Get Mystery Box with random crypto!

تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایران‌زمین

لوگوی کانال تلگرام tarikhfarhanghonariranzamin — تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایران‌زمین ت
لوگوی کانال تلگرام tarikhfarhanghonariranzamin — تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایران‌زمین
آدرس کانال: @tarikhfarhanghonariranzamin
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 1.50K
توضیحات از کانال

یادداشت‌هایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند
@S_nazhand

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-07-20 14:42:21 مناظرۀ شب و روز در تحت این عنوان ما از گاهی بگاهی قیاسی در میان عقاید علمی‏ نورانی اروپا و بعضی تحقیقات باطلۀ علمای مشرق مبنی براساس جهل‏ در فنون مختلفۀ علوم میکنیم. علم و اشتقاق لغات زردشت: اسم اصلی این شارع ایرانی در زبان آوستائی «زاراتشترا» است. در اشتقاق…
494 viewsج.ط نژند, 11:42
باز کردن / نظر دهید
2022-07-16 20:49:00 مناظرۀ شب و روز

در تحت این عنوان ما از گاهی بگاهی قیاسی در میان عقاید علمی‏ نورانی اروپا و بعضی تحقیقات باطلۀ علمای مشرق مبنی براساس جهل‏ در فنون مختلفۀ علوم میکنیم.

علم و اشتقاق لغات

زردشت: اسم اصلی این شارع ایرانی در زبان آوستائی «زاراتشترا» است. در اشتقاق و معنی اصلی آن خیلی اختلاف بوده ولی آنچه‏ در پیش علمای فرنگ بتحقیق پیوسته اینست که این اسم مرکّب از دو کلمه است و کلمۀ دوّم بلاشکّ لفظ «اشترا» است که بمعنی شتر است. کلمۀ اوّل بنابتحقیق بعضی بمعنی «زرّین» یعنی طلایی و بقول بعضی دیگر بمعنی‏ زرد است‏*
[دار مستتر و جکسون و غیرهما].

شطرنج: باغلب احتمال اصلش «نشاتارانگاه» بوده که در زبان‏ سانسکریت بمعنی چهار صف باشد.

درهم: از کلمهء دراخم یونانی است که پول نقرۀ یونان قدیم بوده. دینار نیز از کلمۀ «دیناریوس» لاتینی است که پول طلای رومی بوده.

این چند فقره مطابق تحقیقات علمای اروپا است و در صحّت آنها بجز لغت شطرنج شکّی نیست. اشتقاق شطرنج هم اگرچه قطعی نیست ولی‏ اقرب احتمالات است بصّحت.
حالا بینیم تحقیقات علمای مشرق در این خصوصها چیست. محض نمونه ذیلا دو سه فقره از این تحقیقات را در باب همان لغات مذکوره درج
میکنیم.

زردشت: «بمعنی آفریدۀ اوّل و نفس کلّ و نفس ناطقه و عقل فلک عطارد و نور مجرّد و عقل فعّال و رب‌الّنوع انسان و راستگوی و نور یزدان آمده و گفته‏اند این هر سه نام حضرت ابراهیم است»
[فرهنگ انجمن آرای ناصری‏].

شترنج: بآن مناسبت است «که چنانچه آش شترنجی از همه غلّه‌های مختلفه است‏ شترنگ هم آلات و اشکالات مختلفه دارد مانند اسب و فیل و رخ...»
[ایضا فرهنگ ناصری‏].

[درهم]:«......مرویست که درهم را درهم نامیده‏اند زیرا که او دراهّم است و دینار را دینار گویند زیرا که او دین‏نا راست»
[یکی از کتب معتبرۀ شرقی ظاهرا زهرالرّبیع‏].

این نوع تحقیقات عمیقه(!) نه تنها مخصوص مؤلّفین قدیم ما بوده بلکه در عهد اخیر پس‏ از بیدار شدن احساسات ملّی و مخلوط شدنش بعلم برای اثبات یا ایجاد مفاخر ملّی‏ سعی در رسانیدن اصل کلمات و لغات دنیا بفارسی شیوع غریبی پیدا کرده و مخصوصا سرسلسله و پیشوای این وطن پرستی لغوی(!) مرحوم میرزا آقاخان کرمانی بوده‏ که احساسات وطن دوستی او در زمینه‏های سیاسی شایستۀ قدردانی است ولی بدبختانه‏ در لغت و تاریخ غایت بی‏اطلاّعی و اغراء بجهل داشته و بقول قریب هزار کلمۀ فرنگی را تدقیق(!) کرده و اصل آنها را بفارسی رسانیده(!) تاریخ را از لفظ تاریک‏ گرفته، مکّه را «مه‏گه» نموده، کلمۀ «هیستوار» فرانسوی را بمعنی تاریخ است از لفظ «استوار» فارسی گرفته و هکذا سایر اشتقاقات مضحکۀ او که بدبختانه اثر آن در مقلّدین وی هنوز دیده میشود.

*پ.ن: یک فقره در کتاب تاریخ ابن‌الأثیر بنظر رسید که شاید پس از حذف زواید آن در اصل مؤیّد این تحقیق و اشاره باین مطلب بوده و آن چنانست که گوید «در کتاب زردشت آمده که پیروی کنید آنچه را که من بشما آوردم تا وقتیکه صاحب‏ شتر سرخ بباید و این پس از هزار و ششصد سال خواهد بود [ابن‌الأثیر، جلد اوّل، صفحهٔ ۱۸۱] میتوان احتمال داد که این فقره در اصل از اشتباهی در معنی کلمهٔ زرا اتشترا حاصل شده.

#علامه‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#استاد‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#تقی‌زاده #کاوه #ایران

کاوه؛ سالِ دوم از دورهٔ جدید؛ شمارهٔ ۴؛ ۴ خمسه مسترقه ۱۲۹۰ یزدگردی، غره شعبان سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۰ آوریل ماه فرنگی ۱۹۲۱ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
...
506 viewsج.ط نژند, edited  17:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-13 21:26:08 چندی پیش دوست خوبم جنابِ غفاری (کتاب‌های خوب @ketabhayekhobqom) چند جلد کتابی که از ایشان خریداری کرده بودم را برایم فرستاد. هنگامی که بسته را (البته به معنی واقعی بسته نبود و کاملا کارتنِ پستی، شیرازه‌اش از هم باز شده بود) گرفتم، کتابها همگی آسیب دیده بود.... و گویای آن بود و هست که اداره پُست امانت‌دار خوبی نیست و البته چندین بار دیگر نیز چنین اتفاقی برایم پیش‌آمده و شکایت‌هایی هم که کردیم بجایی نرسید....

اغتشاش پستخانه‌های ولایات در ایران
از قرار خبری که از کرمانشاه بما رسیده مأمورین ادارهٔ پستخانۀ آنجا مقدار کلّی روزنامۀ کاوه را که بکرمانشاه و سایر ولایات فرستاده شده بود (و از کرمانشاه رد میشد) برداشته و بعطّاران و سقط‌فروشان فروخته‌اند و پس از تفتیش و کوشش زیاد که وکیل محترم کاوه در کرمانشاه نموده بالأخره ۳۳ نسخه از شمارهٔ ۹ را که برای اصفهان و رشت و تبریز فرستاده شده بود در دکان یکی از سقط‌فروشان به دست آورده‌اند. این ۳۳ نسخه استرداد شده ولی می‌نویسند که دیر خبردار شده‌اند و تا آن وقت «در بسیاری از شماره‌های کاوه برای ریشِ مقدّسین حَنا پیچیده شده بوده».
و همچنین بموجب مکتوباتی که از اصفهان رسیده معلوم میشود که آنجا هم پستخانه بسته‌های روزنامهٔ کاوه را که باسم دواخانهٔ آقامیرزا‌غلامرضا فرستاده شده بوده بدواخانهٔ دیگری داده‌اند.
حاجت بمبالغه نیست که این فقره چقدر بر اشخاصی که بزحمت زیاد این روزنامهٔ فارسی را در مرکز اروپا بطبع می‌رسانند. ناگوار بوده و قلوب آنها را مجروح میکند. علاوه براین تکرار اینگونه امور سلب اعتماد عامّه از نظم و قانون در پستخانه‌های ایران میکند. امیدوارم ریاست مرکزی پست در طهران و ریاست پست کرمانشاه و اصفهان دراین‌باب نه از بابت مهربانی بما بلکه از لحاظ لزوم ادارهٔ بین‌المللی و جلوگیری دزدها همّت و اقدامی جدّی بفرماید و ما علاوه‌براین دادخواهی علّی درهمین باب عریضهٔ جداگانه هم بریاست مرکزی پست در طهران نوشته‌ایم.

#علامه‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#استاد‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#تقی‌زاده #کاوه #ایران
#پست

کاوه؛ سالِ دوم از دورهٔ جدید؛ شمارهٔ ۲؛ ۵ مهرماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره جمادی‌الآخره سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۰ فوریه فرنگی ۱۹۲۱ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
468 viewsج.ط نژند, edited  18:26
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 21:19:24 عرفی دل ما کیش دگرگون نکند
دریوزه به‌جز درون پرخون نکند
سامان بهشت اگر در این کوچه کشند
امید سر از دریچه بیرون نکند


#عرفی #عرفی‌شیرازی

تذکرة‌الشعرا؛ سلطان‌محمّد مطربی سمرقندی؛ با مقدمه و تحشیه و تعلیقاتِ علی رفیعی علامرودشتی؛ با مقدّمۀ اصغر جانفدا؛ میراث مکتوب؛ ۱۳۸۲: ۵۶۴.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
427 viewsج.ط نژند, 18:19
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 15:46:38 (بخشِ پایانی)

البتّه تعجّب نخواهید کرد که امضای محرّرین این‏گونه‏ مقالات منطق‌الطیری نیز بهمان غرابت و بقول خودشان«طلسم‏کارانه» یا «طلسم» است مثلا جناب م.ع یا ص.د یا صمیمی یا حکمت ناجی یا جودت‏ یا عرفی، ذوقی و هکذا که آنهم تقلید مخلص(یعنی تخلّص) عثمانیها است.
خیلی مایل بودیم که ذیلا محض خالی نبودن عریضه چند قطعه نیز از آخرین نمونه‏های «فارسی خان‌والده» برای توضیح مطلب بمثال درج نماییم‏ ولی یک نکتهٔ مهم ما را از این‌کار جلوگیری کرد و آن عادت عجیبی است‏ که مردم ایران باستخراج و استنباط معنی عیبجویی شخصی و کنایات از هر اشاره و کلمه‏ای دارند و کلّیات مسائل را بر مثال آن حمل میکنند و همیشه تصوّر میکنند که مقصود از هر مسئلهٔ کلّی تنفیدی قانون کلّی آن نبوده‏ بلکه عمده مصداق معینّی از آن کلّی است چنانکه در بعضی از مقالات گذشتهٔ ما همین کج‏فهمی و سوء‌تأویلها شد. ما در همین باب یعنی توجّه عامّه‏ بافتضاح شخصی و گشتن پی امور قال و قیل‏انگیز و صرف نظر از روح‏ و نکتهٔ عبرت و حکمت مندرجه در مقالات تنقیدی و منجرّ شدن این‏ فقره بملاحظه و احتیاط زیاد نویسندگان در ذکر مثل و مثال و تنگی‏ دایرۀ کلام بر نقادان بیغرض در شماره‏های آینده مستقلاّ یک تبصره‏ای‏ خواهیم نوشت.

#علامه‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#استاد‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#کاوه #ایران #زبان‌فارسی
#دهخدا #لغت‌نامه‌دهخدا


کاوه؛ سالِ پنجم؛ شمارهٔ مسلسل ۴۷؛ شماره ۱۲؛ ۶ امردادماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره ربیع‌الثانی سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۳ دسامبر فرنگی ۱۹۲۰ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
469 viewsج.ط نژند, 12:46
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 15:44:47 (بخشِ سوم)

حالا در زبان عثمانی بدون هیچگونه قید و باکمال آزادی تمام کلمات‏ عربی را بهر اشتقاقی و هر صیغه‏ای و هر بابی میشود آورد خواه در خود زبان عرب آمده باشد یا نه و در ترکیبات فارسی هم مثل یک زبان اختراعی‏ تمام ترکیبات را بطور قیاسی با مفردات فارسی و عربی مطّردا میشود ساخت و استعمال کرد و از این شرب الیهود و هرج و مرج مطلق قواعد نحوی و صرفی‏ و لغوی و اصطلاحی یک زبان مصنوعی درآمده که مفردات آن از این‏ قبیل است: «استحکامکارانه»، «استدراج»، «متحسّس»، «تعجیز و ازعاج» (بمعنی مزاحمت)، «تلطیف»(بمعنی دلجوئی)، «تخدیش»(بمعنی مشوب‏ ساختن خاطر)، «تجزیه»(بمعنی مجازات)، «دخالت»(بمعنی پناه بردن)، «تنبیه»(بمعنی سپردن و حکم کردن)، «مساعده»(بمعنی اذن)،«مراق»! (بمعنی غصّه و هوس)، «عجبا»(یعنی آیا)، «غالبا»(بمعنی گویا)، «تحف»(بمعنی عجیب)، «ناجی»(بمعنی نجات‏دهنده)، «تقدیر»(بمعنی‏ تحسین) و هکذا هزاران کلمات دیگر که بحدّ و حصر نیاید و یک کتاب در تعداد آنها لازم است و همچنین ترکیبات عربی و فارسی مثلا «مع‌التأسّف»
(بجای افسوس‌که)، «مع‌الممنونیة»، «مع‌المسارّ»، «لخلخه‌پردازانه»، «جریحه‏دار»، «معنیدار»، «زمامدار»....الخ که در حساب نگنجد. یک خاصیّت عجیب دیگر آن زبان نیز که منحصر بفرد است آنست که‏ قسمت مهمّی از آن زبان از ترجمهٔ تحت‌اللفظی زبان فرانسه بعمل‌آمده‏ و علاوه‌براین خاصیّت غریب در زبان معمولی که دلیل فقدان ذوق و روح مخصوص زبان است در ترجمهٔ کلمات فرنگی و اصطلاحات علمی و ادبی و فلسفی و غیره نیز هیچ نوع زحمت بخود نداده و با کمال سادگی مضحک‏ عین معنی تحت‌اللّفظی عربی آن اصطلاحات را داخل زبان خود نموده‏اند و این فقره بکلی قیاسی است و بدون معطلّی هر کلمهٔ مشکل فرنگی را میشود تحت‌اللفظ عربی کرد و از آن اصطلاح ترکی ساخت. مثال این فقره‏ هم بیحدّ و حساب است مثلا ذهنیّت‏ (mentalité)، لایموت‏ (lmmortel)، اقناع‏ satisfaire)، حال‏ حاضر (moment présent)، عین زمان‏ (en méme temps)، عصبیّت‏ (nervosité)، ضربهٔ حکومت‏ (coup ďEtat)، مکتب‏ سعدی‏ (یعنی شیوهٔ او) (Ecole de)، تقدیر (Admiration)، عکس العمل‏ (Réaction)، سیما(یک‏ سیمای سیاسی) (Figure)، آهنگ‏ (Harmonie) و هکذا هزاران اصطلاحات دیگر.
الفاظ بیمعنی جدیدالأستعمال در ایران
حالا بدبختانه از تأثیر این ادبیّات(!) زبان مصنوعی بروسه و سیواس‏ و مقلّدین باکویی و گنجه‏ای آنها و این شله‌قلمکار عجیب و مخصوصاً از برکت قدوم ادبای خان‌والده در بعضی از دارالسّلطنه‏ها و در خود دارالخلافه که باید مرکز سرمشق و نمونهٔ زبان دری باشد یک مولود غیر طبیعی و ناقص‌الخلقه‏ای زاییده شده که قسمتی از مقالات که روی سخن‏ هم در آنها بعامّه است بدان زبان عجیب نوشته میشود. اگر تأویل به تنفید شخصی نمیشد ما مقداری از نمونه‏های خیلی عجیب این منطق‌الّطیر تازه را بدون زحمت تفتیش و تصّفح اینجا درج میکردیم ولی چون خوانندگان‏ ایرانی خوب با این زبان غیرطبیعی آشنا هستند لازم بدرج نمونه‏های زیاد نیست و فقط چند کلمه از مفردات آن کافی است که ملاحظه‏کنندگان‏ بترکیب آن نفرین کنند مثلا عرض اندام بمعنی ظهور، اثبات وجود یعنی حضور، ناجی مملکت یعنی نجات‏دهنده، عنعنات(!) یعنی روایات‏ (و گاهی بمعنی آباء و اجدادیلاقید یعنی
بیقید، لاقیدانه(!)، لغو گردید یعنی بهمخورد، مدهش یعنی وحشتناک، اشقیاء یعنی‏ دزدان، متجاسرین یعنی متمرّدین، خاطرات یعنی یادداشتها، زمامداران‏ امور یعنی اولیای دولت، عنودانه، خویشاوندی‌منشانه، وضعیّت یعنی اوضاع، موقعیّت یعنی موقع، جریحه‏دار، متحسّس، محرورانه، در اطراف صلح، در اطراف واقعۀ زنجان یعنی راجع بآن مسئله، مادام‌که یعنی مادامیکه، تکدیر یعنی توبیخ، صمیمانه یعنی صاف و بیغرض، انتحار یعنی خودکتبی، طنین‏انداز شد یعنی منتشر شد، مَعْکس افکار یعنی نمایندهٔ خیالات، مفکوره یعنی فکر، روح نزیه یعنی پاک...و غیره و غیره الی غیر النّهایه.
علاوه‌بر اینها یک سجاوندی بازی غربی نیز در اینگونه منشآت هذیانی و پرت‏ رایج شده که از عجیب‏ترین مضحکات است مثلأ علامات سجاوندی‏ فرنگی مختلف را متصّل باجا و بیجا تکرار میکنند مثلأ بجای این عبارت «امروزها هوای طهران سرد شده و فقرا در زحمتند» مینویسند «امروزها بارقۀ برودت! باصولت استیلاکارانۀ خود-طهران را، اشغال کرده!!! و زحمت مرارت‏ کارانۀ آن، در میان صنف فقیر-عرض اندام نموده و با مشکلات فوق‏ البشری،-امرار حیات مفلوکانه میکنند؟؟...».این نقطه‏های‏ سجاوندی که علامت وقف یا فصل یا تعجّب یا استفهام است نیز در مملکت‏ مخترعین آنها قواعدی و محلّ استعمال مخصوصی دارند و باین فراوانی و بیجا استعمال نتوان کرد.

ادامه

کاوه؛ سالِ پنجم؛ شمارهٔ مسلسل ۴۷؛ شماره ۱۲؛ ۶ امردادماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره ربیع‌الثانی سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۳ دسامبر فرنگی ۱۹۲۰ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
362 viewsج.ط نژند, edited  12:44
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 15:41:20 (بخشِ دوم)

ممکن است بعضی از اشخاصی که بتقلید همدیگر این زبان مصنوعی را تحریر میکنند خود نیز ندانند که منشأ آن چیست و لهذا توضیحش شاید بیفایده نباشد که این زبان از ترجمهٔ تحت‌اللّفظی زبان ترکی عثمانی و داخل‏ کردن الفاظ و تعبیرات و اصطلاحات آن بدون مناسبتی در زبان فارسی‏ بعمل آمده است.
زبان عثمانی حالیّه یک زبان خیلی عجیبی است که نظیرش شاید در دنیا دیده نشده. اوّلا باید بگوییم که این زبان باصطلاح علمی جزو زبانهای‏ مغولی است و اساس صرفی و نحوی آن بکلّی مخالف زبانهای هند و اروپایی‏ است (که فارسی نیز از آنجمله است). ثانیا زبان عثمانی بواسطۀ تنگی‏ دایرۀ خود و انتقال آن بآسیای صغیر مقدار زیادی از لغات خارجه‏ اقتباس کرده و این اخذ لغات بیگانه بحدّی رسیده که خود زبان ترکی را مستهلک ساخته. شمس‌الّدین سامی یکی از لغویّون و ادبای درجۀ اوّل‏ عثمانی که کتب لغت زیادی تألیف کرده احصائیّه‏ای راجع بمفردات لغات‏ داخله در ترکیب کلام عثمانی ساخته و بموجب این احصائیّه بثبوت پیوسته‏ که در زبان حالّیۀ ادبی عثمانی که جراید و کتب بدان نوشته میشود و خواص‏ بدان حرف میزنند تقریبا درصدی هفتاد لغت عربی و درصدی ده لغت‏ ترکی است. این زبان علاوه بر این استیلای لغات خارجه یک خاصیّت دیگری‏ هم دارد که هزار مرتبه عجیب‏تر از فقرۀ اوّلی است و آن این است که کلمات‏ عربی و فارسی را که گرفته بهمان معنی اصلی خود باقی نگذاشته بلکه آن را بمعانی‏ عجیب دیگری که با معانی اصلی ادبی مناسبتی ندارند (مناسبت بعیدی دارند) استعمال میکند مثلا روزگار بمعنی باد، بیکار یا بکار بمعنی عزب، وزنه بمعنی خزینه، مسافر بمعنی مهمان، سوخته بمعنی طلاّب، سربست بمعنی آزاد، اختلال‏ بمعنی انقلاب، چراغ(یا چراق) بمعنی شاگرد، فنا بمعنی بد، اختیار بمعنی پیر، گنج بمعنی جوان، اشقیاء بمعنی قطّاع‌الطّریق، وجود بمعنی‏ بدن، آرزو بمعنی میل، پول بمعنی تمبر پُستی الخ و نه هزارونهصدونود کلمۀ دیگر که ذکر آن بطول انجامد و بسیار مضحک و بامزه‏ است و درست مثلش کتاب لغتی است که شخص از یک زبانی بزبانی‏ ساخته و تألیف کرده باشد مثلا از عربی بفارسی ولی بجای آنکه کلمۀ عربی‏ و کلمۀ مقابل فارسی آنرا پهلوی همدیگر نوشته باشد کلمۀ عربی را در یک‏ صفحه و کلمۀ فارسی بمعنای آنرا در صفحۀ مقابل نوشته باشد و این صفحات را که عدد صفحه هم ندارند پهلوی هم گذاشته و یک کتابی کرده باشد اتّفاقا پیش از آنکه این کتاب خطّی را بهم دوخته و جلد کنند طفلی آمده‏ و تمام صفحات آنرا بهمزده باشد و هر صفحه از لغات عربی مقابل صفحهٔ دیگری از لغات فارسی که نمیبایستی در مقابل آن بیاید افتاده باشد تصوّر کند در اینصورت معانی لغات چگونه میشود مثلا در مقابل کلمهٔ «قلم» عوض «خامه» ممکن است افتاده باشد «تیشه».
ولی این هم عجیب‏ترین خواصّ آن زبان نیست، زیرا بطور محدود و معدود در زبانهای دیگر هم نظیر آنها را ولی نه بآن غرابت توان یافت و در فارسی‏ هم با بعضی کلمات عربی این معامله بمرور زمان شده ولی نه باین فراوانی و بیحسابی-بلکه عجیب‏تر از این هم یک خاصیّت دارد و آن چنانست که در آن زبان مراعات قواعد صرفی عربی و فارسی هم ابدا لازم نیست باین معنی‏ که در زبان عربی با وجود وسعت فوق العادۀ دائرۀ صرف و اشتقاق آن‏ بنای کلمات مشتقه و صیغ کلمات مختلفه و ابواب ثلاثی و رباعی باستثنای چند فقره (مثلا مانند بنای اسم فاعل از ثلاثی مجرّد متعدّی) همه جا سماعی‏ است نه قیاسی و اگر کسی بجای «اهمال»، «تهمیل» یا بجای«تغلیط», «اغلاط» بگوید مضحکه میشود و یا اگر بجای «شریف»، «شارف» و بجای‏ «جمیل»، «جامل»بنویسد خطای فاحش کرده و همچنین در زبان فارسی‏ بنای ترکیبی کلمات از ترکیب وصفی و إضافی و نسبی و سایر انواع ترکیبات زیاد فارسی تماما سماعی است و هیچکس نمیتواند در مقابل «عبارت پرداز» مثلا «لفظ پرداز»، «غلط پرداز»، «کتاب پرداز» بگوید یا نظیر «آتشکده» و «میکده» را «تریاککده» یا«غفلتکده» و«عزلتکده» و بتقلید «قبرستان» و«بهارستان» بگوید «مزارستان»، «عبادتستان»، «خزانستان» یا بتشبیه‏ «گناهکار» و «نیکوکار»،«ثوابکار» و«صحیح کار» یا بجای«شرمسار»، «خجالتسار» یا بقیاس «پیرانه» و «حکیمانه» بنویسد «جوانانه» و «طبیبانه» یا در مقابل «هنرمند» و «سودمند» گفته شود «عجزمند» و «زیان‏مند» و هکذا صدها ادوات الحاقی و کلمات اضافی و ترکیبی در فارسی که همه سماعی است.

ادامه

کاوه؛ سالِ پنجم؛ شمارهٔ مسلسل ۴۷؛ شماره ۱۲؛ ۶ امردادماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره ربیع‌الثانی سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۳ دسامبر فرنگی ۱۹۲۰ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
253 viewsج.ط نژند, 12:41
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 15:39:43 طی حکمی از سوی رئیس دانشگاه تهران؛

رئیس مؤسسۀ لغت‌نامه دهخدا و مرکز آموزشِ بین‌المللی زبان فارسی منصوب شد
.

مأخذ فارسی فصیح‏ و «فارسی خان‌والده»
(بخشِ نخست)

نوشتن در یک زبانی محتاج بخوب دانستن آن زبان است و هرچه‏ شخص زبان را بهتر و کاملتر بداند و بر اصطلاحات و عبارات و لغات و قواعد صرف و نحو آن بصیرتر باشد نوشتّ او بهتر میشود.در زمانی که‏ علم و ادب در مشرق زمین نیز رواج داشت و بعلم زبان و فصاحت و ادبیات‏ و لغت و صرف و نحو و معانی و بیان و عروض و تمام فنون راجعه باین‏ علم اهمیّت زیاد میدادند بزرگان نویسندگان نظم و نثر نصایح و دستورهای‏ زیادی برای یاد گرفتن صنعت کتابت و انشاء و یا نظم (در صورت داشتن‏ طبع شعر) بطالبین علم و ادب میدادند. هر کس کتب متقدمّین را مانند کتب‏ جاحظ و صدها کتب دیگر در عربی و قابوس نامه و چندین کتاب دیگر در فارسی ملاحظه کرده میداند که یکی از دستورهای عمده برای تعلیم فنّ‏ تحریر آن بود که شخص طالب علم و ادب بایستی کلام فصحا را زیاد بخواند و حفظ کند و چندین کتاب از مؤلّفات بهترین نویسندگان عرب و عجم که سرمشق‏ درخشان نثرنویسی و از آثار افصح فصحای آن زبانها بودند مکرّر بخواند و قطعات خیلی عالی آنها را حفظ نماید و چندین هزار بیت بلکه صدها قصیده و غزل از مشاهیر شعرای عرب و عجم و بهترین قطعه‏های آنها را از بر بداند.از زبان عربی که دریای بیکراین است و در علم لغت و ادب‏ آن زبان حیرت‏انگیز و توانگر هزاران بلکه ده هزاران کتاب نفیس و بیمانند پرداخته شده بگذریم و از زبان فارسی قرن پنجم و ششم و هفتم‏ حرف بزنیم.برای نوشتن این زبان استادان و دانشمندان و نویسندگان‏ قابل دستورهائی گذاشته‏اند.اوّلا برای هرکسی که قلم بدست میگرفت‏ لازم بود(و هنوز هم هست)که تا اندازه‏ای عربی بداند و لغات و قواعد صرفی ثابت و متقن آن زبان بیمثل را که در زبان ما استیلا یافته‏ فراگیرد ثانیا کتب ادبی فصیح و باصطلاح فرنگی«کلاسیک»ما را از قبیل کلیله‏ و دمنه و تاریخ بیهقی و گلستان و چهار مقالهء نظامی سمرقندی و مرزبان نامه‏ و سیاست نامهء نظام الملک و غیره از آثار قدما و یا مثلا در این عصر منشات‏ قایم مقام و میرزا عبد الوهّاب نشاط و غیرهما از متأخرّین را بکرّات بخواند ثالثا قواعد زبان فارسی را که اغلب در مقدّمۀ کتب لغت فارسی ثبت شده یاد بگیرد و رابعا اطلاّع کافی از سرمایهٔ اندوختۀ قرون گذشته که در واقع مهمّترین‏ رکن زبان و ادبیّات ما است داشته باشد و آن سرمایه اشعار شعرای بزرگ‏ و نامی ما است که ایران امروز نیز بدانها زنده است و این فقره مخصوصاً از اساسی‏ترین مقدمات مهارت در زبان است. و هم از شرایط عمدۀ چیزنویسی در دست داشتن مقداری از معلومات متفرّقه از هر قسم و راجع‏ بهر شعبه‏ای از علوم و فنون و مخصوصا مهارت در علم تاریخ و بالأخصّ تاریخ‏ ادبیّات است و بدیهی است نوشتهٔ اشخاصی که مثل بعضی از نویسندگان کنونی‏ ما اسم حافظ و سعدی وِردِ زبانشان است ولی هیچ خبر ندارند که این‏ شعرای مهشور در چه تاریخ و کدام عهدی زندگانی نموده و در زمان آنها سلطنت با که بوده است تا چه اندازه سطحی و خالی از نکات حکمتی و مطالب و دقایق سودمند خواهد بود.
این است شرایط و مقدّمات ضروریّۀ چیزنویسی ابتدایی و گمان نمیرود هیچ عاقلی ادنی شکّی در این حقیقت بدیهی داشته باشد که زبان نیز مثل‏ هرچیز دیگر از آثار بشری بمرور زمان تکمیل شده و یاد گرفتن زبان فصیح‏ و ادبی و مفهوم اهل لسان موقوف بفراگرفتن قواعد آن و پیروی کلام‏ فصحا است و اگر تصرّفی مطابق روح زمان در آن لازم باشد نیز هر چه بشود باید بر وفق روح زبان و ساخت و ریخت آن شده و مبنی بر عوام‏‌فهم نمودن زبان بوده و هم آن تصرّف از طرف اهل آن بعمل آید و اهل آن کسانی هستند که احاطهء کامل و مسلّم بر مقدّمات مذکور در فوق دارند(یعنی تصرّف از مجتهدین فنّ باشد نه بیسوادان کم‌مایه) و نیز آن قدم راجع بتکمیل و اصلاحی زبان قدم کوچکی باشد تدریجی در مطالبی‏ که اکثریت عظیمۀ اهل زبان آنرا صحیح بشمارد.
مأخذ فارسی فصیح از قرن پنجم تا اوایل این قرن همین مقدمات اساسی‏ بود که ذکرش گذشت. حالا بینیم مأخذ فارسی عجیب و هذیانی که اخیرا در بعضی نشرّیات ایران و حتّی در پاره‏ای از اوراق و سیاسی پایتخت‏ معمول شده و بکلّی نامفهوم است و ما آنرا در شمارۀ ۷ کاوه «فارسی منطق‏‌الّطیر مسخ شدۀ عهده مشروطّیت» نامیده و زبان جنیّان خواندیم چیست و این زبان عجیب و تاریک که یک چیز غیر طبیعی بوده و از زبان معمولی‏ لفظی و کتابی دور و فهم آن تقریبا بر عامّه کاملا غیر ممکن است از کجا بعمل آمده و چطور اختراع شده است؟

ادامه

کاوه؛ سالِ پنجم؛ شمارهٔ مسلسل ۴۷؛ شماره ۱۲؛ ۶ امردادماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره ربیع‌الثانی سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۳ دسامبر فرنگی ۱۹۲۰ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
244 viewsج.ط نژند, edited  12:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 15:34:30 نقدی از دکتر احمد بهنامی بر کتاب حدیقة‌الحقیقة با گزینش و گزارش بانو دکتر حمیرا زمرّدی، استاد محترم دانشگاه تهران که شاعری گمنام در وصف مراتب فضل و کمال ایشان چنین سروده است:

در کسب علم و فضل مکش رنج بیخودی
استاد شو بسان حمیرا زمرّدی.

#دکتراحمد‌بهنامی
#دکترحمیرازمردی

https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin
290 viewsج.ط نژند, edited  12:34
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 20:16:55 دریغا چراغی بدین روشنی...


- سال ۱۳۸۳ بود که در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، منشی گروه، کاغذی کوچک به دستم داد و گفت آقای دکتر ذوالفقاری سراغ شما را می‌گرفت. این هم شمارهٔ همراه ایشان است، با ایشان تماس بگیرید.
تماس گرفتم و قرار شد به دفتر ایشان در خیابان بهار بروم. دفتری با دو سه اتاق کوچک، که محلّ شکل‌گیری و تدوین “فرهنگنامهٔ داستانهای متون فارسی” بود.
رفتاری شهرستانی و پر از صمیمت داشت. بدون هیچ پیشینهٔ دوستیی، صمیمانه سخن گفتیم. بعد از کمی خوش و بش، رفتیم سر اصل مطلب.
دکتر ذوالفقاری می‌خواست تا “هزار حکایت صوفیان” را در قالب کاربرگهای فرهنگنامه، بازنویسی کنم. چنین کاری در آن روزگار دانشجویی، برایم جالب و دلنشین بود، خصوصاً که به حق‌الزحمه‌اش هم نیاز داشتم. کار را شروع کردم و در موعد مقرّر تحویل دادم. کارم را پسندید و این، مقدّمه‌ای شد برای فهرست کردن کتابهایی دیگر؛ کتابهایی بعضاً چاپ سنگی که از کتابخانه‌های هند و پاکستان به دست آمده بود.
پس از مدّتی همسرم، بانو زهره رحمتی نیز به این کار پیوست و ایشان هم تعدادی از متون را برای فرهنگنامه بازنویسی کرد.
به این ترتیب هر هفته یا هر دو هفته یک ساعتی می‌رفتم خیابان بهار و در دفتر ایشان، برای کتابهایی که فهرست شده بود یا قرار بود فهرست شود، صحبت می‌کردیم.
دکتر ذوالفقاری چندبار پیشنهاد کرد تا از بورسیهٔ دانشگاه پیام نور انصراف دهم و به پایمردی ایشان، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرّس شوم. قلباً با این پیشنهاد همسو بودم امّا شرایط لغو بورسیه و بازپرداخت برخی هزینه‌ها به دانشگاه‌‌پیام نور، برایم مقدور و ظاهراً مقدّر نبود! بارها به من می‌گفت: اگر به شهرستان بروی، از تحقیق و مطالعه باز خواهی ماند!
- دکتر ذوالفقاری در شاخه‌ای از پژوهش پای نهاده بود که پیشتر زیر پای بزرگانی همچون علی‌اکبرخان دهخدا، دکتر محمّد جعفر محجوب، و ابوالقاسم انجوی شیرازی مسلوک و پی‌سِپَر گشته بود.
او به وادی رنگین و سرشار از حکمت ادبیات عامّه درآمده بود، و در طی این وادی، از هیچ کوششی فروگذار نکرد. داستانهای امثال، باورهای عامیانهٔ مردم ایران، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، فرهنگنامهٔ داستانهای متون فارسی و ... از بزرگترین تألیفات او در این حوزه است.
در همین قلمرو داستانهای عامیانهٔ گمنامی با موضوعات حماسی و عاشقانه را نیز تصحیح و چاپ کرد و از رهگذر چنین همّتی، به پربارتر شدن پژوهشهای فولکلوریک، خدمت شایانی کرد.
دریغا که ابلیس هول مرگ، زخم و ضربتش کاری و کشنده و مردافکن است. هنوز روز مرگش نبود.
هنوز دفترهای بسیاری می‌توانست نام بلند او را بر پیشانی داشته باشد.
هنوز موسم پاییز و برگ‌ریزان درخت تنومند و برومند وجودش نبود.
دست و قلب و قلمش در کمال گرما و‌ تپش و گیرایی بود.
چه بسیار طرحها که در صندوق سینه داشت و اگر به تالیف و چاپ و انتشار می‌رسید، مشتاقان بسیاری را سیراب و سرشار می‌کرد.
دریغا که در چنین روزگار وانفسا و افسار بریده‌ای، که زمین و آسمان با ما بر سر مهر نیست، چنین نادره‌کاران نجیبی شکار عفریت مرگ می‌شوند.

امشب نه دامغان و دامغانیان که ایران و فرهنگ‌دوستانش، در سوک “حسن ذوالفقاری” جامه نیلی کرده‌اند.

دریغا تهی از تو ایران‌زمین
همه زار و بیمار و اندوهگین

https://t.me/naghshbarab
276 viewsج.ط نژند, 17:16
باز کردن / نظر دهید