Get Mystery Box with random crypto!

پاکدینی ـ احمد کسروی

لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی پ
لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی
آدرس کانال: @pakdini
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 6.01K
توضیحات از کانال

kasravi-ahmad.blogspot.com
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad
تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran
اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info
کتاب سودمند
@KetabSudmand
یوتیوب
youtube.com/@pakdini
پیام بما
@PakdiniHambastegibot
farhixt@gmail.com

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 11

2022-06-09 18:30:44 حقایق زندگی (احمد کسروی)

45ـ از گله و ناله چه سودی تواند بود؟!. (تکه‌ی یک از سه)


در این هفته بار دیگر ، یک رشته نامه‌ها و تلگرافهای گله و ناله از سختی خواربار و از گرسنگی و بدبختی مردم رسیده. در آذربایجان بیکبار نرخها رو ببالا نهاده هی می‌رود و هنوز در جایی نایستاده. از شرفخانه تلگراف کرده‌اند که نوزده تن از گرسنگی ناتوان گردیده از خود رفته‌اند. در تبریز در نتیجه‌ی سختی زندگی در این روزها آدمکشیها و خودکشیهایی رخ داده است.

این نامه‌ها پیاپی می‌رسد و ما نمی‌دانیم چه کار کنیم. زیرا از یکسو می‌بینیم اینها راستست و یک گرانی بی‌اندازه‌ای بمردم رو آورده. در خشکسالی تنها گندم و جو و خوراک کم باشد و گران گردد ، امروز هر چیزی از اندازه بیرون رفته. از یکسو هم می‌دانیم که از چاپ آنها در روزنامه هیچ‌ کاری نخواهد بود و جز سیاه کردن کاغذ نتیجه نخواهد داد. از این ناله‌ها نه آن کردان نامرد که خواربار را خریده قاچاق می‌برند دست خواهند کشید ، نه آن دلالان پستنهاد که برای بیگانگان خواربار خریده انبار می‌کنند بخود خواهند آمد ، نه همسایگان (یا مهمانان ما) که پروای گرسنگی این مردم را کمتر می‌کنند ترتیب اثری خواهند داد. (1)

این یکی از نادانیهای ایرانیانست که بنوشتن در روزنامه اهمیت بی‌اندازه می‌دهند و چنین می‌پندارند که این یک راه چاره‌ای می‌باشد.

از آنسو ما یک نکته‌ی بزرگتر دیگری را رعایت می‌کنیم : چنانکه بارها گفته‌ایم ایرانیها شیوه‌ی خود قرار داده‌اند که چون آسوده‌اند بیباک و بیپروا روز گذرانند و گمان کمی و آلودگی بخود نبرند و اگر کسی کمیهای آنان را یادآوری کرد بی‌پروایی نمایند ، بلکه بآزارش کوشند ، با صد درماندگی دم از «غرور ملی» زنند و خود را یکی از توده‌های بنام جهان شمارند ، و همینکه روز گرفتاری رسید بناله و فریاد پردازند و بزاری و فغان کوشند. این یک شیوه‌ایست که از سالها گرفته‌اند و در این راه بسیار ورزیده گردیده‌اند که ما می‌بینیم همینکه یک گرفتاری پیش می‌آید بی‌هیچ درنگی آواز بناله و فریاد بلند می‌کنند ، و چون آن می‌گذرد چنان به بی‌پروایی می‌‌گرایند که تو گویی هیچی رخ نداده و آن کسانی که دیروز می‌نالیدند اینها نبوده‌اند.

بارها گفته‌ایم این پستترین شیوه‌ی زندگانیست و ما می‌بینیم که اگر امروز این نامه‌ها و تلگرافهای گله و فریاد را که می‌رسد بچاپ رسانیم ، راستی کمک بآن نادانی و گمراهی نموده‌ایم و اینان را در شیوه‌ی ناستوده‌ی خود گستاختر و دلیرتر گردانیده‌ایم ، اینست سزا نمی‌بینیم که آنها را چاپ کنیم ، سزا نمی‌بینیم که در برابر چنین نادانی خاموش باشیم.

این مردم در نادانی نه چندان فرورفته‌اند که جای خاموشی باشد. اینان خود درپی کوشش نیستند و نمی‌گزارند دیگران نیز بکوشند. داستان آنان داستان آن دردمندان نافهم می‌باشد که نه تنها پروای دردمندی و بیماری خود نمی‌نمایند ، نه تنها بدرمان نمی‌کوشند ، بکسانی که درپی درمانند زباندرازی می‌نمایند ، به پزشکانی که می‌کوشند آزار و بدرفتاری دریغ نمی‌گویند.

ببینید کار بکجا کشیده که فلان مرد پستنهاد از گوشه‌ی سُنقر بوزارت فرهنگ شکایت می‌نویسد که من حزبی برپا کرده‌ام. تو گویی به یک گناه بزرگی برخاسته‌ام. بدبخت نمی‌فهمد که امروز در همه‌ی کشورها حزب هست و کارها در دست حزبهاست. نمی‌فهمد که همان روسها که یک ‌سال ‌و نیم است در برابر دشمن بیمناکی همچون آلمان ایستاده‌اند این ایستادگی نتیجه‌ی کوششهای یک حزب می‌باشد. نمی‌فهمد که همان انگلیسها که امروز به یک نیم جهان فرمان می‌رانند کشورشان با حزب راه می‌رود. نمی‌داند که در هر کشوری باید خردمندان و علاقه‌مندان دست یکی کنند و یک راهی را برای اداره کردن کشور پیش گیرند ، و اگر چنین دسته‌ای نباشد آن کشور دچار بدبختی خواهد گردید. ببینید تا چه ‌اندازه در نادانی گستاخند ، ببینید چه بیشرم و خیره‌چشمند.

این بتازگی شنیده‌ام که از آقای معراجی که در آمل نماینده‌ی پرچم است یکی از سران آنجا به همان عنوان شکایت کرده. دریغا تو گویی نمایندگی یک روزنامه گناهست. دریغا تو گویی این روزنامه از کشور بیگانه می‌آید که نمایندگی آن عیب کسی باشد.

ببینید نادانی و نافهمی تا کجا رسیده. ببینید در گمراهی تا کجا پیش رفته‌اند. بجای قدردانی از کوششهای یک جوان ، می‌خواهند نان او را ببرند. دریغ از این درماندگیها !!

ما باید امروز این نادانیها را به رخ ایرانیان بکشیم تا بدانند و بفهمند و بتکان آیند. باید بگوییم : شما حق گله و ناله از پیشامد ندارید. زیرا این گرفتاریها نتیجه‌ی آن نادانیهای خودتانست ، نتیجه‌ی آن بیپرواییهاست. باید بفهمانیم که از این گله‌ها و فریادهای شما کمترین نتیجه در دست نخواهد بود. باید بفهمانیم که شما اگر می‌خواهید از این گرفتاریها رها گردید باید بخود آیید و بآن آلودگیهای خود چاره کنید.


38 views15:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 14:32:01
مظفرالدین‌شاه و شیخ فضل‌الله نوری
149 views11:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 14:31:03 کتاب «امروز چاره چیست؟» (احمد کسروی)

7ـ باید درباره‌ی قانون اساسی گفتگوهایی رود : (تکه‌ی 1)


امروزها گاهی در روزنامه‌ها نامی هم از قانون اساسی و از تغییر آن می‌رود. من هم در گفته‌های خود از آن یادی کردم. اینست می‌خواهم در پایان کتاب گفتگویی هم از آن بمیان آورم. اینها بحثهاییست که من با خوانندگان بمیان گزارده می‌خواهم اندیشه‌ها روشن گردد.

درمیان سخنان خود تاریخچه‌ای از قانون اساسی یاد کردم. این قانون بدو بخش است : یکی اصل قانون و دیگری متمم آن. اصل قانون در روزهای نخست مشروطه در تهران نوشته شده و از مجلس گذشته و مظفرالدین‌شاه در بستر مرگ بآن دستینه[=امضاء] نهاده. این قانون تنها درباره‌ی مجلس شورا و حقوق و حدود آن می‌باشد و من نمی‌دانم کیها در تنظیم آن شرکت کرده‌اند.

اما متمم قانون سرگذشت درازی داشته. چنانکه گفتم تنظیم آن را آزادیخواهان تبریز خواستار شدند و خودشان چند موضوع (از جمله موضوع انجمنهای ایالتی و ولایتی) را پیشنهاد کردند. ولی چون قانون نوشته می‌شد ، از یکسو با دربار کشاکش سختی میرفت و با دخالت آنها موضوع سنا در قانون گنجانیده شده ، از سوی دیگر چون حاجی شیخ فضل‌الله بدستاویز همان قانون بیرق تکفیر افراشته بود ، موضوعهایی نیز برای اسکات او جا داده شده. اصلهای یکم و دوم از انشای خود حاجی شیخ فضل‌الله است.

این تاریخچه‌ی آن دو قانونست. آمدیم بموضوع تغییر ، در آن باره دو پرسش بمیان می‌آید :

1) قانون اساسی را می‌توان تغییر داد؟..

2) آیا تغییر آن بصلاح ایرانست؟..

پرسش نخست پاسخش روشنست. بدیهیست که هر قانونی در جهان قابل تغییر است. بالاخره قانون برای مردمست ، مردم برای قانون نیستند.

این قانون بدانسان که گفتم از روی فهم و اختیار تدوین نگردیده و فشارهایی در تنظیم آن دخالت داشته. برخی از مواد آن ـ از جمله موضوع مجلس سنا و دخالت علما در وضع قانونها بموجب اصل دوم متمم قانون ـ هیچگاه مورد عمل نبوده و نتوانستی بود.

اما پرسش دوم ، پاسخ آن پس از اینست که بدانیم خواستاران تغییر قانون چه موضوعهایی را از آن نمی‌پسندند و چه قانون دیگری را می‌خواهند بجای آن گزارند. نیک و بد در اینجا نسبیست.

در این قانون اساسی (در اصل و در متمم آن) چند موضوع منظور گردیده که مهمتر از همه دو چیز است : یکی مشروطه یا حکومت دمکراسی ، دیگری حقوق افراد ایران (متساوی بودن کلیه‌ی افراد در برابر قانون ، مصون بودن جان و مال و مسکن و شرف آنها و این قبیل).

من گمان نمی‌کنم کسانی که سخن از تغییر قانون می‌رانند مورد نظرشان این موضوعها باشد. پس باید دید چه می‌خواهند و تغییر کدام موضوعها را می‌خواهند.

نکته‌ی بسیار مهم اینست که تغییر قانون اساسی در یک کشور بسته به تغییر اندیشه و فهمهاست. باید اندیشه‌ها و فهمها بالاتر رود و جنبشی در توده پدید آید تا زمینه برای تغییر قانون اساسی آماده گردد. تغییری که بی‌زمینه باشد نتیجه‌ی درستی از آن بدست نخواهد آمد ، بلکه اگر حقیقت را بخواهیم زیانها از آن پدیدار خواهد گردید.

امروز توده‌ی انبوه خیره مانده‌اند. حوادث بسراغشان آمده و بتکانشان آورده ، ولی نمی‌دانند داستان چیست؟.. گفتگو بر سر چه می‌باشد؟.. پس باید نخست آنها را آگاه گردانید. اگر تغییر قانون با اراده‌ی توده خواهد بود ، باید آنها را بینا گردانید ، باید اندیشه‌هاشان را روشن ساخت.

من دور نمی‌دانم در این پیشامدها و تکانها اوضاعی برای ایران پیش آید که این قانون اساسی از میان رود. اینست بهتر می‌دانم که گفتگوهایی بمیان آید و اگر چنان داستانی رخ داد ، باری از روی فهم و بینش باشد.

چنانکه در کتاب «سرنوشت» هم نوشته‌ام ، امروز یکی از کارهای سودمند و بایا ، گفتگو کردن و کتاب نوشتن در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی ایرانست که مردم آگاه گردند.

دوباره تکرار می‌کنم : آنچه ایرانیان را از این گرفتاریها و کشاکشها آسوده بیرون تواند برد ، احساسات و علاقه‌مندیهای توده‌ی انبوه است ، و احساسات و علاقه‌مندیهای آنها بسته بفهمیدن و دانستن اوضاع و حقایق می‌باشد.


.
573 views11:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 08:31:03 در قانونهای امروزی که اروپاییان وضع کرده‌اند نیز قضاوت را دو بار در نظر گرفته‌اند. ولی چون اجازه داده‌اند که کسی که نسبت باو دعوی شده روز محاکمه بدادگاه نیاید و چون دادگاه رسیدگی کرد و رأی داد آن وقت آمده و از دادگاه بخواهد که رسیدگی را از سر بگیرد و دوباره رأی بدهد ، و همین رفتار را در دادگاه دوم نیز بکند ، از این گذشته دادگاه سوم (یا بگفته‌ی خودشان دیوان تمیز) که در نظر گرفته شده خود نمی‌تواند رسیدگی کند و رأی بدهد و تنها می‌تواند که اگر خواست رأیهای دادگاههای پایین را نقض کند و بخود آنها برگرداند که بار دیگر رسیدگی کرده رأی بدهند و چه ‌بسا اتفاق بیفتد که در یک دعوی چند بار رأی در آن دادگاه نقض شود ـ نتیجه‌ی اینها آن شده که در دادگاههای امروزی جهان به یک دعوی بیش از دو بار و سه بار رسیدگی می‌شود و چه‌بسا که به هفت بار و هشت بار بلکه بیشتر نیز می‌رسد و نتیجه‌ی این نیز آن شده که دعویها چند سال در دادگاهها می‌گردد و بیشتر آنها به نتیجه نرسیده از بین می‌رود.

اینها همه از بدی قانونهاست. اینها به بازیچه شبیه‌تر است تا به قانونگزاری. کسی که بدادگاه احضار شده و نیامده این نافرمانی و سرپیچی است.
.
587 views05:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 08:30:49 ورجاوندبنیاد

(بزبان عادی)
(بخش سوم : درباره‌ی زندگانی اجتماعی)

تکه‌ی 18
(بهر 1 از 1)

دعوی کردن و دادخواهی باید عادلانه باشد.

دعوی (ادعا) کردن و دادخواهی باید عادلانه باشد. باید از مبارزه و لجاجت و دشمنی ورزیدن و نیز از دروغگویی و دغلکاری پرهیز کرده شود. باید به دروغ و دغل کیفر داده شود.
قاضی باید به دعوی و شکایت توجه کند و تا می‌تواند انصاف را رعایت کند. باید تا می‌تواند کار را زودتر به نتیجه برساند.
بهترست قضاوت دو بار انجام شود و اگر دو رأی یکی درنیامد بار سوم قضاوت شود.



دعوی کردن و دادخواهی باید پاکدلانه و عادلانه باشد. باید برای این باشد که ماهیت قضیه روشن و دستور قانون معلوم شود و هر کسی به حق خود برسد. باید از مبارزه و صرفاً شکست طرف را خواستن و از لجاجت و پافشاری بیجا بر گفته‌های خود و از دشمنی ورزیدن و در پی کینه‌جویی بودن و هرچه از اینگونه است پرهیز شود. این نشانه‌ی پاکدلی و خردمندی کسیست که خود قاضی خودش باشد و همینکه بحقیقت پی برد از ادعا و یا مقاومت برگردد و حقیقت را بپذیرد.

کسانی که در دعوی کردن و محاکمه به مبارزه یا لجاجت بپردازند و یا دشمنی ورزند کسانیند که می‌خواهند دادگاه را وسیله‌ای برای احساسات پست ناپسند خود بگیرند. کسانیند که روانهاشان ناتوان است و از بدیهای خود نمی‌توانند جلوگیری کنند. سرانجام : کسانیند که باید آنها را بی‌قدر و ارزش شناخت و پستشان شمارد.

در ضمن ، باید در دعوی کردن و محاکمه از دروغگویی و دغلکاری پرهیز شود. قانونهای امروزی اجازه داده که کسی در دعوی کردن و محاکمه دروغ بگوید ، بدین ترتیب که وامی را که گرفته یا امضایی را که کرده بگردن نگیرد. نیز اجازه داده که دغلکاری کند ، بدین ترتیب که داراییهای خود را پنهان کند و یا بنام یکی از خویشان وانمود کند و خود را ندار نشان بدهد. از اینگونه دغلها بسیار می‌توان کرد.

ولی اینها نافهمیست. دروغ و دغل که در جاهای دیگر بد است در محاکمه بدتر خواهد بود. دروغگویی و دغلکاری در محاکمه با آیین زندگی و قانون جنگیدن است. از اینرو باید بدروغگو و دغلکار کیفر داده شود. قاضی که به رسیدگی پرداخته باید در رأی دادن کیفری هم برای اینها تعیین کند.

برخی قاضیان به دعوی یا شکایت بی‌توجهی می‌نمایند و اگر بتوانند از سر خود باز می‌کنند. در دعاوی به بهانه‌ی اینکه باید دلیل را مدعی بیاورد خود را کنار گرفته جستجوگر راست و دروغ نیستند ، و یا بعنوان اینکه برای دانستن راست و دروغ راهی نیست به همان رسیدگی خشک بسنده می‌کنند. اینها وظیفه‌ی خود را نشناختن است. اینها بی‌لیاقتی از خود نشان دادن است.

قاضی باید به دعوی و شکایت توجه نماید و سردی از خود نشان ندهد. گذشته از آن ، در تحقیق باید تا می‌تواند به عدالت بکوشد و حق هر کسی را باو برساند. راست است که دلیل را باید مدعی بیاورد. ولی قاضی هم باید در اطراف دلیلهای آورده شده و حرفهای گفته شده جستجوگر راست و دروغ باشد و پرسشهای لازم را از این طرف و آن طرف بپرسد. همچنین راست است که گاهی به دانستن راست و دروغ راهی نیست و قاضی باید به قطع گفتگو مبادرت کند. ولی این در همه جا نیست و به هر حال بهانه‌ی رسیدگی خشک و بدون ‌تحقیق نمی‌تواند باشد.

یکی از چیزهایی که در قضاوت باید باشد طولانی نشدن آنست. مدعی یا شاکی که به دادخواهی مبادرت کرده مانند بیمار است که همیشه بیقرار است. از اینرو دادرسی هرچه زودتر باشد بهادارتر خواهد بود. دادرسی‌ای که پس از مدت زیادی انجام شود بهایی ندارد. گذشته از زیانهای دیگری که از دیرکرد دادرسی ممکنست پیش بیاید ـ از نابود شدن چیزی که خواسته می‌شود و یا مردن کسی که از او خواسته می‌شود و یا مردن مدعی و مانند اینها که بسیار ممکنست اتفاق بیفتد. از اینرو قاضی باید تا می‌تواند کار را زودتر به نتیجه برساند.

چون قاضی ممکنست گاهی از درک راست و دروغ دور شود و یا در سنجش داستان با قانون دچار اشتباه شود و گاهی نیز گمان به نادرستی او می‌توان بُرد ، از اینرو قضاوت بهترست که دو بار باشد. باین ترتیب که یک بار در دادگاه یکم رسیدگی شده رأی داده شود و اگر یکی از دو طرف دعوا ناراضی بود از دادگاه دوم رسیدگی بخواهد. حالا در اینجا اگر هر دو رأی یکی درآمد باید قضاوت را پایان یافته بدانند و همان رأی را بکار بندند. ولی اگر یکی درنیامد چون سببی نیست که از دو رأی یکی را انتخاب کنند پس باید رسیدگی سوم انجام شود. باید کسی که از رأی دوم ناراضی است از دادگاه سوم درخواست رسیدگی بکند و آن دادگاه خودش رسیدگی کرده رأی بدهد که آنْ دیگر رأی نهایی و پایان قضاوت است.
566 views05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 19:08:28 نسخه‌ی تازه‌ی کتاب «زندگانی من»

تاریخ آموزنده است ، همچنان سرگذشت بزرگان.
بویژه زندگینامه‌های ایشان همیشه بهترین سرمشق جوانان بوده است.

این آزموده شده : رفتار درست از پند آموزنده‌ترست.

از بزرگان بزرگی آموخته می‌گردد ،‌ از پاکدامنان پاکی ، از مهربانان مهرورزی ، از شیردلان دلیری ، از خستگی‌ناپذیران کوشش و پشتکار ،‌ از دانشمندان دانش‌پژوهی ،‌ از کاردانان کاردانی ...
اینست اهمیت زندگینامه‌های بزرگان.

کتاب «زندگانی منِ» احمد کسروی یکی از ارجدارترین زندگینامه‌هاست.

چنانکه نوید داده بودیم نسخه‌ی تازه‌ی آن آماده گردیده و اکنون آن را ارمغان خوانندگان می‌نماییم.
خوشا آنکه شما نیز به دوستان و آشنایانتان ارمغان کنید.

کتاب «زندگانی من»
205 views16:08
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 18:47:40
پرچم روزانه شماره‌ی 231
550 views15:47
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 18:30:59 حقایق زندگی (احمد کسروی)

44ـ چرا بکار از راهش نمی‌آیید؟!. (تکه‌ی سه از سه)


این جنگ که امروز درمیان دولتها می‌رود باین زودیها پایان نخواهد یافت. چنانکه گفته‌ایم دست کم چند سالی درمیان خواهد بود و جهان را گرفتار خواهد داشت.

از اینسوی ایرانیان که در سر راه افتاده‌اند از آسیب و گزند بی‌بهره نخواهند ماند و تا جنگ برپاست گرفتار خواهند بود. چیزی که هست اگر خردمندان و علاقه‌مندان همدستی نمایند و از دور و نزدیک با یکدیگر ارتباط داشته بنگهداری خود و توده کوشند و تدبیر و اندیشه‌ها بکار برند می‌توانند از سختی آن گزندها بکاهند و باری لگدمال نگردند. ولی با حال کنونی سختترین نتیجه را خواهند دید و خدا میداند که تا پایان جنگ به چه حال خواهند افتاد.

اینکه یک مردمی سر پایین انداخته در اندیشه‌ی زندگانی خود نباشند و چون یک سختی پیش آمد بناله و گله پردازند با فریاد و داد چاره خواهند ، و تنها استنادشان همین باشد ، چنین مردمی شایسته‌ی نابودیند و در اینجهان در نتیجه‌ی نادانیهای خود لگدمال خواهند گردید و در آنجهان در نزد خدای آفریدگار روسیاه و سرافکنده خواهند بود.

ما می‌شنویم در رضائیه[=ارومیه] چون جوانانی بنیاد «آزادگان» گزارده‌اند کسانی از توانگران و سردستگان چنین گفته‌اند : «اینجا جای این کارها نیست». یکی بپرسد : چرا؟!.. چرا نیست؟!.. مگر مردم رضائیه نمی‌خواهند زنده بمانند؟!.. نمی‌خواهند خود را و خاندانهاشان را از آسیبها و گزندها نگه دارند؟!.. مگر مردم رضائیه نبودند که چند ماه پیش آن ناله‌ها و گله‌ها را می‌کردند ، آن دادها و فریادها را بلند می‌ساختند؟!.. گویا رضائیه‌ایها می‌خواهند هر زمان که گرفتار شدند داد و فریاد کنند و همینکه آسوده گردیدند پی بی‌پرواییهای خود را گیرند ، که خود نکوشند و دیگران را هم نگزارند؟!.. چرا رضائیه‌ایها این نمی‌خواهند که یک دسته از مردان باغیرت و از جوانان خونگرمشان دست بهم دهند و اندیشه و عزم یکی گردانند ، و در برابر کرد و اشرار یک نیرویی پدید آورند؟!.. چرا این نمی‌خواهند که بدستیاری همان همدستی با تبریز و تهران و دیگر شهرها همیشه در ارتباط باشند و در هنگام سختی از همه جا آواز همدردی و همدستی شنوند؟!..

همچنین می‌شنویم کسانی در تبریز و دیگر جاها می‌گویند : فلان آخوند یا بَهمان پیشنماز گفته پرچم نخوانید و بآن روزنامه کمک نکنید. می‌گویم اگر می‌خواهید بسخنان ملایان گوش دهید یکبارگی چشم از زندگی پوشیده مرگ خود و فرزندانتان را بدیده گیرید. زیرا بگفته‌ی ملایان مالیات هم نباید داد ، بسربازی هم نباید رفت ، بدولت هر گونه خیانت دریغ نباید داشت و نتیجه‌ی اینها آنست که بیکبارگی زندگی را کنار گزارید و نابودی را بچشم خود گیرید.

اگر شما می‌خواهید که هر زمان که سختی بود رو بسوی دولت برگردانید و چاره بخواهید ، و هر زمان که آسوده شدید دست بدامن ملایان زنید و پیروی از گفته‌های آنان کنید این گمراهی شما را به بدترین گرفتاری دچار خواهد گردانید.

همین امروز شما به یک درد سختی گرفتارید ، و آن داستان کمی خواربار است (1) ، و خواهید دید که این موضوع بکجا خواهد کشید و خواهید دید که این ناله‌ها و فریادهای شما کمترین تأثیری نخواهد داشت. خواربار را دیگران کشیده و برده و بشما کمترین ارزشی نخواهند گزاشت ، و راستی اینست با حال کنونی ارزشی هم ندارید.

بسخن بیش از این دامنه نمی‌دهم. کسانی که می‌خواهند امروز که سختی خواربار پیش آمده بعادت بیخردانه‌ی خود تنها به فریاد و ناله گرایند ما از آنان بیزاریم و کمترین کمکی بآنان نخواهیم داشت. آنان اگر می‌خواهند بدردها چاره‌ای شود راهش دست بهم دادن و با اندیشه و دوراندیشی کوشیدنست. آنان نیز از این راه پیش آیند.

(پرچم روزانه شماره‌های 229 و 230 و 231)


پابرگی (از ویراینده) :
1ـ در آن زمان دو کشور انگلیس و روس لشگرهاشان را به ایران آورده و با اینکه پیمان دوستی با دولت ایران بسته بودند ولی در بسیار کارها دخالت می‌کردند. یکی از دخالتهای جانسوز آنان همین دست اندازی به خواربار ایران بود. خواربار را با دست قاچاقچیان و محتکران خریده به روسیه بار می‌کردند و اینجا مردم دچار کمیابی نان و گرانی دیگر خوراکیها بودند.


.
688 views15:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 14:48:25
سخنانی که باید فراموش نکرد

احمد کسروی
689 views11:48
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 14:45:18 کتاب «امروز چاره چیست؟» (احمد کسروی)

6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (تکه‌ی 12)


می‌دانم کسانی خواهند گفت : «اینها گفتنش آسانست ولی بکار بستنش دشوار خواهد بود». می‌گویم : شما از راهش درآیید و دست بهم دهید و مردانه و پاکدلانه بکوشش پردازید ، خواهید دید که بکار بستنش نیز آسانست.

پس آن جمعیتها که پیدا شده‌اند و کارهای بزرگی را انجام داده‌اند (مثلاً حزب سوسیال دمکرات شوروی یا حزب کار انگلیس) چه بوده؟.. آیا آنها را فرشتگان آسمان پدید آورده‌اند؟.. آیا بدبختی بپیشانی ایرانیان نوشته شده که هرچه بکنند به نتیجه‌ای نرسد؟.. آیا چنین گمانی توان برد؟..

امروز در ایران یک مانع بزرگ خودخواهیست. این بکسانی برمی‌خورد که با دیگران همدست گردند و بی‌سر و بی‌صدا بکوششهایی پردازند. هر کسی می‌خواهد جمعیتی بنام خودش برپا کند. می‌خواهد روزنامه‌ای راه ‌انداخته به هایهوی پردازد.

باید اینها را بکنار گزاشت. هر مرد غیرتمندی که این کتاب را می‌خواند باید آماده گردد که چنانکه پیشنهاد شده در پدید آوردن یک جمعیت ایرانخواه همدستی نماید.

آری راه بهانه باز است. حرفهای گوناگون توان زد : «نمی‌شود اعتماد کرد ، شاید این هم دسیسه‌ایست» ، «شاید این را هم انگلیسها تحریک کرده‌اند» ، «حالا ببینیم چه خواهد شد» ، «بگزار دیگران جلو بیفتند ، اگر کاری توانستند ما هم شرکت می‌کنیم» ...

از اینگونه بهانه‌ها بسیار توان آورد. ولی آیین طبیعت را تغییر نتوان داد. جلو مکافات را نتوان گرفت.

بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیش‌بینی کرده بجلوگیری پردازید. نکرده‌اید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید ، باز بهانه‌ آورید ، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا می‌داند که سرگذشت این توده چه خواهد بود.

بدانید ای ایرانیان ، آسمان برای شما نخواهد گریست ، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.


.
783 views11:45
باز کردن / نظر دهید