2022-02-22 19:58:40
سلام جناب محدثی!
وقت بخیر!
راجع به دو پست مختلف (شکست تعلیم و تربیت دینی و نیز سرکوب خرده فرهنگها و زبانهای محلی)، نکاتی را میخواهم با شما در میان بگذارم:
اول) حریم خصوصی حوزهایست که در آن، اعمال ما با دیگران ارتباط حقوقی یا اخلاقی پیدا نمیکند. همچنین وقتی کسی وقایع حوزهٔ خصوصیاش را در فضای عمومی منتشر میکند و خودش تمایلی به پنهان کردنشان ندارد، به دیگران جواز نقد و داوری میدهد. اشخاصی که در سمت مسئولین سیاسی قرار میگیرند نیز به نحو ضمنی به جامعه اجازهٔ حساسیت بر حوزهٔ خصوصیشان را میدهند، برای مثال مردم آمریکا حق داشتند تا متوجه شوند رئیس جمهوری که شعارهای مذهبی میداد و از نهاد خانواده دفاع میکرد، خودش به همسرش خیانت کرده است (ماجرای کلینتون). البته در مورد مصداق فعلی، خود اعضای خانواده، سبک زندگیشان را علنی کردهاند و اصحاب رسانه نیز به نقد تفکر و عملکرد پدری پرداختهاند که میخواست مطلوبهای فرهنگیاش را به کل جامعه حقنه کند، اما اینک مشخص شده که حتی فرزندانش زیر بار الگوهای او نرفتهاند.
دوم) در مورد رسمی بودن زبان فارسی:
اولاً)«تنش و سرکوب و نزاع و بازیِ قدرتی» که بین ما ایرانیها وجود دارد، ریشه در «خوی و منش استبدادی» و «فرهنگ قبیلهای» و «خودشیفتگیهای فردی و گروهی» و «توسعه نیافتگیِ وجودیِ» ما دارد. به نظرم با تدریس زبانهای محلی در مدارس، مشکل چندانی از ما ایرانیها حل نمیشود. آیا مگر بین خود فارسها و کوردها و ترکها و عربها و... «صلح و صفا و برابری و برادری و مدارا و مدنیت» وجود دارد؟ حتی در یک خانواده و فامیل، ما عموماً با همزیستیِ مسالمتآمیز و برابر، و با مفاهمه و تکثر، و با مراعات حقوق یکدیگر مشکل داریم.
ثانیاً) من دوستی دارم که تا مقطع دبستان درس خوانده و ترک زبان است. منتها سالها در بین فارسی زبانان زندگی و کار کرده و رسانههای فارسی گوش میکند، ولی به طور طبیعی به ترکی میاندیشد. از طرف دیگر، من فارس زبان هستم و ترکی بلد نیستم. حال، واقعاً در مفاهمه و گفتگو با دوستی که اشاره کردم با مشکل مواجه میشویم و برخی مواقع، همسرم که زبان دومش ترکیست، نقش مترجم را برعهده میگیرد؛ چون دوستم به زبان ترکی فکر میکند و وقتی میخواهد افکارش را به فارسی تبدیل کند، با چالش مواجه میشود. من نیز که اصلاً ترکی بلد نیستم تا بتوانم برای صورتبندی فکرم به زبان ترکی تلاش کنم.
اگر خودمان باورمان میشد که رنگ پوست و زبان و مذهب و نژاد و نیز ثروت، امتیازی حقوقی و اخلاقی محسوب نمیشود و این قضیه را در خانواده و مدارس و رسانهها به کودکانمان آموزش میدادیم، حتی جوکها و شوخیها، اذیت کننده نمیشد، زیرا دیگر «غرض و مرض و تخریب و ارادهٔ قدرت و سلطه و تزریق تبعیض» در پشت جوکها و شوخیها نبود و صرفاً به قصد خنده و انبساط خاطر طرح میشد و نه نوعی سرکوب و برتریجویی.
تسلط همهٔ ما ایرانیها به یک زبان نیز صرفاً از حیث تسهیلِ ارتباطمان با یکدیگر ضروریست، و اگر این قضیه را متوجه شویم که رسمی شدن زبان فارسی، امتیاز و مزیتی «حقوقی و اخلاقی و انسانی» برای فارس زبانها محسوب نمیشود و فضیلت به شمار نمیآید، به نظرم به ریشهٔ اختلافات نزدیک شدهایم.
با سپاس
152 views16:58