𓆩•.𝙈𝙊𝙊𝘿.•𓆪

2022-06-12 23:46:52 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت219 ماشینو پارک کرد جلوی یه رستوران خیلی قشنگ که تاحالا نیاورده بود پیاده شد و دره سمته منم باز کرد _بفرمایید مادمازل از لحنش خندم گرفت وارده رستوران که شدیم فمیدم فهمیدم که چقدر از بیرونش خفن تره رفتیم یجای دنج و خلوت… باز کردن / نظر دهید

2022-06-12 16:33:24 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت218 سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ولی دیدم مسیر، مسیره خونه نیست _مگه نمیریم خونه!!!؟؟؟؟؟ یه لحظه برگشت طرفمو دوباره روبروشو نگاه کرد _نه _پس کجا میریم _میریم ی ناهاری بزنیم بر بدن خوشحال ازینکه قرار نیس برم خونه و غذا… باز کردن / نظر دهید

2022-06-12 13:34:29 اقا میرم سر کار وقت نمی کنم بنویسم فعلا یه چن روز فق یه پارت میزارم ساعت ۶. باز کردن / نظر دهید

2022-06-11 22:33:29 𝗟 𝖮 𝗩 𝖤
⃤ @MOODGPm باز کردن / نظر دهید

2022-06-11 22:25:35 موفق باشین شب خش باز کردن / نظر دهید

2022-06-11 22:25:15 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت217 نازی هین صحبت کردنه منو دکتر چشماشو هی باز و بسته میکرد ولی الان کاملا باز بود خم شدم رو صورتشو پیشونیشو بوسیدم _خوبی خانومم بی حال لبای خشکشو تر کرد #نازی _ارع جایی که توش بودیم برام اصلا اشنا نبود ولی با کمی دید… باز کردن / نظر دهید

2022-06-11 22:23:28 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت216 وقتی رسیدیم بیمارستان زود ماشین و یجایی پاک کردم و نازی و بغل کردم نفسهاش که می‌خورد به گردنم یه جوری میشدم یاده دیشب افتادم و لبخند زدم شبه خیلی قشنگی بود ولی الان که وقته این فکرا نبود پرستار گفت بزارمش رو تخت گذاشتمش… باز کردن / نظر دهید

2022-06-11 22:23:08 #رمان‌همسایه‌سک‌سی‌من #پارت215 دیگه واقعا دلم مثله سیر و سرکه می جوشید _نازی، نازی کجایی خانومم بازهم نه هیچ صدایی و نه هیچ جوابی به گوشم نرسید رفنم سمته اتاقمون . در بسته بود و خواستم باز کنم انگار چیزی پشته در بود که نمیزاشت در کامل باز بشه… باز کردن / نظر دهید

2022-06-11 22:16:16 اقا مبارکه۲کا شدیم با پارگی مرسی از همتون باز کردن / نظر دهید

2022-06-11 19:47:38 ۱۵ نفر دیگه بیان پارت هدیه داریم باز کردن / نظر دهید