2022-12-27 16:32:42
.
ایران و نسل صفر محسن رنانی بسی امید دارم که این نسل بتواند بحرانهای جاری که میان او و حکومت هست را با خردمندی به سلامت از سربگذارند؛ و البته امیدوارم حکومت هم با تصمیمات خطا و مقابله کور با خواستهها و نیازهای این نسل، ایران را بهسوی خشونت فراگیر و درهمریزی نبرد. در این صورت میتوان امیدوار بود که در نیمه دوم قرن بیستویکم، «سالِ صفرِ توسعه» در ایران آغاز شود؛ که اگر چنین شود، آنگاه میتوان گفت ایران جزء ملتهای بختیار جهان بوده است که دوره گذار تاریخی خود به مُدرنیَّت را چنین سریع و کم هزینه میپیماید.
بهگمان من حکومت، با تمرکز بلندمدت بر دغدغه «جهانگیری»، لوازم «جهانداری» (قدرت اثرگذاری بر جامعه) و لوازم «جهانپذیری» (قدرت تحول در خویش) را از دست داده است. سه شرط اصلی جهانداری و جهانپذیری اینها هستند: مهارت نرم (عقلانیت حکمرانی یا عقل جهانداری یا همان انرژی خرد جمعی)، مهارت سخت (انعطافپذیری ساختاری و سیستمی) و ذخیره انرژی (منابع مادی، سرمایه اجتماعی، و قدرت روانشناختی برای تغییر).
البته حکومت احتمالا به زودی دست به تغییرات صوری خواهد زد اما قدرت تغییرات واقعی را از دست داده است. در عین حال دو دهه است که منحنی اقتدار حکومت، نزولی و منحنی اقتدار جامعه، صعودی شده است و شکاف اقتدار، سالهاست که به سود جامعه در حال افزایش است (این نکته را در مقاله «تناسب در اقتدار» در سال ۱۳۸۱ باز کردهام. لینک مقاله در پایان یادداشت آمده است). پس پیشاپیش سرنوشت این تعارض میان حکومت و جامعه روشن است. تنها هزینههای آن است که بسته به رفتار دو طرف، میتواند برای ایران کم یا خسارتبار باشد.
این نسل، «نسل صفر» است و اگر عجله نکند، بازی را بدون خون و خشونت خواهد برد. چون عقبه این نسل تا دبستانها ادامه دارد و فناوری هم روزاروز او را تقویت می کند و انرژی خود را نیز از شوق روزافزون به تغییر میگیرد. اما حکومت همه منابع خود را خرج کرده یا از دست داده است، از منابع طبیعی گرفته تا منابع مشروعیت دینی و سرمایه اجتماعی و منابع اندیشگی. تنها منبع باقی مانده حکومت، اقتدار کاریزما است؛ پس فرصت حکومت محدود به اکنون است تا زمانی که عصر کاریزما پایان یابد.
نسل صفر یعنی نسلی که هیچ باور غیرقابل نقد و هیچ انگاره مقدسی ندارد. «خدا، شاه، میهن» یا «خدا، امام، حکومت»، پرچم نسلهای پیشاتوسعه و نشانه مرحله کودکیِ یک جامعه است. اینها سرانگارههای مقدسی است که نشانه تعهد یا سرسپردگی یک جامعه به آسمان، به حکومت، به جغرافیا یا به شخص است. یعنی نسبت عاطفی میان یک جامعه با آسمان با حکومت با قومیت و با فرد است. وقتی مناسبات و قواعد کلان یک جامعه بر نسبت عاطفی و رابطه احساسی چیده شد، جامعه خلعسلاح و بیدفاع میشود و امکان برقراری یک رابطه عقلانی از جنس گفتوگو، نقد، خردورزی و اصلاح، پایان مییابد.
نسل صفر ممکن است در صورت لزوم و وقتی همه راهها را بر خود بسته ببیند و بهطورکامل ناامید شود، دست به خشونت ببرد، اما این خشونت، ایدئولوژیک نیست بلکه خشونتِ روانشناختی است که حاصل تنفرِ ناشی از احساس فریب، باخت و تبعیض است. خشونت روانشناختی از نسلی به نسل دیگر منتقل نمیشود چون هیجان روانشناختی به محض محو شدنِ عللِ آن، فرو مینشیند. اما خشونت ایدئولوژیک، ماندگار است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. خشونت روانشناختی یک احساس زودگذر هیجانی است اما خشونت ایدئولوژیک در بادامه مغزی (آمیگدال) خانه میکند و ماندگار است و از طریق هنجارهای فرهنگی به نسلهای بعد منتقل میشود. در همین جنبش مهسا، خشونت معترضان، روانشناختی بود و پس از یک برونریزی، فروکش کرد؛ اما خشونت حکومت ایدئولوژیک بود و به همین علت همچنان ادامه دارد و خواهد داشت.
پس نسل صفر ذاتا خشن نیست چون هیچ ایدئولوژی یا انگاره مقدسی ندارد. و همه چیز را از دریچه عقل و به اقتضای واقعیت و مصلحت مینگرد. این همان عصاره مُدرنیَّت (نوگرایی یا مدرنیته) است که اگر این نسل بپاید، این جامعه را وارد دوره «رواداری» میکند.
رواداری یعنی پذیرش این که تکتک انسانها خلقت ویژه و منحصربه فرد خود را دارند و هر کدام دریچهای به سوی آگاهیهای این هستی بیکرانهاند. بنابراین رواداری یعنی پذیرش دگراندیشی و دگرباشی. رواداری یعنی فرد، حقیقت را در انحصار خود یا گروه خود یا قوم خود یا دین خود نداند و حقیقت را موهبتی بداند که در میان مردمان پراکنده است و از طریق تعامل، گفتوگو و همشنوی، تنها میتوان به آن نزدیک شد. بنابراین فردِ روادار همواره آماده است تا در برخورد افکار، انگارههایش را بازبینی و بازتعریف کند.
رواداری نطفه ذهنی و فرهنگی و درونی هر ....
ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://renani.net/index.php/texts/notes/896-2022-12-27-13-21-03
@Renani_Mohsen
.
30.5K views13:32