Get Mystery Box with random crypto!

مزار بیدخت

لوگوی کانال تلگرام mazarebeydokht — مزار بیدخت م
لوگوی کانال تلگرام mazarebeydokht — مزار بیدخت
آدرس کانال: @mazarebeydokht
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 9.79K
توضیحات از کانال

کانال سایت فرهنگی مزار بیدخت در تلگرام
🗂 مشاهده آرشیو فرمایشات :
https://castbox.fm/ch/3839446

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2023-03-01 13:30:41 هــو
‏۱۲۱

#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۳ (صفحه ۱)

موضوع: عشریه مُغنیِ از خمس و زکات است - دربارۀ خمس و زکات و خرج حکومت - پیغمبر(ص) و تشکیل حکومت در مدینه - مؤمنین و مسلمین - آیات قرآن و موارد مصرف زکات و خمس - در مورد خمس و زکات و مالیات.

صبح یکشنبه ۳ مهر ۱۳۹۰ شمسی

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

راجع به خمس و زکات و عشریه و... خودتان مراجعه کنید در کتاب‌ها نوشته‌اند که دیگر این را من تکرار نکنم. کتاب رسألۀ رفع‌شبهات یا یادنامۀ‌صالح، به یکی از اینها مراجعه کنید یا آقای کاشانی صبح‌های دوشنبه در کتابخانه می‌نشینند، سؤالاتی از این قبیل دارید، از ایشان بپرسید.
مرحوم آقای سلطان‌علیشاه چون در روستا بودند، ما بچّه دهاتی هستیم، گفته بودند «جون‌ در جونت کنند دهاتی هستی». در آنجا، در ده کارخانه نیست، در ده این چیزها نیست، در ده گندم است و جو است و یونجه برای الاغ و امثال اینها. مردم آنجا هم حساب و اینها کمتر بلد هستند. ایشان فرمودند: از مجموع وجوهات شرعی و اینها، عشریه را جدا کنید، مُغنیِ از خمس و زکات است. بنابراین اگر عشریه را جدا کردید دیگر آنها را نمی‌خواهد ولی اگر بتوانید حسابش را بکنید، خمس و زکات را جدا کنید بهتر است یعنی دیگر وقتی می‌خواهید بروید حج از شما نمی‌پرسند که مرجع تقلیدتان کیست؟ خمس و زکات را دادید یا ندادید؟ از همان اوّل خمس و زکات را یاد بگیرید بدهید. خمس و زکات را هم البتّه نگفتند به‌چه‌جهت بدهید ولی ما خودمان اینطور حدس می‌زنیم که خمس و زکات و وجوهات شرعی برای همین بوده که حکومت تشکیل شده، آن حکومت خرج دارد، البتّه اگر مثل حکومت‌های بعدی باشد که خیلی خرج دارد، باید یک مقداری باتوم بخرند، یک مقداری شلّاق بخرند، یک مقداری از این چیزها ولی آنوقت‌ها این چیزها نبوده، فقط کسی به مأموریت می‌رفته، خرج خودش و زن و بچّه‌اش باید تأمین می‌شد. خرجشان هم چه بوده؟ یک لقمه نان و پنیر یا یک لقمه نان و ماست. شکر خدا توسعه پیدا کردیم، خود خداوندی هم که باز توسعه داده، توسعۀ روزی و هر چه داده، ان‌شاء‌الله کوتاهی‌های ما را در این قسمت، ببخشد یعنی اگر از روی سهو باشد قاعدتاً می‌بخشد، از روی عمد باشد نه! معلوم نیست.
در زمانی که مسلمین در مکّه بودند، جمع نبودند. هرکسی برای خودش بود، فقط با هم می‌آمدند خدمت پیغمبر، آیه‌ای چیزی نازل شده بود، حضرت می‌فرمود و بعد هم می‌رفتند. در آنجا آیاتی که هست، دو خصوصیتی که به آن توجّه کنید در موقع خواندن قرآن، اوّلاً در آنجا از خمس و زکات و اینها، اسم نبرده فقط این حرف را گفته، چند جا هم از صفات مؤمنین گفته، یعنی دستور داده به آنها که وَالَّذینَ فی‏ اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ (سوره معارج، آیات ۲۵ – ۲۴)، آنهایی که می‌فهمند در مالشان برای سائل و محروم حقّی هست. شاید هم خیلی‌ها می‌گفتند: ما چقدر بدهیم؟ یا چقدر کمک کنیم؟ فقط یک آیه هست که وَفی‏ اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ. (سوره ذاریات، آیه ۱۹) راجع به امور مالی، همینقدر است. بعد هم در آن زمان که پیغمبر حکومتی نداشت، همان کسی هم که مسلمان شده ممکن بود به یک شهر دیگری برود، تابع حکومت‌های آنجا باشد. بعد که به مدینه آمدند، حکومت شد. اوّل هم پیغمبر نمی‌خواست رئیس باشد.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
912 views10:30
باز کردن / نظر دهید
2023-03-01 03:30:56 فایل صوتی فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده #مجذوبعلیشاه اعلی الله مقامه الشریف
در شرح رساله شریفه #پندصالح

ربا

شب جمعه ۱۳۸۸/۰۷/۲۳

حجم: ۱۸.۱ مگابایت
زمان: ۱۹:۲۱ دقیقه

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
619 views00:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-28 17:30:33
مجموعه #دستورالعملها

دستورات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوبعلیشاه» طاب‌ثراه خطاب به فقرای استان گیلان.

۲۱ ربیع‌الثانی ۱۴۴۰ قمری - ۸ دی ۱۳۹۷ شمسی

در موقع خواندن؛ به تاریخ صدور و موقعیّت زمانیِ آن توجه شود.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
1.2K views14:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-28 13:31:02 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۲ (صفحه ۲)

بایزید بسطامی از مصادیقِ نشان دادن به‌قولی وحدت وجود است، همه‌ کارهایی که می‌کند. داستان‌هایی که راجع به علی‌(ع) هست که یک شب چهل جا مهمان بود، این از مصادیق وحدت وجود است. همان داستانی که گفتم حضرت فرمود شیر بیاورند، هرکدام یک ظرف شیر آوردند بعد که همه را روی هم ریخت، به هرکسی از اینها گفت شیری که خودت آوردی جدا کن، گفتند نمی‌توانیم، یکی است. این از مصادیق وحدت وجود است.
همۀ عرفایی که شرح حالشان را ما می‌خوانیم، عرفای بزرگ نشان‌دهندۀ همین وحدت وجود است. شیخ علاءالدولۀ سمنانی خودش هم از عرفای بزرگ بوده، همینطور است. منتها با وحدت وجود مخالف است. برای چه؟ برای اینکه وحدت وجود را به حرف و به این لغت نمی‌شود درآورد. آن شعر مَثل «حلوای لن ترانی، تا نخوری ندانی». اینها یک چیزی است که به حرف درنمی‌آید. بنابراین از لغتِ وحدت وجود و... الان یک لغتی هم هست کثرت می‌گویند، هراس نداشته باشید. هر وقت به لغتی رسیدید، هراس داشتید، آن را ول کنید. بعداً خود معنایش بر شما آشکار خواهد ‌شد.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
1.3K views10:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-28 13:31:02 هــو
‏۱۲۱

#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۲ (صفحه ۱)

موضوع: جمع بین وحدت و کثرت - وحدت وجود - بایزید بسطامی از مصادیق نشان دادن وحدتِ وجود - بعضی مطالب مثل وحدتِ وجود به حرف در نمی‌آید «حلوای لن‌ترانی، تا نخوری ندانی» - از لغت، هراس نداشته باشید، هر وقت هراس دارید آن را ول کنید بعداً خود معنایش بر شما آشکار می‌شود.

صبح جمعه ۱ مهر ۱۳۹۰ شمسی

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

گاهی یک معنا به چند لفظ گفته می‌شود، اگر ما معنای آن را بفهمیم، اینها دیگر هیچ فرقی نمی‌کند. مثلاً در مورد وحدت، کثرت، وحدت وجود و.... شما فرض کنید دو لیوان آب اینجا دارید، دو لیوان که ظاهراً آب است ولی صاحبش می‌داند اینها چیست؟ اینها حالا دو تاست، می‌گویید آن لیوان اوّلی را بده یا آن دوّمی یا آن سوّمی را. بعد اینها را روی هم بریزید، یکی هستند. چطوری یک چیز تبدیل می‌شود به چند چیز؟ آن فرمایشی که علی‌(ع) کرد. از خصوصیات اینکه، یک نظریّه‌ای، یک فکر جدیدی که در میان عرب‌ها یعنی در کویر، مردم آنجا که به‌قول آن سردارِ ایرانی «ز شیر شتر خوردن و سوسمار» اینطوری بودند، یک مکتبی به‌وجود می‌آید که دنیا را می‌گیرد یا تحت نفوذ قرار می‌دهد که مکتب اسلام باشد. یکی این است که به مسائل مبتلابهِ بشر کاملاً وارد است. البتّه ما مسلمین هم معتقدیم و هم دیده‌ایم که این وارد بودن از آنجایی است که خدا فرموده: عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْـماءَ کلَّها (سوره بقره، آیه ۳۱) یا عَلَّمَ الْاِنْسـانَ ما لَمْ یَعْلَمْ (سوره علق، آیه ۵)، حالا دیگران چه فکر می‌کنند؟ نمی‌دانم. نه پدران اینها فیلسوف و دانشمند و ریاضیدان بوده‌اند و نه آنجا درس خوانده‌اند.
یکی همین است که می‌شناختند. یکی هم اینکه خیلی مسائل مشکلی را که شاید هنوز هم کاملاً حل نشده، به زبان ساده بیان می‌کرده‌اند که آن داستانِ کسانی که از علی‌(ع) پرسیدند: چطور مرد اختیار تعدّد زوجات دارد ولی زن ندارد؟ و جواب آن.
اینکه بحث می‌کنند این چند لیوان آب را اگر روی هم بریزید، یکی می‌شود یا از یک سطلِ پر از آب، همین که پر از آب شده، بعد لیوان، لیوان درآورید کنار بگذارید، هرکدام یک لیوان است. خیلی ساده است، شما پارچ آبی، کوزۀ آبی سر سفره می‌گذارید، می‌گویید این آب است. وقتی هم که غذا را می‌آورند، اگر آب نباشد، می‌گویید آقا! آب بیاور. این نمی‌پرسد کدام آب؟ آب برای لیوان شما؟ آب برای چه کسی؟ یک کوزه آب برمی‌دارد، می‌آورد، می‌گذارد آنجا. شما از آن به هر اندازه بخواهید برمی‌دارید. این جمع بین وحدت و کثرت است.
بشر با آفرینش لغت و زبان، البتّه از یک طرف خدمتی‌کرده، به این معنی که علم و دانشی را که به‌دست آورده، با تجربه، توانسته در این قالب بریزد که بماند، دیگران هم استفاده کنند، نسل بعدی هم استفاده کند، همینطور تا برسد.... یک خدمتی کرده ولی یک ضرری هم گاهی به ما زده و آن این است که مثنوی یک داستانی دارد (یک جهت اینکه مثنوی را همۀ عرفا قبول دارند، همین است که این مسائل را با زبان ساده گفته.) فرض کنید شما با یک عربِِ از بیخ عرب که هیچی بلد نیست سفر می‌روید، بحثتان می‌شود شما می‌گویید: انگور خیلی خوب است. به همان زبان خودتان می‌گویید. او می‌گوید: نه، عنب خوبتر است. با هم دعوایتان می‌شود، حالا بعضی اوقات همینطور است. انگور که انگور است، عنب هم همان انگور است منتها به زبان عربی. هیچکدام زبان هم را نمی‌فهمید.
مثلاً ما می‌گوییم وحدت وجود، یعنی همین. پنج تا لیوان آب اینجا هست، همۀ اینها از کجا آمده؟ از این کوزه پر کردیم گذاشتیم اینجا. منشاء آن یکی است. وجودش همان آبی است که به‌صوررت یک تکّه در این کوزه هست منتها چون وحدت وجود یک لغت قلمبه‌ای است با آن دعوا کردند، با آن مخالفت کردند.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
1.1K views10:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-28 03:31:00 فایل صوتی فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده #مجذوبعلیشاه اعلی الله مقامه الشریف
در شرح رساله شریفه #پندصالح

کسب (قسمت ۲)

شب جمعه ۱۳۸۸/۰۷/۱۶

حجم: ۱۷.۳ مگابایت
زمان: ۱۸:۲۶ دقیقه

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
1.5K views00:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-27 17:31:07
مجموعه #دستورالعملها

بیانیۀ حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوبعلیشاه» طاب‌ثراه به مناسبت ولادت حضرت ولی‌عصر (عج)

۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ شمسی

در موقع خواندن؛ به تاریخ صدور و موقعیّت زمانیِ آن توجه شود.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
407 views14:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-27 13:31:08 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۱ (صفحه ۴)

اینکه گفتم نفس را به چیزی مشغول کنید، لغت نفس هفتاد، هشتاد معنی دارد و در خود عرفان هم به معانی مختلف گفته می‌شود، نفس یعنی وجود است. حالا می‌گوید اگر سلسلۀ فکر خودتان را با اراده به یک چیزی مشغول نکنید، او شما را مشغول می‌کند. مثلاً فرض کنید شما راجع به یک مسأله فکر می‌کنید چون من خودم شده، شماها هم حتماً هر که مدرسه رفته این را دیده. یک مسألۀ هندسه، یک چیزی می‌خواهید حل کنید، مدّت‌ها در آن فکر می‌کنید. چای‌تان سرد می‌شود، تشنه‌اید لب‌تان خشک می‌شود، هوا گرم است عرق می‌کنید ولی نمی‌فهمید، همینطور دارید فکر می‌کنید. تا از آن حالت بیرون آمدید، گرما را حس می‌کنید، می‌بینید لب‌تان خشک است و... آنوقت که به حال آمدید، می‌گویید: تشنه‌ام! آب کجاست؟ از کجا آب بیاورم؟ اتاق هم خیلی گرم است، چه کار کنم؟ لباس‌تان را کم می‌کنید، آنوقت دیگر همۀ آن گرفتاری‌هایی که آنوقت اصلاً حواس‌تان نبود، ظاهر می‌شود و آن شما را مشغول می‌کند. آن اوّل شما فکرتان را برای حلّ این مسأله مشغول کردید. حال که آن قضیّه به هر نحو تمام شد فکر، شما را مشغول می‌کند. آب بخورم، آب یخ بخورم یا چون عرق دارم، سرما می‌خورم آب ولرم باشد، آب از کجا بیاورم؟ بروم یک چای بریزم بیاورم بخورم، لباسم را عوض کنم و امثال اینها. این معنیِ این است که نفس را اگر شما مشغول نکنید، او شما را مشغول می‌کند و اراده، مستقیم تابع عقل است و باید مطیع عقل باشد، البتّه همیشه نیست ولی باید مطیع چیزهایی که خدا آفریده باشد. اگر آن اراده برحسب آن عقل، شما را به یک کاری مشغول کرد، اگر نه، وقتی این کار را نکرد، دیگر اراده به عقل کاری ندارد. همه جا، همۀ چیزها، مثلاً وسوسه از این نوع است.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
757 views10:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-27 13:31:08 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۱ (صفحه ۳)

حالا خداوند به اینها می‌گوید که یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی‏ اِلى‏ رَبِّک راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَادْخُلی‏ جَنَّتی (سوره فجر، آیات ۳۰ – ۲۷)، ای نفس مطمئنّه که تا حدّی فهمیدی من چه هستم، برگرد به‌سوی خود من، در حالی که هم من از تو راضی هستم و هم تو از من راضی هستی، راضِیَةً مَرْضِیَّةً در صف بندگان من داخل شو، در صف بندگان من، بیا در بهشت من. نمی‌گوید بهشت، می‌گوید «بهشت من». یعنی همان کاخ قدرتی که دارد، بهشت خودش، فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَادْخُـلی‏ جَنَّـتی به اینها می‌گوید: همۀ شماها بندۀ من، بندگان من هستید بعضی‌ها می‌فهمند، یعنی تا یک حدّی درک می‌کنند. بعضی‌ها مثل فرعون که می‌گوید: اَنَا رَبُّکمُ الْاَعْـلى‏ (سوره نازعات، آیه ۲۴)، یا مثل نمرود همینطور ولی بعضی‌ها می‌فهمند. من شما را از اینکه یک چیز بی‌جان و بی‌روح باشید درآوردم. شما یک قطعه سنگ بودید یک تکّه گوشت بودید، من به شما جان دادم و گفتم شما بندۀ من هستید. نگفتم که شما مصنوع من هستید یعنی هیچ اختیاری ندارید، شما بندۀ من هستید. این است که خداوند این بندگیِ بندگان خودش را یک قبولی عامّه دارد، آن قبولی نیست، خودش این صفت را داده است. خدا گفت فرعون و نمرود هم که آن حرف را زدند، اینها هم بندۀ من هستند، امّا بنده‌ای که من نگاه‌شان نمی‌کنم. امّا شماها که به نفس مطمئنّه هستید، من صفت بندگی را به شما می‌دهم. فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَادْخُلی‏ جَنَّتی این است که ما از آن مرحلۀ اوّلیه که خداوند عنوان و لقب بندگی به ما داده و ما را تکامل داده، بزرگ کرده، گفته بندۀ من هستید، نگفته مصنوع من، باید بکوشیم رضایت او را جلب کنیم تا آن صفتِ اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ را به ما بدهد و آنوقت داخل بهشت برویم.
این است که قبولیِ بندگیِ ما از یک طرف، حتماً قبولی دارد برای اینکه خودش گفته. از یک طرف باید ببینیم خودمان چقدر به این بندگی افتخار می‌کنیم و آن را درک می‌کنیم، در آن صورت آن دیگر باز با کوشش ماست، البتّه کوشش را هم باید خدا قبول کند.
سؤال دیگری هم شده است. ببخشید من الان جواب سؤالات را می‌دهم، لطفاً همه گوش بدهید که دیگر مجدد از من نپرسید برای اینکه گاهی اوقات انسان گرم که می‌شود، یک حرف‌هایی می‌زند، یک کارهایی می‌کند، یک چیزهایی می‌گوید که در موقع عادی نمی‌کند. یک خطبه‌ای هست از خطبات علی(ع) به نام خطبۀ شقشقیّه. البتّه این خطبه را خیلی‌ها می‌گویند شیعه‌ها خودشان ساخته‌اند، علی نفرموده. فکر نمی‌کنم. این را دیگر خود خطبه گفته که در واقع علی ساخته. همه از علی می‌پرسیدند، چون علی(ع) هیچوقت نگفت من را شما انتخابات کردید من رئیس‌جمهور شما هستم. نه! علی(ع) از اوّل می‌گفت: من خلیفةالله هستم، خلفای دیگر می‌گفتند: خلیفةرسول‌الله، من جانشین رسول خدا هستم. علی می‌فرمود: من را خداوند معیّن کرده، بله! حالا به‌هرجهت. پرسیدند راجع به گذشته چه می‌گویید؟ علی(ع) چه بگویند؟ چون ما دیدیم هرکس می‌آید فحش و ناسزا را به قبلی‌های خود می‌گوید. اصلاً همۀ آنها خراب کردند. آنطور چیزی نگفت، فقط شرح حال خودش را گفت. چنین بود، چنان بود، که حالا دقیقاً تا کجا خطبه را خواند، یعنی این خطبه‌ای که هست در واقع همه را خواند، در این وسط یک عرب پابرهنه‌ای بلند شد و گفت: علی! یک سؤالی دارم. اینقدر ادب نداشت که سؤالی داری، سؤالت را نگه‌دار، بگذار بعد بگو. علی(ع) هم قطعاً فکر کرد این لابد خیلی فوریت دارد. گفت: بگو سؤالت چیست؟ یک سؤالی کرد که مثلاً سهمیۀ ارث فلان‌کس چقدر است؟ علی(ع) به جای ناراحت شدن، جوابش را تماماً داد. وقتی جواب داد تمام شد، اطرافیان از او خواهش کردند که مابقیِ خطبه را بفرمایید، خطبه‌ای که داشت تاریخچۀ اسلام را از بعد رحلت پیغمبر تا آن تاریخ می‌گفت. علی(ع) گفت نه دیگر، تمام شد. تِـلْک شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّت،‏ شقشقه یک چیزی است حالا ما که شتر زیاد نداریم و ندیدیم، من شتر دیدم امّا شقشقه نه، شقشقه یک چیزی است مثل بوقلمون که دیدید، یک چیز قرمزی از دهانش آویزان می‌شود. شتر هم می‌گویند یک چنین چیزی دارد، وقتی خیلی به‌اصطلاح پرهیجان می‌شود، شقشقه‌اش بیرون می‌آید. شقشقه گرم که شد، بیرون می‌زند، حرارتِ مزاج. علی(ع) فرمود آن حرف‌هایی که زدم، شقشقۀ شتر بود، جوش آمد، آمد جلوی شما، ثُمَّ قَرَّت، بعدش دیگر یخ کرد.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
583 views10:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-27 13:31:08 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۱۱ (صفحه ۲)

ما الان خیلی چیزهایی هست که نمی‌فهمیم. اصلاً از همین زندگی خودمان، حالا بس که همۀ دنیا سیاسی شده، همه چیز سیاست شده، ما می‌گوییم همین اتمی، هسته‌ای فلان که ما اینقدر در روزنامه می‌خوانیم، در یک اتم یک الکترونی که اصلاً دیده نمی‌شود، دور پروتون، یک چیز دیگری مثل خودش که دیده نمی‌شود، می‌گردد. مثل آتش‌چرخانی که می‌گردانیم. ما آتش را در آتش‌چرخان می‌بینیم، کسی که این را می‌چرخاند نمی‌بینیم، برای اینکه دید آن را نداریم. همین الکترون چرا می‌چرخد؟ بیکاری؟ بایست دیگر، خسته می‌شوی! مرتب می‌گردد. ما همین را نتوانستیم کشف کنیم که این چیست؟ این یک چیزی است که در تمام ذرّات هست، جلوی چشم‌مان است ولی نمی‌فهمیم. «نمی‌فهمیم» یعنی نه اینکه کم‌فهم هستیم، کم‌فهمی به جای خود ولی «نمی‌فهمیم» یعنی به ما آن فکری که بفهمیم، نداده است. وجود خدا هم از این قبیل است. خدا خودش خلّاق است، خالق است. بنابراین کسی اگر خدا را خلق کند، او بالاتر از خداست، ما این را می‌گذاریم، به او می‌چسبیم ولی می‌بینیم چنین کسی نیست. این است که خدا خالق است و این تقسیم‌بندی را موجب شده که علما، فلاسفه، نمی‌دانم علمای کلام مطرح کردند گفتند: موجودات یا واجب‌الوجود یا ممکن‌الوجود هستند، همۀ این چیزهایی که ما می‌بینیم، اینها ممکن‌الوجود است یعنی ممکن است که وجود پیدا کند که پیدا کرده ولی یک لحظه هم ممکن است نباشد. چون آن اوّل: هَلْ اَتى‏ عَلَى الْاِنْسـانِ حینٌ مِنَ الـدَّهْرِ لَمْ یَکنْ شَیْئاً مَذْکوراً (سوره انسان، آیه ۱)، آیا انسان می‌داند که یک وقتی بوده، روزگاری بوده که تو خودت نبودی؟ چیزی که مذکور باشد نبوده. نمی‌گوید اصلاً نبودی، چیزی که دیده بشود و مذکور باشد، نبوده. یک اتم بودی، یک الکترون بودی، هر چیزی که به‌وجود می‌آید، یعنی نیست و بعد هست می‌شود، اینها از بین رفتنی هستند و هر چه که از بین رفتنی نیست، بنابراین از اوّل به وجود هم نیامده. اصلاً خود وجود یعنی چه؟ می‌گوید: فلان چیز وجود دارد، وجود یعنی چه؟ خود وجود و همۀ اینها را یک خالقی است. زیاد هم در این زمینه فکر نکنید کلّه‌تان خراب می‌شود، می‌شود مثل من. من که جرأت نمی‌کنم خیلی فکر کنم و در آن حرف بزنم.
در اینجا خدا بعد از اینکه همۀ این مخلوق را آفرید، سنگ را آفرید، سنگ خارا آفرید، آب آفرید (اتّفاقاً یک کتابی دیدم که انجمن سابق شوروی‌ها راجع به آب نوشته‌اند، یک کتاب کامل، خیلی مفصّل و بسیار جالب.) وقتی موجودات را آفرید، مثلاً از خدا پرسیدند (فرض است) یعنی خودش از خودش پرسید و خودش به خودش جواب داد که چطور شد اینها را آفریدی؟ و چه کار کردی؟ به اینها گفت که کنْتُ کـنْزَاً مَخْفِیَاً فَاحْبَبْتُ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الْخَلْق لَـکی اُعْرَف، تازه در معنای خود همین حدیث قدسی خیلی حرف است. خدا می‌گوید که من یک گنجی مخفی بودم، حالا گنجی مخفی، خدا چطور مخفی است؟ یعنی چه؟ در یک بیابانِ کویر همین کویر لوتِ خودمان یا کویر عربستان، یک انگشتر کوچک یا یک تسبیحی وسط این کویر افتاده، می‌شود گفت که این انگشتر مخفی است برای اینکه هیچکس نمی‌داند ولی آنچنان آشکار است که در آن حرفی نیست. اگر هر کسی از اینجا رد بشود، برق می‌زند، فلز انگشتر برق می‌زند، می‌فهمد یعنی مخفی بودنش از این است که کسی نیامده که این را بردارد. خدا هم می‌گوید: کنْتُ کـنْزَاً مَخْفِیَاً، یعنی گنجی بودم مخفی. قاعدتاً مخفی آن از این نوع مخفی است. فَاحْبَبْتُ اَن اُعْرَف، دلم خواست که شناخته بشوم، مخفی نباشم. فَخَلَقْتُ الْخَلْق لَـکی اُعْرَف، خلق را آفریدم که شناخته بشوم یعنی در واقع من که وسط کویر لوت بودم، خورشید می‌تابید برق می‌زدم، دیده می‌شدم ولی هیچکس نمی‌دانست. من گفتم بیایید از اینجا رد بشوید، نگفتم بیایید من را پیدا کنید. گفتم بیایید از اینجا رد بشوید یعنی در واقع من را بشناسید. فَخَلَقْتُ الْخَلْق لَـکی اُعْرَف، خلق را آفریدم که شناخته بشوم. حالا خداوند که ما را آفرید، بعد گفت: بیایید رد بشوید. همۀ مخلوقات رد می‌شوند این گنج را می‌بینند، گنج دیگر مخفی نیست. بعضی‌ها که هر چه هست، رد می‌شوند البتّه خدا را هنوز نشناخته‌اند. رد می‌شوند می‌بینند یک چیزی برق می‌زند می‌گویند: این چیست که برق می‌زند؟ به اینها اجازه می‌دهد. می‌گوید: بیایید ببینید که چیست؟ آنوقت برحسب قدرت روحی و بدنیِ آن اشخاص، آنهایی که تلاش کنند، می‌روند می‌فهمند چیست و در واقع در آنچه هست محو می‌شوند.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
434 views10:31
باز کردن / نظر دهید