Get Mystery Box with random crypto!

Tarsouk

لوگوی کانال تلگرام tarsouk — Tarsouk T
لوگوی کانال تلگرام tarsouk — Tarsouk
آدرس کانال: @tarsouk
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 14
توضیحات از کانال

سلام
😉به کانال ترسو tarsouk خوش آمدید😉
😍بدون هیچ گونه تبلیغات برای رفاه حال شما😍
👻کانالی خوفناک با مطالب ترسناک
@tarsouk

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2017-09-07 04:48:25 Hotel Transylvania 2 2015
فیلم هتل ترانسیلوانیا 2
کیفیت: 720p BluRay
دوبله فارسی،بدون سانسور
@tarsouk
1.1K viewsAbolfazl, 01:48
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:48:02 Hotel Transylvania 2012
فیلم هتل ترانسیلوانیا
کیفیت: 720p BluRay
دوبله فارسی،بدون سانسور
@tarsouk
998 viewsAbolfazl, 01:48
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:47:45 خلاصه ی داستان:دراکولا یک پناهگاه سطح بالا برای هیولا ها و موجودات عجیب و ترسناک، به دور از دنیای انسان ها ساخته است. اما ماجرا از جایی آغاز می شود که یک پسر راز این پناهگاه را کشف می کند، و عاشق دختر دراکولا می شود…
امتیاز: 7.1
ژانر: #انیمیشن| #کمدی| #خانوادگی
لینک دانلود
Hotel Transylvania (2012)
کیفیت 1080p BluRay
دوبله فارسی
http://bit.ly/2tTY8io (1.56 GB)
کیفیت 720p BluRay
دوبله فارسی
http://bit.ly/2vnJXAj (868 MB)

Hotel Transylvania 2 (2015)
کیفیت 1080p BluRay
دوبله فارسی
http://bit.ly/2uoXhqH (1.52 GB)
کیفیت 720p BluRay
دوبله فارسی
http://bit.ly/2v3aqnj (861 MB)

@tarsouk به ما بپیوندید
981 viewsAbolfazl, 01:47
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:47:01
#کالکشن هتل ترانسیلوانیا
Hotel Transylvania (2012)
Hotel Transylvania 2 (2015)
#دوبله ، نسخه 3 زبانه(2 دوبله فارسی)
بدون سانسور
@tarsouk
935 viewsAbolfazl, 01:47
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:46:06 قسمت دهم :
گریه میکرد گفت تقصیر من نبود من که گفته بودم بهتون
چرا صدام نزدین درو وا کنم ترســ @tarsouk ــو من که اونجا بودم
داستانو براش تعریف کردم خیلی ترسیده بود
گفت من که درو قفل کردم منتظر بودم که اگه چیزی شد در بزنین منم درو واکنم
حتی چند بارم اومدم پشت در اما هیچ صدایی نمیومد
بعد از اینک ساعت 6 شد از ماشین پیاده شدم
قفلو باز کردم درو باز ترســ @tarsouk ــو کردم
واااای دیدم اکبر افتاده رو زمین توهم خونی مالی افتادی رو زمین
مجیدم اونور روش پتو کشیده شده بود کشیدم کنار پتو رو دیدم اونم مرده
زنگ زدم پلیس اومد
خونرو با پلیس که گشتیم حسین و علی رو هم پیدا کردیم
گفتم جنازه زنت چی
گفت همه جا رو گشتیم ترســ @tarsouk ــو چیزی نبود
آمبولانسا که اومدن فهمیدیم تو زنده ای همه خوشال شدیم
یه 3 ماهی تو کما بودی علتشم معلوم نبود
بعد ک به هوش اومدی همونجا تو بیمارستان
داد میزدی مجییید علیییی حسییین اکبرررر کجایین اینقد کلتو کوبیدی به دیوار که آوردنت اینجا
کلی بهت دارو دادن کلی جلسه مشاوره اما درست نشدی که نشدی
هر دکتری که بگی اومده پیشت اما نتونسته کاریت کنه
حتی شیش ماهم بردنت آلمان اما اونجا هم نشد دوباره برگردوندنت
دیگ ازت قطع امید ترســ @tarsouk ــو کرده بودن
هر وقتم دستاتو باز میکردن دوباره خودتو میکوبیدی اینور و اونور
هرشبم داد میزدی اسم دوستاتو
گفتم حاجی ولی من هیچی یادم نمیاد حاجی چرا ویلچری شدی
گفت فردا شب اون قضیه زنم اومد تو خوابم و کمرمو بوسید و رفت
از اون شب منم فلج شدم ترســ @tarsouk ــو درست از همونجا
گفتم بچه ها چی ؟ علت مرگشون ؟
گفت پزشکی قانونی همرو خودکشی تشخیص داده
حاجیو بردن و من به اون شب
این شیش سال و آیندم فکر میکردم
کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی @tarsouk
908 viewsAbolfazl, 01:46
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:43:39 قسمت نهم :
دوتا پرستار اومدن تو اتاق بم میگفتن آروم باش و به طرز عجیبی نگام میکردن
بهشون گفتم اینجا کجاس ؟ خندید گفت دیوونه خونه
گفتم من تو اون خونه بودم چطوری از اینجا سر در آوردم
دوباره خندید گفت کدوم خونه 6 ساله ترســ @tarsouk ــو اینجایی نکنه یادت رفته ؟
با نگاه ابهام آمیزی نگاشون میکردم یاد اون شب افتادم گریه میکردم
میخواستم دستو پامو باز کنم اما نمیشد
یکیشون دویید دکترو صدا کرد
دکتر اومد گفت چی شده محسن؟
گفتم دکتر مگه مریض روانیم ترســ @tarsouk ــو که دستوپامو بستین
دکتر گفت نه عزیزم خو بازت کنیم که خودتو به درو دیوار میزنی
گفتم دکتر من خستم یه شبیو گذروندم بدتر از صد سال
پرستار گفت دیشب عادی بوده همه چی دکتر هیچ تشنجی هم نداشته
دکتر گفت محسن کی میخوای خوب شی هرکی میاد اینجا یه ساله خوب میشه
اما تو 6 ساله اینجایی بس ترســ @tarsouk ــو نیس ؟ به خودت بیا مرد
با خودم گفتم ادامه همون شبه دارن اذیتم میکنن
دکتر شش ساله چیه ترســ @tarsouk ــو دستامو باز کن تا بهت نشون بدم
دکت گفت محسن 6 ساله اینجایی
از اون روز که آوردنت اینجا
فقط اسم 4 نفرو صدا میزدی و همش خودتو به درو دیوار میزدی
الانم مثل اینک یادت رفته همه چیو
زدم زیر گریه داستانو واسش تعریف کردم
واسش عجیب بود بش ترســ @tarsouk ــو گفتم حالا نوبت توعه بگو
گفت من خیلی در جریان نیستم 2 ساله اومدم اینجا باید حاجیو بیاریم
رفتن حاجیو آوردن منم که حالم عادی شده بود دستو پامو بازکردن
حاجیو دیدم چقد پیر تر شده بود رو ویلچر راه میرفت
رفتم سمتش که بکشمش جلومو گرفتن
گفتم حاجی بگو د لامصب اون شب چه بلایی سرمون آوردی
ادامه دارد کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی
@tarsouk
842 viewsAbolfazl, 01:43
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:42:22 قسمت هشتم :
منم گریه میکردمو سرشو بوسیدم چشاشو بستم گذاشتمش کنار اتاق
اکبر و من مونده بودیم یه گوشه خونه چسبیده بودیم به هم
ساعتم که رو 5 مونده بود و هوام روشن نمیشد
واقعا ناامید شده بودیم ترســ @tarsouk ــو از زندگی و از خودمون متنفر بودیم
به خاطر پوله بی ارزش چه بلایی سرمون اومد
پاشدم از پنجره بیرونو نگاه میکردم اینقد گریه کرده بودم دیگ اشکی از چشام نمیومد
حاجیو دیدم که تخت خوابیده بود و غافل از اتفاقایی که داره این تو می افته
احساس کردم اکبر پاشد
گفتم اکبر کجا گفت اونور پذیرایی
گفتم ازم دور نشو گفت نترس
رفت اونور نور فانوسش خاموش شد من بودمو دو تا فانوس
با تمام جونی ترســ @tarsouk ــو که برام مونده بود داد میزدم اکبررررر
نوره فانوسش دوباره روشن شد
و به سرعت داشت نزدیک میشد نزدیکم شد با چاقوش تو شکمم زد
منم که ترسیده بودم با قمه ای که دستم بود زدم رو گردنش
چشامو بسته بودم از شدت ترس
چشامو باز کردم اکبر افتاده بود رو زمین
ولی خونش مثل بقیه ترســ @tarsouk ــو نبود کاملا سیاه شده بود
حالا من مونده بودم و این خونه و اون همه جنازه
شدت این واقعه اونقد واسم زیاد شد که بیهوش شدم
دیگ هیچی نفهمیدم
تا اینکه به هوش اومدم
تو یه اتاق سفید خوشگل ترســ @tarsouk ــو بودم ولی دستو پامو به تخت بسته بودن
هرچی تلاش کردم نتونستم خودمو نجات بدم
بلند گفتم اینجا کجااااست کممممک
دوستام کجان
ادامه دارد کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی @tarsouk
756 viewsAbolfazl, 01:42
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:40:48 قسمت هفتم :
باید میرفتیم تو اتاقی که علی رفته بود و فانوسشو ور میداشتیم
حسین درو باز کرد
واااای علی بود که خودشو دار زده بود
با خون رو دیوار نوشته شده بود از اینجا برید
ولی جایی از علی ترســ @tarsouk ــو خونی نشده بود
فانوسشم شکسته بود
با نوره کمی که داشتیم رفتیم سمت دستشوری
حسین رفت تو و بهش گفتیم اواز بخون که اگر صدات قطع شد بیایم نجاتت بدیم
صدای آوازش میومد ماهم همش مواظب اطراف بودیم
دستشوریش طولانی ترســ @tarsouk ــو شده بود
اکبر در زد گفت بیا بیرون دیگ بسه حسین
اما داشت هنوز آواز میخوند
همه به هم نگاه کردیم و درو باز کردیم
واااای حسین بود ترســ @tarsouk ــو که سرش قطع شده بود و سر قطع شدش داشت آواز میخوند
مجیدم از شدت ترس افتاد رو زمین به اکبر گفتم اگه بترسی مردی
چشامو بستم و با چکشی که داشتم سره حسینو له کردم تا صدایی ازش نیاد
خیلی صحنه بدی بود
مجیدو کشون کشون آوردیمش تو پذیرایی
مواظب بودیم و خسته و کلی ترسیده
ساعت 5 بود که مجیدم به هوش اومد
اما نمیتونست حرفی ترســ @tarsouk ــو بزنه به اونم چاقو دادم که مواظب خودش باشه
مدتی گذشت به ساعتم نگاه کردم ساعت هنوز 5 بود
به اکبر گفتم ساعت چنده با تعجب بهم گفت 5
چشمم به ثانیه شمار ساعتم افتاد تکون نمیخوره
واااای ساعت از 5 تکون نمیخورد
مجید که اینو فهمید با چاقویی که بش داده بودم چند ضربه زد تو قلبش
ثانیه های آخر گریه میکرد میگفت دیدین گفتم اینجا نیایم
ادامه دارد کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی
@tarsouk
698 viewsAbolfazl, 01:40
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 04:37:22 قسمت ششم :
اومدیم دمه در اصلی هرچی در میزدیم انگار نه انگار تازه حاجیم خوابیده بود
اگر خونه عادی بود حتما با اون سروصدا ها بیدار میشد ولی صدایی از اون خونه لعنتی بیرون نمیومد
داشتم میخوابیدم که دیدم ترســ @ tarsouk ــو یکی جای من خوابیده
پتو رو زدم کنار همه آماده بودن که بکشنش
مجید بود که راحت خوابیده بود با ترس بیدارش کردم گفتم مجید چی شده
از خواب بیدار شد گفت نوبت نگهبانی من شده ؟
عجیب بود از اون همه اتفاقایی که افتاده بود بیخبر بود
براش تعریف کردیم ماجرا رو از ترس بیهوش شد اکبر رفت براش آب قند بیاره
حسینم که داشت از پنجره ترســ @ tarsouk ــو بیرونو نگاه میکرد
یک دفعه هممونو صدا کرد که بیایم اونجا
یه عالمه آدم حدودا 100 نفر داشتن از یه دوده سیاهی فرار میکردن
به ته کوچه رسیدن حسین تلاش میکرد که توجهشون به ما جلب شه
اما انگار که اصلا همچین ترســ @ tarsouk ــو خونه ای وجود نداشت
منم هرچی صداشون میزدم فایده نداشت نمیشنیدن
حتی انگار ماشین حاجیرو هم نمیدیدن
مشغول سرو صدا بودیم که حسینم بیهوش شد
بعد از یک ربع حسینو و مجید باهم به هوش اومدن کله این مدتم علی مشغول نگهبانی بود
به حسین گفتم تو دیگ چرا گفت مامان بزرگ و بابا بزرگ مرحومم رو تو اون جمع دیدم
دیگ علیم که صبرش تموم شده بود گفت بچه ها تو اون وسایل خونه کلنگم بود
باید دیوارو ترســ @ tarsouk ــو بیاریم پایین
علی رفت که کلنگارو بیاره
چند دقیقه گذشت اما هیچ خبری نشد
اکبر با داد صداش میزد گریه میکرد اما هیچ کس حتی جرئت نداشت بره تو اون اتاق
همه فهمیدیم علی دیگ مرده بود
ساعت دیگ 4 شده بود انتظار داشتیم هوا روشن بشه اما هیچ تغییری نکرده بود
حسین دستشوریش ترســ @ tarsouk ــو گرفته بود
سه فانوسی که داشتیم نوره کافی بهمون نمیداد
ادامه دارد کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی
@tarsouk
662 viewsAbolfazl, edited  01:37
باز کردن / نظر دهید
2017-09-03 23:21:27 قسمت پنجم :
بقیه خوابیدن اما علی خوابش نمیبرد
گفت بچه ها باید تک تک اتاقارو بگردیم هرچیزه مشکوکیو جمع کنیم تا بتونیم راحت بخوابیم
همه اتاقارو گشتیم چیزه خاصی نبود به جز چند تا وسیله قدیمی خاک خورده روستایی
که همرو تو یه اتاق جمع کردیم و درشو محکم بستیم
همگی خوابیدن
منو مجید بیدار بودیم واس هم خاطره تعریف میکردیم که خوابمون نبره
حدودای ساعت 1 بود داشتم خاطره تعریف میکردم که مجید خیره شد به پشت سرم
گفتم مجید دیگ مارو که نترسون واقعا ترســ @tarsouk ــو زبونش بند اومده بود
گفت محسن امروز چندمه ماهه
گفتم سوم گفت پس چرا ماه کامل تو آسمونه
با تعجب برگشتم از پنجره پشت سرم ماه دیده میشد خیلی ترسیدم
به مجید گفتم من تو اومدنا حواسم به ماه بود که باریک بود مگه میشه یهویی کامل شده باشه
مجیدم که ترسو بود گفت باشه حالا زیاد بش فکر نکن
ساعت 2 شد موقع تعویض ترســ @tarsouk ــو شیفت
حسینو و علی رو بیدار کردیم آماده خواب شدیم
به مجید گفتم دیدی تموم شد حالا بخواب و پولامون فکر کن
مجیدم لبخند زدو خوابید
با صدای جیغ مجید بیدار شدم تا چشامو باز کردم دیدم کشیده شد و رفت تو اتاق و درش بسته شد
حسینو علیم هرچی دوییدن بهش نرسیدن
هرچی لگد به در میزدیم باز نمیشد صدای جیغ و داد مجیدم از تو اتاق مدام میومد
علیو دیدم که با تمام تلاشش اشک ریزون به در مشت میزد
اشک علیو اولین بار بود که میدیدم
به هزار زحمتو زور درو باز کردیم هیچ کسی اونجا نبود
حسابی ترسیده ترســ @tarsouk ــو بودیم
علی گفت کار اون جنازه هست اون نمرده بود داشت اذیتمون میکرد
رفتیم تو اتاقش همونطوری اون گوشه افتاده بود علی زدش کنار که دوباره ببینه زندس یا نه
یهویی تا صورتشو دیدیم فرار کردیم آخه زنه صاحب خونه بود که 20 سال پیش مرده بود
ادامه دارد کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی
@tarsouk
655 views....., 20:21
باز کردن / نظر دهید