Get Mystery Box with random crypto!

Renani Mohsen / محسن رنانی

لوگوی کانال تلگرام renani_mohsen — Renani Mohsen / محسن رنانی R
لوگوی کانال تلگرام renani_mohsen — Renani Mohsen / محسن رنانی
آدرس کانال: @renani_mohsen
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 67.92K
توضیحات از کانال

در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید.
لینک تارنمای محسن رنانی:
www.renani.net

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2022-03-03 13:52:00 .
درک دموکراسی

محسن رنانی


یک فریب بزرگ در ایران این است که هم مردم دیرزمانی باور داشتند و هم مقامات همچنان می‌گویند که ما دموکراسی داریم چون انتخابات داریم. و می‌گویند ما در چهل سال گذشته هر سال یک انتخابات داشته‌ایم، پس خیلی مردمسالاریم!! از آن بدتر این است که گمان می‌کنیم هر چه نرخ مشارکت در انتخابات بیشتر باشد نرخ مشروعیت نظام سیاسی بالاتر است. و فریب بالاتر این که اگر مثلا فلان حزب یا نامزد، ۸۰ درصد آراء ‌را ببَرد، فکر می‌کنیم آن فرد یا حزب خیلی دموکراتیک انتخاب شده است.

در‌حالی‌که می‌شود شما هر روز برای مسائل پیش پا افتاده انتخابات برگزار کنید یا حتی تمام مدیران ادارات و شهردارها و مدیران مدارس و ... را با انتخابات برگزینید اما قدرت‌های اصلی سیاسی و اقتصادی در انحصار گروه خاصی قرار داشته باشد.

می‌شود شما یک نظام غیردموکرات و انحصارگرا و فاسد و رانت‌خوار داشته باشید، به‌گونه‌ای که همه گروههای مردم از روی کار آمدن هر رقیبی از گروه مقابل وحشت داشته باشند. آنگاه مردم برای این که رقیب روی کار نیاید و روزگارشان را سیاه نکند به صندوق ها هجوم ببرند و نرخ مشارکت را به ۹۰ درصد برسانند.

می‌شود همه کاندیدهای جدی را حذف کنیم و بخش‌های زیادی از مردم را ناامید کنیم و بعد طرفداران خودمان بیایند رای بدهند و کاندیدای ما با ۸۰ درصد آراء برنده شود و بعد هورا بکشیم که ما با رأی درصد بالایی از رأی‌دهندگان انتخاب شده‌ایم.

هیچکدام از این ها نشانه دموکراتیک بودن یک نظام سیاسی یا یک انتخابات نیست. دستکم نظریه دموکراسی نشان داده است که اگر سایر لوازم و مقدمات و شرایط دموکراسی برقرار نباشد، اثر انتخابات بر بهروزی و رفاه و سعادت آینده یک جامعه، خیلی خسارت‌بارتر از حالتی است که مقامات را با روش شیروخط انتخاب کنیم.

اصولا در جامعه‌ای که مردم و نظام سیاسی، دموکراسی و اهمیت و ارزش آن را وجدان کرده‌اند، هیچگاه انتخاباتی که در آن مثلا ۹۰ یا ۸۰ درصد مردم پیرو یک عقیده باشند یا به یک حزب یا فرد رأی بدهند، پیدا نمی‌کنید. دموکراسی بر بستر تکثر می‌روید و خودش تکثر آفرین است. اگر در جامعه‌ای یکدستی دیدید (از هر جنسی) باور نکنید که آن جامعه دموکرات باشد. دموکراسی واقعی مزرعه‌ای است که از همه گیاهان و گل‌ها و درختان و حتی علف‌های هرز در آن می‌روید و اجازه نمی‌دهد یک فکر و یک حزب و یک ایدئولوژی همه دلها را برباید یا همه قدرت‌ها و عرصه‌ها را در اختیار بگیرد.

خطای دیگرمان این است که اصولا دموکراسی را به انتخابات گره زده‌ایم. «انتخابات» یک روش تصمیم‌گیری در نظام‌های دموکراسی است. شما می‌توانید کشور دموکراتی باشید اما اصلاً انتخابات نداشته باشید و برعکس. شما کافی است یک سازوکار آزادانه (فرصت برابر) برای ورود به قدرت، به همه گروهها بدهید؛ خواه این فرصت برابر از طریق انتخابات باشد یا از طریق مثلا یک نظام سلسله مراتبی کارشناسی و یا حتی از طریق شیروخط. برخی نظام‌های قضایی دنیا، انتخابات ندارند اما فرایند صعود صاحب منصبان قضایی به مراتب بالای قدرت از طریق یک نظام سلسه مراتبی کارشناسی یا ارشدیت حرفه‌ای است و این هم نوعی انتخاب دموکراتیک است که همه برای ورود به آن سازوکار، شانس برابر دارند.

یک نظام سیاسی مبتنی بر انتخابات، بدون تفکیک واقعی قوا، بدون یک نظام اداری (بوروکراسی) سالم و کارآمد، بدون یک نظام مالیاتی عادلانه، بدون یک دادگستری باکفایت، بدون رسانه‌های آزاد، بدون آزادی کامل نقد و بیان، بدون تأمین حقوق پایه بشر و بدون تضمین حقوق اقلیت‌های مذهبی، نژادی، جنسی و سیاسی، دموکراتیک نخواهد بود.

بی‌پرده می‌گویم: در جامعه‌ای که آزار حیوانات رواج دارد؛ سلول انفرادی وجود دارد؛ دادگاه بدون هیات منصفه برگزار می‌شود؛ افراد به خاطر مذهب یا افکارشان از نامزدی در انتخابات محروم می‌شوند؛ نخبگان به خاطر قومیت‌شان به مدیریت‌های بالای نظام تدبیر راه ندارند؛ بخشی از جامعه به علت مذهبشان حق شهروندی ندارند و فرزندان آنها حق مدرسه رفتن و دانشگاه رفتن ندارند؛ درصد بزرگی از جامعه به علت تفاوت مذهبی با مذهب اکثریت، حق ساختن عبادتگاه ندارد؛ آموزش زبان‌های بومی و قومی ممنوع است؛ و اگر کسی مقامات ارشد را محترمانه نقد کند دستگیر می‌شود؛ در چنین جامعه‌ای‌ برگزاری انتخابات با وجود این محدودیت‌ها و تبعیض‌ها نوعی تمسخر دموکراسی است.

کتاب «درک دموکراسی» را بیست سال پیش، با مشارکت دکتر محمد خضری ترجمه کردیم. یک کتاب تحلیلی و درسی دانشگاهی درباره ویژگی‌های نظام‌های دموکراتیک مدرن است. به علت دولتی بودن ناشر، هم چاپ آن طولانی شد و هم دیگر هیچگاه به این کتاب فرصت تجدید چاپ داده نشد. بعدها اجازه انتشار را خودم از ناشر گرفتم. اکنون فایل این کتاب را در اختیار دانشجویان رشته‌‌های علوم اجتماعی و سایر علاقه‌مندان قرار می‌دهم.

محسن رنانی / ۱۲ اسفند ۱۴۰۰

فایل پی‌دی‌اف کتاب
.
.
.
77.1K views10:52
باز کردن / نظر دهید
2022-02-25 18:13:14 .
آسیب‌شناسی نخبگی در ایران

(انتشار فایل پی‌دی‌اف کتاب)


محسن رنانی

به تجربه دریافته‌ام که نوشته‌هایی که از دلم ریشه‌ گرفته یا بر شهودم متکی بوده، بسیار اثرگذارتر از سایر نوشته‌هایم بوده است. چهار سال روی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» کار کردم. اما این کتاب که حاصل اندیشه‌سوزی و عقلانیت‌ورزی من روی موضوع بود، نه آن‌گاه که در سال ۸۷ در پنج نسخه و به صورت پوشیده برای مقامات ارشد کشور ارسال کردم و نه وقتی در سال ۹۴ نسخه الکترونیک آن به صورت عمومی منتشر شد،‌ مورد هیچ اقبالی، نه از سوی مقامات نه از سوی جامعه نخبگی،‌ قرار نگرفت و اثری بر سیاست‌های اتمی کشور نگذاشت.

همچنین است سرنوشت سه یادداشتی که با عنوان «قصه‌هایی درباره گناه و توسعه» منتشر کردم و خیلی برای نوشتن آنها فسفر سوزاندم و چند ماه روی آنها کار کردم و چند بار بازنویسی کردم. وقتی این یادداشت‌ها منتشر شد نه در میان سیاست‌گذاران نه در میان جامعه اثری در حد تلنگر نیز نداشت.

بر عکس، یادداشت «فردا اول خلقت است» کلا فقط نیم ساعت از من وقت گرفت اما در مجموع رسانه‌‌های مجازی، بیش از ده میلیون بار دیده و خوانده شده است. در شامگاه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ بود که دکتر مرادی (فلیسوف آموزش) پیام داد که «فردا اول مهر است نمی‌خواهی چیزی بنویسی؟»؛ و من چون آن ایام خیلی با موضوع تربیت و توسعه درگیر شده بودم، گفتم چرا و قلم را برداشتم وهر چه بر دلم جاری شد نوشتم.

کتاب «آسیب‌شناسی نخبگی در ایران» نیز از همین کارهای دلی بود. اصلا قراری بر نوشتن کتاب نبود. در شهریور ۱۳۹۵ رئیس بنیاد نخبگان اصفهان تماس گرفت و گفت جلسه‌ای با نخبگان داریم شما بیا صحبت کن و من قبول نمی‌کردم. پس از اصرار فراوان، گفتم من اگر بیایم در نقد نخبگان صحبت می‌کنم و بر بیماری‌های نخبگی دست می‌گذارم و تمام عملکرد بنیاد نخبگان را زیر سوال می‌برم. ایشان گفت مشکلی نیست. راستش پیش از آن خیلی درباره آسیب‌هایی که آموزش و پرورش و آموزش عالی ما به نخبگان می‌زنند فکر کرده بودم اما هیچگاه چیزی ننوشته بودم یا درباره آن صحبت نکرده بودم. اما همیشه به دلم بود که در این باره چیزی بنویسم.

پیش از سخنرانی شاید حدود نیم ساعت روی چارچوب بحثم فکر کردم، اما یک سخنرانی دلی از کار درآمد، از آنهایی که به دل خودم هم نشست (فایل صوتی‌اش را این‌جا بشنوید). وقتی از جلسه سخنرانی بیرون آمدم به خودم گفتم این مباحث حیف است نانوشته بماند روزی کتاب «آسیب شناسی نخبگی در ایران» را خواهم نوشت. اما آن روز هیچگاه فرا نرسید و اصلا به علت سیل موضوعاتی که هر روز درگیرش می‌شدم اصلا موضوع تدوین کتاب نخبگی از دستور کار فکری‌ام خارج شد.

تا آن که در اواخر سال ۹۹ بود که دوستی پیام داد این کتاب شما که عنوانش «آسیب شناسی نخبگی در ایران» است را از کجا می‌شود تهیه کرد. پاسخ دادم من چنین کتابی ندارم. فورا تصویر جلد کتاب را برایم فرستاد. تعجب کردم بعد از پیگیری متوجه شدم که مدیران دلسوز موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی (وابسته به وزارت علوم)، چند سال بعد، این سخنرانی را شنیده اند و تصمیم به انتشار آن به عنوان یک کتاب گرفته اند. پس سخنرانی مرا به یک ویراستار بسیار حرفه‌ای و دقیق و البته دلسوز سپرده بودند؛ او هم به زیباترین نحو این سخنرانی را به یک متن نوشتاری در قامت یک کتاب تبدیل کرده بود.

وقتی کتاب را تهیه کردم از روی نگرانی ظرف یک ساعت کل آن را خواندم تا ببینم حرفهای مرا خراب نکرده باشند، اما از این همه نیک‌اندیشی، زحمت و دقت حظ کردم. به ایشان و مدیران موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی دستمریزاد می‌گویم. چنین کار باکیفیتی معمولا از یک نهاد دولتی بعید است. و متاسفانه نمی دانم چرا ناشر، نام ویراستار را درشناسنامه کتاب نیاورده است.

وقتی کتاب را خواندم انصافا هم از حرفهای نویسنده (ببخشید از سخنرانی خودم ) که هیچکدام یادم نبود کیف کردم و هم از کار ویراستار. خدا به هر دوی آنها سلامتی و طول عمر عطا کند!! قوانین این عالم این‌جوری است. یک کاری که از دل برآید و قصد رشوت و منتی در آن نباشد در این عالم شکوفه می‌کند و به بار می‌نشیند.

از وقتی که در ماه پیش این کتاب را در یادداشتی معرفی کردم، ‌تقریبا همه نسخه‌های موجود آن فروش رفت و نسخه‌های چاپ بعدی آن هم تمام شد.
و چنین شد که تصمیم گرفتم برای آن که علاقه‌مندان و همه کسانی که نگران تخریب استعدادهای کودکان و جوانان نخبه این کشور هستند، این کتاب را بخوانند ، فایل پی.دی.اف آن را منتشر کنم.

لطفا فقط یک ساعت وقت بگذارید و این کتاب را در فایل زیر بخوانید و برای هر کس که با کودک و نوجوان سروکار دارد، یا فرزند بین صفر تا ۱۸ سال دارد بفرستید و توصیه کنید بخواند. چهل سال آسیب زدن به جوانان و نخبگان‌مان کافی است. لطفا سیاستگذاران آموزش و پرورش و مربیان پیش دبستان و معلمان دبستان نیز بخوانند.

فایل کتاب
.
65.4K views15:13
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 15:49:43 .
بازار یا نابازار؟

محسن رنانی

« بازار یا نابازار؟»؛ من چقدر خام بودم. فکر می‌کردم مشکل اقتصاد ایران در این است که سیاست‌گذار پاسخ این سوال را نمی‌داند و با پاسخ به این سوال، می‌توان به سیاست‌گذار اقتصادی کمک کرد تا به سوی سیاست‌گذاری اقتصادی پاکیزه‌تر و کم‌هزینه‌تر حرکت کند. اصلا گمان نمی‌کردم که سیاست‌گذاری باشد که حتی وقتی فهمید، بر خطای خود اصرار کند؛ یا سیاست‌گذاری باشد که بر نفهمیدن خودش اصرار کند. بعدها در مباحث «انتخاب عمومی» و «اقتصاد سیاسی» بود که‌ فهمیدم چرا سیاست‌مداران ممکن است حتی وقتی واقعیت را می‌فهمند یا به خطای خود پی‌می‌برند، باز هم بر تصمیم خطای خود اصرار بورزند.

دوره دکتری من هفت سال طول کشید که چهار سال آن صرف نوشتن رساله ام شد. عنوان رساله‌ام «موانع نهادی کارایی نظام اقتصادی بازار در ایران» بود که بعدا از دل این رساله، کتاب «بازار یا نابازار؟» بیرون آمد. دو سال ‌و نیم روی رساله‌ام کار کرده بودم و بیش از صدوپنجاه صفحه از آن را تدوین کرده‌ بودم. فکر می‌کردم کار رساله تقریبا تمام است. وقتی استاد راهنمایم (مرحوم علامه دکتر محمدحسین تمدن جهرمی) آن را دید، یک سوال از من پرسید. گفت «بازار را تعریف کن». من که صدوپنجاه صفحه در وصف نقاط قوت و ضعف بازار و علل شکست آن در اقتصاد ایران نوشته بودم، به مِن‌مِن افتادم. گفتم استاد، بازار یک مفهوم اولیه است که یک فهم مشترک حاصل از تجربه درباره آن وجود دارد؛ بنابراین آن را مفروض می‌گیریم و می‌رویم سراغ تحلیل کارکردها و ویژگی‌هایش. فرمود «نع». تا بازار را نفهمی و تعریف نکنی بقیه حرفهایت بی‌پایه خواهد بود. برو بازار را بفهم و تعریف کن و رساله‌ات را از نو بنویس. همین باعث شد که تدوین رساله‌ام یک سال و اندی دیگر طول بکشد و حجم رساله ام به حدود سه برابر افزایش یابد. و اکنون می‌فهمم که پیرمرد چه لطفی کرد در حق من که چنان سخت گرفت.

اگر از من بپرسند بهترین کتابم کدام است، با آن که یک ربع قرن پیش و در اوج خامی آن را نوشته‌ام، همچنان می‌گویم «بازار یا نابازار؟». این کتاب از دل عشق و امید بیرون آمد. بر عکس کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» که از دل ترس بیرون آمد.

وقتی من تز دکتری خودم را می‌نوشتم، سالهای اولیه پس از جنگ بود که در فضایی آکنده از امید به آینده کشور، سیاست‌گذاری اقتصادی ایران به سوی گشودن درهای اقتصاد و کاهش مداخله دولت و تقویت سازوکارهای بازار خیز گرفته بود. اما همچنان خطاهای مهمی در تصمیمات رخ می‌داد. گمان می‌کردم مشکل سیاست‌‌گذاری اقتصادی در جمهوری اسلامی این است که اقتضائات نظام اقتصادی بازار را نمی‌فهمد و اگر بفهمد خودش را اصلاح می‌کند. اما گمان من به‌خطا بود چون هنوز مفاهیمی همچون «حکومت نفوذهای ناهمگن»، «دولت رانتی»، «اقتصاد سیاسی خودکامگی» و «نظام اقتصادی ایدئولوژیک» را وجدان نکرده بودم.

به علت آن‌که ناشر این کتاب یک موسسه دولتی بود، نمی‌دانم ناکارایی اداری بود یا ملاحظات دیگر که این کتاب در دولت‌های مختلف مورد بی‌مهری قرار می‌گرفت و باوجود نایاب بودن آن در کتابفروشی‌ها، فواصل چاپهای بعدی آن، هشت سال، پنج سال و یازده سال بوده است. بالاخر ویراست دوم این کتاب در تابستان امسال منتشر شد و ناشر بر خلاف چاپ قبلی که مقدمه مرا به طور کامل حذف کرده بود، در این چاپ، مقدمه بیست‌وسه صفحه‌ای مرا بدون هیچ تغییری منتشر کرد. از این بابت از ناشر محترم بسی سپاسگزارم. این مقدمه خیلی خلاصه دیدگاه مرا نسبت به چرایی شکست سازوکار بازار در اقتصاد ایران باز می‌نماید. در واقع در مقدمه، فراتر از مطالب فصول کتاب، آنچه اکنون درباره مشکلات ریشه‌ای اقتصاد ایران می‌اندیشم را به‌گونه‌ای چکیده آورده‌ام. در این چاپ بسیاری از جداول بهنگام شده است و تحلیل‌های مربوط به اقتصاد ایران نیز متناسب با تحولات دو دهه اخیر، تکمیل شده اند.

گمانم بر این است که هنوز هم به زبان فارسی کتابی که تا این حد ریز و دقیق مفهوم و زوایای بازار را کاویده باشد و تمایز بازار به عنوان نظام را از بازار به عنوان نهاد و بازار به عنوان ابزار روشن کرده باشد و شرایط تحقق یک نظام اقتصادی بازاری و موانع تحقق آن در اقتصاد ایران را وارسی کرده باشد، نداریم. مطالعه این کتاب برای دانشجوی اقتصاد ضروری و برای دانشجویان سایر علوم اجتماعی بسیار روشنگر خواهد. بود.

محسن رنانی / ۲۸ بهمن ۱۴۰۰

برای تهیه کتاب این‌جا را کلیک کنید

معرفی کتاب توسط روزنامه شرق (۱۳۸۹)
.
.
55.4K viewsedited  12:49
باز کردن / نظر دهید
2022-02-11 19:23:19 .
برنامه‌ریزی به مثابه سیستم زنده

محسن رنانی

یکی از علل مدیریتی شکست فرایند توسعه در ایران، برنامه‌های پنج‌ساله توسعه بوده است. «برنامه‌ریزی جامع و مرکز محور» در قرن بیستم کشورهای زیادی، از جمله ایران را، به باتلاق «توسعه‌ی نامتوازن» فرود برد. برنامه‌های پنج‌ساله توسعه ایران نه تنها متکی به نظریه مستحکمی در مورد توسعه ایران نبودند بلکه حتی از نظر ساختاری هم انسجام نداشتند. آنها بیشتر «حدیث آرزومندی» مقامات ارشد کشور بودند که بدون توجه به آماده بودن یا نبودن بستر‌ها و زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران توسط دولت‌ها تدوین می‌شدند. این حدیث آرزومندی بویژه در برنامه عمرانی پنجم شاه و سند چشم‌انداز بیست‌ساله جمهوری اسلامی، که مبنای برنامه‌های اخیر توسعه بوده است، خیلی خوب نمایان شده است. متاسفانه در طی هفت دهه برنامه‌ریزی، کم‌کم برنامه‌ریزی به یک پرستیژ برای مقامات و دولت‌ها تبدیل شد و نهادها و سازوکار‌های زیادی حول آن شکل گرفت. در‌پی‌آن نیز برنامه‌ریزی به شکل یک عادت و سنت دولتی درآمد، مثل آیین نوروزی، که گویی اگر در هر دولتی اجرا نشود هویت آن دولت زیر سوال می‌رود (سخنرانی سال ۱۳۹۴ مرا با عنوان «برنامه‌ریزی به مثابه آیین نوروزی» این‌جا ببینید).

نکته مهم این‌ است که برخی از فرایندهای توسعه نیافتگی ما، بویژه در سالهای پس از انقلاب، از دل خود برنامه‌های توسعه شکل گرفت. برنامه‌‌ریزی جامع در ایران توسط نهادهای دولتی کم‌دانش و ناکارآمد، یکی از عوامل انحراف فرایند توسعه در ایران بوده است. یکی از کسانی که از همان سالهای آغاز برنامه ریزی پس از جنگ، برنامه‌ریزی جامع توسعه برای ایران را نقد می‌کرد، اقتصاددان برجسته، مرحوم دکتر حسین عظیمی بود. او معتقد بود که به علت همان ناکارآمدی و عقب‌ماندگی نهادهای دولتی بویژه نهاد برنامه‌ریزی، در ایران بهتر است به سراغ برنامه‌ریزی غیرجامع با رویکرد «هسته‌های خط دهنده» برویم.

به گمان من جمهوری اسلامی اگر می‌خواهد بیش از این به فرایند توسعه ایران ضربه نزند یا باید جشن پایان برنامه‌ریزی را اعلام کند و پایش را از کفش توسعه کشور دربیاورد و برود سراغ انجام وظایف اصلی و کلاسیک دولت‌های مدرن که بدون آنها اصولا سخن گفتن از توسعه، گزاف است. همان وظایفی که تقریبا سه مورد از پنج‌تای کلیدی آنها را حکومت پس از انقلاب به امان خدا رها کرده است (امنیت خارجی، نظم داخلی، انتشار و حفظ ارزش پول، تعریف و تضمین استانداردها، تعریف و تضمین حقوق مالکیت، پنج وظیفه سنتی و کلاسیک‌ها دولت‌هاست که در کتاب «بازار یا نابازار؟» نشان داده‌ام که در دوران پساانقلاب، نسبت به سه وظیفه آخر تقریبا یک غفلت عمومی در حکومت شکل گرفته است). یا این که نظام برنامه‌ریزی را به سوی برنامه‌ریزی مشارکتی تغییر دهد. ادامه روند موجود را دیگر نمی‌گویم خسارتبار است بلکه می‌گویم خیانت به فرایند توسعه ملی است. (دلایل ضرورت تحول در نظام سنتی برنامه‌ریزی را در سال ۱۳۷۹ در سخنرانی‌ای در خود سازمان برنامه‌وبودجه با عنوان «گذار از برنامه‌ریزی به فرایندسازی » مطرح کرده‌ام.)

اما اکنون جلوتر می‌روم و می‌گویم اگر نظام برنامه‌ریزی به یک «سامانه زنده‌ی پویا» تبدیل نشود بسیار خسارتبار خواهد بود و بهتر است متوقف شود. این بحث را در مقدمه‌ای که بر کتاب جدید دکتر حسین عظیمی نوشته‌ام خیلی خلاصه باز کرده‌ام.

کتاب «برنامه‌ریزی توسعه در ایران» یک آسیب‌شناسی جدی از مساله نظام برنامه‌ریزی در ایران ارایه می‌کند. این کتاب را دو تن از پژوهشگران و کارشناسان برجسته حوزه اقتصاد و برنامه‌ریزی با همت و جدیت تمام و بر اساس دیدگاههای مرحوم دکتر حسین عظیمی تدوین کرده‌‌اند که به آنان دستمریزاد می‌گوییم.

مقدمه من بر این کتاب با عنوان «نظام برنامه‌ریزی به مثابه یک سیستم زنده» به موضوعی توجه می‌دهد که نه تنها معضل جدی نظام برنامه‌ریزی است، بلکه معضل جدی نظام سیاسی، نظام دین و نظام علم در ایران نیز هست. درعین‌حال خوانش این مقدمه کوتاه، در حد طرح مساله، نشان می‌دهد که چرا نظام سیاسی مبتنی نظام فقهی شیعه، در این چهل سال، در مدیریت جامعه شکست خورده است؛ چون درجه زنده‌بون و پویایی فقه خیلی پایین‌تر از درجه زنده‌بودن و پویایی جامعه امروز ایران است.

برای خواندن مقدمه من بر این کتاب، این‌جا را کلیک کنید.

برای دریافت رایگان فایل پی‌دی‌اف نسخه کامل کتاب، این‌جا را کلیک کنید.

محسن رنانی / ۲۲ بهمن ۱۴۰۰


@Renani_Mohsen

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/878-2022-02-11-16-20-52
.
.
45.3K viewsedited  16:23
باز کردن / نظر دهید
2022-02-11 12:35:19 [Forwarded from پادکست سکه]

اپیزود شصت‌ویکم پادکست سکه

"جایگاه ایران در مسیر توسعه جهانی کجاست؟"

تعریف توسعه چیست؟ شروط لازم و کافی توسعه چیست؟ الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی راهکارهای مناسبی برای توسعه ایران ارائه می‌دهد؟ آیا رهبران حکومت ایران برای قدم گذاشتن کشور در مسیر توسعه باید ایدئولوژی‌های سابق خود را کنار بگذارند؟ ویژگی‌های دولت مدرن چیست؟ آیا باید به آینده ایران خوشبین‌ بود؟ چرا؟

مهمان: محسن رنانی

میزبان: مهدی ناجی
تدوین و تنظیم: ایمان اسلام‌پناه
گوینده: علیرضا تقوی
تولید محتوا: محمدعلی مردان
کارگردان: بهداد گیلزاد‌کهن
اسپانسر: آرین رشد افزا (آرا) / یکتانت

کانال تلگرامی دکتر محسن رنانی


برای شنیدن اپیزود شصت‌ویکم پادکست سکه این‌جا را کلیک کنید

یا آن را از طریق اپلیکیشن‌های پادگیر بشنوید
Castbox | Spotify | ApplePodcast
GooglePodcast
#اپیزود_شصت‌ویکم
#نردبان_توسعه
@Sekke_Podcast
26.0K viewsedited  09:35
باز کردن / نظر دهید
2022-02-04 15:53:04 هرمز کیش، قشم مات؟

#فایل_صوتی
یادداشت دکتر محسن رنانی

گوینده: دکتر سجاد فتاحی

متن یادداشت را از طریق لینک زیر بخوانید:
renani.net/texts/notes/866-2022-01-06-06-49-35

@pooyeshfekri
31.5K views12:53
باز کردن / نظر دهید
2022-02-03 15:12:22 .
.
جوانان، آخرین سرمایه‌های ایران

(معرفی کتاب آسیب‌شناسی نخبگی در ایران)


محسن رنانی


برای مطالعه متن کامل یادداشت، به لینک زیر بروید:

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/875-2022-02-03-11-36-10
.
.
.
41.3K viewsedited  12:12
باز کردن / نظر دهید
2022-01-28 12:48:36 .
.

غنی‌سازی و توسعه


(چگونه غنی‌سازی، ما را در علم و اقتصاد فقیر کرد!)


محسن رنانی


برای مطالعه متن کامل، به لینک زیر بروید:

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/874-2022-01-28-09-19-20
.
.
51.6K views09:48
باز کردن / نظر دهید
2022-01-23 18:15:09 .
.
ایران بر لبه تیغ

(به افتخار محمد فاضلی)
ـــــــــــــــــــــــــ

محسن رنانی

پدربزرگم می‌گفت در روستایی نزدیک زادگاهش، مردی حکیم بود که با طبابت، اخلاق نکو و زبان بی‌پروایش در دل اهالی جایی باز کرده بود. کدخدای روستا از قدیم با او مشکل داشت و رفتار نیکو و احترام مردم به او را خوش نمی‌داشت؛ گویی گمان می‌کرد هرچه مردم به حکیم احترام بگذارند از قدرت او کم می‌شود. کدخدا دلش‌ می‌خواست محبوبیت و احترام فقط مختص خودش باشد؛ مردم، فقط از او بترسند و فقط به او امید داشته‌ باشند. روزی حکیم در کوچه، متوجه سرفه های خشک کدخدا شد؛ به او گفت کدخدا نوکرت را بفرست تا برای سینه‌ات دوا بدهم؛ کدخدا با خشم به او نگریست و رد شد.

فردا حکیم همسر کدخدا را دید و به او گفت بهتر است هرچه زودتر سرفه‌های کدخدا را درمان کنید. همسر کدخدا با بی‌محلی، هیچ‌ نگفت، راهش را کج کرد و رفت. روزی دیگر حکیم، نوکر کدخدا را دید، او را صدا زد، به طبابت‌خانه برد و بسته‌‌ای دارو به او داد و گفت: این‌ها را بده کدخدا بخورد و اگر تا یک هفته دیگر سرفه‌هایش خوب نشد به من خبر بده. ساعتی بعد پسر کوچک کدخدا آمد و با تندی به حکیم گفت که دیگر حق ندارد بگوید کدخدا بیمار است و باید درمان شود. چند هفته گذشت و باز روزی حکیم در گذرِ محله متوجه شد که کدخدا همان سرفه‌ها را دارد. به برادر کدخدا که در گذر، مغازه داشت گفت برادرت را بیاور تا من معاینه کنم و دارو بدهم، اگر با داروی من خوب نشود، احتمالا مشکل جدی است و باید او را برای درمان به شهر ببرید. عصر که شد پسر بزرگ کدخدا به طبابت‌خانه حکیم رفت و با لگد میز حکیم را وارونه کرد و با فریاد گفت یک‌بار دیگر بگویی پدر من بیمار است، جایت در این روستا نخواهد بود.

در ماههای بعد سرفه‌های کدخدا شدیدتر ادامه یافت و حکیم هر آدم موثری را در روستا می‌دید، می‌گفت از من نشنیده بگیرید، اما بروید این کدخدا را برای درمان به شهر ببرید؛ این سرفه‌ها نشانه خوبی نیست. ولی کسی جرأت نمی‌کرد مساله را به طور جدی دنبال کند. تا این که چند ماه بعد، شبی از شب‌های سرد و برفی زمستان، کدخدا به سرفه‌ افتاد و ساعت‌به‌ساعت سرفه‌هایش شدیدتر شد و بعد در اواخر شب بود که خون بالا آورد و به حالت نزاری در بستر افتاد. فردا پسرانش تصمیم گرفتند او را برای درمان به شهر ببرند، اما برف و بوران تمام راهها را بسته بود. یکی دو روز بعد، با هر سختی بود او را به شهر بردند اما پزشکان گفتند دیر شده است، کاری نمی‌شود کرد. کدخدا چند روزی در بیمارستان بستری بود تا درگذشت.

پسران کدخدا پیش از آن که جنازه پدر را برای خاکسپاری به روستا ببرند، اول به خانه حکیم رفتند و او را به باد کتک گرفتند؛ آنقدر زدند که حکیم دیگر نای راه رفتن نداشت؛ سپس تمام لوازم او را به کوچه ریختند و او را از روستا بیرون کردند و تهدید کردند که اگر دیگر به روستا بازگردد خونش را خواهند ریخت. حکیم همچنان که لنگان از روستا دور می‌شد، زیر لب زمزمه می‌کرد:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم / که در طریقت ما کافری است رنجیدن.

و چنین شد که تا سالهای سال دیگر هیچ حکیمی جرأت نکرد برای طبابت به آن روستا برود و روزگار درازی بیماری دمار از روزگار آن روستا برآورد.

خبر کوتاه بود: دکتر محمد فاضلی،‌ از دانشگاه اخراج شد. وقتی خبر را خواندم یاد داستان پدربزرگم افتادم. فاضلی جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد. او خودش را در محدوده تنگ دانشگاه اسیر نکرد؛ فکر و قلم و جوانی و نیرویش را به هر سویی که تخصص‌اش اجازه می‌داد کشید تا به سهم خود برای بهبود حال ایران تلاش کند. کتاب «ایران بر لبه تیغ» آخرین اثر دکتر محمد فاضلی و حاصل تأملات او درباره ایران است. شاید این کتاب هم یکی از سندهای جرم او برای اخراجش بوده باشد. دعوت می‌کنم همگی این کتاب را بخوانیم و به دیگران توصیه کنیم که بخوانند تا با یکی از جرائم محمد فاضلی، جامعه‌شناس دانشمند و دغدغه‌مند آشنا شویم. او در این کتاب تلاش ارزشمندی کرده است برای شناسایی دردهای ایران و ارایه‌ نسخه‌هایی برای درمان آن. همه‌مان باید دردهای ایران را دقیق‌تر بشناسیم و راه درمان آن را بدانیم تا دیگر فریب‌مان ندهند. توصیه می‌کنم این کتاب را بخوانید و نوروز امسال نیز آن را به دیگران هدیه دهید.

برای خواندن معرفی کوتاه و یا تهیه کتاب به پیوند زیر بروید:
https://pooyeshfekri.com/product/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%84%D8%A8%DB%80-%D8%AA%DB%8C%D8%BA/


برای مشاهده گفت‌وگوی مفصل ویدیویی با دکتر فاضلی درباره کتاب، به پیوند زیر بروید:
https://www.aparat.com/v/8awB2


برای خواندن دیگر نوشته‌های دکتر فاضلی،‌ به کانال تلگرامی او در لینک زیر بروید:
https://t.me/fazeli_mohammad


محسن رنانی / ۳ بهمن ۱۴۰۰
.
.
83.3K viewsedited  15:15
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 14:50:01
هشتمین جلسه «شنبه‌های میان‌فرهنگی»

سخنران:
دکتر محسن رنانی
دیالوگ یعنی توسعه

شنبه ۲ بهمن، ساعت ۱۸
لینک پیوستن به نشست:
https://www.skyroom.online/ch/mmfallah/isiph

افراد غیر عضو انجمن جهت شرکت در نشست با روابط عمومی انجمن ارتباط برقرار کنند:
ارسال پیام در واتساپ به شماره 09022135358
و یا ارسال پیام به ایمیل
interculturalstudies.ir@gmail.com
25.5K views11:50
باز کردن / نظر دهید