2020-11-28 09:30:03
مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)
8ـ2) علما و مشروطه ـ تکهی دو
یکی از چیزهایی که ما را بچاپ تاریخ هجدهسالهی آذربایجان واداشت اینکه دیدیم در ایران مشروطه را علما بنیاد نهادند و کسانی از آنان نیکیهایی را بر ایران انجام دادند که همیشه باید در تاریخ یاد کرده شود. از آنسوی چون دستهای از ایشان مقهور سیاست دولت گردیده بدشمنی مشروطه برخاستند و درمیانه خونهای ناحقی ریخته گردید و این کار آنان باعث شد که علما از کشاکش مشروطه بدنام درآمدند و این بدنامی آنان زیان بس سترگی را باسلام رسانیده بهانهی دیگری بدست هواداران اروپاییگری داد. بعبارت دیگر کشاکش و دشمنی یک رشته حقایق را از میان برده این نتیجه را داد که مردم علما را دشمن مشروطه بلکه دشمن هر گونه پیشرفت در کشور ایران بشناسند.
ما میخواستیم حقایق را در این باره تا آن اندازه که در دسترس میباشد منتشر سازیم و تا بتوانیم از بدنامی علما بکاهیم تا در آینده کسانی که تاریخ مشروطه را خواهند نوشت فریب نگارشهای پارهای روزنامههای تندرو را نخورند و از حقیقت بیگانه نیفتند.
ما با این نیت ، باز میبینیم کسانی گله از ما دارند. اینان آن نمیدانند که محاکمهی مشروطه و استبداد بپایان رسیده و استبداد محکوم و روسیاه درآمده و امروز ما جز این نمیتوانیم که حقایق را نگاشته کسانی که در جانب استبداد بودند اگر عذری داشتند آن عذر را بازنموده از اندازهی بدنامیشان بکاهیم و اگر نه او را بحال خودش واگزاریم.
اگر اینان چشم دارند که ما از علمای هوادار استبداد ستایش کنیم و بر آنان نسبت بدرفتاری یا فریب خوردن هم ندهیم باید دانست که
چنین ستایشی پیش نخواهد رفت و بیش از آن نتیجه نخواهد داد که کسانی بپاسخ برخاسته دوباره یک رشته نکوهشها و بدگوییها بمیان آورده شود. خود علمایی که در شاهعبدالعظیم تحصن جسته و پنج ماه بیشتر بر ضد مشروطه کوششها مینمودند پس از بیرون آمدن از آنجا شرحی در ستایش مشروطه نوشته و امضا کردهاند که نسخهی چاپ شدهی آن در دست ماست و در جای خود آن را یاد خواهیم کرد. بلکه کسانی از ایشان توبهنامه بمجلس فرستادهاند. با اینحال چگونه ما بگوییم حق بجانب ایشان بوده و از نسبت بدرفتاری یا فریب خوردن هم خودداری نماییم؟!
کسانی اگر از این اندازه حقگویی ما دلتنگی دارند ما آنان را حواله بروزنامههای تندرو تهران و ملانصرالدین بادکوبه داده دنبالهی کار خود را میگیریم.
دیگری ایراد میکند که چگونه ما «دیهداری» را خرده بر علما گرفتهایم؟.. میگوییم : علما بایستی پیروی از مولای خود نمایند که میفرماید : «ألا وَ إنَّ إمَامَکمْ قَدِ اکتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ ...» معنی آنکه : «مردم پیشوای شما از گیتی بدو کهنهپاره خرسند گردیده و از خوراک بدو گِرده نان بسنده میکند» میفرماید : «فوالله ماکنزت من دنیاکم تبرا ولا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا ..» معنی آنکه : «سوگند بخدا من از گیتی شما زری گنجینه نکردم و از آنچه بدست آوردم مالی نیندوختم و رخت جز یکی برای خود نگاه نداشتم».
توانگری مایهی دشمنی است. از اینجا
کسی که به پیشوایی مردم برمیخیزد باید از دارایی چشم بپوشد و اگر توانگری از پیش دارد آن را به بیچیزان بخش کند تا بدینسان جلو رشک و کینهی مردم را بگیرد. از اینجاست که ما میگوییم : پیشوای اسلام چرا دیهداری کند؟.. ما انکار نداریم که کسی باغی یا کشتزاری داشته و از رهگذر آن زندگانی کند. ولی دیهداری جز از باغ یا کشتزار داشتن است.
آنهمه دشمنیها که با مجتهد و امامجمعه در تبریز کرده شد بخش بیشتر آن از رهگذر کینهای بود که مردم از جهت توانگری آنان داشتند باین دلیل که با دیگران آن دشمنیها را ننمودند.
1.3K views06:30