Get Mystery Box with random crypto!

پاکدینی ـ احمد کسروی

لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی پ
لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی
آدرس کانال: @pakdini
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 6.01K
توضیحات از کانال

kasravi-ahmad.blogspot.com
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad
تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran
اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info
کتاب سودمند
@KetabSudmand
یوتیوب
youtube.com/@pakdini
پیام بما
@PakdiniHambastegibot
farhixt@gmail.com

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2022-06-10 18:32:01
سخنانی که باید فراموش نکرد
130 views15:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 18:30:33 پابرگیها (از ویراینده) :

1ـ خوانندگان به مانندگی میان کمبود خواربار و گرسنگی انبوه مردم آن زمان بعنوان یک «بلای آسمانی» با زمین‌لرزه‌ای که چندی پیش (1396) در سر پل ذهاب رخ داد و ملایان همین سخنان پست را به مردم گفتند پروا کنند. این نشان است که ملایان خردهاشان در این هشتاد سال هیچ تکانی نخورده است.

2ـ بدانسان که انگلیسیان (برای دویست سال) می‌دانستند هندیان نمی‌توانند دست بهم داده ایشان را با همه‌ی کمی از کشورشان بیرون رانند ، به همان سان که اسرائیل بیگمان گردیده کنون از همه‌ی ‌مسلمانان جهان چنان نیرویی فراهم نمی‌شود که در برابر او بتواند کاری کند ، به همان سان هم حکومت ملایان دریافته تا ایرانیان بدینسان پراکنده و سرشار از خودسریند ، همیشه درمیان خود در کشاکش و فرسایش خواهند بود و دست بهم نتوانند داد و اینست از سوی مخالفان خود بیمناک نیست.
ایرانیان تا چنینند که هستند استقلال خود را بدست نتوانند آورد و اگر هم از رهگذر پیشامدهایی بدست آمد جز چندگاهه نخواهد بود و آن را نگاه‌داری نتوانند.

3ـ تولا ضد تبراست. تبرا نفرین و دشنام به ابوبکر و عمر است که در ایران از زمان صفویان رواج گرفت. تولا دوستی با علی و خاندان اوست. برای آگاهی بیشتر کتاب داوری (شیعیگری) خوانده شود.


.
118 viewsedited  15:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 18:30:33 حقایق زندگی (احمد کسروی)

45ـ از گله و ناله چه سودی تواند بود؟!. (تکه‌ی دو از سه)


ما می‌خواهیم از ایرانیان بپرسیم : چه شده که شما بدینسان خوار و زبون گردیده‌اید؟!. چه شده که دیگران خواربارتان را می‌خورند و شما باید گرسنه بمانید؟!. آیا علت این را می‌دانید؟!.

ملای روسیاه می‌رود بالای منبر و رو به زنها گردانیده با زبان شماتت می‌گوید : «هان! ببینید چطور قحطی آمده؟!. باز هم روهاتان را باز می‌کنید؟!...»

این بیدین خداناشناس می‌گوید : «علت این نایابی خواروبار و سختی زندگانی رو باز کردن زنهاست». می‌خواهد بگوید : «چون شما زنان روهاتان را باز کرده‌اید خدا بخشم آمده و کینه‌ی رو باز کردن شما را از خاندانهای بینوا و بچه‌های بیگناه می‌کشد». ببینید مردک بیدین چه دروغی بخدا می‌بندد؟!. ببینید چگونه خدا را «یک ستمگر بیباکی» نشان می‌دهد! (1)

یکی نمی‌گوید : این بیدین گردن‌شکسته مگر خدا تنها بایران خدایی می‌کند؟!. اگر رو باز کردن زنان مایه‌ی خشم اوست پس چرا به امریکاییان خشم نمی‌گیرد؟!. پس چرا بدختران روس که رخت سربازی پوشیده و همیشه با مردان در آمیزشند نمی‌نگرد؟!. چرا از آنان کینه نمی‌جوید؟!. پس چرا آنها خواربار و همه چیز را بفراوانی پیدا می‌کنند و با خوشی زندگی را بسر می‌دهند؟!. ببینید این بیدینان چه‌ سان فریبتان می‌دهند. ببینید چه سان گمراهتان می‌گردانند.

شما اگر می‌خواهید علت زبونی و بدبختی خود را بدانید من آن را شرح می‌دهم. شما آیا می‌دانید که در این کشورتان درمیان بیست‌ملیون مردم چند گونه پراکندگی و دسته‌بندی هست؟!. از یکسو دسته‌بندی کیشها ، از یکسو دسته‌بندی زبانها و نژادها ، از یکسو دسته‌بندی ایلها. در یک کشور کوچکی چهارده یا پانزده کیش هست. پنج یا شش زبان و نژاد هست ، هفت یا هشت ایل بزرگ هست ، و هر یکی از اینها برای خود آرمان جدایی و سیاست جدایی می‌دارند و هیچگاه دل با دیگران پاک نمی‌دارند.

سنی ، شیخی ، متشرع ، بهائی ، علی‌اللهی ، کریمخانی ، صوفی ، جهود ، مسیحی ، زردشتی ، اسماعیلی ، کرد ، آسوری ، ارمنی ، ترکمن ، بختیاری ، قشقایی ، عرب ، لر ، بوئراحمدی ، شاهسون ، هزاره ؛ هر یکی نامیست که زیر آن یک سیاست [و] یک آرمان جدایی خوابیده است.

شما اگر اینها را نمی‌دانید که باید گفت از حال توده‌ی خود ناآگاهید ، و اگر می‌دانید باید دریابید که یک علت بزرگ زبونی و بدبختی شما همین می‌باشد. یک توده‌ی پراکنده‌ی اینچنانی ناگزیر است که زبون و لگدمال باشد. بیگانگان این دریافته‌اند که شما یک مردم پراکنده‌ای می‌باشید و هیچگاه نخواهید توانست دست بهم داده یک نیرویی پدید آورید اینست پروایی از شما نمی‌نمایند و در زیر پا لگدمالتان می‌گردانند. (2)

ما سالهاست این گرفتاری را بشما یادآوری می‌کنیم و شما جز بی‌پروایی نشان نداده‌اید ، و اکنون که به نتیجه‌ی آن دچار گردیده‌اید می‌خواهید با داد و ناله آن را از سر باز کنید. ولی افسوس که نخواهید توانست ، افسوس که آسیب و رنج فراوان خواهید دید.

از تبریز می‌نویسند : کردها از هر سو به خرید خواروبار می‌کوشند که از راه قاچاق بعراق برند و دانسته نیست اینهمه اسکناس را از کجا آورده‌اند ، دانسته نیست چرا تا این اندازه بدی می‌کنند؟!. می‌گویم : این کردها کی نیکی کرده‌اند که امروز کنند؟!. کی از بدی خودداری می‌نموده‌اند که امروز نمایند؟!. کرد چون نامش دیگر و کیشش جداست انبوهی از آنها خود را از این توده نمی‌دانند و همیشه در آرزوی فرصتی هستند که بدشمنی پردازند و گزند و آسیب رسانند. این نتیجه‌ی همان جدایی و دوتیرگیست. نتیجه‌ی آن «تولّا و تبرّا» (3) است که از «فروع دین» شیعه می‌باشد. تنها کرد نیست ، آسوری نیز چنینست ، بهائی نیز چنینست ، زردشتی نیز چنینست. چنانکه گفتم هر دسته‌ای برای خود آرمان و سیاست جدایی دارد و هر یکی جز کینه‌ی دیگران در دل خود نمی‌پروراند. چیزی که هست آن کردها وحشی و بیابانیند و بدخواهی خود را بدانسان بآشکار می‌آورند و دیگران در دل نگاه داشته برو نمی‌آورند. این نتیجه‌ی ناگزیری پراکندگیست.

دیگران بمانند. این ایلها که زبان و نژادشان جز ایرانی نیست هر یکی برای خود سیاست و آرمان دیگری دارند و می‌خواهند تا می‌توانند از آن دست برندارند. می‌خواهند همیشه با حال ایلی بمانند و شیوه‌ی ناستوده‌ی دیرین خود را از دست ندهند.



88 viewsedited  15:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 14:32:01
سخنانی که باید فراموش نکرد
574 views11:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 14:30:32 کتاب «امروز چاره چیست؟» (احمد کسروی)

7ـ باید درباره‌ی قانون اساسی گفتگوهایی رود : (تکه‌ی 2)


به هر حال من بنوبت خود ، عقیده‌ام را درباره‌ی قانون اساسی بمیان می‌گزارم و آنچه می‌دانم بی‌پرده و بی‌پیرایه می‌نویسم :

ایرانیان باید بمشروطه یا حکومت دمکراسی وفادار مانند. باز می‌گویم : مشروطه بهترین شکل حکومت است. این در نهاد آدمیست که هر زمان پی چیز تازه‌ای رود. این یکی از هوسهای اوست. ولی در کارهای اجتماعی پیروی از هوس نتوان کرد. در کارهای اجتماعی باید تنها دربند سود و زیان بود ، و یک چیزی که سودمند است همیشه نگه داشت. رژیمِ حکومتْ کفش و کلاه نیست که زود زود عوض شود.

گاهی دیده‌ام کسانی گفتگو از جمهوریت می‌کنند. آن را چیز تازه‌ای می‌شمارند و هواداری نشان می‌دهند.

می‌گویم : مشروطه با جمهوریت چه جدایی دارد؟.. مشروطه با جمهوریت این جدایی را دارد که در آن پادشاهی هست ـ پادشاهی که بگفته‌ی قانون اساسی ایران «ودیعه‌ی سلطنت از طرف ملت باو مفوض شده» ، پادشاهی که در کارها جز دخالت بسیار محدودی ندارد ، ولی در جمهوریت پادشاه نیست و بجای آن کسی از میان توده برگزیده می‌شود. آیا این چه تأثیر در کارها دارد؟!..

شما که هنوز توده را برای مشروطه آماده نگردانیده‌اید و هر دو سال یک بار به هنگام انتخاب نمایندگان برای مجلس ، آن رسواییها پدید می‌آید ، چگونه می‌خواهید یک موضوع انتخاب رئیس‌جمهور هم درمیان باشد و رسواییهای دیگری هم از آن راه پدید آید؟!..

یک چیز که در ایران اهمیت نمی‌دهند تربیت کردن توده‌ی انبوه و آماده گردانیدن آنهاست. یک دسته درسخواندگان با اندیشه‌های بسیار تند جلو افتاده می‌خواهند با تندروترین دسته‌های جهان همگام باشند ، در حالی که توده‌ی انبوه از پس‌مانده‌ترین توده نیز پس‌تر مانده است.

این اشتباه دیگریست که می‌پندارند یک دسته باید چیره شوند و دیگران را راه برند. بارها دیده‌ام باشتباه خود رخت فلسفه پوشانیده می‌گویند : «در هر ملتی کار در دست چند نفر است. در ایران هم باید چند نفری دست بهم داد و این توده را مثل گله‌های گوسفند جلو انداخت و راه برد».

اینها نمی‌دانند که اساس پیشرفت یک کشور تربیت توده است ، و در هر زمینه باید توده را بتکان آورد و در گامهایی که بسوی پیش برداشته می‌شود ، آنها را نیز همراه ساخت.

در زمینه‌ی مشروطه نیز آنچه اهمیت دارد آنست که بکوشند و توده را شاینده‌ی[=لایقِ] این رژیم زندگانی گردانند ، و به هر حال باید نسبت بآن وفادار مانند.

همچنان ایرانیان باید بروی تمامیت ایران و اینکه همه‌‌ی استانها دارای یک حکومت باشد (چنانکه تاکنون بوده) پایداری نمایند. باید باور کرد که از خودمختاری استانها نتیجه‌ی درستی بدست نخواهد آمد. این کوششها اگر ادامه یابد ، شیرازه‌ی ایرانیت را از هم خواهد گسلانید.

اگر کسانی تغییر قانون اساسی را برای این موضوعها می‌خواهند ، باید گفت نااندیشیده سخن می‌رانند ، باید گفت : لجاجت جلو چشم آنها را گرفته است.

جای هیچ گفتگو نیست که باید حقوق استانها تأمین شود. جای گفتگو نیست که باید اصول دمکراسی در این کشور هرچه بیشتر تعمیم یابد و استانها و شهرستانها نیز در برابر پایتخت دارای اختیار باشند و مالیاتی که می‌دهند ، یک قسمت از آن در راه مصالح خودشان صرف شود. جای گفتگو اینست که این تأمین حقوق استانها و شهرستانها از راهی انجام گیرد که رشته‌های ارتباط با مرکز را نگسلاند ، و این راه همان موضوع برپا گردانیدن انجمنهای استانی و شهرستانیست که در قانون اساسی امروزی هست و اگر روزی قرار بود قانون دیگری نوشته شود ، باز باید این قسمت با همان اهمیتی که دارد در آن قید شود.


.
644 views11:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 09:31:46 [1] : چنین مردی همان دادستان یا مدعی‌العموم می‌باشد.
[2] : امروزه یک رشته از جرمها هست که در ایران و جاهای دیگر به آنها عنوان «قابل گذشت» داده‌اند و اگر شاکی خصوصی از شکایت خود بگذرد ، دادگستری پی گیری را متوقف خواهد کرد. در برخی از جرمها این گذشت را جز سستگیری قانون بحساب نمی‌توان آورد. در چنین مواردی به آسایش و امنیت جامعه که همه‌ی کوششها برای آنست اهمیت کمی داده شده که جای ایراد است.
[3] : این ویدئو شاهد خوبی بسخنان بالا است : https://t.me/ketabsudmand/10501
.
591 views06:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 08:31:05 ورجاوندبنیاد

(بزبان عادی)
(بخش سوم : درباره‌ی زندگانی اجتماعی)

تکه‌ی 19
(بهر 1 از 2)

باید به مجرمان گذشت نکرد.

در جرمها بجاست که گمارده‌ای از طرف ملت باشد و مجرمان را تعقیب کرده و کیفر بطلبد. بجاست که در جرمهای بزرگ توجه بیشتر باشد و دادگاههای عالیتری تشکیل شود. بجاست که برای هر مجرم وکیل تعیین شده ، و آزادی گفتار باو داده شود. اینها به ملت و آسایش آن اعتنا کردن و به عدالت ارزش قائل شدن است.
باید به مجرمان گذشت نکرد و آنان را سربار توده نگردانید.
جرم اگر از هوس یا از احساس ناشی شده باید با زندان و اگر با بدی و پستی توأم بوده باید با زدن کیفر داد. آن کسی را که اصلاح نشود باید کشت. آدمی با نیکی ارجمند است.



در جرمها بسیار بجاست همانطور که امروز هست گمارده و نماینده‌ای از طرف ملت باشد ـ مرد برجسته‌ای که لایق چنین مقامی است ـ و مجرمان را دنبال کرده برای آنان کیفر طلب کند. [1] بسیار راست است که جرمها ضررش فقط به کسانی که جرم به ایشان واقع شده نیست ، به ملت هم هست. زیرا جرمها نظم زندگی را بهم زده رشته‌ی آسایش را از هم پاره می‌کند. پس حق ملت است که آنها را دنبال کند و درخواست کیفر کند. این یکی از کارهای عمومی و از وظایف حکومت است. در این باره آنچه در قانونهای اروپایی است دور از خرد نیست.

باز بجاست که در جرمهای بزرگ که کیفرهای بزرگ داده خواهد شد توجه و دقت بیشتر باشد و دادگاههای عالیتری که قاضیانش چند نفر باشند تشکیل شود.

باز بجاست که برای هر مجرم ـ یا متهم ـ وکیل تعیین شود و آزادی گفتار داده شود.

اینها که از قانونهای اروپاییست همه بجاست. اینها به ملت و آسایش آن اعتنا داشتن و به عدالت علاقه‌مند بودن و بها دادن است.

منتها باید در اینها نیز محاکمه و قضاوت دو بار باشد. محاکمه و قضاوتِ یک بار ، که در قانونهای امروزی جاریست دور از خرد است. چه شده که در جرمهای کوچکتر و در موردهای دیگر قضاوت دو بار و در اینها یک بار باشد؟!.

باید به مجرمان گذشت نکرد و آنان را سربار ملت نگردانید. باید از کیفر درخور و عادلانه به آنها چشم نپوشید. [2]

بوده‌اند کسانی در اروپا که به مجرمان دلسوزی کرده گفته‌اند : «جرم یا ارتکاب جرم خود یکی بیماری است. باید به مجرمان بجای کیفر دادن ، درمان و چاره کرد». نیز گفته‌اند : «باید جرم را دشمن گرفت نه مجرم را». این حرفها که رواج پیدا کرده نتیجه‌اش آن بوده که با مجرمان سستگیری شده و در قانونها فقط زندان را بعنوان کیفر تعیین کرده‌اند. (به غیر از یکی دو جا که اعدام تعیین شده). زدن که خود کیفری مؤثر است را کلاً کنار گذاشته‌اند.

اینها هم نتیجه‌اش آن بوده که امروزه در همه‌ی کشورها زندانهای بسیار بزرگ ساخته شده که هر کدام پر از زندانیان می‌باشد ، و اگر خوب فکر شود آسایشگاهیست که در آن دزدان و آدمکشان را با پول ملت پرورش می‌دهند و محافظت می‌کنند. جرمهایی که کرده‌اند کیفرش این شده که در آنجا مفت بخورند و مفت استراحت کنند. گذشته از خودشان یک دسته را نیز بعنوان پاسبان و زندانبان و نگهبان از کار بازدارند.

می‌خواهند از این راه به بیماری آنان چاره کنند. ولی آیا خواهد شد؟ آنچه شنیده‌ایم در اروپا و آمریکا کوششهای بسیاری شده و آزمایشهای بسیاری رفته ـ جلو گفتگوی زندانیان با یکدیگر را گرفته‌اند ، کشیشانی را برای انجیل خواندن و نصیحت کردن و پند دادن بکار گرفته‌اند ، کتابهای پر از نصیحت و راهنمایی را در میانشان رواج داده‌اند. ولی از همه‌ی اینها غیر از نتیجه‌ی بسیار کمی بدست نیامده.

از این طرف در ایران می‌بینیم که از زندان جز بدی نتیجه نمی‌شود. زیرا یک دسته جیره‌خوار زندان شده‌اند که ماهها و سالها در آن بسر می‌برند و چون زمانشان بسر می‌آید و بیرونشان می‌کنند باز جرمی از دزدی یا مانند آن ارتکاب کرده که دوباره بزندان بازگردند. اگر پرونده‌های دادگستری را ببینید هر یکی از آنان ده و پانزده بار بدادگاه آمده و بزندان فرستاده شده‌اند. [3] اینان زندان را جایی برای مفتخوری و مفت استراحت کردن خود شناخته‌اند. اما دیگران که بمیانشان می‌افتند پیداست که بیشترشان از آنان درس ارتکاب به جرم می‌گیرند. باید گفت زندان در ایران از یک طرف رستوران مجرمان و از طرف دیگر دبیرستان جرم است. آیا با این زندانست که به بیماریِ جرم چاره خواهد شد؟!.
682 views05:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 07:41:27
یکی از دردها
746 views04:41
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 18:32:01
سخنانی که باید فراموش نکرد
44 views15:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 18:30:44 باید بفهمانیم که اگر در آرزوی زندگانی هستید باید همچون دیگران با ما همدستی نمایید و این پاشیدگی و بیراهی را از میان بردارید.


پابرگی (از ویراینده) :
1ـ این گفتار در بازپسین ماههای سال 1942 نوشته شده. این هنگام جنگهای بسیار سخت و خونینی میان لشگرهای آلمان با نیروهای آرتش شوروی در جبهه‌های استالینگراد و ولگا می‌رفت. از آنسو در جبهه‌های مصر میان نیروهای محور و متفقین از یکسو و در «خاور دور» میان ژاپن و آمریکا جنگهای بسیار سخت دیگری در کار بود. کشور ما از یک سال پیش به اشغال نیروهای متفقین درآمده بود و ایشان در آغاز تنها از ما راه می‌خواستند که اسلحه و خواروبار به شوروی برسانند. ولی از چندی پیش بعلت سختی جنگ در شوروی و کمبود خواروبار در آنجا به خواروبار ما نیز دست‌اندازی می‌کردند و دولتِ ناتوان ایران کاری از دستش برنمی‌آمد. کمیابی خواروبار تنها از این نبود که متفقین خواروبار ایران را مستقیم یا با دست قاچاقچیانی خریده می‌بردند ، بلکه انبارداران (محتکر) نیز خوراک و دیگر دربایستهای زندگانی را انبار کرده و باعث بالا رفتن بهای آنها شده بودند و در نتیجه بیچیزان گرسنگی و سختی می‌کشیدند.
سرانجام کمتر از یک ماه بعد ، نایابی نان به پیشامد 17 آذر 1321 در تهران انجامید که به آشوب نان شناخته شده است. گرسنگی و تیفوس بجان مردم افتاده بود و ایرانیان براستی روزگار بسیار آشفته و سختی را می‌گذرانیدند. در این گیرودار دسته‌های سیاسی هم میدان یافته پیاپی به یکدیگر می‌تاختند. خوانندگانی که از آغاز ، پرچم را خوانده بودند می‌دانستند که در آن روزنامه چه اندازه از پراکندگی ایرانیان نکوهش رفته و راه یگانگی که همان راه رهایی است نشان داده و بر آن تأکید شده بود.
ناتوانی دولت در اداره‌ی کارها یکی از علتهایش از همین دسته‌بندیهای سیاسی سرچشمه می‌گرفت و دیگری از میدان گرفتن ملایان و مخالفت ایشان با دولت. چنانکه پرچم در گفتارهای پیش بناچار به آن پرداخته و سه پرسش از ملایان پرسیده بود تا آنها را به پاسخگویی وادارد.
آتش شکاف میان دولت و مردم که ملایان برافروخته به آن دامن می‌زدند (نگاه کنید به : گفتار «خرده‌گیری و پاسخ آن»ـ پرچم روزانه شماره‌های 219 تا 222¬) هم برای آن زمان که گرسنگی و مرگ ایران را فراگرفته بود بیمگین بشمار می‌آمد و هم برای آینده‌ی این کشور. این یکی از علتهای پافشاری برای پاسخ خواستن از ملایان بود تا تکلیف دولت و مردم هرچه زودتر روشن گردد و دو تیرگی از میان برخیزد.



.
47 views15:30
باز کردن / نظر دهید