مزار بیدخت

2023-03-02 15:34:02 #مناجات
#اشعار_خوانده_شده_در_حسینیه

چشم ما روشن به نور روی اوست
هرچه آيد در نظر زان رو نکوست

شعر: شاه نعمت الله ولی

خواننده: هدایتی
تاریخ: ۸ دی ماه ۱۳۹۰

حجم: ۱۰.۴ مگابایت
زمان: ۱۱ دقیقه

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید

2023-03-02 15:33:02 فایل صوتی

فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

شب جمعه ۲۲ بهمن ماه ۱۳۸۳

موضوع: شرح کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة - یاد مرگ (قسمت ۲)

حجم: ۱۹.۵ مگابایت
زمان: ۲۱ دقیقه

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید

2023-03-02 15:32:35 فایل تصویری حجم کم

فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

حسینیه امیرسلیمانی

شب جمعه ۱۴ آبان ۱۳۸۸ شمسی

موضوع: شرح پندصالح دور دوم - انصاف (قسمت ۲)

حجم: ۷۲.۲ مگابایت
زمان: ۳۲ دقیقه

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید

2023-03-02 15:32:35 فایل تصویری کیفیت بالا

فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

حسینیه امیرسلیمانی

شب جمعه ۱۴ آبان ۱۳۸۸ شمسی

موضوع: شرح پندصالح دور دوم - انصاف (قسمت ۲)

حجم: ۳۰۶ مگابایت
زمان: ۳۲ دقیقه

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید

2023-03-02 15:31:02 باز کردن / نظر دهید

2023-03-02 15:30:29 فاتحه اول مجلس

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید

2023-03-02 10:33:56 باز کردن / نظر دهید

2023-03-01 17:30:57 مجموعه #دستورالعملها

پیام حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوبعلیشاه» طاب‌ثراه به برادران و خواهران ایمانی.

۲۹ مرداد ۱۳۹۸ شمسی

در موقع خواندن؛ به تاریخ صدور و موقعیّت زمانیِ آن توجه شود.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید

2023-03-01 13:30:41 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۳ (صفحه ۳)

در قرآن از زکات مفصّلاً چیزی نگفته، فقط گفته باید یک خرجی بدهید. محلّ خرجش را هم گفته ولی از چه بگیرید؟ نگفته. فقط راجع به خمس گفته: وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَـیْ‏ءٍ فَاَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَـهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِـذِی الْقُرْبى‏.... (سوره انفال، آیه ۴۱) بدانید غنیمتی که به ‌دست‌تان آمد، خمسش را به خدا و پیغمبر و اینها بدهید که حالا مصرفش هر چه هست. زکات، جداگانه. در مورد مصرف زکات خدا می‌گوید که: لِلْفُقَراءِ وَالْمَساکینِ وَالْعامِلینَ عَلَیْها وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ.... (سوره توبه، آیه ۶۰) نیازمندان و بعد خلاصه هزینۀ پول چای دادن به کفّار که مسلمین را اذیّت نکنند و مأمورینِ جمع‌آوری آنها یعنی کارمندان مالیات و مستمندان و امثال اینها. محلّ مصرفش را فرموده‌اند. محلّ مصرف را وقتی گفتند یعنی این مصرف‌ها باید تأمین بشود، حالا میزانش نمی‌دانیم چقدر است، خودتان بگویید. بعد ائمّه و خلفایی که مدّعی بودند جانشین پیغمبر هستند، تعریف کردند.
در واقع اوّل انقلاب هم، یکی از آقایان (به نظرم آذری قمی بود) گفت که خمس و زکات باید بگیریم، مالیات معنی ندارد یعنی خمس و زکات همان چیزی است که حالا به آن مالیات می‌گوییم ولی این قاعده هم هست که اگر خمس و زکاتی که جمع می‌شود، برای مصارف کافی نبود، حکومت می‌تواند یک مالیاتی اضافه بر اینها بگیرد. به دلیل اینکه اگر زیاد بود، حکومت می‌تواند خودش خرج کند که یک‌بار در زمان یکی از خلفا بود، حاکم یک ولایتی، در شمال آفریقا، آخر خلیفه را جانشین پیغمبر می‌دانستند و شیعه هم باشد از امام می‌پرسد، در دلش عمل می‌کند ولی باید از حاکم و دولت بپرسد که این وجوهات شرعی که اینجا جمع شده، زیادتر از مصرفش است، ما مصارف لازم را انجام دادیم و باز هم مانده. اجازه می‌دهید که این را خرج شهر و آبادی کنیم؟ یعنی خلاصه به شهرداری بدهیم؟ خلیفه اجازه داد، بله. به نظرم زمان عمربن‌عبدالعزیز بود. منظور گاهی حتّی در زمان همان خلفایی که ما قبولشان نداریم، زندگی اینقدر مرفّه بود که این مالیات‌ها را جمع می‌کردند، زیادتر از مصرف بود. یعنی زندگی‌ها اینقدر راحت بود که مستمند و چیزی هم نبود که اینها را به آنها بدهند، کم بود.

رحم الله معشر الماضین
که به مَردی قدم سپردندی

راحتِ جانِ بندگان خدای
راحتِ جان خود شمردندی

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید

2023-03-01 13:30:41 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۳ (صفحه ۲)

عبدالله‌بن‌ابی که آدم زرنگ و حقّه‌بازی بود، قرار بود که رئیس حکومت بشود. بعد یک عدّه‌ای، آن عدّه ایمان آوردند به نبوّتِ پیغمبر و دیدند که پیغمبر خیلی امین است و شاید از عبدالله‌بن‌ابی بدی‌هایی دیده بودند، خدمت پیغمبر از مدینه به مکّه آمدند، در آنجا محرمانه بیعت کردند. بیعت یعنی توافق، یعنی قرارداد. این در همه جای دنیا هم هست، در مورد اعراب خیلی بیشتر. بیعت می‌کنند یعنی قرار می‌گذارند، قراردادی می‌بندند. آمدند با پیغمبر بیعت کردند و از دو قبیله‌ای که با هم مخالف بودند، از هرکدام چند نفر آمدند، جمعاً دوازده نفر، خواهش کردند پیغمبر محرمانه هجرت کند که می‌دانید. پیغمبر وقتی به آنجا تشریف بردند، چون قرار هم بر همین بود که حکومت تشکیل بدهند، حکومت تشکیل دادند و هر دو قبیله و همۀ چیزها را جمع کردند. عبدالله‌بن‌ابی هم بیکار نبود که دشمنی کند، سر همین قضیّه دشمن شد که می‌گفت من می‌خواستم رئیس بشوم، تو آمدی جلوی من را گرفتی، رئیس شدی.
در اینجا کسانی که به نزد پیغمبر می‌آمدند و از این لحظه به بعد، به پیغمبر تسلیم می‌شدند و بیعت می‌کردند، دو گروه بودند. یک گروهی هر چه پیغمبر می‌گفت قبول داشتند و یقین داشتند که پیغمبر از جانب خداوند مأمور شده. اینها هر جا بودند دقّت می‌کردند، پیغمبر اگر حکومت داشت، مطیع حکومتش بودند اگر پیغمبر حکومت نداشت مطیع خودش بودند و اعتقاد داشتند. در مکّه فقط آنهایی می‌آمدند که به خود پیغمبر اعتقاد داشتند برای اینکه حکومتی نبود. این است که می‌گفتند: مُؤْمِنینَ، در آیات قرآن: الَّذینَ آمَنُوا می‌گفتند. آیات قرآنی که نازل شده بود مثلاً می‌گفت: الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ (سوره حجرات، آیه ۱۰) یعنی آنهایی که به تو ایمان دارند. بعد که به مدینه آمدند، اینهایی که می‌آمدند ایمان می‌آوردند، بیعت می‌کردند، دو گروه بودند. یک گروهی به پیغمبری پیغمبر ایمان و اعتقاد می‌آوردند، بیعت می‌کردند، اینها هم مطیع پیغمبر بودند چه حکومت داشت، چه حکومت نداشت. یک عدّه‌ای فقط می‌آمدند مطیع حکومت می‌شدند، می‌خواستند در مدینه زندگی کنند، می‌گفتند به ما چه، که چه کسی رئیس حکومت است؟ هر کسی که باشد ما مطیع او هستیم. می‌آمدند بیعت می‌کردند. به اینها می‌گفتند مسلمین، یعنی تسلیم شدند. آنهای گروه اوّل را مؤمنین می‌گفتند، ایمان آوردند. البتّه به‌عنوان احترامِ اینهایی که بدون ایمان تسلیم شده بودند و برای اینکه بدشان نیاید، گاهی به اینها هم می‌گفتند مؤمنین. مثلاً آیۀ قرآن هست: یا اَیُّهَا الَّـذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَ... (سوره نساء، آیه ۱۳۶)، ای مؤمنین! ای کسانی که ایمان آوردید! ایمان بیاورید به خدا و پیغمبر. اگر خطاب به مؤمنین می‌کند، که خودت می‌گویی مؤمنین. آن مؤمنینِ اوّل اَسْلَمُوا است یعنی یا اَیُّهَا الَّذینَ اَسْلَمُوا، آمِنُوا بِاللهِ... یعنی اسلام آوردید، تسلیم شدید، بارک‌الله، ایمان بیاورید یعنی آن کم است.
جای دیگری، آیات دیگری هست در قرآن که می‌گوید: قالَتِ الْاَعْـرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکنْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَ لَـمَّا یَدْخُلِ الْایمـانُ فی‏ قُلُوبِکمْ. (سوره حجرات، آیه ۱۴) آنها می‌آمدند سر پیغمبر منّت می‌گذاشتند که ما ایمان آوردیم. چه کسانی؟ امثال عبدالله‌بن‌ابی و خیلی‌ها. پیغمبر یعنی قرآن به آنها می‌گوید: نگویید ایمان آوردیم، بگویید اسلام آوردیم و بعد هم همین را منّت سر من نگذارید بلکه من منّت می‌گذارم سر شما که شما را هدایت کردم اسلام بیاورید و اگر در اسلامتان صادق باشید، به ایمان می‌رسید ولی شما ایمان نیاوردید، من شما را آوردم اینجا که یاد بگیرید ایمان بیاورید.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht باز کردن / نظر دهید