به سمت خودش برگردوند:نگاهتو ازم نگیر نجوا.... باورم کن.... به جون تو که عزیزمی.... من حتی یه بارم بعد آشنایی با تو به بودن با نیاز فکر نکردم... چه برسه که بهت خیانت کنم...
سرمو روی سینه اش گذاشتمو گفتم:
-من وقتی خبر دادن که جسدتو آوردن همه ی اتفاقای گذشته رو‌فراموش کردم... تو خیلی برام با ارزشی هیراد... من باور نکردم که از دستت دادم... تو یه روز گفتن بچه ات رفت....و بعدش شوهرت ناپدید شده و نیست.... به هر ریسمانی چنگ زدم که به همه بفهمونم تو‌زنده ای اما یه جایی دیگه کم آوردم.... وقتی خبری ازت نشد...
@goodlifefee
1.9K views17:32
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 20:32:52 #قسمت چهارصدوپنجاه وهشت وچهارصدوپنجاه ونه
نجوای بی صدای عشق
-هیراد...چیشدی....نمیگی میمیرم از غصه ات؟!تازه می‌پرسی چی شدم؟! من مردم از نبودت هیراد... هرروز صدبار مردم و زنده شدم...
هیراد سرمو‌به خودش نزدیک کرد و بوسه ای روی پیشونیم نشوند...
--میگم همه چیو... میگم ... میون بغض خندید و گفت:اما یادت باشه ... تو خودت خواستی که من برم...
لبخند تلخی زد و گفت:من باید میمردم اما حیف...
دستمو رو لبهاش گذاشتمو گفتم:من راضی نیستم خار به پات بره... حتی وقتی دیدم که نیازو به من ترجیح دادی...
هیراد دوباره مثل قبل سخت شد و اخمهاشو‌تو هم گره زد و گفت:
-ندادم...
اینجا جای بحث نبود ... با احتیاط خودمو کنارش جا دادم:
-مهم نیست... مهم تویی هیراد...مهم اینه که زنده ا ی... سالمی...
-مهمه نجوا... مهمه... تو منو باور نداری... تو به منی که عاشقتم... اعتماد نداری!من عصبانی ام از خودم... چون نتونستم خودمو وفاداریمو بهت ثابت کنم...
هوتن-داداش حاجی خسته شد از بس یه لنگه پا ایستاد و چندش بازیای شما رو تماشا کرد... از من خجالت نمیکشید لااقل رعایت حاج خانومو کنید.
پیرزن که قیافه ی مهربونی داشت خندید و بامزه گفت:,چکارشون داری ننه... جوونن و سرشون پر از باد... عاشقم که هستن... بذار خوش باشن... ما بریم داخل تا اینا دل بدن بهم...
همه با هم خندیدنو داخل رفتن. من موندمو هیرادی که صدای قلبش زیر گوشم بود...
عطر تنش رو با تمام وجود به مشام میکشیدم.
دست سالم هیراد رو صورتم نشست ...
-دلم برات تنگ شده خانوم گل...باورم کن که من بهت وفادار بودم... البته...من... اشتباه بزرگی...
-هیراد.... اول بگو چرا اینجایی چرا این چند روزه خودتو نشون ندادی...چرا بعد ۱۰ روز... چرا گذاشتی ۱۰ روز روی خاک کسی که میگفتن تویی گریه کنیم...

--میگم نجوا... همه رو میگم...
چند دیقه بعد داخل نشسته بودیمو منتظر حرفای حاج باقر...
-جعفر گوسفندارو برده بود چرا که از شانس یه گوسفند گم میشه.میره دنبالش که از گاوداری متروکه پیداش میکنه.. همونجا هم اقا هیرادو میبینه و فکر میکنه مرده...
پسر جوون:سرش خونین بود و صورتش و دماغشم همینطور اولش ترسیدم خواستم بی اهمیت برگردم... اما وجدانم راحت نبود برگشتم... برگشتنم خواست خدا بود... دیدم خیلی ضعیف سینه اش بالا و پایین میشد..کولش کردمو تا ده اومدم... ننه بهش رسیدگی کرد.... گوشی و مدرکی هم پیشش نبود....
تا چند روز اول به هوش نبود و طبیب ده میگفت مشکل خاصی نداره میومد سرم میزد و میرفت.... اما بعد که به هوش اومد گیج بود... میگفت من چیزی یادم نمیاد....
طبیب گفت که بازم چیزی نیست سرش ضربه دیده... اما خداروشکر دیشب همه چی یادش افتاده.... اما نگفت که چرا اونطوری افتاده بود تو اون جای متروکه....
هیراد-,حاجی.... زحمتت دادیم.... ننه من بهت مدیونم.... کاری داشتید یادتون نره من هستم و با جون و دل در خدمتتونم...
ننه با محبت گفت:تو هم پسرمی.... بیا و بازم به ما سر بزن..‌

ساعتی بعد هیراد برای زحمت هایی که کشیده بودند مقداری پول از هوتن گرفت و گفت بابت هزینه هایی که بابت نگهداری از من کردید...
اونا قبول نمیکردند اما مرغ هیراد یک پا داشت و بالاخره پذیرفتند....
با هیراد و‌هوتن به سمت خونه حرکت کردیم...
هیراد چرا باید خونین و مالین تو یه خرابه رها میشد؟!کی باهاش دشمنی داشت که قصد جون هیرادو کرده بود....

برای حالش غصه دار بودم کبودی زیر چشمش معلوم بود و زخم کنار لبش...اما به روش نیاوردم.... غصه داربهش زل زده بودم....

@goodlifefee
2.1K views17:32
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:38:19 چگونه همسرم را تشویق به ابراز محبت کلامی کنم؟
بشنوید از:
دکتر محسن محمدی نیا معین.
روانشناس و
مشاور خانواده.
تحکیم روابط زوجین


https://t.me/joinchat/Q4_LswW3BBVUs_md
3.3K views06:38
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:36:59 #اطلاعات حقوقی
دادگاه خانواده در چه مواردی صلاحیت دارد

موارد صلاحیت دادگاه خانواده مطابق ماده چهارم قانون حمایت خانواده مشخص شده اند . مواردی همچون نکاح ، طلاق ، مهریه ، جهیزیه ، نفقه ، تمکین ، اجرت المثل ، ولایت ، غایب مفقود الاثر ، اهدای جنین و تغییر جنسیت از جمله آنهاست .

@goodlifefee
3.1K views06:36
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:35:48
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣



‌فاصله

شاید زن‌ها بیشتر دوست داشته باشند که هر لحظه‌ را با مرد زندگی‌شان بگذرانند، اما مردها دوست دارند گاهی فاصله بگیرند. آنها گاهی به تنها بودن نیاز دارند.
خیلی از مردها در خانه، مکانی را به مطالعه، تعمیر ابزار یا ورزش کردن اختصاص می‌دهند و اوقات‌شان را به‌تنهایی در آنجا سپری می‌کنند. این به‌معنای این نیست که علاقه‌ای به شریک‌شان ندارند، بلکه حقیقت این است که آنها به این تنهایی نیاز دارند.

اجازه بدهید او آزاد باشد، این کار رابطه‌تان را محکم‌تر می‌کند.


╰─► @goodlifefee
3.0K views06:35
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:34:09 به شریک خود حس امنیت بدهید

همه همسران نیاز دارند در زندگی احساس امنیت کنند و در صورتی جذب طرف مقابل می شوند که چنین احساسی را به آنها بدهند. خود شما هم دوست دارید در لحظه ای که سکوت کرده اید و در لاک خودتان فرو رفته اید، همسرتان کنارتان بنشیند و در مورد حسی که در این لحظه دارید، با شما حرف بزند.

بیشتر افراد دوست دارند، شرایطی امن داشته باشند تا بتوانند نگرانی ها و استرس های خود را بیرون بریزند. راه پیدا کردن محبوبیت در دل همسر این است که به طرف مقابل نشان دهید می توانید این فضای امن را برایش مهیا کنید.



@goodlifefee
2.7K views06:34
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:33:01


روانشناسی زرد یا علم روانشناسی

روان شناسی زرد میگه : زنان رابطه رو میسازن پس یاد بگیر چطور یک مرد رو نگه داری...

علم روانشناسی میگه: رابطه نیاز به تلاش، بلوغ عاطفی و علاقه ی هر دو طرف داره، پس انتخاب درستی داشته باش!

روانشناسی زرد میگه: آدم‌ها رو باید توی عصبانیت شناخت!

علم روانشناسی میگه: آدم‌ها رو باید توی روزهای خوب و بدشون باهم شناخت، و کنترل خشم یک مهارته که آدم‌ها باید یاد بگیرند...

روانشناسی زرد میگه: اگه توی زندگیت خوشحال نیستی، رهاش کن!

علم روانشناسی میگه: قبل از این‌که زندگیت رو رها کنی، سعی کن نقش و سهم خودت رو هم در مشکلات ببینی و بعد تلاش کن یه راه حل مناسب پیدا کنی و اگه در آخر همه‌ی راه‌هارو امتحان کردی و چیزی درست نشد، رها کردن رو یاد بگیر....

روان شناسی زرد میگه: برای اینکه زن جذاب باشی باید یک سری قواعد و اصول رو یاد بگیری...

علم روانشناسی میگه: هر فرد جذابیت های خودش رو داره پس فقط کافیه عزت نفست رو بالا ببری و خودت باشی و همینطور تلاش نکن تایید همه رو بگیری، بپذیر نمیتونی برای همه دوست داشتنی باشی!

روان شناسی زرد میگه: سیاست های زنانه داشته باش و گاهی بی محلی کن تا طرفت قدرت رو بدونه!

علم روانشناسی میگه: سعی کن مثل رفیق همسرت باشی و البته یادت نره در محبت کردن و عشق ورزیدن هم باید تعادل داشته باشی!


@goodlifefee
2.6K views06:33
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:30:52
فرشته مخصوص هر ماه

‎ژانویه=جبرئیل 

‎فوریه=بارکیل 

‎مارس=مکیدیل 

‎آوریل=ازمدل 

‎  می=امبیل

‎ژوئن=میورل

‎جولای=ورکل 

‎آگوست=همالیل 

‎سپتامبر=اوریئیل.

‎  اکتبر=بربیل.

‎نوامبر=ادنچیل

دسامبر=هانیل

@goodlifefee
2.2K views06:30
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:28:16
ویدیو انگیزشی
شهاب اعتمادالعلما :

شاه کلید خلق معنویت،موفقیت،ثروت،آرامش،اقتدار، شهرت و زندگی سراسر دستاورد و زیبایی
https://t.me/joinchat/Q4_LswW3BBVUs_md
2.1K views06:28
باز کردن / نظر دهید
2022-09-05 09:26:58
#پيام_فرشته
در این ماه جدید ، آماده باشید تا تمام نعمت های باشکوهی که اکنون برای شما ارسال شده است را دریافت کنید.


@goodlifefee
2.1K views06:26
باز کردن / نظر دهید