Get Mystery Box with random crypto!

پاکدینی ـ احمد کسروی

لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی پ
لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی
آدرس کانال: @pakdini
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 6.01K
توضیحات از کانال

kasravi-ahmad.blogspot.com
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad
تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran
اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info
کتاب سودمند
@KetabSudmand
یوتیوب
youtube.com/@pakdini
پیام بما
@PakdiniHambastegibot
farhixt@gmail.com

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 12

2022-06-08 08:30:25 ورجاوندبنیاد

(بزبان عادی)
(بخش سوم : درباره‌ی زندگانی اجتماعی)

تکه‌ی 17
(بهر 1 از 1)

قاضی هر کسی نمی‌تواند باشد.

هر ملتی به قاضیانی نیازمندند تا حق هر کس باو واگذار گردد و به مجرمان کیفر داده شود. ولی قاضی هر کسی نمی‌تواند باشد. قاضی باید گذشته از دانش ، استعداد داشته باشد و به درستکاری و پایداری معروف باشد. بسیار نادانیست که قضاوت را همچون دیگر کارها بحساب آورند و به هر که خواست بسپارند.
باید قاضیان را گرامی داشت. اگر یکی سستی یا ناراستی علنی نموده و یا بیرون از قانون رأی داده باید مجازاتش کرد و رسوایش گردانید و دیگر بقضاوت قبولش نکرد. اگر یکی رشوه گرفته باید کشت.



هر مردمی به تشکیلات قضاوت نیازمندند تا هر کسی به حق خود برسد و به مجرمان کیفر داده شود. این یکی از وظایف حکومت است که در شهرها و ده‌ها باندازه‌ی نیاز دادگاه تأسیس کرده قاضی منصوب کند.

زندگانی به هر شکلی که بیفتد اختلاف و کشاکش در میان مردم می‌تواند باشد و از همدیگر ادعاها و شکایتها پیدا می‌کنند. از اینرو باید قاضیانی باشند که به ادعاها گوش داده و آنچه را راستست دریابند و اعلام کنند و حق هر کسی را باو برسانند و به شکایتها گوش داده رسیدگی نمایند و راست را از دروغ تشخیص داده برای مجرمان کیفر تعیین کنند که بآنان داده شود. جلوگیری از ستمگران و بدکاران و اجرای قانونها بدون تشکیلات قضایی نشدنیست و زندگانی آسوده و خوش بدون آنها ممکن نیست پیش برود.

ولی قاضی هر کسی نمی‌تواند باشد. قاضی باید مرد برجسته‌ای باشد. باید گذشته از دانش که با درس خواندن فرامی‌گیرد استعداد قضاوت نیز داشته باشد. نیرویی که بتواند راست و دروغ را به آسانی بفهمد ، بتواند دستورهای قانون را با ادعاها و شکایتهایی که بنزدش آورده‌اند ارتباط دهد ، بتواند دستورهایی را که در قانون نیست از آنچه هست بفهد. از اینها گذشته ، قاضی باید طمعکار و ضعیف‌النفس و ذلیل نباشد و بین مردم به درستکاری و پایداری معروف باشد. قاضی باید حق را بالاتر از هر چیز دانسته افراد بانفوذ را بدیگران برتری ندهد. ملاحظه‌ی رنجش این و آن نکند. به نظم زندگانی اجتماعی و آسایش خانواده‌ها علاقه‌مند بوده به مجرمان گذشت نکند. همیشه پایبند به قانون و انصاف بوده احساسات خود را دخالت ندهد.

دو نفر که با هم اختلاف دارند و به نزد قاضی می‌روند معنایش اینست که او را مردی پاکدل و بافهم و تشخیص‌دهنده‌ی راست و کج و جداکننده‌ی حق و ستم می‌شناسند و به انصاف او امید بسته‌اند ، از اینرو او را قاضی گرفته بنزدش می‌روند که هرچه فهمید و قضاوت کرد همان باشد. این یک مقامی عالی است‌ که باو داده‌اند و این مقام شایسته‌ی هر کسی نیست.

بسیار نادانیست که قضاوت را مثل دیگر کارها شمرده به هر کسی که خواست بسپارند. این نادانی نتیجه‌های بدِ بسیاری را ـ از پایمال شدن حقهای مردم و گستاخ شدن ستمگران و مجرمان و از قدر و اهمیت افتادن قانونها و مانندهای اینها ـ بدنبال خواهد داشت. [1]

باید قاضیان را ارجمند شناخت و گرامی داشت و باندازه‌ی نیازشان که زندگانی لایق و درخوری داشته باشند ماهانه بآنان داد و تا گناهی دیده نشود از کارشان بازنداشت.

اگر یکی از آنان سستی و یا ترس نشان داده ، مثلاً ملاحظه‌ی افراد مقتدر و بانفوذ را کرده و بین آنها با دیگران فرق قائل شده یا نادرستی نموده ، باین شکل که در رسیدن به ادعا و یا شکایتی و یا در قضاوت و حکم دادن ، به یک طرف دعوا گرایش نموده و کمتر از آن اندازه که لازم بوده به بازجویی پرداخته و یا پافشاری اضافی کرده ، و اینگونه رفتارها از او علنی بوده ، یا بیرون از قانون رأی داده ـ بچنین قاضی‌ای باید کیفر داد و رسوایش گردانید و دیگر به قضاوت قبول نکرد. باید زیانهایی را که از این رفتارهای بد قاضیان می‌تواند نتیجه بدهد در نظر گرفت و گذشت نکرد.

اگر یکی رشوه گرفته ـ مثلاً پول یا کالایی گرفته تا در برابر آن از حق و قانون چشم‌پوشی کند ـ و بعلت آن حق کسی را تباه گردانیده و یا از مجرمی چشم‌پوشی کرده (حکم به مجرمیت او نداده) سزای او نابودیست و باید او را کشت.

ممکنست کسانی این را کیفر بیش از اندازه شمارند و غیرمنصفانه بدانند. ولی اگر معنی قضاوت را در نظر بگیرند و زیانهای بزرگی را که از رشوه‌گیری قاضیان می‌تواند نتیجه بدهد بیاد بیاورند آن را بیش از اندازه نخواهند شمرد. کار عمومی مقدسی را آلوده کردن و آسایش و موفقیت یک ملت را به پول یا کالا فروختن گناه کوچکی نیست. فقط در اینجا نیست. در کارهای عمومی در همه جا چنین است که باید رشوه گرفتن و چشم از وظایف خود پوشیدن را گناه کوچکی نشمرد.

[1] : چنان که همین الان آن نتایج در ایران نمایان است.



.
818 viewsedited  05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 18:32:01
کانال تلگرامی پاکدینی - احمد کسروی
94 views15:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 18:31:01 حقایق زندگی (احمد کسروی)

44ـ چرا بکار از راهش نمی‌آیید؟!. (تکه‌ی دو از سه)


این را هم بنویسم که زمینه‌ی آرمان و کوششهای ما تنها ایران نیست. من و یارانم جدایی میانه‌ی ایرانیان و دیگران نمی‌گزاریم ، ما نیکی را برای همگی می‌خواهیم و برستگاری همگی می‌کوشیم. آن معنایی که دیگران به نژاد و توده می‌دهند و تعصب و دشمنی با دیگران را شرط میهن‌پرستی می‌شمارند ما نمی‌شماریم. در نزد ما نژادها و توده‌ها حکم خاندانها را دارند که چنانکه در خاندانها هر یکی از آنها جداگانه می‌زید و در داخل خانه‌ی خود آزاد است ولی در بیرون با دیگر خاندانها روابطی دارند [و] با همدیگر با همدستی و مهربانی راه می‌روند توده‌ها نیز چنین باید بود.

به هر حال این دخالت در کارهای ایران و اینکه شماها را بهمدستی می‌خوانیم تنها از آن راهست که در این کشور می‌باشیم و اینجا خانه‌ی ماست. ما می‌بینیم بیچاره مردم این کشور نه تنها در اندیشه‌ی آینده نیستند و هیچ نمی‌گویند در این جهان پرکشاکش سرنوشت ما چه خواهد بود ، نه تنها چشم براه حوادث دوخته اگر از دولتی فشار و سختی می‌بینند روی دل بسوی دشمنان او برگردانیده دفع این را از آن می‌خواهند ، نه تنها آلودگیهای خود را درنمی‌یابند و دربند چاره‌ی آنها نمی‌باشند ، بیکبار سررشته را گم کرده‌اند و در چنین هنگامی که جنگ و گرسنگی این کشور را تهدید می‌کند دربند خود و خاندانشان نمی‌باشند.

اینهاست که ما را وادار می‌کند که جمعیت برپا کنیم و روزنامه بنویسیم و با دولت و با دیگران طرفیت نماییم و هر زمان بیک موضوع سخت دیگری پردازیم ، یک زمان بآذربایجان و داستان زبان ترکی که عنوانی بدست یک دسته هوسبازان نافهم داده بود پرداخته بکوشیم ، یک زمان برضائیه توجه کرده دولت را وادار بفرستادن نیرو نماییم ، یک زمان قضیه‌ی خلخال را دنبال کنیم ، یک زمان درباره‌ی خواربار نویسیم ـ اینها همگی برای آنست که در چنین روزی از دلسوزی بهم‌میهنان خود بازنایستیم وگرنه نه من و نه یارانم کمترین سودی از این کارها چشم نداریم ، هر یکی از ماها با دسترنج خود زندگی می‌کنیم. من در چنین سالِ سختی فرزندان و خاندان خود را از درآمد وکالت اداره می‌کنم. این روزنامه را که می‌نویسم من رنج آن را می‌برم و یک دسته از همراهانِ غیرتمند نیز زیان پولیش را می‌پردازند.

ما دلمان باین بچگان بیگناه می‌سوزد که اگر نکوشیم و چاره نکنیم به شومی این آلودگیها و درماندگیهایِ شما از گرسنگی و از آسیب جنگ گزندها خواهند دید. دلمان باین زنان چشم‌بسته و ناآگاه می‌سوزد که اگر جلو نگیریم با آسیبهای دلخراش روبرو خواهند گردید. اینست رنج را بخود هموار گردانیده بدینسان می‌کوشیم.

اگر با اینحال باز شما بخود نیایید و همدستی با ما نکنید ، اگر باز تنها بگله و ناله بس کرده تنها چاره همان را بشناسید ، بدانید درمان نخواهید پذیرفت ، بدانید که از دست روزگار مشتهای دندان‌شکن خواهید خورد. بارها گفته‌ام شما نادانانی هستید که می‌خواهید آئین خدا را بهم زنید. شما می‌گویید ما نخواهیم کوشید و دست بهم نخواهیم داد و با اینحال آسوده و دلخوش زندگی خواهیم کرد.

مرا شگفت افتاده پریروز در رضائیه ، و دیروز در خلخال آن گرفتاری بود و ما با گفتار و کوشش ، تا اندازه‌ای که می‌توانستیم به یاوری کوشیدیم ولی همینکه داستان بپایان رسیده می‌بینم مردم خود را کنار کشیده‌اند و هیچ نمی‌گویند آن روزنامه‌ای که دیروز آن فداکاری را در راه ما کرد و با یک نیروهای خطرناکی طرفیت کرد و با دولت مخالفت نشان داد (1) یک مقاصدی را دنبال می‌کند ، مقاصدی که درباره‌ی کشور و توده می‌باشد ـ پس ما نیز همراهی با او کنیم. نمی‌گویند که ما آزمودیم و دیدیم که یک روزنامه چون از سوی یک باهَمادی [جمعیت ، حزب] نوشته می‌شود آن دستگیری مهمی را از ما نمود. پس ما نیز بایشان پیوندیم که دیگر نیرومندتر باشند و در روزهای سختِ آینده بدرد این کشور بخورند. بدبختهای بیچاره سر کلافه را گم کرده‌اند و چون غائله فرونشسته هر کدام پی هوسهای خود رفته‌اند و امروزها که داستان نان سخت گردیده می‌بینم بی‌آنکه هیچی بروی خود بیاورند پیاپی تلگراف و نامه‌ی شکایت و ناله می‌فرستند که تو گویی ما اینجا نشسته‌ایم که هر زمان که آنها حس دردی کردند و بفریادی برخاستند ما نیز پیروی از آنان نماییم. در اینجاست که باید بگویم ای بیچارگان ، ای بیچارگان.


پابرگی :
1ـ درباره‌ی رضاییه (ارومیه) پرچم آشوبهای دلخراش آنجا را دنبال می‌کرد و چنانکه نویسنده می‌نویسد با دولت طرف شد و کوشید دولت را وادارد برای سرکوبی اشرار سپاه به آنجا فرستد. این گزارشها و گفتارها از جمله در شماره‌ها‌ی 52 ، 99 ، 160 و 165 پرچم روزانه آمده است. ـ ویراینده


.
87 views15:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 14:30:30 کتاب «امروز چاره چیست؟» (احمد کسروی)

6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (تکه‌ی 11)


7) دلسوزی بروستاییان و کوشش به نیکی حال آنها. همه می‌دانیم در ایران روستاییان که کشاورزان این کشور و بسیجندگان[=تدارک‌کنندگان] خواربارند ، بدترین حال را دارند. بدبختان از گندمی که می‌کارند جز سهم کمی نمی‌برند ، از قند و شکر و پارچه بهره‌ای ندارند ، در کمتر دیهیست (1) که درختهای میوه هست ، ماست و پنیر در بیشتر دهات نایابست. جز هوای آزاد و آب پاکیزه از دیگر چیزها بهره برای آنها منظور نیست. از این گذشته صد در صد آنها بی‌سوادند و از همه چیز ناآگاه می‌باشند. در دهات گرمابه نیست ، پزشک نیست ، داروخانه نیست ، دادگاه نیست. از برق و تلفن و رادیو شاید نامش را هم نشنیده‌اند. دو ثلث توده‌ی ما روستاییانند و این حال آنها می‌باشد.

بدیهیست که باید چاره‌ای اندیشیده شود. یک گام بزرگی در اصلاحات در این زمینه باید بود.

نخست باید یک ترتیب عادلانه میانه‌ی آنها با دیه‌داران داده شود ـ ترتیبی که حق و عدالت مقتضی آنست. دوم باید به نیکی حال روستاها کوشیده شود.

از دیده‌ی اصلاح‌طلبی این یک موضوع مهمیست که در آینده شهرهای ایران کوچکتر و دهها بزرگتر شود. با این ترتیب که در دهات وسایل زندگانی آماده گردد : خانه‌ها با دستورهای بهداشتی ساخته شود ، برق بکار افتد ، تلفن کشیده شود ، دبستان بنیاد یابد ، پزشک باشد ، داروخانه باشد ، دادگاه بخش باشد. آنگاه از شهرها کسانی که کار مشروعی ندارند و با مفتخواری و یا با کارهای بیهوده زندگانی می‌کنند بآنجاها کوچانیده شوند که با کشاورزی و یا هر کار مشروع دیگری که می‌توانند زندگی آغازند.

اگر چنین ترتیبی پیش آمد دسته‌های انبوهی از مردم خودشان داوطلبانه بآن دیه‌ها خواهند رفت و در آنجا زندگی خواهند آغازید. زندگی درمیان باغها و کشتزارها ، با آب پاکیزه و هوای آزاد ، با نگهداشتن گاوها و گوسفندهای شیرده ، با بهره‌مندی از نغمه‌های مرغها ، زندگانی بسیار لذیذی است. کسی را نتوان پنداشت که دارای خرد باشد و مزیت چنین زندگی را درنیابد. آنچه امروز جلو مردم را گرفته ، نبودن وسایل در روستاهاست.

اینکه گفتم دولت باید اداره‌ها را کوچک گردانیده بیش از اندازه نیاز کارمندان نگاه ندارد ، راه آن هم اینست که کسانی که خودشان آرزومند باشند و یا دولت صلاح داند باین دهها کوچاند که نشیمن گیرند و با کشاورزی و یا کارهای دیگر زندگی بسر برند. اگر سرمایه ندارند دولت بآنها سرمایه نیز پردازد.

در این زمینه سخن بسیار است و من چون مقصودم یادآوریست باین اندازه بس می‌کنم. این هفت موضوع که شمردم چیزهای بسیار مهمیست که همه‌ی نیکخواهان باید باینها علاقه‌مند باشند و چنانکه گفتم امروز یکی از کارهای لازم آنست که جمعیتی پدید آید و پا بمیان گزارد و این چند رشته را از مقاصد خود گرداند و در راه اجرای آنها بکوشش پردازد.


پابرگی :
1ـ دیه (dih) سبک شده‌ی دِه (روستا) است. ـ ویراینده


.
641 views11:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 08:30:33 ورجاوندبنیاد

(بزبان عادی)
(بخش سوم : درباره‌ی زندگانی اجتماعی)

تکه‌ی 16
(بهر 1 از 1)

باید تا می‌توان از وام خواستن پرهیز کرد.

ممکنست کمچیزان به وام نیاز پیدا کنند. پس باید حکومت صندوقهایی برای وام دادن در شهرها و ده‌ها برپا گرداند.
کسی که وام بگیرد و نپردازد مجرم است و باید کیفر ببیند و دیگر هیچ وقت باو وام نداد.
باید تا می‌توان از وام خواستن پرهیز کرد. با بی‌‌نیازی وام گرفتن جز دغلکاری نیست.



ممکنست کمچیزان به وام نیاز پیدا کنند. بسیار اتفاق می‌افتد که کسی خودش یا یکی از خانواده‌اش بیمار شود که باید بدرمان بپردازد و یا خانه‌اش خسارت ببیند یا خراب شود که باید تعمیر کند یا از نو بسازد ، و از اینگونه پیشامدها بسیار رخ می‌دهد که بپول نیاز بیفتد و او نداشته باشد ، و از اینرو نیازمند وام می‌گردد.

پیداست که اگر خویشان یا دوستانی آگاه شوند و نیکوکارانه باو وام دهند بهتر خواهد بود ، وگرنه باید از صندوقِ وام بخواهد و بگیرد.

کسی که وام می‌خواهد باید نیاز خود را و نحوه‌ی بازپرداخت آن را بنویسد ، و متصدیان صندوق باید بررسی کنند که آیا حرفهایش راست است یا نه؟!. آیا نیازمند است که اگر وام نگیرد بسختی خواهد افتاد یا نه؟. آیا راهی که برای بازپرداخت وام نشان می‌د‌هد پذیرفتنی است یا نه؟. باید اینها را بخوبی بررسی کنند که نه فردِ نیازمندی از وام گرفتن محروم شود و نه بی‌نیازی به ناحق سودجویی کند.

ممکنست از وام خواستن از این و آن نتیجه‌های بدِ بسیار ناشی شود. بسیار ممکنست رخ دهد که یکی از دیگری وامی طلب کند و آن کس خود دست‌خالی باشد که نداند چه پاسخی بدهد و شرمنده شود و از طرف دیگر وام‌خواه از او رنجیده شود. بسیار ممکنست که یکی از دیگری وامی طلب کند و آن کس نداند که آیا واقعاً نیازمند است و یا نیست و از پرس و جو شرم کند. بسیار ممکنست که کسی نیازمند باشد و یکی پیدا نشود که باو وامی بدهد. بسیار ممکنست که کسی وام گرفتن را ابزاری برای کلاهبرداری شناخته و از افراد بسیاری وام بگیرد و پس ندهد.

اینها چیزهاییست که بسیار ممکنست رخ بدهد و برای جلوگیری از همه‌ی اینها باید حکومت صندوقهایی برای وام دادن در شهرها و ده‌ها برپا گرداند و آدمهای درستکار و نیکخواه را برای این کار منصوب کند.

کسانی می‌گویند : از این راه زیان بحکومت می‌رسد. باید گفت : اگر از راهش باشد زیان آنقدر که تصور می‌شود نخواهد بود. از این گذشته ، این نیز از شمار دیگر زیانها و خرجها باشد.

کسی که وام بگیرد و بازپرداخت نکند ، گذشته از اینکه باید پول را خواست و پس گرفت ، او مجرم است و باید کیفرش داد. تنها در اینجا ، و همچنین تنها درباره‌ی پول نیست. هر کسی که چیزی را قرض یا به عاریت بگیرد و بازپس ندهد باید او را مجرم شناخت و کیفرش داد.

از این گذشته آن وامگیر را باید شناخت و بهمه‌ی صندوقهای وام معرفی کرد و پس از آن هیچگاه وام به او نداد. این سزای اوست که تا زنده است از کمک صندوقهای وام محروم شود. این کارها باید باشد تا از سودجوییهای نامشروع جلوگیری شود و صندوقهای وام با امنیت و آسودگی بکار خود بپردازند و به نیازمندان یاری کنند.

از گفتن بی‌نیاز است که کسی که سر کاری نرفته و از بیکاریست که نیازمند گردیده و یا در خوردن و پوشیدن و پول خرج کردن اندازه نگه نداشته و از این راه خود را نیازمند وام گردانیده شایسته‌ی کمک نمی‌باشد و باینگونه کسان وامی نباید داد.

باید وام را آخرین چاره‌ی کار دانست و تا راه دیگری برای رفع نیازمندی هست از وام خواستن پرهیز کرد. باید هر کسی اندازه‌ی درآمد خود را در نظر بگیرد و خرج خود را به همان اندازه کند تا بی‌سبب نیازمند نشود و چون نیازی رخ داد باید تا بتواند صبر کند و خود پول بدست آورد و به هر حال وام را آخرین چاره بشناسد.

با بی‌نیازی وام گرفتن ـ چه از صندوق وام و چه از کس دیگری ـ جز دغلکاری و کلاهبرداری نیست که اگر معلوم شود باید بچنان وامگیری کیفر داد.


.
728 viewsedited  05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 18:35:24
نیکی من

احمد کسروی
720 views15:35
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 18:32:01
سخنانی که باید فراموش نکرد
674 views15:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 18:31:04 حقایق زندگی (احمد کسروی)

44ـ چرا بکار از راهش نمی‌آیید؟!. (تکه‌ی یک از سه)


یک رفتار بدی که ما از ایرانیان می‌بینیم آنست که پیاپی میخواهند بنالند و گله کنند و فریاد برآورند ، چاره‌ی دردها را تنها در این می‌دانند. هر روزی که پست می‌رسد یک دسته از این گله‌ها و ناله‌ها برای ما ارمغان می‌آورد.

شگفت داستانیست : ما داد می‌زنیم بیایید همدست شویم و بهمه‌ی این دردها از راهش چاره کنیم کمتر گوش می‌دهند ، لیکن پیاپی این گله‌ها و ناله‌ها را برای ما می‌فرستند. ما نمی‌دانیم باینان چه گوییم؟!. نمی‌دانیم باین نافهمی چه نامی دهیم؟!.

آخر ای بیچارگان شما اگر خرد دارید بیندیشید تا بدانید چاره‌ی دردها ناله و فریاد نیست. ناله و فریاد کار بچگان است ، کار درماندگانست ، اگر خود نمی‌توانید فهمید چشم باز کنید و بدیگران نگاه کنید : روسها چه کار کرده‌اند؟!.. ترکها چگونه اداره می‌شوند؟!. آمریکاییها چه سان می‌زیند؟! اینها را ببینید تا بدانید که در هر کشوری غیرتمندان و بخردان دست یکی گردانیده جمعیتی پدید آورده‌اند و از روی فهم و بینش کشور خود را راه می‌برند و در سختترین گرفتاریها بناله و گله نمی‌پردازند.

در این دو هفته چند نامه از کارکنان اداره‌ها از شهرستانها رسیده و همگی گله و ناله دارند که با این گرانی خواربار تکلیف ما چیست ، و از ما خواهش می‌نمایند که نوشته‌های ایشان را بچاپ رسانیم ، تو گویی دولت از حال آنان آگاه خواهد گردید و بچاره خواهد برخاست.

ما ناگزیریم یک بار دیگر باین کسان یادآوری کنیم که این گرفتاریهای ایران یک کار «اتفاقی» نیست و چاره‌ی آن نیز باین سادگی نتواند بود. این گرفتاری نتیجه‌ی آلودگیهای ایرانست و به هر حال راه چاره پدید آمدن یک باهَماد (جمعیت) بزرگیست که خردمندان و غیرتمندان در آن شرکت کنند و از روی فهم و اندیشه به یکایک گرفتاریها چاره ‌اندیشند. اکنون جهان سراسر گرفتاریست. در چنین هنگامی یک توده‌ی پاشیده و پراکنده سرنوشتی جز نابودی نتواند داشت. امروز ایران در سر راه دولتهای جنگنده افتاده و ناگزیریست که آنان مقاصدی در اینجا دارند.

باید همه‌ی گوشه و کنار کارها را بدیده گرفت و با دوراندیشی راهی برای زیست این توده برگزید. چه درباره‌ی خواروبار و چه در دیگر باره‌ها ، با همدستی همه‌ی بخردان ، چاره‌هایی پیش گرفت ، و ما باین کار برخاسته‌ایم و از یک سال باز در این راه می‌کوشیم و رنج و زیان بخود هموار می‌گردانیم. هر کس هم که براستی علاقه بتوده و کشور دارد باید با ما همدست گردد.

اینست راهی که به یک نتیجه‌ای خواهد رسید. این ترتیب که خود را کنار گیرید و بی‌پروایی نمایید و اگر جایش افتاد ریشخند نمایید ، و چون به نتیجه‌ی نادانیهای خود گرفتار آمدید آنگاه بناله و گله پردازید بسیار بیخردانه است ، بسیار بیهوده است.

شگفتی آنست که در بیشتر این گله و ناله‌ها مرا که دارنده‌ی پرچمم «دانشمند و پیشوا» می‌نامند و «یگانه غمخوار و دلسوز توده» می‌ستایند. می‌گویم اگر اینها راستست و شما براستی مرا دارای دانش می‌شمارید و غمخوار توده می‌دانید باید بسخنانم گوش دهید. من بارها گفته‌ام و بار دیگر می‌گویم : این ترتیبی که شما پیش گرفته‌اید هیچ سودی ندارد. می‌گویم : این راهی که ما آغاز کرده‌ایم راه رستگاری شماست. این را از من بپذیرید و باور کنید و از دور و نزدیک با ما همدست و همراه گردید و مطمئن باشید که بهمه‌ی بدبختیها چاره خواهیم کرد.


.
770 views15:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 17:38:09
173 views14:38
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 14:30:55 کتاب «امروز چاره چیست؟» (احمد کسروی)

6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (تکه‌ی 9)


6) دلسوزی بحال کارگران و رنجکشان و افزودن بحقوق آنها. همه می‌دانیم که گروه بزرگی از مردم این کشور کار می‌کنند و رنج می‌کشند و زندگانی توده را براه می‌اندازند و در همان حال خودشان و خانواده‌هاشان بآتش نداری می‌سوزند و زندگانی را با صد سختی بسر می‌برند.

چرخ زندگانی ما را کیها می‌گردانند؟.. کارگران کارخانه‌ها ، شاگردان دکانها ، هیزم‌شکنها ، باربرها ، خشت‌مالها ، ناوه‌کشها ، ... اینهایند که رنج می‌کشند و برای ما کار می‌کنند.

هر یکی از آنها روزی چقدر حقوق می‌برند؟.. اگر رویهم‌رفته را بگیریم گمان نمی‌کنم بصد ریال برسد.

آیا صد ریال خوراک و پوشاکِ ضروری یک خاندان را کفایت می‌کند؟.. بدیهیست که نمی‌کند. بدیهیست که این خاندانها از وسایل زندگانی بی‌بهره‌اند.

باید باینها دل سوزانید. راهش هم اینست که ما ببینیم امروز زندگانی متوسط یک خانواده (یک خانواده‌ی پنج نفری) ، چه مبلغ خرج دارد و همان را میزان حقوق مزد کارگران و رنجکشان گردانیم.

همین رفتار را با پاسبانها باید کرد ، با سُپورها باید کرد ، با نظامیان باید کرد ، با کارمندان پایین‌رتبه‌ی ادارات باید کرد.

این چه نامردیست که کارگران رنج کشند و وسایل زندگی برای ما تهیه کنند و خودشان بی‌بهره باشند؟!.. این چه نامردیست که ما شب با فرزندان خود آسوده بخوابیم و این نیندیشیم که پاسبانهایی که در خیابانها ، در سرما و گرما ، می‌گردند و در راه پاسداری بما بیداری می‌کشند آنها نیز فرزندانی دارند ، این نیندیشیم که باید بآنها چندان حقوق داد که باری وسایل ضروری زندگانی خانواده‌هاشان آماده گردد؟!..

می‌دانم خواهند گفت : اگر دولت بخواهد بپاسبانها و سپورها و کارمندان پایین‌رتبه‌ی خود باندازه‌ی نیاز زندگانیشان حقوق پردازند بودجه‌اش چند برابر خواهد بود. اینست پاسخ داده می‌گویم : اینهمه کارمندانی که دولت در اداره‌های خود گرد آورده ، به بیشتر از یک ثلث آنها نیاز نیست و بازمانده فزونیست ، اگر پای اصلاحات درمیان بود دولت باید اداره‌ها را کمتر و کوچکتر گرداند (یکی از اصلاحات لازم کاستن از شماره‌ی کارمندان اداره‌هاست) و بجای آنها بپاسبانها و سپورها و سربازها که نیاز بسیار بداشتن آنها هست حقوق باندازه‌ی کفایتشان پردازد.

می‌دانم خواهند گفت : آن کسانی را که دولت از اداره بیرون کند بیکار خواهند ماند و گذشته از آنکه دچار بدبختی خواهند شد ، دردسری برای دولت پدید خواهند آورد. این ایراد بجاست و من پاسخ این را در جای دیگر خواهم داد.


.
794 views11:30
باز کردن / نظر دهید