2023-03-08 10:43:47
سلوووم
عاقا این مادر و پدر من هر وقت میخواستن برن حموم اول بابام میرفت بعد مامانم میگفت میرم پشتشو لیف بزنم
ما هم ساده میگفتیم باشه
یه بار همین اتفاق افتاد و گوشی مامانم زنگ خورد ما هم بچه
من گوشیو برداشتم گفتم الو
یهو شوهر عمم گف سلاااام
گف عزیزم گوشیو بده بابات
منم گفتم حمومه
گف خب بده مامانت منم گفتم اونم حمومه
یهو مامانم که از در حموم گوش میداد خواهر بزرگترمو صدا زد از تو حموم گف بدو جمع کن
خواهرم پرید گوشیو گرف گف شوهر عمه مامانم بیرونه ولی به این بچه نگفتیم گریه نکنه گفتیم حمومه
اونم گف خیله خوب ما داریم میایم (ما تو ی شهر دیگ بودیم اینا اومده بودن اونجا بیان خونمون)
یهو خواهرم گف عه اوا خب چرا
خلاصه دیگه سریع رفت ب مامانم گف بدو بدو بیا موهاتو. سشوار بکشیم خلاصه .. تا سشوارو روشن کردیم رسیدن
و اینطور شد که فهمیدن من بچه درست گفتم
بابامم تا دو ساعت تو حموم بود
قیافه های همشون اینطوری بود
روزای قبلم من میرفتم میگفتم عه مامانی مگه پشت بابارو لیف نکشیدی پس چرا خودتم خیس شدی موهات چرا خیسه
اونم میگف اخه اونجا خیس شدم نشستم تو حموم بابات
که خودشو شست من بعدش رفتم خودمو شستم همیشه هم اول بابام میومد بیرون بعد مامانم ک طبیعی بشه
763 views07:43