Get Mystery Box with random crypto!

زهبا

لوگوی کانال تلگرام khanoometassian — زهبا ز
لوگوی کانال تلگرام khanoometassian — زهبا
آدرس کانال: @khanoometassian
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 4
توضیحات از کانال

خانومِ تاسیان سابق

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2021-06-11 15:27:14 تا حالا تو شرایطی بودی که انگل‌وارانه و خیلی یک طرفه محبت بخوای و ذره‌ای دست و دلت به محبت کردن نره؟
425 views12:27
باز کردن / نظر دهید
2021-06-11 15:26:28 دقیقا از همون لحظه‌ای که آدمه فکر میکنه تحفه‌ی خاصیه شروع میکنم به دور شدن ازش. حتا اگه واقعا هم تحفه‌ی خاصی باشه
406 views12:26
باز کردن / نظر دهید
2021-06-11 12:45:18 امروز ۲۱ خرداد ۱۴۰۰،
تا همین ساعت هم برای من خیلی سنگین گذشته.
سه بار دو تا مریض رو cpr (احیای قلبی تنفسی) کردیم و جفتشون برگشتن و انقدر در زجر هستن که با کمال تاسف دلم براشون سوخت که برگشتن و راحت نشدن.
حوصله‌ی هیچ انسانی رو ندارم و دلم میخواد از همه جا برم. از همه‌ چیز خسته و دل‌زده هستم
دلم برای تک تک مریضها میسوزه و هنوز برام عادی نشدن. دلم گریه میخواد
یکی از مریضهای دوست‌داشتنیم خان‌کاکا ست، ۸۳ سالشه فکر کنم.
آلزایمر داره و وقتی استاد ازش پرسید دوست داری بری خونه؟ زد زیر گریه و درحالیکه لب‌هاش میلرزید گف نه.
بهش گفت خوبی خان کاکا؟ باز هم اشک ریخت و گفت نه.
دلم میخواست دستای لاغرشو بگیرم تو دستم با هم گریه کنیم
خیلی زیاد هم‌ گریه کنیم.
437 views09:45
باز کردن / نظر دهید
2021-06-11 09:29:55 ؛


‏انسان هرگز نباید ناچار شود هرچیزی را که می‌تواند تاب آورد، تاب آورد.


‏•پریمو لوى
389 views06:29
باز کردن / نظر دهید
2021-06-09 00:01:43 برای فرار از آدم‌ها به کلمات پناه بردیم. اما حالا کلمات از ما فراری‌اند.
حالا ما این وسط سرگردون موندیم. نه بلدیم، نه در توانمونه و نه می‌خوایم برگردیم به دنیای آدم‌ها؛ نه کلمه‌ای برای پناه بردن پیدا می‌کنیم. بدجور سرگردان شدیم اسماعیل.
155 views21:01
باز کردن / نظر دهید
2021-06-06 15:24:07 از یک‌جایی به بعد دوست‌داشتن آدم‌های جدید سخت و نگران‌کننده می‌شود. در این دوست‌داشتن، بیش‌تر، شناساندن‌مان جای می‌گیرد. این‌که به طرف مقابل‌مان بفهمانیم چه‌جوری هستم، چه رفتارهای گندی داریم و تا کردن با ما چه‌ شکلی‌ست. برای همین، ترجیح می‌دهیم بزنیم تو سَرِ دوست‌داشتن‌مان و بیندازیمش تهِ کمد و در را رویش ببندیم. و در خلوت‌های همیشه‌مان به آدم‌های رفته‌ی زندگی‌مان فکر می‌کنیم. تصورِ بودن با آن‌ها برای دقایقی، هزارباره به جان‌مان می‌افتد. آن‌ها که گمان می‌کنیم ما را بلد بوده‌اند و چم‌و‌خم رفتارمان را می‌شناختند. برای همین «سندروم بازگشت به رابطه‌های قدیم» همیشه آماده‌ست روشن شود تا حال‌و‌هوای سال‌های قبل را یادآوری کند. این‌طور وقت‌ها سری به شبکه‌های اجتماعی‌شان می‌زنیم، عکس‌های پروفایل‌شان را نگاه می‌کنیم و «سندروم بازگشت به رابطه‌های قدیم» دیوانه‌وار می‌گردد نشانه‌ای پیدا کند که تو آن را به‌ خودت ربط دهی. یک کپشنِ شعرگونه که به‌ یک «او»ی ناشناس اشاره دارد و یا یک ردِ ناپیدا از خودت؛ حتا زورچپان که سندروم را دست خالی برنگردانی. «سندروم بازگشت به رابطه‌های قدیم» عطرش زود می‌پرد، ماندگاری ندارد و ما را با زندگی‌‌مان خیلی زود تنها می‌گذارد. پس دست‌به‌عصا و محتاطانه به آدم‌های جدیدِ اطراف پیام می‌دهیم و هیچ‌وقت سرِ اصل مطلب نمی‌رویم. آدم‌ها از «دوست‌داشتن» زیاد ضربه خورده‌اند. آدم که از چیزی ضربه می‌خورد، بزرگ‌تر می‌شود و احتیاط می‌کند. احتیاط می‌کند که یک‌وقت خدای‌ناکرده تن به‌چیزی ندهد. توضیح ندهد چه کوفتی‌ست، اثبات نکند که آدم عصا‌قورت‌داده‌ای نیست؛ تا این‌طوری هیچ‌وقت برای رفتارهای نه‌چندان خوشایندش اما‌و‌اگر نیاورد. صدای دَرِ کمد می‌آید. «دوست‌داشتن» است. می‌گوید نفسم گرفت، بگذار لب پنجره بروم شهر را حداقل تماشا کنم. «دوست‌‌داشتن» می‌رود و تو می‌مانی و زندگی‌ات. زندگی‌ای که سندروم‌هاش فعلن خاموش است و «ترجیح به تنهایی» بالای سرت می‌تابد و می‌گوید: «این‌طوری بهتر و راحت‌تر است، باور کن.»

@BaEmad
189 views12:24
باز کردن / نظر دهید
2021-06-06 14:23:31 @Amiralichannel
233 views11:23
باز کردن / نظر دهید
2021-06-05 20:56:45 یه شب مهتابی بود رنگ چشماش آبی بود. اما تو چشمای من هرچی بود بی تابی بود؛


@Antovaan
311 views17:56
باز کردن / نظر دهید
2021-05-31 15:00:02
حالی که خریدارم.
269 views12:00
باز کردن / نظر دهید
2021-05-31 13:57:50 دراز کشیدم روی تخت اتاق رختکن نِرسها و دست میکشم روی جای ماسکی که مونده روی گونه‌هام
به علیرضای ۵۶ ساله فکر میکنم که اَرِست داد و اولین cprم رو روش انجام دادم ( cpr=احیاء قلبی تنفسی) و خب برگشت اما احتمالا قرار نیست موندگار باشه
به غلام فکر میکنم که احتمالا اون هم موندگار نیست
به توران با اون چشمای خوشگلِ عسلی و مژه‌های بلندش که خسته‌ست اما ادای قوی‌ها رو درمیاره و دوستش دارم.
چقدر همه چیز عجیب شد یهو دختر
چقدر زندگی جدی و بحرانی شد اه
267 views10:57
باز کردن / نظر دهید