Get Mystery Box with random crypto!

𓆩•.𝙈𝙊𝙊𝘿.•𓆪

لوگوی کانال تلگرام moodgpm — 𓆩•.𝙈𝙊𝙊𝘿.•𓆪 𓆩
لوگوی کانال تلگرام moodgpm — 𓆩•.𝙈𝙊𝙊𝘿.•𓆪
آدرس کانال: @moodgpm
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 2.06K
توضیحات از کانال

🇬🇧welcoмe тo ▽ [мαǫz мαяız🌿] •ᶜʰᶰˡˡ• ▽
™|•ᴾᴵᶜ∆💮🚀
™|•ᵀᴱˣᵀ∆🍕💧
™|•ᴺᴮᵂ ᴾᴴᴼᵀᴼ∆💎💸
™|•ˢᴱˣᵞ ᴹᴬᴺ∆🌿💥
™|•`ᶠᵁᶜᴷ ᴸᴼᵛᴱ∆⚡️🔥
malek👇🏻
MMD
[🥀🕯]

تاسیس..👑1400/8/23👑
┄┄•❅✾❅•┄

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-06-18 16:39:26 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت233 کل قضیه رو براشون تعریف کردم ک ارامش اومد بغلم کرد _نازی جونم گریه نکن هیچی نمیشه ایشالا به خیر و خوشی تموم میشه میره امیر دساشو کشید روی صورتمو اشکام و پاک کرد ک تازه متوجه شدم در حین توضیح دادن گریه ام میکردم _ارامش…
668 views𓆩.__.𓆪, 13:39
باز کردن / نظر دهید
2022-06-18 12:04:42 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت232 اولش اصلا باور نکردم و میخواسم چیزی بگم ک دیدم نیوشا از سمت اتاقش داره میاد اولش خیلی شوکه شدم یکم بعد ک به خودم اومدم دویدم سمتش و محکم هرچی زور داشم بغلش کرد ک استخوناش شکست بعدم برش داشم و دور خودم چرخوندمش _نیوشا کجا…
125 views𓆩.__.𓆪, 09:04
باز کردن / نظر دهید
2022-06-18 08:31:56 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت231 #نیکان خیلی کنجکاو بودم دلیله کارای مشکوکه آرامش و بدونم اما خب چیزی نمیگفت .انگار چیزی شده بود که نازی و امیر پکر بودن، چیزی نپرسیدم تا اگه دوست دارن خودشون تعریف کنن. ایلیا رفته بود بالا بعد از چنددیقه خوشحال اومد…
302 views𓆩.__.𓆪, 05:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 10:49:33 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت230 نازی در و باز کرد بعد از سلام و احوال پرسی و این داستانا که نشستیم هم امیر و هم نازی دوتاشون گرفته بودن، ولی تا نیکان و دیدن یه لبخنده معنا دار بهم زدن. نازی تعارف کرد بشینیم خودشم انگار رفت چای و این چیزا بیاره که…
347 views𓆩.__.𓆪, 07:49
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 21:44:22 شبتون خش
623 views𓆩.__.𓆪, 18:44
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 21:44:05 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت229 زود گازشو گرفت ولی سه چهار خیابون بالاتر نگه داشت برگشت به طرفم و گفت: _خب؟؟؟!! منم با حالته کاملا بیخیال دوتا دستامو اوردم بالا و لبامو کج کردمو گفتم : _خب؟!؟؟ _چرا زنگ زدی قطع کردی؟؟؟؟!! چرا زنگ زدم جواب ندادی؟؟؟!!!…
617 views𓆩.__.𓆪, 18:44
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 21:43:49 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت228 اول از همه باید به نیکان زنگ میزدمو باخبرش میکردم دو تا بوق زد و جواب نداد هووووف بالخره بعد از سه چهار تا بوق جواب داد _سلام جانم _سلام جانت بی بلا؛ نیکاااااان باهمون لحنه هیجان انگیزه و شاد من گفت: _جاااااانم آرامشششششش…
589 views𓆩.__.𓆪, 18:43
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 21:43:31 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت227 #آرامش گوشیم زنگ زد امیر بود. _جانم داداش _سلام خوبی _قربونت مرسی چرا نیومدید پس چیزی شده؟ _آرامش _جان داداش چیشده چیزی شده؟ _نیوشارو پیدا کردیم خشکم زد، اول فکر کردم شوخی میکنه ولی با این موضوع که نمیشد…
587 views𓆩.__.𓆪, 18:43
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 19:00:28 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت226 #امیر وقتی گفت پسرمو هم من هم نازی خشکمون زد به ما اطلاعاتی از خانواده نیوشا و ایلیا نداده بودن . الان فقط منو نازی و نیوشا بودیم و اون دوتا مامورو سردار رفته بودن دسته نازی و گرفتم اونم دستش تو دسته نیوشا بود رفتیم…
94 views𓆩.__.𓆪, 16:00
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 11:16:08 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت225 خم شدم طرفه نیوشا گفتم: _اذیتت که نکردن ، نه؟ سرشو به علامه منفی تکون داد _نه اتفاقا خیلیم باهام مهربون بودن، هرچیزی میخواستمم بهم میدادن ، غذاهای پوران خانوم خیلی خوشمزه بود بعد انگار که چیزه قشنگی یادش افتاده باشه…
490 views𓆩.__.𓆪, 08:16
باز کردن / نظر دهید