Get Mystery Box with random crypto!

تاریخ مشروطه ایران

لوگوی کانال تلگرام tarikhe_mashruteye_iran — تاریخ مشروطه ایران ت
لوگوی کانال تلگرام tarikhe_mashruteye_iran — تاریخ مشروطه ایران
آدرس کانال: @tarikhe_mashruteye_iran
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 1.71K
توضیحات از کانال

www.kasravi-ahmad.blogspot.com

پاکدینی
@Pakdini
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad
اینستاگرام
instagram.com/tarikhe.mashrute
کتاب سودمند
@KetabSudmand
پیام بما
@PakdiniHambastegibot
farhixt@gmail.com
آغاز کانال
t.me/tarikhe_mashruteye_iran/1

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2020-12-06 09:00:06
شادروان علی‌مسیو با دو پسرش (حسن و حاجی‌خان)
701 views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-06 09:00:05 مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)

11ـ2) چگونه تاریخ مشروطه پیراسته‌تر گردید تکه‌ی 3


از همه‌ی جانسپاران یاد شود

کسانی از خوانندگان پیمان می‌گویند : «اینکه در دیباچه‌ی بخش دوم تاریخ آذربایجان نام حاجی رسول‌آقا صدقیانی و دیگران را برده‌اید کار بسیار بجاست. یک دسته جوانمردان از سر و جان گذشته و آنهمه زیان و رنج بردند این خود مایه‌ی خشنودی خداست که از آنان یاد کرده شود. ولی بهتر است که نامهای کربلائی علی‌مسیو و آقاجعفرآقا گنجه‌ای و آقامیرزامحمود اُسکویی و حاجی‌رحیم‌آقا بادکوبچی [و] آقامیرزاحسین واعظ و حاجی‌اسماعیل‌آقا امیرخیزی و آقاشیخ‌اسماعیل هشترودی و آقاکریم اسکندانی و آقاشیخ علی‌اصغر قره‌باغی نیز برده شود که از پیشاهنگان آن راه بودند و مدتها با جان و دل می‌کوشیدند. بیچاره شیخ علی‌اصغر دانسته نشد بکجا رفت و چه بلائی بر سرش آمد. آقای معین‌الرعایا یکی از کسانیست که گذشته از کوششهای چندین ساله دارایی خود را در این راه از دست داد. زیرا در جنگهای سال 1326[ق] خانه و حجره‌ی تجارتی او هر دو را تاراج نمودند و آنچه در مدت سالهای دراز اندوخته بود همه را بردند. پس از همه یاد میرزاابوالحسن حکیم را باید کرد که در روزهای نخستین اسلامیه بیچاره را گرفتار نموده و به تهمت بابیگری بکشتند. با آنکه بیچاره قرآن در بغل خود داشت و سوگندها خورده از آن تهمت بیزاری می‌جست.

کنون که یادی از آن روزها بمیان می‌آید باید این نامها را فراموش نساخت. یکی هم ختائیان که نام برده‌اید ایشان در جرگه‌ی مشروطه‌خواهان نبودند. مگر مقصودتان اشاره بزیانهایی باشد که در جنگ با روسیان دیدند». (1)

می‌گوییم : کسانی که نام برده‌اید برخی از ایشان را در تاریخ نام برده‌ایم و برخی دیگر را در جای خود نام خواهیم برد. با اینهمه از یادآوری شما خشنودیم. زیرا بسیار کسان با همه‌ی کوششهایی که کرده و رنجهایی که برده‌اند نامهای ایشان بر زبانها نیفتاده و چه‌بسا که ما نیز آنان را نشناسیم. این تاریخ که ما می‌نگاریم نارساییهای بسیاری را دربر خواهد داشت و این بر خوانندگان است که به برداشتن آن نارساییها بکوشند و یادآوریها از ما دریغ نگویند.

هرچه هست این را باور بکنید که ما را غرض از نگارش این تاریخ جز نشان دادن راستیها نیست و همی‌خواهیم جانبازیها و نیکوکاریها که کسانی نموده‌اند و دلیریهایی که از فرزندان این آب و خاک سر زده و هر یکی مایه‌ی سرفرازی ایرانیان می‌باشد بتاریکیها نیفتاده و از یادها در نرود و اینکه گاهی نکوهش این و آن را می‌نگاریم از ناچاریست. زیرا در تاریخ باید بد را بد نوشت و نیک را نیک.

آری کسانی از ما خواهند رنجید ولی چه می‌توانیم کرد؟! آیا می‌توان پرده بروی راستیها کشید و از نشان دادن نیک و بد بازایستاد؟!

درباره‌ی ختائیان چنانکه خودتان می‌نگارید مقصود اشاره بآن گزندها و خانه بر بادیهاست که در داستان جنگ روس و مجاهدان بهره‌ی آن خاندان گردید. آیا آنهمه زیان که این خاندان در راه ایرانیگری بردند درخور آن نیست که در تاریخ یاد کرده شود؟!
پایان


پابرگی :
1ـ خلاصه‌ی یادآوریهاییست که دو سه کسی از خوانندگان نموده‌اند. (پ)
1.5K viewsedited  06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-05 09:00:08
حسین‌پاشاخان ، امیربهادر جنگ
553 views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-05 09:00:08 مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)

11ـ2) چگونه تاریخ مشروطه پیراسته‌تر گردید تکه‌ی 2


امیربهادر جنگ

در صفحه‌ی70 تاریخ «هیجده ساله‌ی آذربایگان» از سطر 3 شرحی راجع باظهارات شادروان حسین پاشاخان امیربهادر جنگ مرقوم داشته بودند بدین ترتیب :

«در آن روزها که آقای طباطبائی و دیگران در تهران بجنبش برخاسته «عدالتخانه» می‌طلبیدند امیر بهادر جنگ در پیش مظفرالدین‌شاه چنین می‌گفت : «اگر اعلیحضرت عدالتخانه بدهد من شکم خود را پاره می‌کنم»... و تو زنده بودی شکم خود را پاره نکردی!»

معلوم می‌شود نویسنده‌ی گرامی و ذیشأنِ تاریخ این جمله را «اگر اعلیحضرت ... الخ» از اشخاصی شنیده‌اند که همیشه علاقه دارند هر گونه نسبت بد و رکیکی باشد بدون ملاحظه بطرف مخالف خود استناد بدهند. این هم از جمله‌ هزاران هزار استنادات برخلاف واقع است که بامیر بهادر جنگ داده‌اند.


در هر حال یادآوری می‌کند :

امیربهادر جنگ که چنین حرفی گفته است ولی نه در موضوع افتتاح عدالتخانه بمظفرالدین‌شاه که «من شکم خود را پاره می‌کنم» بلکه چندین سال پس از سپری شدن دوره‌ی مظفری در موقعی بمحمدعلی‌شاه گفته است : «... پس قبلاً شکم مرا پاره کنید.» اگر در ذکر وقایع بآن حوادث هم اشاره فرمودید البته در موقعش تذکر داده می‌شود.

تبریز ن. بهادری


آقای بهادری : در چند ماه پیش که من شما را در تهران دیدم از هوش و پاکدلی شما خرسند گردیدم. اگر مرا می‌شناسید که از خوشامدگویی و گزافه‌رانی بدورم ، باور کنید که مهر شما را در دل گرفتم. کنون هم از این نگارشتان رنجیدگی ندارم.

از نام بهادری چنین برمی‌آید که شما را با امیربهادر جنگ خویشی درمیانست و از خاندان او می‌باشید. در اینحال شما را می‌رسد که بر آن نگارش پیمان خرده بگیرید. ولی برادرانه این اندرز را از من بپذیرید که بد را بد باید گفت اگر از پدر خود آدمی باشد. امیربهادر جنگ و محمدعلی‌میرزا و دیگران مرده‌اند و کارشان بخدا افتاده و ما چه می‌دانیم که کنون در چه حالی هستند. شاید کسانی از ایشان نیکیهایی داشته‌اند که ما نمی‌دانیم و کنون بپاداش این نیکیها روانهای ایشان آسوده و خرسند می‌باشد.

چیزی که هست : در سرودن تاریخ کارهای بدی را که از گذشتگان سراغ داریم باید نکوهش نماییم تا آیندگان از آن پرهیز کنند و این نه بقصد بدگویی از آنان بلکه بقصد آنست که نیک را از بد جدا سازیم و همه را با یک دیده ننگریم تا نیکان در نیکیهای خود استوارتر گردند و بدان از بدیها دست بردارند.

بویژه در داستان مشروطه که بنیاد آن در ایران با خون جوانان و شیرمردان گزارده شد و ما باید تاریخ آن را چنانکه بوده بنگاریم و کسانی را که با این جنبش غیرتمندانه نبرد نمودند نکوهش نماییم تا در آینده کسان دیگری بآرزوی دشمنی با این دستگاه نیایند و اندیشه‌ی برانداختن آن را نکنند ـ چنین کسانی بدانند که نامهاشان در تاریخ با چه زشتی یاد خواهد شد. به هر حال در همه‌ی این گفتگوها هرگز ننگی یا برخوردی ببازماندگان آن کسان درمیان نخواهد بود. هرگز نمی‌توان فرزندان را بگناه پدران گرفت. بویژه که این فرزندان پاکدل و ایراندوست باشند.

درباره‌ی امیربهادر جنگ آن عبارت را که نوشته‌ایم از روی کتاب «بیداری ایرانیان» است و گمان ندارم دروغ باشد. به هر حال انکار کردنی نیست که امیر بهادر دشمن مشروطه بود و تا توانست با مشروطه‌خواهان نبرد نمود تا آنجا که مجلس بیرون کردن او را از تهران خواستار شد و او در قونسولگری روس بست نشست.

سپس هم در هنگام توپ بستن مجلس و در زمان استبداد کوچک او همه‌کاره‌ی شاه بود و عنوان سپهسالاری داشت.

ما می‌دانیم آنان این عذر را داشتند که چون از دیر زمان بسته‌ی دربار بودند در این هنگام از وفاداری و نمک‌شناسی می‌شماردند که دست از حمایت محمدعلی‌میرزا برندارند. ولی بایستی بدانند که محمدعلی‌میرزا در دشمنی‌ که با مشروطه نمود خیانت بایران کرد و خیانت بخاندان خود کرد و خیانت باسلام کرد و هواداری از چنین کسی به هر عنوانی که باشد نکوهیده است.

پس از همه‌ی اینها نیکی و ستوده‌خویی شما نزد ما ارج خود را دارد. شما جوان هوشیار پاکیزه‌خوی می‌توانید در راه پاکدینی و ایراندوستی که ما زیر پا داریم همراهی نمایید و با کوششهای خود جبران بدیهای امیربهادر جنگ را نمایید.
1.1K views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-04 09:00:06 مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)

11ـ2) چگونه تاریخ مشروطه پیراسته‌تر گردید تکه‌ی 1


در سالهایی که تاریخ مشروطه در ماهنامه‌ی پیمان نوشته می‌شد خوانندگان بسیاری بیاری آن برخاستند. کسروی در دیباچه‌ی چاپ دوم کتاب چنین می‌نویسد :

«سپاس خدا را که ما را فیروز گردانید ، و اینک بچاپ دوم این تاریخ آغاز می‌کنیم. چاپ نخست بنام «تاریخ هجده‌ساله‌ی آذربایجان» بپایان رسیده. زیرا هنگامی که آن را آغاز کردیم می‌خواستیم تنها پیشامدهای آذربایجان را ، از آغاز جنبش مشروطه‌خواهی تا هجده سال دیگر بنویسیم ، ولی چون بکار پرداختیم دیدیم جدا کردن رخدادهای تهران و آذربایجان و دیگر جاها از‌ هم نشدنیست. از آنسوی چون تاریخ را همراه مهنامه‌ی پیمان و کم‌کم بیرون می‌دادیم ، همینکه چند شماره از آن مهنامه بیرون آمد بسیاری از خوانندگان دلبستگی باین تاریخ نمودند ، و آگاهیهایی که می‌داشتند برای ما نوشتند ، و یادداشتهایی که از خودشان یا از دیگران در دست می‌داشتند برای ما فرستادند ، و همچنین با فرستادن روزنامه‌ها ، و‌ کتابها ، و ‌سندها ، و ‌پیکره‌ها ، یاری بسیار نمودند. می‌‌توان گفت یک تکانی درمیان یک دسته پدید آمد. با این همراهیها ما را جز آن نشایستی که به پیشامدهای همه جا ، از تهران ، و ‌آذربایجان ، و ‌گیلان ، و ‌دیگر کانونهای جنبش آزادیخواهی پردازیم. ... اینبود «تاریخ هجده‌ساله‌ی ‌آذربایجان» از نیمه‌ی راه خود ، رویه‌ی «تاریخ مشروطه‌ی ایران» گرفت ، و ‌اکنون چاپ دوم را بهمین نام که درستتر و بهتر است آغاز می‌کنیم ، و می‌باید دانست که در این چاپ بسیار داستانها و پیکره‌ها افزوده گردیده (بویژه در بخش یکم) ، و خود کتاب نوینی شده.»

برخی از خوانندگان کاستیها یا لغزشهایی را در آن تاریخ یادآور شده‌اند که به پیراسته‌تر شدنش یاری کرده. در اینجا دو تا از آنها را برای آنکه نمونه‌ای در دست باشد می‌آوریم :
1.2K views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-03 09:00:09 مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)

10ـ2) بهانه‌ی «تاریخ‌نویس باید بیطرف باشد!»


این را شنیده‌اند که تاریخنگار باید برکنار (بی‌طرف) باشد ولی ببینید این جمله‌ را در چه راهی بکار می‌زنند : فلان ملا یا بهمان درباری که پیش پیروان و بستگان خود عنوانی داشته و جایگاه بلندی برایش می‌پنداشته‌اند ولی در جنبش مشروطه رفتارهای زشتی ازو سر زده و بچشمداشت پول و یا آرزوی دیگری خود را بمحمدعلی‌میرزا بسته و اینست ما در تاریخ بدیهای او را برشته‌ی نگارش می‌کشیم ناگهان می‌بینی فلان نواده یا بهمان خویشاوند او نامه‌ی درازی نوشته و در دیباچه‌ی آن یک رشته جمله‌های پربهایی را از اینجا و آنجا شنیده و در یاد داشته و به رخ ما کشیده : «تاریخنگار باید برکنار باشد ـ باید ارج بزرگان را دانست ـ هر کسی در اندیشه‌ی خود آزاد است» و مانند اینها. این گفته‌ها را دستاویز گرفته در پایان این می‌شود که چرا نام فلان مجتهد یا بهمان امیر بخواری برده شده است.

دسته‌ای را می‌بینیم چون بمن می‌رسند به یک رشته سخنانی می‌پردازند : «آقا درست قضاوت کنید. آن زمان دیگر بود و این زمان دیگر است کاری نکنید که زحمت ماها هدر برود» اینگونه جمله‌ها را می‌گویند و نتیجه آن می‌شود که چرا ستایشهای بیجا از اینان کرده نشده است.

کسی نمی‌گوید : اگر راست می‌گویی چرا خودتان تاریخ ننوشتید؟!.. چه بدند آن کسانی که از خودشان هیچ کاری برنمی‌آید و می‌خواهند دیگری نیز بکاری برنخیزد. از اینان اگر بخواهید یک گفتار آبرومندی بنویسند یک کتاب درستی بپردازند درمی‌مانند. همیشه هم زبانشان بر دیگران باز است. سی سال گذشته و تاریخ مشروطه نوشته نشده که همین یکی بهترین دلیل بر درماندگی ایشان می‌باشد و اکنون که ما رنج این کار را بر خود هموار کرده‌ایم و با راستترین زبان آن را بنگارش می‌کشیم باینسان خرده‌گیری می‌کنند. ما ناگزیریم این را یادآوری کنیم که کسانی که این تاریخ ما را نمی‌پسندند خودشان تاریخ دیگر بپردازند باین شرط که نوشته‌های ما را تاراج نکنند آن زمانست که اندازه‌ی شایستگی آنان دانسته خواهد شد. ببینید از چه کسی چشم دارند که راستیها را رها کرده بستایش یکمشت بدکرداران برخیزد؟!.
1.2K views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-02 09:00:06 مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)

9ـ2) یک کار نیکی که شده کسی باید یا بهتر از آن کند و یا همان را بپسندد ـ تکه‌ی سه


دوباره می‌گویم : سخنم بر سر تاریخ هجده‌ساله نیست. این تاریخ اگرهم ارجدار است نه چیزیست که من بآن بنازم و اگر کسی نپسندید برنجم. تاریخنویسی کمی [=نقص] منست. سخنم از گستاخی و بیباکی ایشانست که آشکاره با هر کار سودمندی دشمنی می‌نمایند و در جایی که خود کاری نمی‌توانند کارهای دیگران را هم نمی‌پسندند. تنها درباره‌ی تاریخ هجده‌ساله نیست. در همه چیز این رفتار را می‌نمایند.
...

ببینید : در کشور جنبشی پدید آمده و یک دسته‌ی بزرگی در آن کوشیده و جان فشانده‌اند و بسیاری هم کشته شده‌اند ، و یک دسته بدخواهی با کشور نموده و رنجهای آنان را هدر کرده‌اند ، و سی و اند سال از آن زمان گذشته و کسی تاریخ آن جنبش را ننوشته ، و کسی بجدا کردن نیکان از بدان نپرداخته و من ناگزیر گردیده‌ام با رنج و زیان بسیار آن تاریخ را بنویسم و تاکنون جلدهایی را بپایان رسانیده‌ام ، و کسانی بجای خشنودی از این کار و همدستی و یاوری بزباندرازی برخاسته‌اند و سخنان سردی می‌گویند ـ آیا باین کسان چه نام توان داد؟!.. آیا انگیزه‌ی این کارشان را جز گستاخی و بیشرمی چه چیز دیگر توان دانست؟!.

من تاریخ هجده‌ساله را نمی‌ستایم. با همه‌ی آنکه سالها درباره‌ی آن رنج برده‌ام و با همه‌ی آنکه در زبان فارسی چنین تاریخی تاکنون نوشته نشده من خود در آن نارساییها می‌شناسم ، و این نارساییها چنانست که برخی را خواهیم توانست در چاپ دوم برداریم و برخی همچنان خواهد ماند تا در آینده دیگران آن را بردارند. من سخنم از این کسانست که اگر ده تن دست بهم دهند چنین تاریخی نتوانند نوشت (چنانکه تاکنون نتوانسته‌اند) و با اینهمه نوشته‌ی مرا هم نمی‌پسندند. (1) دوباره می‌گویم اینان چون خود کاری نمی‌توانند می‌خواهند دیگری نیز کاری نتواند.

پابرگی :
1ـ یکی از کسانی که این تاریخ را نپسندیده تقیزاده است که پس از پنجاه سال خاموشی درباره‌ی روز بتوپ بستن مجلس و پس از آنکه از زنده نبودن نویسنده‌ی تاریخ مشروطه دل‌آسوده گردید چنانکه پیشتر گفتیم در یک رشته سخنرانیها بجای آنکه بروشن گردانیدن گوشه‌های تاریک آن جنبش بپردازد ، با این پندار که با دروغبافی می‌تواند خود را پاک گرداند از این تاریخ ببدگوییها برخاست. ولی او بیهوده می‌کوشید آب رفته را بجوی بازگرداند. زیرا تا آن هنگام بسیاری از خواندن آن ، تقیزاده و تقیزاده‌ها را شناخته بودند. این بیگمان است که اگر تاریخ مشروطه نوشته نمی‌شد تندیسه‌های تقیزاده‌ها و ناصرالملکها و عین‌الدوله‌ها در سراسر کشور افراشته می‌گردید. کسروی توگویی رفتار تقیزاده را پیش‌بینی می‌کرده که در دیباچه‌ی بخش دوم تاریخ مشروطه (1314) چنین می‌نویسد :
آن کسانی که بهنگام ستیزه‌کاریِ محمدعلی‌میرزا در تهران سپر انداخته و از آمادگی و ایستادگی بازایستاده‌اند و روز بمباردمان که خود روز مردانگی و جانبازی بوده خود را پنهان ساخته و شبانه بسفارتخانه شتافته‌اند و از آنجا پس از گرفتن زینهار از شاه راه اروپا را پیش گرفته‌اند و در آن یازده ماه کشاکشهای خونریزانه‌ی تبریز گامی بهمراهی برنداشته‌اند ولی سپس که محمدعلی‌میرزا برافتاده و بنیاد خودکامگی (استبداد) کنده شده در این هنگام بمیدان شتافته و باهم بر سر «انقلاب» و «اعتدال» نبردها کرده و داد رسوایی داده‌اند ،‌ چنین کسانی چگونه بنگارش تاریخ مشروطه بگرایند؟! ـ ویراینده
1.2K views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-01 09:00:08 مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)

9ـ2) یک کار نیکی که شده کسی باید یا بهتر از آن کند و یا همان را بپسندد ـ تکه‌ی دو


یک قاعده‌ی خردمندانه‌ایست (1) : یک کار نیکی که شده کسی باید یا بهتر از آن کند و یا آن را بپسندد و بپذیرد. این قاعده را هر کسی داند و آن روستایی بیدانش از این قاعده ناآگاه نیست و همیشه این را بکار بندد و هیچگاه به یک کاری که خودش بهتر از آن نمی‌تواند ایراد نگیرد. ولی اینان در نتیجه‌ی درسهایی که خوانده‌اند آن را فراموش کرده‌اند ، و باآنکه خود هیچ کاری نمی‌توانند بیشرمانه بهمه‌ی کارهای نیک دیگران ایراد می‌گیرند.

آن مردی که بنام دکتری می‌نازد و خود را بزرگ می‌گیرد بگوید چه دانشی از اروپا برای میهن خود ارمغان آورده؟!.. آیا جز گفتگو از مکتب رئالیست یا ایدآلیست ، و دانستن تاریخچه‌ی گوته و شیلر ، و ازبر خواندن سخنانی از این اروپایی و از آن آمریکایی ، و مانند اینها که هیچ سودی نتواند داشت چه سرمایه‌ای از خود نشان داده؟!.. آیا از روزی که بازگشته جز سخن راندن و بیهوده سرودن چه کار سودمندی را انجام داده؟!..

ما اگر این دانشهای او را در یک کفه‌ی ترازو ، و زیان فراموش کردن آن قاعده‌ی خردمندانه را تنها در کفه‌ی دیگر آن گزاریم بیگمان این زیان سنگینتر خواهد درآمد. زیرا از آن دانشها سودی بتوده‌ی خود ، جز آشفتن اندیشه‌ها ، نتواند رسانید ولی این یک قاعده را اگر فراموش نکردی و در دل داشتی باری با هر کار نیکی دشمنی نکردی.

ایکاش اینان بجای همه‌ی درسهایی که خوانده و دانشهایی که فراگرفته‌اند این دانستندی که پذیرفتن راستی و پیروی کردن از آن یکی از خویهای بسیار گرانمایه‌ی آدمیست. این دانستندی که در جهان همه‌ی پیشرفتها نتیجه‌ی این یک خوی بسیار گرانمایه است. این دانستندی که اینهمه توده‌ها که پیش رفته‌اند همیشه یکی برخاسته و پیش افتاده و دیگران مردانه بیاری او کوشیده‌اند و از این راه بوده که پیش رفته‌اند.

ایکاش بجای آن فلسفه که خوانده‌اند و مغز خود را با پندارهای بیهوده‌ی این و آن انباشته‌اند این خواندندی که خودخواهی و گردنکشی در برابر راستیها (که آنان شیوه‌ی زندگانی خود گرفته‌اند) از خویهای پست آدمیست و کسی با اینها بزرگ نگردد ، این خواندندی که بزرگی هر کسی در بزرگی توده‌ی اوست و هر خردمند باغیرتی باید خود را در برابر توده فراموش کند و در کوششهایی که برای پیشرفت آن می‌شود بدلخواه همدستی کند.

ایکاش بجای همه‌ی آن چیزها که آموخته‌اند تنها این را آموختندی که ایستادگی بروی نافهمی کار گاوان و خران می‌باشد.

پابرگی :
1ـ بسا این «یک قاعده‌ی خردمندانه اینست» بوده و لغزش چاپی آن را باین حال انداخته. ـ ویراینده
1.2K views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-11-30 09:00:08 مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)

9ـ2) یک کار نیکی که شده کسی باید یا بهتر از آن کند و یا همان را بپسندد ـ تکه‌ی یک


من بارها می‌شنوم کسانی تاریخ هجده‌ساله را می‌خوانند و ایرادها می‌گیرند. مثلاً می‌گویند : «بایستی علت این قضایا را بنویسد» یا می‌گویند : «یکمشت عوام را بسیار بزرگ می‌کند». «دکتر» نامی را می‌شنوم که در هر کجا که آن تاریخ را می‌بیند برداشته و چند سطر خوانده و با دلتنگی سر برآورده می‌گوید : «اینها درست نیست ...»

باینان باید گفت : «شما بهتر از این نویسید». باید گفت : «اگر خواست شما خرده‌گیریست و چیزهایی را در این تاریخ می‌یابید که نبوده و یا از چیزهایی آگاهید که بوده و در این نوشته نشده یادآوری کنید و این چیزیست که ما خود می‌خواهیم. ولی اگر خواستتان آنست که این را نپسندید و می‌خواهید این تاریخ هیچ نوشته نبودی آن یک خوی بسیار پستی است که از خود نشان می‌دهید.

تاریخ هجده‌ساله چیز بزرگی نیست. اینان با همه چیز آن رفتار را می‌نمایند و خود یک دسته‌ی زیانکاری می‌باشند. اینان درسهایی که در اروپا یا در نجف یا در ایران خوانده‌اند چیزی نیست که بکاری بخورد و آنان را تواننده‌ی یک کار سودمندی گرداند. از آنسوی با همین درسهای بیهوده خود را دانا می‌شمرند و با هر کسی دعوی همسری می‌کنند و بخود بایا می‌پندارند که هر کتابی که دیدند و یا هر سخنی که شنیدند نافهمیده و ناسنجیده بآن ایراد گیرند و آن را نپسندند ، و سرانجام نتیجه این شده که بهیچ کار سودمندی در کشور خشنودی نمی‌دهند و بهمه چیز زباندرازی می‌کنند ، و چون کسی از جلوشان نمی‌آید بیکبار گستاخ گردیده‌اند و بدی کار و رفتار خود را نمی‌دانند. یک دسته‌ی بزرگِ اینچنانی در ایران پدید آمده‌اند.

اینان خویها و دریافتهای ساده‌ی خدادادی را از دست داده‌اند و از درسهای خود بدانشهای درست و سودمندی هم نرسیده‌اند. اینست بیکبار تهیدستند و از آیین زندگانی و از دستورهای خرد ناآگاه می‌باشند. و آنگاه از روی خودخواهی آیینی برای زندگانی خود پدید آورده‌اند. بدینسان که با آنکه هیچ کار سودمندی از دستشان برنمی‌آید و باندازه‌ی یک روستایی ساده شایستگی ندارند از خودفروشی (1) بازنایستند و خود را از توده برتر گیرند و همیشه زبان بگله و نکوهش از مردم بازدارند ، و اگر کسی به یک کوششی در راه توده برخاست و یک کار ارجداری کرد آن را نپسندند و در نشستها بنشینند و سخن گویند و در پایان آن باینجا رسند : «این مردم نمی‌شوند ...» اینست آیینی که این بیکارگان و مفتخواران برای خود برگزیده‌اند.

پابرگی :
1ـ خودفروشی ، خودنمایی فزون و بیرون از اندازه است. ـ ویراینده
1.2K views06:00
باز کردن / نظر دهید
2020-11-29 09:30:06
هُوارد باسکِرویل
1.4K views06:30
باز کردن / نظر دهید