Get Mystery Box with random crypto!

زهبا

لوگوی کانال تلگرام khanoometassian — زهبا ز
لوگوی کانال تلگرام khanoometassian — زهبا
آدرس کانال: @khanoometassian
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 4
توضیحات از کانال

خانومِ تاسیان سابق

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2021-05-31 00:39:31 اه چقدر سخته سعی کنی خیلی از
از دست رفتن مریضها غمگین نشی.
320 views21:39
باز کردن / نظر دهید
2021-05-31 00:37:06 تو خیلی دوری
خیلی دوری
خیلی دور
323 views21:37
باز کردن / نظر دهید
2021-05-31 00:32:17 @khanoometassian
322 views21:32
باز کردن / نظر دهید
2021-05-31 00:32:00 حمید: خب من واقعاً ازت ممنونم.
ناهید: به خاطر چی ممنونی؟
حمید: به خاطر چیزهای خیلی کوچیک. به خاطر اینکه یادت بود من این رستوران رو خیلی دوست دارم، یادت بود بهترین غذایی که دوست دارم باقالی‌پلو با ماهیچه‌اس، یادت بود با غذام فلفل می‌خورم، بعد غذام حتما خلال دندون برمی‌دارم؛ حتی یادت بود از صدای خیار تو سالاد بدم میاد. ازت ممنونم به خاطر همه چیزهای کوچیک که برای آدمای دیگه اهمیتی نداره.
ناهید: از همه اینا چه نتیجه‌ای می‌گیری؟
حمید: اینکه هنوز دوستم داری.

#حجت_قاسم_زاده‌_اصل
313 views21:32
باز کردن / نظر دهید
2021-05-30 13:18:54 خداروشکر که تنظیمات آدمیزادی به‌گونه‌ای تنظیم شده که هرچی سرت شلوغتر و فرصتت برای فکرای بی‌پایان کمتر باشه، خستگیِ روحیت کمتره
185 views10:18
باز کردن / نظر دهید
2021-05-30 13:14:37 یه مریضِ به غایت گوگولی داشتم به اسم: همین‌بس
یه پیرزن بانمک، ۸۵ ساله، موهای سفیدشو حنا گذاشته بود، فرق وسط میزد و خلاصه خیلی گوگول مگول بود
امروز مرخص شد و رفتم بهش گفتم ننه من کلی دلم واست تنگ میشه مواظب خودت باشیا
میگف ننه قربونت برم ببخشید زحمت دادم بهت ماچ به موهای حنا زده‌ت خب پیرزن
189 views10:14
باز کردن / نظر دهید
2021-05-29 23:33:50 و حالا دوباره یه بیمار دیابتی دیگه دارم
یه زخم پای دیابتیِ دیگه. یه زن دیگه با چشمهای قهوه‌ای
اسمش تورانه. خیلی گوگولیه
۴۷ سالشه و وقتی بهش میگم درد داری میگه من صبرم خیلی زیاده خانم دکتر
110 views20:33
باز کردن / نظر دهید
2021-05-29 23:32:04 امروز اولین مریضم رو از دست دادم.
یکی از مریضهام که واقعا ذره‌ای احتمالِ از دست رفتنش نمیرفت فوت کرد
غمگین شدم. دیابت داشت و زخم پای دیابتی.
رسما هیچیش نبود و همه شوک زده شدن
فرستادنش بره MRI و تو راه arrest داده بود ( ایست قلبی، تنفسی)
خودم ظهر پانسمان پاشو عوض کردم،بهش گفتم پمادت داره تموم میشه درخواست بده، معاینه‌ش کردم، کلی باهاش حرف زدم
و واقعا نمیفهمم چی شد که اینجوری شد.
خیلی خسته بود این زن‌. خیلی زیاد
اسمش مریم بود..
115 views20:32
باز کردن / نظر دهید
2021-05-27 23:01:02 مامانی میگه تو هنوز به بلوغِ تجربه کردن رابطه‌ی عاطفی نرسیدی.
بلوغ ملوغ رو نمیدونم، فقط میدونم خیلی خسته‌‌م و خیلی سنگدل شدم و بی‌احساس و نامهربون
166 views20:01
باز کردن / نظر دهید
2021-05-27 22:57:04 امروز به محض اینکه برگشتم شیراز، یه راست از ترمینال رفتم بیمارستان نمازی (از بیمارستانهای بزرگ شیراز) پیش دوستم
رفتیم اورژانس و از یه مریض سمپل (نمونه خون) گرفتم و یه رزیدنت سینیور اومد بهمون گفت بیاین به رزیدنت جونیورامون بگم چیز میز یادتون بدن
(رزیدنت سینیور، سال بالاییه و رزیدنت جونیور سالهای اول رزیدنتی رو میگذرونه)
و ما نیشمون تا بناگوشمون باز شد که لازم نبود بدوییم دنبالشون و التماس کنیم چیزی یادمون بدن.
خلاصه که به قول خودش یه‌مشت چیز میز یاد گرفتیم و تهشم شماره‌‌شو بهمون داد که بهش پیام بدیم فایل پی‌دی اف چیزهایی که یادمون داده رو برامون بفرسته
خیلی خوشحال شدم‌. عمیقا
174 views19:57
باز کردن / نظر دهید