Get Mystery Box with random crypto!

Renani Mohsen / محسن رنانی

لوگوی کانال تلگرام renani_mohsen — Renani Mohsen / محسن رنانی R
لوگوی کانال تلگرام renani_mohsen — Renani Mohsen / محسن رنانی
آدرس کانال: @renani_mohsen
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 67.92K
توضیحات از کانال

در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید.
لینک تارنمای محسن رنانی:
www.renani.net

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 11

2022-01-21 12:23:51 .


ایران در سایه خشونت؟

محسن رنانی

خشونت شاخ و دم ندارد. وقتی در تحلیل سیاست یا در بحث توسعه می‌گوییم فضا «خشونت آمیز» است، به معنی پرتاب سنگ و چماق و گلوله به سوی هم نیست، بلکه به معنی «وجود احتمال خشونت» است. یعنی وجود نگرانی هر یک از مدعیان قدرت یا مطالبه‌گران میدان سیاست یا نهادها و کنشگران جامعه مدنی از این که طرف مقابل، با رفتاری غیرقابل ‌پیش‌بینی، قدرت یا منافع او را تضعیف یا تخریب کند. یعنی «ترس از این که» یکی از طرفین بازی، دست به رفتاری خارج از قانون یا خارج از عرف یا خارج از اصول و قواعد پذیرفته شده بزند، به‌گونه‌ای که ممکن است موجب ضربه به قدرت یا منافع طرف مقابل ‌شود.

همین که من اکنون در نوشتن این یادداشت باید ده‌ها ملاحظه و خط قرمز را رعایت کنم، چون «نمی‌دانم» در صورت عبور از خط قرمز‌ها چه برخوردی با من خواهد شد؛ همین‌که در ماه گذشته نهادهایی مانع برگزاری آزادانه مراسم بدْرود و خاکسپاری پیکر شاعر و نویسنده ایرانی، بکتاش آبتین، شدند؛ همین که حکومت به زندانیان سیاسی عنوان زندانیان امنیتی می‌دهد تا دادگاههای آنها را غیرعلنی برگزار کند؛ همین که هر روز منتظریم خبر تجمع اعتراضی یکی از قشر‌ها یا گروههای اجتماعی نظیر معلمان، بازنشستگان، جانبازان، کارگران یا رانندگان را بشنویم؛ همین‌که فعالیت برخی از کانون‌ها و انجمن‌های صنفی در کشور غیرقانونی اعلام می‌شود؛ همین که دنبال بهانه می‌گردند تا جمعیت امام علی را منحل کنند؛ همین که منتقدان و معارضان نظام در خارج از کشور، به جای تلاش برای گفت‌وگو با یکدیگر و گفت‌وگو با حکومت،‌ یکسره از براندازی سخن می‌گویند‌‌‌‌؛ همین که حکومت وقتی یک مخالف یا کسی که به جاسوسی متهم است را دستگیر می‌کند حتما می‌کوشد از او اعترافات تلویزیونی بگیرد و پخش کند؛ همین که در انتخابات ریاست‌جمهوری همه رقیبان جدی رد صلاحیت می‌شوند؛ همین که علی‌رغم بحران آب و گاز در کشور، دولت،‌ جرأت نمی‌کند قیمت‌گذاری آب و گاز را واقعی کند یا آنها را سهمیه‌بندی‌ کند یا کشت برخی اقلام کشاورزی را ممنوع کند؛ همین که به یک مرجع تقلید به خاطر دیدارش با یک سیاستمدار منتقد حمله می‌شود؛ همین‌که رهبران محصور جنبش سبز را نه محاکمه می‌کنند نه آزاد؛ همین که ایرانیان، بالا‌ترین نرخ خرید خانه در ترکیه را دارند؛ همین‌که هی وزارت خارجه تضمین می‌دهد اما کسی از ایرانیان مهاجر، باز‌نمی‌گردد؛ همین‌که نمی‌دانند ارز ۴۲۰۰ تومانی را حذف کنند یا نه و هی اخبار ضدونقیض درز می‌دهند؛ همین که بعد از فروریختن بورس در سال گذشته، هیچ مقامی جرأت نکرد از مردم عذرخواهی کند؛ همین‌که مقامات ارشد کشور سالهاست در نشست عمومی با خبرنگاران شرکت نمی‌کنند؛ همین که نتایج تحقیق درباره سقوط هواپیمای اوکراینی را منتشر نمی‌کنند؛ همین‌که از ۲۵۰ حزب دارای مجوز، ۱۴۰ تای آنها غیرفعال هستند و از ۱۱۰ تای فعال هم هیچ خبری نیست؛ و دهها «همین‌که»ی دیگر، همگی به معنی «ترس بالقوه»‌ی یک گروه از گروه‌های دیگر و به معنی «ظرفیت بالقوه خشونت» در جامعه ماست. در یک کلام،‌ جامعه ما در زیر «سایه خشونت» زیست می‌کند.

براساس مطالعات داگلاس نورث،‌ برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳، بذر توسعه فقط آنگاه جوانه می‌زند که جامعه از زیر سایه خشونت، عبور کرده باشد. وقتی سایه خشونت روزبه‌روز سنگین‌تر می‌شود به معنی آن است که ما روز‌به‌روز از «امکان توسعه»‌ دورتر می‌شویم. از نظر نورث، توسعه وقتی امکان تحقق می‌یابد که منافع، منابع و رانت‌های کشور نه در بستری از تهدید، خشونت و رقابت‌های مخرب و حذفی، بلکه بر بستری از عقلانیت و گفت‌وگو و همکاری و رقابت‌های قاعده‌مند توزیع شود یا تخصیص یابد.

پس از نیم‌قرن نظریه‌پردازی علمی برای مساله توسعه، امروز تقریبا در میان عالمان توسعه اجماع وجود دارد که همه آن‌چه که به عنوان عامل (یا مانع) توسعه در جوامع مختلف مطرح‌ می‌شود، نقش خود را از طریق کاهش (یا افزایش) احتمال یا «ظرفیت بالقوه خشونت» بازی می‌کند. یعنی ممکن است کشوری هیچگاه درگیر جنگ و خونریزی نباشد اما وجود ظرفیت بالقوه خشونت، نمی‌گذارد پیش‌شرط‌های توسعه در آن محقق شود. ناکامی جمهوری اسلامی در تحقق دستاورهای مطلوب در حوزه رفاه و توسعه کشور، و شکست پی‌در‌پی برنامه‌های توسعه و سند‌ چشم‌انداز ۲۰ ساله کشور را از این دریچه (وجود دائمی ظرفیت بالقوه خشونت در داخل یا با خارج) باید دید.

خلاصه نظریه نورث و همکارانش که در کتاب «در سایه خشونت» آمده است‌ را می‌توانید در یکی از لینک‌های زیر، که توسط «مجموعه ایران پایدار» (این‌جا) تولید شده است، ببینید:

کلیپ ۹ دقیقه ای از خلاصه کتاب:

https://t.me/iranepaydar_official/163

پادکست نیم ساعته از خلاصه کتاب:

https://t.me/iranepaydar_official/164

متن ۳۸ صفحه ای از خلاصه کتاب:

https://t.me/iranepaydar_official/165


محسن رنانی / یکم بهمن ۱۴۰۰
.
.
51.4K viewsedited  09:23
باز کردن / نظر دهید
2022-01-19 16:52:44 .
.
آینده ایران و مسئولیت کنشگران

سخنرانی محسن رنانی در موسسه رحمان

۲۲ دی‌ماه ۱۴۰۰


تقریبا دیگر امیدی به حکومت نیست. نه این که نخواهد اوضاع بهتر شود، حتما می‌خواهد، اما دیگر توانش را ندارد. خیلی دلشان می‌خواهد بشود، اما نظام تدبیر چنان از اندیشمندان واقعی و انرژی خِرد جمعی تخلیه شده و چنان در محاصره رانت‌خواران قرار گرفته است که دیگر توان ایجاد تغییر ندارد. از یک‌سو، ناکارآمدی سیستمی به همراه فساد رانتی، از درون، تمام انرژی نظامِ تدبیر را می‌مکد، و از سوی دیگر اندک انرژی باقی مانده نیز صرف تنش‌ها و درگیری‌هایی می‌شود که خودش با بیرون درست کرده است. بدون تغییرات ساختاری و افق‌گشایی، امکان برون رفت از این باتلاق برای حکومت وجود ندارد. اما افق‌گشایی نیز نیازمند اعتماد به نفس و انرژی روانی عظیمی است که دیگر در ساختار قدرت دیده نمی‌شود. از بس همه‌چیز را بزک کرده‌اند، خودشان هم خوب می‌دانند که پشت صحنه چقدر خالی است و برای همین از ریسمان سیاه و سفید هم می‌ترسند.

امتحانش ساده است؛ به آنها می‌گوییم نمی‌خواهد همه بحران‌های بزرگ کشور را حل کنید، فقط یک کار کوچک را به طور کامل و تا رسیدن به نتیجه مطلوب، انجام بدهید تا معلوم شود اصلا این سیستم هنوز زنده و پویا است یا در سراشیبی اضمحلال است. در مهر ۱۳۹۵ گفتم حکومت دارد از مرحله امکان اصلاح عبور می کند و اگر می‌خواهد توانایی و پویایی خودش را به آزمون بسپارد فقط تکلیف بحران در یک مساله (بحران در صندوق‌های بازنشستگی و تامین اجتماعی) را حل کند. اگر توانست،‌ آنگاه بقیه حوزه‌ها را هم می‌تواند (آن سخنرانی را این‌جا ببینید).

اکنون می‌گویم نه تنها بحران صندوق‌های تامین‌‌اجتماعی را، نه تنها بحران آب را، نه تنها بحران انرژی را، نه تنها بحران تورم را، نه تنها بحران بیکاری را و ... نمی تواند بلکه مشکلات خیلی ساده‌تر را هم نخواهد توانست حل کند. مثلا حل مساله آلودگی محصولات کشاورزی به کود و سموم شیمیایی را؛ یا حل مساله تصادفات و کشته‌های سنگین رانندگی را؛ حتی کمتر از آن، پلاک نکردن خودروهای غیراستاندارد خودروسازهای داخلی را؛ معتقدم همین چند مساله کوچک و ساده را هم نخواهد توانست حل کند. می‌دانید چرا؟ چون «سرمایه اجتماعی» حکومت تمام شده است. سال ۱۳۸۱ گفتم «سقوط سرمایه اجتماعی» آغاز شده است (این‌جا را ببینید)؛ ولی حالا عرض می‌کنم سرمایه‌اجتماعی حکومت «تمام شده است». البته می‌توانند با میتینگ‌های خیابانی هیاهو کنند، اما اقداماتی را که نتیجه واقعی بدهد و برای مردم «حس واقعی بهبود» ایجاد کند، نخواهند توانست.

اما در عوض به آینده ایران بسیار امیدوارم. هرچه اقتدار حکومت کاهش می‌یابد، اقتدار جامعه مدنی بالا می رود و با تداوم این ناموازنه، امید به آینده ایران افزایش می‌یابد. فقط تحقق این پیش‌بینی من دو شرط مهم دارد که یکی را حکومت می‌تواند برآورده کند و یکی را نخبگان جامعه مدنی. در مورد حکومت تقریبا مطمئن هستم که شرط اول را برآورده می‌کند، یعنی نمی‌تواند نکند. شک من فقط در مورد جامعه و نخبگان آن است که امیدوارم بتوانند شرط دوم را محقق کنند. آن دو شرط را در سخنرانی «‌آینده ایران و نقش کنشگران» که ۲۲ دی ماه امسال در موسسه رحمان داشتم، شرح داده‌ام. آن را در فایل صوتی زیر بشنوید.

محسن رنانی / ۲۹ دی‌ماه ۱۴۰۰

https://t.me/RenaniMohsen/22
.
.
91.8K viewsedited  13:52
باز کردن / نظر دهید
2022-01-13 16:16:49 .
.
ایران در منطقه‌ی هشدارِ توسعه


مقدمه محسن رنانی بر کتاب
«ایران و مسئله پایداری»


به گمانم اکنون دیگر نه رشد و رفاه، نه بحران آب و فرونشست زمین، نه تخریب محیط‌زیست، نه فساد، نه تبعیض و نابرابری، نه آزادی و دموکراسی، نه دین و اخلاق، نه به خاک مالیدن پوزه آمریکا، نه نابودی اسرائیل و نه حتی توسعه، اولویت هیچ‌کس نباید باشد. همه آنها در بلندمدت می‌تواند اولویت جامعه یا حکومت باشد؛ اما اکنون و در کوتاه مدت، ما یک اولویت داریم: حفظ پایداری ایران.

ایران با سرعتی نگران‌کننده دارد به سوی ناپایداری می‌رود. گرچه در ۲۰ سال گذشته آرام آرام مقدمات این ناپایداری را فراهم کردیم، اما اکنون فرصتی نداریم که بخواهیم آرام آرام شرایط پایداری ایران را تامین و تضمین کنیم؛ بلکه همه ما، از حکومتی و غیرحکومتی، از شیعه و سنی، از ایرانیان داخل و خارج، از حامی و منتقد، از مذاب و برانداز، از ظالم و مظلوم، باید یک هدف را نشانه برویم و خود را آماده کنیم برای تحقق آن یک هدف. و آن این است: همه‌مان از جایی که ایستاده‌ایم، یک گام عقب برویم.

در دنیای مدرن،‌ مهارت عقب نشینی، بخشی از مهارت هم‌شنوی (دیالوگ) و شرط لازم برای رفتار توسعه‌خواهانه است. آری همه‌مان باید یک گام عقب برویم. هر کس توانایی عقب‌نشینی ندارد، یک انقلابی ایران ستیز است.

با این سرعتی که همه در هجوم به یکدیگر داریم، به زودی ایران را وارد ناپایداری فراگیر خواهیم کرد و آنگاه وقتی که ستون‌های انسجام اجتماعی و سیاسی فروبریزد، دیگر هیچ‌کس،‌ تاکید می کنم «هیچ‌کس»، توان جمع کردن کشور و انسجام بخشی به آن را ندارد. تجربه عراق، سوریه و لیبی و به تازگی افغانستان پیش چشم ماست. بنابراین همه‌مان باید دست به افق‌گشایی در خویش، یعنی تغییر رتبه‌بندی‌ اولویت‌هایمان و تعدیل خواسته‌هایمان بزنیم. یعنی اولویت‌های قدیمی‌مان را دستکم برای مدتی کنار بگذاریم و ببینیم «اکنون برای پایداری ایران چه باید کرد؟».

اگر «توسعه خواه» هستیم، بسم‌الله همه یک گام به عقب برویم. اما اگر همچنان مثل ۴۰ سال گذشته، «خود‌خواه»‌ و خودمحور هستیم، بسم‌الله همگی یک گام دیگر به جلو برویم؛ که معنی آن این است: شورش، سرکوب، بی‌ٔثباتی ، انقلاب، جنگ، انزوا، تحریم، فروپاشی اجتماعی و سرانجام فرپاشی سیاسی و پاره پاره شدن ایران. گرچه مخاطب من بیش از همه مقامات ارشد جمهوری اسلامی هستند، اما البته همه کنشگران مدنی و نخبگان منتقد داخلی و مخالفان و معارضان خارج از کشور نیز مسئولیت دارند و رفتار آنها برای حرکت به سوی پایداری ایران تعیین کننده است.

در نقد نظام جمهوری اسلامی نوشته‌های فراوانی منتشر شده است؛ نقدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. اما به گمانم بیشترِ آن‌ها یا نقد «سطح گفتمانی» بوده است یا نقد «سطح عملکردی». کمتر نقدهایی معطوف به «سطح معماری» سیستم بوده است. یکی از نوشتارهای جدی که با نگاه سیستمی، سطح معماری نظام جمهوری اسلامی را مورد ارزیابی قرار داده است،‌ تحلیلی است که در کتاب «ایران و مساله پایداری» آمده است. من نیز مقدمه‌ای بر این کتاب نوشته‌ام که لینک آن را در زیر می‌آورم. خواندن این کتاب را به همه، بویژه سیاست‌گذاران ارشد کشور، به طور جدی توصیه می‌کنم.

محسن رنانی / ۲۳ دی ۱۴۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

متن کامل مقدمه ای را که من بر کتاب «ایران و مساله پایداری» نوشته‌ام، در یکی از لینک‌‌های زیر بخوانید:

در فایل پی‌دی‌اف

در تارنمای رسمی محسن رنانی
ـــــــــــــــــــــــــ

برای دیدن ۳۰ صفحه اول کتاب در کانال تلگرامی نویسنده کتاب، به لینک زیر بروید:

https://t.me/SIAGS/356

ــــــــــــــــــــــــ

برای تهیه کتاب «ایران و مساله پایداری» این‌جا را کلیک کنید.
.
.
55.5K viewsedited  13:16
باز کردن / نظر دهید
2022-01-06 13:32:53 .
.
هرمز کیش، قشم مات؟

(نگاهی به آسیب‌های پساانقلاب به هرمز و قشم)

محسن رنانی


در بیست سال گذشته چهار بار به جزیره قشم رفته‌ام، دو بار تفریحی و دو بار مطالعاتی. در این چهار سفر دو بار بر روی خاک قشم نشستم و گریستم، به حال قشم، به حال وطنم و به حال مردمی که گرفتار چنین نظام تدبیر آسیب‌گری شده‌اند که امروز ترکیب نامقدسی شده است از سه‌گانه‌ی توهم، جهل و رانت. سال‌ها پیش درباره «تبانی مهندسان و روحانیان» و نقش این تبانی در خطاهای بی‌بازگشت و آسیب‌های سنگین به توسعه کشورمان سخن گفتم (در اینجا بشنوید).

آن زمان مشکل ما تبانی توهم و جهل بود، اما امروز مشکل ما پیچیده‌تر و خطرناک‌تر شده است. اکنون نظام تدبیر گرفتار اختاپوس سه‌پای «توهم، جهل و رانت» شده است. دوستان مشفق همواره به من زنهار می‌دهند که زهر سخنم را بگیرم تا تأثیرش بیشتر شود. اما هرگاه شروع به نوشتن می‌کنم، به یاد این سخن اقتصاددان بزرگ فقید، جان مینارد کینز، می‌افتم که می‌فرمود: «مگر نه آنکه واژگان مظهر تهاجم علم علیه جهلند؟ پس بگذار اندکی خشن باشند» (نقل به مضمون).

نخستین آشنایی من با قشم، به سال ۱۳۷۰ بازمی‌گردد. در آن زمان یک گروه مطالعاتی در وزارت اقتصاد تشکیل شده بود تا درباره تجربه مناطق آزاد تجاری در جهان بررسی کند و برای تأسیس مناطق آزاد تجاری در جزایر خلیج فارس الگو بدهد. من آن زمان دانشجوی دکتری بودم و توسط یکی از استادان اقتصاد دانشگاه تهران برای همکاری با این گروه دعوت شدم. آن گروه پس از چند ماه بررسی به این نتیجه رسید که تأسیس مناطق آزاد تجاری با شرایط آن زمان ایران،‌ کمکی به پیشرفت صنعتی کشور نمی‌کند و تنها به دروازه واردات کالاهای خارجی تبدیل خواهد شد و طی گزارشی با این تصمیم مخالف کرد. آن گروه مطالعاتی را به‌سرعت منحل کردند، چون ظاهراً تصمیمات در مجامع بالای نظام گرفته شده بود و نباید با آن مخالفت می‌شد. آخر، آن دوره هم، دوره حاکمیت ولایت‌مدارانی بود که شعارشان این بود: «مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است». و البته آن زمان خود اعضای این تیم مطالعاتی نیز از اهمیت طبیعی و ارزش اقتصادی و ظرفیت ژئوتوریسم قشم بی‌خبر بودند.

وقتی در اوایل دهه ۸۰ خورشیدی برای نخستین بار به قشم رفتم گفتم خدای من،‌ به‌جای آنکه این جزیره به‌عنوان یک منطقه آزاد، خواه صنعتی خواه تجاری، مطرح شود، کل این جزیره باید به‌عنوان یک «ژئو پارک» یا یک «اِکو موزه» ثبت شود. یک موزه آبرفتی طبیعی که چشم‌اندازهای آن با قلم ظریف و توانای طبیعت، طی میلیون‌ها سال ذره‌ ذره کشیده و خلق شده است. یعنی یک دروازه نمادین چوبی برای آن بگذارند و هرکس از این در وارد قشم می‌شود یک ورودیه سنگین بدهد و وارد جزیره شود و موظف باشد طبق قوانین موزه‌ها رفتار کند. در موزه نباید به هیچ‌چیز دست بزنید و فقط باید در مسیرهای تعیین‌شده حرکت کنید و تماشا کنید. رئیس این موزه حتماً باید یکی از برجسته‌ترین استادان زمین‌شناسی یا زیست‌محیطی کشور باشد تا متوجه باشد که چه سرمایه عظیمی را مدیریت می‌کند و مراقب وجب به وجب آن باشد. قشم چنین ظرفیتی داشت ظرفیتی بسیار فراتر از خیلی از جزایر توریستی دیگر جهان. علاوه بر جذابیت‌های بی‌نظیر زمین‌شناختی، قدیمی‌ترین سکونتگاه انسانی در جزیره قشم حدود ۴۰ هزار سال قدمت دارد. همه اینها به کل جزیره قشم ظرفیت یک موزه طبیعی و تاریخی را می‌دهد.

اما البته از ده سال قبل از آن، آسیب به قشم شروع شده بود. چه ‌حالی داشتم وقتی می‌دیدم در برابر چشم‌اندازهای بدیع و بی‌نظیر کوه‌های آبرفتی، سوله‌های عظیم کارخانه‌ای سربرآورده بود و بر ساحل‌های این جزیره باستانی و رؤیایی، سازه‌های سیمانی در حال قد‌کشیدن بود! و البته پس از آن، هر بار که به قشم رفتم بخش بزرگ‌تری از این جزیره از هجوم آهن و سیمان آسیب دیده بود. مدیرانی که چهار نعل می‌دویدند تا در رقابت با دبی، کیش و قشم را به جزایر تفریحی تبدیل کنند، متوجه نبودند که اگر دبی صدها برج سیمانی و آهنی در خاکش می‌کارد، آن کشور در تسخیر ماسه‌های بیابانی است که به‌تنهایی و بدون استقرار خدمات و جاذبه‌‌های جانبی، ارزش گردشگری ندارد. و دبی البته این اندازه شعور دارد که ساختمان‌ها و برج‌هایش را چنان نمادین بسازد که خود ساختمان جاذبه توریستی بشود؛ و البته اگر آنها بخشی از چشم‌انداز ساحلی را با یک ساختمان عظیم می‌گیرند، در برابرِ آن، با ساخت دریاچه‌ها و جزایر مصنوعی ده‌ها کیلومتر ساحل جدید پرجاذبه می‌آفریند. نه اینکه شما حاصل میلیون‌ها سال میناکاری ذره ‌‌ذره‌ای طبیعت در جزایر قشم و کیش را با ساخت‌وساز بی‌رویه نابود کنید. وانگهی، چرا .....

ادامه مطلب را در یکی از لینک‌‌های زیر بخوانید:

در تارنمای رسمی محسن رنانی (اینجا)

در فایل پی‌دی ‌اف (اینجا)

در نمای فوری تلگراف (اینجا)
.
.
73.9K viewsedited  10:32
باز کردن / نظر دهید