2022-08-10 14:51:55
"اصلاح و آزادی"
بهگمان من یک اصل اساسی و بدیهی وجود دارد که اگر درک شود، بخش عظیمی از مسائل جوامعی مانند ما حل خواهد شد.
آن اصل این است که اساسا حکومت، خادم و کارمند مردم است و مردم، صاحب ملک و کارفرما. سیاستمردان و سیاستزنان، نه مالک یک سرزمین هستند و نه برتر از هیچکدام از اتباع دیگر. آنها از زمین و آب و خاک مملکت خود همانقدر حق دارند که هر فرد دیگر.
آنها توسط مردم و به رأی و تشخیص مردم انتخاب و منسوب شدهاند تا امور مردم را مطابق خواست و صلاحدید مردم اداره کنند. آنها در برابر کاری که میکنند دستمزد و حقوق میگیرند و مطالبه دیگری ندارند.
دستگاه سیاسی، هیچگونه شأن یا حقی جز اجرای خواست مردم ندارد و اگر مردم بهعنوان کارفرما و صاحب ملک بخواهند، مسوولان باید بدون کمترین مقاومتی کنار بروند و سکان را به دست هرکسی که مردم او را انتخاب کنند بسپارند.
حتی اگر از دید سیاستمداران، مردم در انتخاب یا عمل خود در اشتباه باشند، آنها حق ندارند در مقابل خواست مردم مقاومت کنند- شما وقتی صاحبخانه میخواهد که منزل او را ترک کنید قانونا باید از ملک او خارج شوید حتی اگر از نظر شما تصمیم او غلط یا بهزیان خود او باشد.
در صورتی که از نظر سیاستمداران، مردم در گزینش خود برخطا باشند، راه اصلاح دیدگاه یا اخلاق مردم، زور و تهدید نیست. آنها میتوانند ضمن کنار رفتن از جایگاه سیاسی، با ابزارهای فکری و فرهنگی از قبیل سخنرانی، مصاحبه، نگارش کتاب و مقاله و سایر راهها با مردم سخن بگویند و دیدگاهها و دلایل خود را با آنها در میان بگذارند و به اثرگذاری فکری و فرهنگی بر جامعه خود بپردازند. اگر توانستند مردم را قانع کنند، طبعا توسط آنها انتخاب و منصوب خواهند شد و اگر نتوانستند، حق تصمیمگیری با مردم است.
البته بدیهی است که این سخن بههیچوجه بهمعنای اینکه اکثریت همیشه برحق است یا جوامع همواره صالح هستند نیست. در دنیا جوامع منحط بسیاری بوده و هستند و اصولا جامعه بدون نقد و بدون روشنفکر منتقد همیشه در معرض خطا و فساد و انحطاط است. مطلب، حق آزادی و انتخاب مردم است ولو درصورت خطا بودن انتخابشان. حق آزادی و انتخاب یک چیز است و برحق یا آگاه بودن امر دیگری است. و البته این دو بههم مرتبطاند: اصلاحات عمیق و پایدار فقط با آزادی درک و انتخاب محقق میشود.
ممکن است یک سیاستمدار یا کسی که خواهان اصلاحات اجتماعی است بهواقع در نقد خود بر جامعه خویش محق باشد و طرحهای مفید و خردمندانهای برای پیشرفت جامعه در نظر داشته باشد ولی حتی در آنصورت هم نمیتواند از راه زور، فریب یا تحمیل عقیده سعی بر تسلط بر عموم کند چرا که بههرحال، یک کشور متعلق به مردم است و آنها حق دارند بههرشکلی که میخواهند آن را اداره کنند ولو اینکه روش آنان اشتباه یا زیانبار باشد.
راه اصلاح و پیشرفت مردم، گرفتن اجازهی اظهار نظر و حق انتخاب آنها نیست، راه آن کمک به آنها برای تفکر بهتر و رفتار بهتر و انتخاب بهتر است. تنها در اینصورت است که صلح و آرامش در کنار اصلاح و پیشرفت پدید خواهد آمد و در یک جامعه، نه آزادی قربانی اصلاحات خواهد شد و نه اصلاحات قربانی آزادی.
بعضی از افراد، از ایدهی "دیکتاتور خوب" یا "دیکتاتور خیرخواه" صحبت میکنند، غافل از اینکه اصلاحاتی که مردم در درک و همراهی با آن نقشی نداشته باشند مردم را در موضع ضعف و نادانی و هیچکارگی نگاه خواهد داشت، همان مردمی که قرار است پشتیبان و ضامن بقاء و تداوم برنامههای اصلاحی باشند.
@sasanhabibvand
679 viewsedited 11:51