2021-06-11 12:45:18
امروز ۲۱ خرداد ۱۴۰۰،
تا همین ساعت هم برای من خیلی سنگین گذشته.
سه بار دو تا مریض رو cpr (احیای قلبی تنفسی) کردیم و جفتشون برگشتن و انقدر در زجر هستن که با کمال تاسف دلم براشون سوخت که برگشتن و راحت نشدن.
حوصلهی هیچ انسانی رو ندارم و دلم میخواد از همه جا برم. از همه چیز خسته و دلزده هستم
دلم برای تک تک مریضها میسوزه و هنوز برام عادی نشدن. دلم گریه میخواد
یکی از مریضهای دوستداشتنیم خانکاکا ست، ۸۳ سالشه فکر کنم.
آلزایمر داره و وقتی استاد ازش پرسید دوست داری بری خونه؟ زد زیر گریه و درحالیکه لبهاش میلرزید گف نه.
بهش گفت خوبی خان کاکا؟ باز هم اشک ریخت و گفت نه.
دلم میخواست دستای لاغرشو بگیرم تو دستم با هم گریه کنیم
خیلی زیاد هم گریه کنیم.
437 views09:45