2021-09-02 14:21:02
قسمتی از تجربه نانسی ویلیامز که در سال 2014 به دلیل تصادف، تجربه ان دی ای داشت.
جراحی که بدن نانسی را بعد از تصادف دید، گفت که یک معجزه است که او زنده مانده است، چون نانسی یک ضربه مغزی شدید خورده و خون ریزی مغزی داشت، استخوان شانه و پنج دنده چپ او شکسته بود و در قسمت لگن خاسره اش ترک خوردگی و خون ریزی وجود داشت و چندین شکستگی دیگر در چند ناحیه ستون فقراتش دیده میشد. در کل نانسی 24 شکستگی داشت که بیشتر آنها در ستون فقراتش بودند. شکستگی گردنش در مرز فلج کردن کامل او بود، اما نانسی عمل شد، و با یک تجربه حیرت انگیز ان دی ای بازگشت و سلامتی خود را به دست آورد. نانسی می گوید:
در اطراف من چشم اندازی از تپههای زیبا با شیب ملایم که دامنه آنها از گل و چمن و درختان تنومند پوشانده شده بود به چشم میخورد. درختان بزرگتر از هر درختی بودند که روی زمین دیده بودم و شاخههای آنها پر از برگ بودند. هوا احساس رطوبت ملایم و مطبوعی داشت، مانند یک صبح تابستانی. آسمان درخشش ملایمی به رنگ آبی مرواریدی داشت، مانند رنگی که در ساحل اقیانوس میبینید. ابرهای پف دار در آسمان دیده میشدند و نور درخشانی از درون همه چیز منتشر میشد که منبع واحدی نداشت.
منظره اطراف بیشتر توجه من را به خود معطوف کرده بود. همچنین در زیر سطح تمام این قالب و فرمها و رنگها و تمام چیزهایی که در منظره پیش روی من بودند یک نوع انرژی تپنده را حس میکردم. نمیدانم چطور آن را توصیف کنم. به نظر میرسید که (به عنوان مثال) میتوانستم سطح خارجی یک برگ را ببینم، ولی همچنین میتوانستم (ماهیت) زیر سطح آن را نیز ببینم، یک ارتعاش از عشق و شفقت که باعث درخشندگی میشد که از زیر سطح برگ میآمد. همه چیز این درخشش را داشت: درختان، چمن، آسمان، گلها، و ابرها. به نظر میرسید که رنگها در اثر این درخشش شفافتر و قویتر هستند. احساس عشق از درون همه چیز جاری بود و به این درخشش میافزود.
از درون همه چیز احساس عمیق و خارقالعادهای از آرامش، درستی، خوبی، و عشق را حس میکردم و به نوعی به صورت فیزیکی نیز آن را در خود لمس مینمودم. من از زیبایی این مکان بشدت شروع به گریستن کردم… نمیدانستم کجا هستم و چطور به اینجا آمدهام، ولی احساس میکردم که در خانه و منزلگاه خود هستم، در آرامش و سکون.
زیبایی که میدیدم تنها برای دیدگان خوشایند نبود، بلکه چیزی عمیقتر در مورد آن وجود داشت، نوعی هارمونی و موهبت و قدرت. احساس میکردم همهی چیزها در آنجا با عشق و آرامشی نیرومند به یکدیگر متصل هستند. به نوعی میدانستم که زیبایی منظره اطراف من محصول عشقی نامشروط در ابعاد جهانی است. در حالی که زیبایی آنجا نفس من را گرفته بود، احساس ورای طاقت عشق و آرامش من را تحت تسخیر خود در آورده بود و میخواستم تا ابد در آنجا بمانم. این احساس عمیق در تمام چیزهای آنجا جاری بود، در هوا، در زمین زیر پایم، در درختان، ابرها، و در من. نمیدانستم چطور میشد عشق را اینچنین ملموس و مانند یک چیز فیزیکی حس کرد، ولی من آن را لمس میکردم. وجود من از عمق درون با عشق مرتعش میشد و هر سلول بدنم در عشق غرق شده بود. نه میتوانستم و نه میخواستم که این احساس را سد کنم و مانع آن شوم.
نانسی در قسمتی از تجربه اش با یک فرشته راهنما دیدار می کند و فرشته پیامهایی را به او می دهد که بعد از به هوش امدن آنها بیاد می آورد. پیامهایی که فرشته راهنما به او داد، بسیار کوتاه و به ظاهر بسیار ساده هستند:
حضور ما روی زمین تنها برای یاد گیری نیست، بلکه برای عشق ورزیدن نیز هست.
تو یک معجزه (الهی) هستی، با خود مانند یک معجزه (الهی) رفتار کن.
زمین و تمامی جهان معجزه (الهی) است.
هر یک از ما از آنچه تصور آن را داریم قویتر هستیم.
تمامی ما به یکدیگر و به تمامی آفرینش متصل هستیم.
رها کن و اجازه بده که روح الهی در زندگی تو نقشش را ایفا کند.
با اجازه دادن به دیگران که به تو عشق و محبت بورزند، به دیگران عشق بورز.
یاد بگیر که به ندای قلبت گوش کنی.
تو هیچ گاه تنها نیستی.
قوی ترین ابزاری که در دست توست قدرت انتخاب توست.
تو فقط یک فرصت برای زندگی کردن به عنوان تو (با شخصیت و تمام شرایط زندگی فعلیت) داری، به طور کامل زندگی کن. زندگی کن و سپاس و قدردانی خود را احساس (و ابراز) کن.
منبع:
WWW.neardeath.org
http://iands.org/ndes/nde-stories/iands-nde-accounts/1117-heaven-s-green-room.html
“Awakenings from the Light: 12 Life Lessons from a Near Death Experience” by Nancy Rynes, CreateSpace Independent Publishing Platform, June 16, 2015, ISBN-13: 978-1508453741.
@NDEchanel
1.8K views11:21