Get Mystery Box with random crypto!

تز یازدهم

لوگوی کانال تلگرام thesis11site — تز یازدهم ت
لوگوی کانال تلگرام thesis11site — تز یازدهم
آدرس کانال: @thesis11site
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 6.49K
توضیحات از کانال

فلسفه و سیاست

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 9

2021-11-28 21:41:11
تز یازدهم

ردکردن بی‌فایدگیِ زندگی در دورۀ نولیبرالیسم

نیل والِلی
ترجمه: شیلان کوردستانی

لینک مقاله در سایت:
http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=6559
دانلود نسخه pdf:
http://www.thesis11.com/Images/Pdf/6559/ArticleFile.pdf

www.thesis11.com
https://t.me/thesis11site
743 viewsedited  18:41
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 00:29:38
رفته رفته جریانی در چپ پیدا می‌شود که نه توان نقد عمیق و ریشه‌ایِ وضع موجود دارد نه بدیل جذاب و قانع‌کننده‌ای برای نظمِ موجود جهان. ولی شاید جریانِ بمراتب نگران‌کننده‌تری هم در کار باشد: چپی که بیش از آنکه دل در گروِ ثمرات بالقوۀ خود داشته باشد به ناممکن بودنِ خویش دل بسته است، چپی که وقتی در حاشیه است و شکست خورده بیشتر احساس راحتی می‌کند تا وقتی که در سرای امید سکنی دارد، چپی که به این سان گرفتار ساختارِ تعلق خاطرِ ماخولیائی به رگۀ خاصی از گذشتۀ مردۀ خویش است، چپی که روحش به اشباح می‌مانَد و ساختار میلش واپس‌گرایانه و روحیه‌سوز است.

Wendy Brown. “Resisting Left Melancholy”, boundary 2. Vol. 26, No. 3 (Autumn, 1999), pp. 19-27

Melancholy، Edvard Munch, 1891
@thesis11site
436 views21:29
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 15:52:06 دلوز: همهمۀ وجود
قطعه‌ای از كتاب آلن بديو درباره ژيل دلوز(3)

می‌توان گفت مُهر و نشان فلسفه در عصر ما بازگشتِ پرسش وجود بوده است. برای همین است که فلسفه در عصر ما زیر سایۀ هایدگر بوده است. او بود که تشخیص داد و این موضوع را در کانون تفکر خویش جای داد که، پس از یک قرن سیطرۀ فلسفۀ نقدگرا [یعنی مابعد کانتی] و میان‌پردۀ پدیدارشناسی، شاهد همسازیِ دوبارۀ تفکر با علامت سؤال ازلیِ آن بوده‌‌ایم: وجودِ موجودات را چگونه باید فهم کرد؟ از بودنِ بودها چه فهمی می‌توان داشت؟ بعد از همۀ حرف و حدیث‌ها، جای شکی نمی‌ماند که قرن بیستم قرن وجودشناسی بوده است و این تقدیر بمراتب بنیادی‌تر از «چرخش زبانی»، یعنی محوریت یافتن مسئلۀ زبان در فلسفه، است که به قرن گذشته نسبت داده‌اند. این چرخش به آن معنا است که زبان، ساختارهایش، و منابعش شرط استعلاییِ هر تحقیقی در باب قوۀ شناخت است و به این اعتبار فلسفه یا دستور زبانی تعمیم‌یافته است یا صورت ضعیفی از منطق.
اما ویتگنشتاین که می‌خوانیم، یعنی یگانه متفکرِ براستی بزرگِ این چرخش، در می‌یابیم متقن‌ترین تنش مفهومی در تراکتاتوس لحظه‌ای روی می‌دهد که مبنای در مجموع چشمگیری برای وجودشناسی تأمین شده است – نظریۀ عین‌های ابدی. همچنین در می‌یابیم حرف آخر را در رساله شهودِ خاموشی عرفانی یا ماورای شناخت مفهومی می‌زند و این شهود فراسوی آن ساختارهای منطقی واقع است که قضیه‌های شناخت به آنها محدود می‌شوند. تنها این شهود است که ما را با سؤالی رودررو می‌کند که براستی اهمیت دارد: من چه باید بکنم؟ اگر راست باشد که حدهای جهان همان حدهای زبان‌اند، حاصل آن خواهد بود که هر آن چیزی که تقدیر تفکر را رقم می‌زند و از حدهای جهان برمی‌گذرد به همین سان از حدهای زبان هم فراتر می‌رود. این حکم استلزامی دارد: اگرچه اعتبار (یا معنای) قضیه‌های علمی را (یعنی قضیه‌های مرتبط با بازنماییِ فلان جزء از جهان) فقط به وسیلۀ واکاویِ تحلیلیِ زبان می‌توان تضمین کرد (این پس‌ماندۀ فلسفۀ نقدگرا است)، آن تفکری که با برترین قوۀ خود، یعنی قوۀ سؤال کردن از ارزشِ خودِ جهان، همساز است ورای این واکاوی تحلیلی جای دارد. در ویتگنشتاین، پرسش وجود زیر پای زبان را خالی می‌کند – اگر نه پرسش دربارۀ کاربردهای وجود، دستکم دربارۀ حتمیتِ آن.

Deleuze: The Clamor of Being (1999)
Alain Badiou (translated by Louise Burchill)

@thesis11site
489 views12:52
باز کردن / نظر دهید
2021-11-21 22:46:29
همه موافقند که اروس و سختکوشی و تیزهوشی سه جزء اساسی و مهم پژوهش نظرورانه دربارهٔ هستی است و اروس را که شکارچی شگفت‌انگیز هر چیز زیبا و نیک است نخستین و مهمترین جزء خوانده‌اند. شور و البته نیروی تیزهوشی مادرزاد [هم باید داشت] یعنی توان مسلط شدن فوری به موضوعات متعدد و شناخت رد شکار و دانستن اینکه چه راهی به شکار می‌رسد و چه راهی نمی‌رسد. سومین جزء ضروری سختکوشی مداوم است، یعنی روح را جواز آسودن ندادن تا هنگامی که شکار به پایان رسد و پایان شکار یعنی کشف حقیقت.


داماسکیوس، سرگذشت ایسیدوروس، پاره 71
ترجمۀ هادی خردمندپور

عکس: نمایی از فیلم 24 فریم (2017)
@thesis11site
170 viewsedited  19:46
باز کردن / نظر دهید
2021-11-20 17:19:05 ‍ «دلوز: همهمۀ وجود»
قطعه‌ای از كتاب آلن بديو درباره ژيل دلوز(2)

بی‌گمان، نقطه شروعی که روش دلوز ایجاب می‌کند همیشه موردی انضمامی است. برای همین است که از نظر او چندان مهم نیست موضوع نوشتارش چه باشد، خواه نوشته‌اش به‌ظاهر رساله‌ای در باب «اصولی جزمی» باشد (مانند کتاب تفاوت و تکرار)، خواه متنی باشد که در حیطۀ تاریخ فلسفۀ کلاسیک جای می‌گیرد (اکسپرسیونیسم در فلسفه: اسپینوزا)، خواه گفتگو با متفکر بزرگی معاصر (رسالۀ دلوز دربارۀ فوکو [بنگرید به ترجمۀ سرخوش و جهاندیده، نشر نی])، خواه پژوهشی عام دربارۀ هنری خاص (دو مجلد سینما 1 و سینما 2)، خواه تعمقی دربارۀ نویسنده‌ای بزرگ (پروست و نشانه‌ها). همیشه مسئله بر سر نشان‌دادن مصداق‌های جزئیِ یک مفهوم است. اگر اول از موردی جزئی آغاز نکنید، ادعاتان این خواهد بود که از مفهوم به کثرتی می‌رسید که در ذیل آن مفهوم جای می‌گیرد. به این ترتیب، باز تعالیِ صورت مثالیِ افلاطونی را برقرار می‌سازید و ثابت می‌کنید به برنامۀ فکری نیچه وفادار نیستید، یعنی برنامه‌ای که دلوز پیوسته به آن استناد می‌کند، برنامه‌ای که رسالت فلسفۀ معاصر را «سرنگون‌کردن مذهب افلاطون» می‌خواند. درون‌ماندگاری ایجاب می‌کند رحل اقامت همانجایی افکنید که تفکر از پیش در آنجا آغاز شده است، در نزدیک‌ترین فاصلۀ ممکن با موردی یکتا و به حرکتِ تفکر. تفکر «پشت سرتان» روی می‌دهد و تفکر است که شما را هُل می‌دهد و پابندتان می‌کند. و لطف مورد یکتایی که از آن می‌آغازید همین است.
این نکته همچنین علت پدیده‌ای را روشن می‌کند که خیلی وقت‌ها مایۀ حیرت خوانندگان نوشته‌های دلوز می‌شود: استفادۀ دائم از سبک غیرمستقیم آزاد در نوشتار یا نامشخص نگه‌داشتنِ عمدی جواب این سؤال که «چه کسی دارد سخن می‌گوید؟» برای مثال، وقتی این جمله را در کتاب «فوکو»ی دلوز می‌خوانیم که، «انسان چون نیرویی در میان سایر نیروها است نمی‌تواند نیروهای تشکیل‌دهندۀ وجود خویش را تا بزند مگر آنکه فضای بیرون خودش را تا بزند و خودی در درون انسان خلق کند» [قیاس کنید با ترجمۀ فارسی، نشر نی، صص. 169-170: «اما انسان به منزلۀ نیرویی در میان نیروهای دیگر نیروهای تشکیل‌دهنده‌اش را تا نمی‌کند، مگر آنکه خارج خودش را تا بکند و در انسان یک خود را حفر کند».]، این سؤال پیش می‌آید که، آیا این جمله واقعا از فوکو است؟ یا دلوز تفسیری از فوکو ارائه کرده است؟ نکند این جمله تزی از تزهای خود دلوز باشد، چون در همین سطرها می‌توان قرائتِ دلوز را از نیچه باز شناخت (یعنی این تز دلوز: بازی نیروهای کنشی و واکنشی است كه سنخ‌های مختلف آدمیان را شکل می‌دهد)، همانطور که متوجه حضور یکی از مفهوم‌های اصلیِ نوشته‌های متأخر او می‌شویم، یعنی مفهوم «تا»؟ درست‌تر آن است که بگوییم، این جمله زادۀ تکانشی است که بر دلوز تأثیر می‌گذارد، تکانشِ آن چیزی که، چون بر فوکو تأثیر گذاشته بود، مصداق تکانشی دیگر بود، مصداق قید و بندی دگر. از این حیث، با توجه به اینکه هویت‌های هر دو متفکر در این جمله منحل شده است و با توجه به اینکه تفکر همواره مفرداتی غیرشخصی (تکینه‌هایی عاری از ویژگی‌های شخصی) را به «سخن» وامی‌دارد، هم می‌توان گفت جملۀ مورد بحث ما فوکوئی می‌شود هم حق داریم بگوییم این جمله به نحوی دلوزی خواهد شد.

* «سبک غیرمستقیم» اشاره دارد به گفته‌ها یا افکار یکی از شخصیت‌ها که از زبان راوی بیان می‌شود. مثلاً «روز گرمی بود. السپت پیش خود اندیشید چرا در چنین روزی باید سنگ‌ها را جابه‌جا کند؟» این شیوه به اندازه‌ی نقل‌قول مستقیم رایج نیست اما در بیش‌تر رمان‌ها این رایج‌ترین شیوه برای بیان افکار شخصیت‌هاست. اصطلاح «گزارش فکر» مترادف «سبک غیرمستقیم» است.
«سبک غیرمستقیم آزاد» به روایتگریِ سوم‌شخصی اشاره دارد که در آن تفکرات و عواطف شخصیت در صدایش نمایان می‌شود، آن هم بدون استفاده از گیومه یا عبارات رایجی مانند «فکر کرد» یا «او گفت» و بدون استفاده از صیغۀ اول‌شخص. مثلاً «روز گرمی بود. آخر برای چه در چنین روزی باید این سنگ‌ها را جابه‌جا می‌کرد؟» در این‌جا، جمله‌ی دوم لحن السپت را در خود دارد اما به شیوه‌ی سوم‌شخص و زمان گذشته بیان شده است. اگر او این سؤال را مطرح یا در ذهن خود به آن فکر می‌کرد، این‌طور بیانش نمی‌کرد.

Deleuze: The Clamor of Being
(1999)
Alain Badiou (translated by Louise Burchill)

@thesis11site
362 viewsedited  14:19
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 15:59:09 ‍ جیلیان رُز: برای فیلسوف بودن به چه نیاز دارید؟ یک دفعه متوجه می‌شوید فیلسوف اید: هیچ وقت فیلسوف نمی‌شوید.
نه ذهنی منطقی نیاز دارید، نه چالاکی در استدلال: نه. فلسفه از جنس شور* است. عاشق که می‌شوید به این شور پی می‌برید. سقراط را ببینید. مکالمات افلاطون را بخوانید، فایدون و فایدروس و آپولوژی را. اینها را که بخوانید بی برو و برگرد عاشق سقراط می‌شوید. در هوای ازخودبیخودشدگی او نفس می‌کشید، از جام جنونش مست می‌شوید، جنون عشقی که دَمِ آفرودیته و إروس در جان سقراط دمیده بود، هوای ربۀ‌النوع زیبایی و رب‌النوع عشق. احساس می‌کنید می‌توانید دست دراز کنید و پَرهایی را لمس کنید که از ریشه‌های سرتاسرِ سطح روح بازمی‌رویند تا اوج گیرند و به مرتبۀ زیبایی خدایی برسند.
برای فیلسوف بودن فقط سه چیز نیاز دارید. اول، اروس یا عشقِ نامتناهی به فکرکردن: کنجکاوی بی پایان دربارۀ همه چیز. دوم، توانایی توجه کردن: غرقه شدن در آنچه جلوتان است بدون آنکه آن را در مشت تان بگیرید، دغدغۀ تمرکز داشتن – به همان شیوه که ممکن است از نزدیک به حشره‌ای ریز از تیرۀ بال‌توری‌های سبز نگاه کنید که سرتاسر زمستان را بی‌صدا روی دیوار آشپزخانه می‌گذراند، بدون آنکه دست دراز کنید و لمسش کنید. سوم، پذیرفتن اینکه نه راه پس دارید نه راه پپیش (اَپوریا): قبول اینکه ممکن است راه حلی برای سوال هایتان نیابید وکاری جز بیانِ روشن ترِ آنها از دست تان برنیاید. عشق، توجه، قبول.

[* پاتوس که در اینجا به «شور» ترجمه شده است در اصل واژه‌ای یونانی است به معنای «رنج» یا «تجربه». مفهوم پاتوس در مقام شیوۀ ویژه‌ای در اقناع ریشه در نوشته‌های ارسطو دارد. ارسطو می‌نویسد، پاتوس وسیله‌ای است برای بیدارکردن احساس‌ها و عاطفه‌های انسان‌ها تا عقیدۀ آنها به عقیدۀ شخص استدلال‌کننده میل یابد.]

https://liberalarts.org.uk/gillian-rose-to-be-a-philosopher-you-need-three-things/

@thesis11site
532 views12:59
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 15:30:27
بر دیوار خانه‌ام آویخته یک
کنده‌کاری از دیار ژاپن،
نقاب دیوی اهرمن‌خوی،
جلای زر خورده.

از روی هم‌دردی می‌ایستم به تماشای
رگ‌های آماس‌کردۀ پیشانی‌ش،
که نشان می‌دهند
چه فشاری دارد اهرمن‌خوبودن.

*این یکی از شعرهای کوتاهِ بلندآوازۀ برشت است. آن را در 1942 سرود، در نخستین مرحله‌های نبرد استالین‌گراد (چندان روشن نیست که مضمون شعر به آن نبرد ربطی داشته باشد). آن زمان برشت در ایالات متحد بود. در راه برگشت از سانتا مونیکا به نیویورک آن را نگاشت. آن زمان برشت در سانتا مونیکا می‌زیست. به نیویورک آمد که یکی از همکاران و معشوقه‌هایش، روث برلا، در آن سکنی داشت. این شعر را در زبان انگلیسی با عنوان «نقاب شر» می‌شناسند، با ترجمۀ هافمَن هِیز. نخستین بار در 1947 در نیویورک به نشر رسید.

@thesis11site
380 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-11-14 16:08:02
‍ ژاك دريدا: اگر چیزی را در نظر گیریم که فرایند دیالکتیک را ممکن می‌سازد، عنصری بیگانه برای نظام [...] - این عنصر بیگانه، که بیش از دیالکتیک با خاستگاه پیوند دارد، دقیقا عنصری است که دیالکتیک باید دیالکتیکی کند، [...] تفاوتی هست که از جنس تقابل نیست و فراتر از دیالکتیک است که همیشه در چارچوب تقابل جای می‌گیرد. عنصر لاحق یا مکملی هست [...] که تن به دیالکتیکی شدن نمی‌دهد ... [به این اعتبار،] دیالکتیک عبارت است از دیالکتیکی کردن آنچه قابل دیالکتیکی کردن نیست. [...] من هرگز مخالف دیالکتیک نبوده‌ام ... اما کوشیده‌ام به دیالکتیکی بودن دیالکتیک بیندیشم، به وجهی از دیالکتیک که اساس غیر دیالکتیکی دارد.

Jacques Derrida and Maurizio Ferraris, A Taste for the Secret, trans. Giacomo Donis ( Cambridge: Polity, 2001), pp. 32-3 .

@thesis11site
776 views13:08
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 00:18:14 ‍ «خیال، سبب شاهوار هستی» نام پادکستی است که به تازگی راه افتاده است. در این پادکست، مراد فرهادپور و امیر کیانپور در باب آثار مهم دو ژانر ادبی فانتزی و علمی-تخیلی با هم گفتگو می‌کنند. تا به امروز دو مورد از این گفتگوها منتشر شده است: ۱- بحث و بررسی سه‌گانهٔ «بنیاد» به قلم ایزاک آسیموف و ۲- تحلیل و گفتگو دربارهٔ مجموعهٔ شش‌جلدی Dune اثر فرانک هربرت. در آیندهٔ نزدیک نیز گفتگوهای مربوط به «ارباب حلقه‌ها» و همچنین چندین نشست دربارهٔ جهان تخیلی Warhammer منتشر خواهد شد. هدف اصلی از ساخت این پادکست آن است که همراه با غوطه‌خوردن در جهان‌های خیالی و لذت ناشی از آن و همچنین ایجاد رابطه‌ای انتقادی با فضاهای مربوط به سرگرمی که امروزه بخش مهمی از سازماندهی اوقات فراغت و ادغام‌شدن در ایدئولوژی‌های حاکم را شکل می‌بخشند، در عین حال بتوانیم میان این جهان‌های خیالی و گفتارهای انتقادی و نظری پیوندی دیالکتیکی برقرار سازیم. ازاین‌رو، در بررسی هر یک از این آثار به فراخور شکل و محتوای آن، پای مفاهیم و بحث‌های سیاسی و نقد اقتصاد سیاسی را به میان خواهیم کشید. از همهٔ خوانندگان و علاقمندان به فانتزی و داستان‌های علمی-تخیلی دعوت می‌کنیم تا در این پادکست مشارکت جویند و اگر خود مایل‌اند تفسیری از قصه یا رمانی خاص را با ما به اشتراک بگذارند از طریق کامنت‌ها با ما تماس گیرند.
https://castbox.fm/channel/id4589672?country=fr

@thesis11site
4.1K views21:18
باز کردن / نظر دهید
2021-11-07 22:35:26
تز یازدهم

این «اینِ» ناقابل

نظری به ترجمه کتاب «انسان بی‌محتوا» نوشته جورجو آگامبن

صالح نجفی


لینک مقاله در سایت:
http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=6557
دانلود نسخه pdf:
http://www.thesis11.com/Images/Pdf/6555/ArticleFile.pdf

️www.thesis11.com
https://t.me/thesis11site
654 viewsedited  19:35
باز کردن / نظر دهید